
بسیار ارزشمندی برای انسان در پی دارد که بخشی از آن در همین دنیا و بخشی دیگر در جهان آخرت آشکار میشود. قرآن “حیات طیبه” را بهعنوان عالیترین مصداق حیات واقعی بیان نموده است. به اعتقاد ما آن زندگی که وعده تحقق آن در عصر ظهور دادهشده، چیزی جز همین نوع حیات که در قرآن از آن به «حیات طیبه» تعبیر شده و ویژگیها و آثارش بیانشده، نیست. در آن عصر همه مردمان یا بخش زیادی از آنها، به مدد ظهور و حضور امام عصر (علیهالسلام) از این نوع زندگی بهره میشوند و آثار آنکه به تعبیر علامه طباطبایی نور، کمال، توانایی، عزت و سرور وصفناشدنی است، شامل حال آنها میگردد و توانمندیهای ناشی از آن نصیب همه اهل ایمان میشود.
اهمیت حیات از دیدگاه قرآن کریم
حیات، باارزشترین نعمتی است که یک موجود زنده از آن برخوردار است؛ زیرا آنسوی زندگی چیزی جز نیستی و نابودی نیست و خداوند نیز در سوره فاطر بربرتری حیات بر مرگ وزنده بر مرده تأکید میکند و میفرماید: «وَ مَا یَستوِی الاعمَی و البَصیرُ و مَا یَستوِی الاَحیاءُ و لَاالاموات ُإنَ ّ الله یُسمِع ُمَن یَشاءُ و مَا اَنتَ بِمُسمِع ٍ مَّن فِی القبُوُرِ»(و هرگز کور و بینا، (کافر و مؤمن) یکسان نیست و ابداً زندگان (علم و ایمان) با مردگان (جهل و عصیان) برابر نیستند. ای رسول، خدا هر که را بخواهد شنوای (کلام حق سازد) و تو آنکس را که در گورستان فرورفته هرگز شنوا نتوانی کرد.)(فاطر 19 و 22) خداوند متعال در این آیات، مردگان و زندگان را برابر ندانسته، آنگونه که انسان عالم و دانا و روشنبین را با انسان جاهل و نادان و کوردل یکی ندانسته است. نابرابری و همسنگ نبودن زندگان با مردگان در سیاق آیات یادشده ناظر به برتری انسان مؤمن و خردمندی است که دیده و گوش و عقل خویش را به کار گرفته و از هدایت فطری بهره برده و به پیامهای حیاتبخش دین پاسخ مثبت داده است، در مقابل کسی که به گمراهی رفته و درنتیجه به مرتبهی حیات حیوانی یا مرتبهی جماد تنزل کرده است. (رفیعی،1384: 10)
درواقع قرآن، اینهمه اهمیت و ارزش را برای حیات به خاطر آثار و نتایج آن، یعنی شعور و علم و اراده و اختیار انسان قائل است که سعادت زندگی انسان درگرو آن است. ولی در رابطه با حیات انسان، اهمیت و ارزش آن به سبب آن است که قسمتی از زندگی پایدار و جاویدان انسان در این سرا و دنیا سپری میشود که ویژگی اصلی آن این است که برای زندگی انسان در آن سرا سرنوشتساز است. درواقع سرنوشت انسان در آن سرا در دنیا رقم میخورد و سعادت و شقاوت حیات اخروی درگرو حیات وی در این دنیا است. چنانکه قرآن میفرماید: «ما الحَیاه الدنیا فی الاخره الّا متاع. وزندگی دنیا در [برابر] آخرت جز توشه و متاعی [ناچیز] نیست»(رعد:26)(دیسناد، 1388: 13)
مراتب و وجوه مختلف حیات در قرآن
حیات امری است دارای مراتب و هر حی وزندهای در مرتبهای از حیات جای دارد و برخی مراتب حیات از برخی دیگر برتر و گستردهتر هستند.
حیات خداوند متعال:
«هُوَ الحَیُّ لا الهَ الّا هو زنده [واقعی] اوست معبودی جز او نیست»(مؤمن:65)«الله لا اله الا هو الحی القیوم هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده»(بقره:255 و آلعمران:2)
علامه طباطبایی در ذیل آیهی 65 سورهی مؤمن بیان میکند که در جملهی «هو الحی» اطلاقی است که بههیچوجه مقید نمیشود نه عقلاً و نه نقلاً علاوه بر اینکه انحصار را هم افاده میکند درنتیجه معنایش این میشود که تنها خدای تعالی حیاتی داردکه دستخوش مرگ و زوال نمیشود و او حی
بالذات است و هر زندهی دیگری به احیای او دارای حیات شده است. (طباطبایی،17: 366)
حیات برتر انسانی (حیات طیبه):
همهی انسانها از حیاتی بهرهمندند که از بسیاری جهات همانند زندگی سایر حیوانات است و علومی چون زیستشناسی، پزشکی، روانشناسی به مطالعه، شناسایی و معرفی آن میپردازد؛ نشانهها و آثاری چون تغذیه، تنفس، تولیدمثل، حواس پنجگانه، تحرک، خوابوبیداری، تخیل،… مربوط به اینگونه از حیات بوده و از آن ناشی میگردد؛ اما در فرهنگ قرآن و در نگاه خردمندان (اولوالألباب) که همان مؤمنان به کلام الهی هستند، حیات انسان به این گستره محدود نمیشود و عرصهای بسیار فراختر دارد. در فرهنگ قرآن دستهای از آدمیان به عطا و بخشش خداوند به حیاتی برتر و فراختر زنده میشوند و بهرهای برتر و نیکوتر از دیگران دارند بیان قرآن آشکارا این حیات را مخصوص مؤمنان صالح کردار معرفی کرده است.
مَن عَمِلَ صالِحاً مِّن ذَکَرٍ أو أَ نثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحییَنّه حَیَوه ً طَیّبَه ً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أجرَهُم بِأحسَنِ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ. هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را بازندگی پاکیزهای، حیات [حقیقی] بخشیم و مسلماً به آنان بهتر ازآنچه انجام میدادند پاداش خواهیم داد.»(نحل:97)
«یا ایها الذَینَ آمَنوا إستَجیبوا للهِ وِ لِلرَّسولِ إذَا دَعَاکُم لِمَا یُحییکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبرش شمارا به چیزی فراخواندند که به شما حیات میبخشد آنان را اجابت کنید.»(انفال:24)
حیات غیرانسانی:
در مراتبی پایینتر از «حیات برتر انسانی» هر یک از موجودات بهرهای از عطای «حی قیوم» و از خزانهی حیات او دارند که سه مرتبه عمده از این حیات شامل «حیات حیوانی»، «حیات گیاهی»، «حیات جمادات» است. چنانکه میدانیم حیات به معانی مختلفی نیز در آیات تعریفشده است.
اول: حیات به معنای حیات گیاهی آنجا که میفرماید: «اعلَموا أنَّ اللَهَ یُحیی الارضَ بَعدَ موتها»(بدانید خدا زمین را پس از مرگ زنده میکند.)
دوم: گاهی حیات به معنای حیات حیوانی بهکاررفته است. اینگونه زندگی خود دربردارندهی مراتب و درجات متعددی است. همان حیاتی است که موجوداتی چون انسانها و جانوران دارا هستند. زندگان به این حیات با آثار و نشانههایی مانند حرکت، احساس، تغذیه، تولیدمثل، اراده و تغذیه شناخته میشوند. همه انسانها در بهرهمندی از حیات حیوانی مشترکاند. چه مؤمنانی که فراتر از این زندگی، حیات طیبه دارند و چه کافران محروم از این بهرهمندی برتر. چون هم مؤمنان و هم کافران در آغاز دارای این حیات بوده و به یک اندازه از آن بهرهمندمی شوند، اما کافران در تنگنای حیات حیوانی بدان قناعت کرده ولی مؤمنان آن را ترقی داده و به حیات برتر رسیدهاند. (فرزند وحی و رحیمی،1390: 41)
خداوند در رابطه با این نوع حیات میفرماید: «إنَّ الَّذی أحیاهَا لَمُحیی المَوتَی» (خداوندی که آن (زمین) را زنده کرد مردگان را نیز زنده میکند.)
سومین معنای حیات در قرآن به معنای حیات فکری و عقلانی است. فکر کردن و تأمل ورزیدن در پدیدههای عالم هستی و پرهیز از برخورد غیرعاقلانه با آنها یکی از ابزارهای کارآمد برای رهایی از بیخودی و پیدا کردن محور اصلی زندگی میباشد و به همین دلیل است که در قرآن مورد تأکید قرارگرفته است؛ تا آنجا که یکی از انواع حیات را حیات فکری و عقلانی میداند. خداوند در قرآن میفرماید: «أوَ مَن کَانَ مَیتاً فَأحیَیناهُ» (آیا آنکس که مردهدل بود وزندهاش گردانیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنی نیست.) بر طبق این آیه شریفه انسانها دارای حیات جاویدی هستند که با حیات دیگران متفاوت است و آن حیات فکری و عقلانی است.
و چهارمین معنای حیات در قرآن به معنای حیات جاودان جهان دیگر آمده: «یَا لَیتَنی قَدَّ متُ لِحَیَاتِی”(گوید کاش برای زندگی خود (چیزی) فرستاده بودم)(ابراهیمی،1388)
در بعضی از آیات قرآن کریم، واژهی حیات در مورد زندگی پس از مرگ بهکاررفته است و هنگامیکه از ویژگیهای جهان آخرت حرف میزند از آن بهعنوان یک نوع حیات یاد میکند برای نمونه خداوند در سوره عنکبوت میفرماید: «وَ إنَّ الدارَ الاخرهِ لَهِیَ اَلَحَیوانُ لو کَانُوا یَعلَمُون»(وزندگی حقیقی در سرای آخرت است. ایکاش میدانستند.) در این آیه شریفه از زندگی اخروی بهعنوان یک نوع حیات یادشده است. زندگی آخرت بقایی است که فنایی با آن نیست. لذتی است که با الم آمیخته نیست. سعادتی است که شقاوتی در پی ندارد و حیاتی است واقعی و به معنای حقیقی کلمه. (طباطبایی،1363)
و بالاخره معنای آخری که در مورد حیات میآورد؛ حیات را به معنای علم و توانایی بیحد و انتها میآورد آنجا که در مورد خداوند میفرماید: «وَ تَوَکَّل عَلَی الحَیَّ الَّذی لا یموتُ».
با توجه به معانی مختلفی که قرآن ارائه داده است مردمی که دعوت اسلام را اجابت نکنند گرچه زندگی مادی حیوانی دارند اما از زندگی انسانی و معنوی و عقلانی محروماند و قرآن آمده تا همه را بدان حیات وزندگی که حیات طیبه است فراخواند. (ابراهیمی،1388: 76 ـ 75)
حیات طیبه در لغت و اصطلاح
الف) مفهوم حیات:
واژهی حیات از ریشهی «حیّ» در مقابل میّت و به معنای زندگی و زیست است و در مقابل «موت» و «ممات» به معنای مرگ و مردن به کار میرود و نیز در معنای قوهی نامیهی موجود در نبات و حیوان و قوهی حس کننده، قوهی عاقله و روز واپسین هم استعمال شده است. راغب در مفردات حیات را به معنای نیروی حس کننده و حساس، قوه و نیروی عملکننده عاقله میداند… (راغب اصفهانی، واژهی حی)
در معجم الوسیط حیات به معنای رشد، نمو، بقا، منفعت، سود زندگانی، چیزهایی که جانداران و جمادات را از هم جدا میکند؛ میباشد. (بند ریگی،1384)
در «التحقیق فی کلمات القرآن» اصل ماده حیات یکی و ضدش مرگ دانسته شده و از آثار آن به تحرک اشارهکرده است. (دیسناد، به نقل از مصطفوی،1360: 337)
ب) مفهوم طیب:
واژهی «طیب» در برابر کلمهی «خبیث» به معنای پاکیزه، پاک و دلچسب و طبع پسندی است. راغب میگوید: «طیب در اصل چیزی است که حواس و نفس آدمی از آن لذت ببرد.»(راغب اصفهانی، المفردات)
بنابراین به هر چیزی که از آلودگی ظاهری و درونی، پاک باشد و خوشایند و دلنشین و طبع پسند است «طیب» میگویند. طیب، بر وزن فعل است و الطیب صفت میباشد و متضاد پلید است.
طیب به معنای دلچسبی، طبع پسندی یعنی دلچسب و طبع پسند شد. اصل آن طیب است که حواس از آن لذت میبرد. (قرشی،1378)
حسینی دشتی طیب را به معنای بوی خوش، پاک و پاکیزه و طاهر میداند. طیب به معنای دور بودن از هرگونه ناپاکی، هر چیزی که از آلودگی ظاهری و باطنی به دور باشد و خود نیز خوشایند و شایسته باشد، است. (فرزند وحی و رحیمی،1390)
به عبارتی طیب ضد خبیث است و در معانی زیر بهکاررفته است:
1 ـ صاحب پاکی و به انسان طیب گفتهشده ازآنجهت که از رذایل و اعمال زشت منزه شده است و خود را به اخلاق پسندیده و اعمال نیک آراسته است. (الخوری الشرتونی البنانی، ج 3: 408)
2 ـ طیب وقتی صفت طعام قرار گیرد، دارای معانی زیر است: الف: لذیذ ب: آنچه شارع حلال کرده است. ج: پاکیزه د: آنچه برای بدن ضرر نداشته باشد.
3 ـ طاهر و پاک، در بسیاری از موارد در این معنا استعمال شده است. (ابن منظور، ج 1: 563)
4 ـ طیب وقتی صفت مال قرار میگیرد، به معنای مالی است که از هر نقص، عیب و آفات پاک است؛ و باید توجه داشت که معنای اولیه واصلی طیب نیز به همین معنا است که بعداً خداوند از آن بهعنوان صفت مالی که حلال است، یادکرده است. (الخوری الشرتونی البنانی، ج 3: 408)
5 ـ پاک شدن از شرک و از همین جهت صفت شهر مدینه قرارگرفته است. (الطربحی، مجمع البحرین، ج 2)
6 ـ کسی که فریب نمیدهد و عهد و پیمانش را نمیشکند. زمانی که صفت سببی (بنده) قرار میگیرد. (ابن منظور، همان)
ابعاد و مراتب حیات طیبه
حیات پاک در اصطلاح اسلامی، نوعی زندگی است که انسان در ارتباط باخدا به آن دست مییابد و با دست یافتن به آن، در همهی ابعاد وجودی خود از پلیدی برکنار خواهد بود. دکتر باقری این ابعاد را شامل جسم، اندیشه و اعتقاد، میل، اراده و عمل میداند؛ و هر یک از این ابعاد را توضیح میدهد.
نخستین بعد حیات پاک، عرصهی جسم است. دست یافتن به این جنبه از حیات پاک، درگرو آن است که قابلیتها یا مهارتها و عادتهای مربوط
