
است!!
آن مرد صالح گفت: من هم بر نادانی تو گریه می کنم(رضی الله عنک)!
آری از این مرد عامی تعجب نیست، تعجب از علمای آنان و به خصوص مترجم کتاب خلافت و ملوکیت است که درباره «حجر» می گوید:«… به ستایش حضرت علی-رضی الله عنه- و به مذمت حضرت «معاویه» -رضی الله عنه- پرداخت، حضرت «مغیره»- رضی الله عنه- تا وقتی که استاندار کوفه بود با وی از در آرامش و تحمل پیش می آمد…»1
1- در پاسخ به عقیده ابن تیمیه که ابن ملجم را عابد و بهشتی معرفی می کند باید گفت این سخن با روایات منابع اهل سنت که وهابیت خود را ملتزم به آن نشان می دهند تناقض دارد ، برای نمونه می توان به سخن رسول الله ( صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلَّم) در حدیث صحیح السند2 اشاره کرد که ابن ملجم را با تعبیر «اشقی الناس» شقی ترین مردم توصیف کرده است، همان گونه که قرآن همین تعبیر را دربارة قاتل شتر صالح در میان قوم ثمود به کار برده است.
چرا که این مضمون را ابن ابی حاتم، ابن مردویه، بغوی، ابونعیم، طبرانی و سیوطی از این افراد در «درّ المنثور» در ذیل آیة شریفه: «إِذِ انبَعَثَ أَشقاها»3 یعنی : آنگاه كه شقىترينشان بر[پا] خاست.
و ابن البر و ابن اثیر در ترجمة امام علی علیه السلام از کتاب «الاستیعاب» و در «اسدالغابه» و طحاوی در «مشکل الآثار» و دیگران دربارة ابن ملجم نقل کرده اند.
آیه اولی الامر(اطاعت) آیه ی است که علماء چه شیعه و چه سنی وجوب امامت را از آنان استدلال میکنند و جالب اینکه حتی بعضی از علمای اهل سنت عصمت«اولی الامر» را از این آیه شریفه استنباط می کنند. در این باره فخر رازی می گوید:
خداوند در آیه کریمه به طور قطع اطاعت «اولی الامر» را لازم دانسته است و کسی که اطاعتش این گونه واجب گردد ناگزیر باید معصوم از خطا و اشتباه باشد، زیرا اگر معصوم از خطا و اشتباه نباشد در فرضی که اقدام بر خطا کند بر
1) خلافت و ملوکیت – ص 196
2) مسند احمد، ج1، ص130؛ خصائص نسائی، ص39؛ طبقات ابن سعد، ج3، ص21.
3) صحیح «بخاری»، کتاب الاستئذان، باب من ناجی…، ح1، ج8، ص 79.
اساس این آیه باید از او اطاعت کرد! و این بمعنای امر به اطاعت از آن کار خطا و اشتباه است، در حالیکه کار خطا و اشتباه مورد نهی است و نباید از امر به آن پیروی شود. پیامد چنین فرضی اجتماع امر و نهی در فعل واحد خواهد بود.1
با توجه به اعتراف خود اهل سنت به فضائل امیر المؤمنین حضرت علی(ع) حال چه کسی می تواند مصداق واقعی آیه شریفه«اولی الامر» باشد بی شک خود حضرت علی(ع) و ائمه اطهار (علیهم السلام) مصداق بارز و اتمَّ این آیه شریفه هستند امّا سیوطی و همفکرانش به این موضوع با این بسط و گستردگی نپرداخته و به سادگی از کنار آن گذشته اند.
12-3-نتیجه
دیدگاه سیوطی نسبت به دیدگاههای دیگر علمای اهل سنت منصفانهتر است چرا که اجازه داده اگر اولی الامر دچار خطایی شدند از آنها پیروی و اطاعت نکنیم. حال چرا سیوطی با دیگر علمای اهل سنت فرق میکند بنظر میرسد ایشان متجدد است و با دسترسی به کتب و منابع مکتب اهل بیت راحت تر قضاوت کرده است.
مثلاً: حدیثی که از ابن عمر نقل میکند و میگوید: حضرت رسول اکرم فرموده است: بر مرد مسلمان واجب است که گوش دهد و اطاعت کند هر آنچه که دوست میدارد و یا اکراه میدارد مگر اینکه بر انجام معصیتی امر شود و در صورت امر به معصیت نه گوش دهد و نه اطاعت کند.
سیوطی دایره اولی الامر را بازتر کرده و در آنجا میگوید«أولِی الفقه و العلم» مصداق اولی الامر هستند قاعده فراق را اجرا کرده است. این در حالی است که دیگر علمای اهل سنت یا آنرا محدود به خلفای راشدین میکنند و یا خلفای بنی امیه و بنی العباس را داخل در آن میدانند و جایگاهی برای دیگران قائل نیستند.
از خوبیهای دیگر سیوطی فراگیر بودن اقوال ایشان است، به هر حال سیوطی نسبت به دیگر مفسران اهل سنت منصفانهتر قضاوت کرده و سعی در نزدیک شدن به حقایق داشته اما بی تأثیر از مکتب خلفا نبوده و در بیان هر مطلبی بگونه ای قائل به حکومت استیلا و غلبه بوده و آنرا مشروع میداند.
1) فخر رازی، التفسیر الکبیر، تاریخ 606 ه دار احیاء و التراث العربی بیروت ، لبنان ذیل آیه کریمه اطاعت«اولی الامر»
از جمله ادله مشروعیت اطاعت در حوزه مرجعیت دینی و سیاسی، دلالت آیه59 سوره نساء بر اطاعت از اولی الامر میباشد فریقین(شیعه و سنی) درباره تعبیر اولی الامر و اطاعت از وی دیدگاه یکسانی ندارند. دانشمندان شیعی با استناد به اطلاق در آیه و شواهدی از آیات دیگر و نیز روایات متواتر معنوی(یا لااقل متظافر) مصداق اولی الامر را پیشوایان معصوم میدانند و در این نظر متفق القولند.
برخی مفسران اهل سنت نیز دلالت آیه را بر عصمت اولی الامر پذیرفته اند آنان ضمن تطبیق اولی الامر بر اهل حل و عقد. بر مشروعیت اطاعت مطلق از آنان تأکید میکنند. اکثر اهل سنت اولی الامر را به والیان و دانشمندان معنا کرده، اطاعت از آنان را منوط و مقید به احراز فرامین و احکام آنان با حکم خدا دانسته اند. ادله اهل سنت برای هر دو معنا با کاستیهای جدی روبه روست.
شیعه بر این باور است که تعبیر اولی الامر در قرآن و سنت تفسیر شده است و با مراجعه به این دو میتوان چنین حکم کرد. مقصود اولی الامر در این آیه (59 سوره نساء) پیشوایان معصوم میباشند، علمای شیعه در این باور اختلاف نظر ندارند.
خداوند کریم در این آیه شریفه(59 سوره نساء) امر به اطاعت خود را با تعبیر«أطِیعُوا» و پس از آن امر به اطاعت اولی الامر را با عطف به اطاعت رسول تنها با یک تعبیر «أطِیعُوا» (اطاعت کنید) آروده است، بدون آنکه آنرا تکرار کند. از این رو شرایط و آثاری که قرآن برای اطاعت رسول برشمرده برای اطاعت اولی الامر نیز مطرح است. با بررسی اطاعت رسول خدا در قرآن به این مراد بر میخوریم: اطاعت رسول خدا، اطاعت خداست(نساء/80) یکی از اهداف رسالت انبیاء اطاعت از آنان است(نساء/64) اطاعت رسول بر خلاف اطاعتهای دیگر در قرآن، مطلق و بدون هیچ قید و شرطی است. حتی قرآن، اطاعت ظاهری بدون همراهی قلبی را از پیامبر خدا کافی نمیداند، بلکه تسلیم قلبی در برابر حکم پیامبر را شرط ایمان میشناسد(نساء/65) و بر این اطاعت آثاری فراوان نوید میدهد.
مانند: پاداش نیکو(فتح/16) ورود به بهشت، (نساء/13) رستگاری بزرگ(احزاب/71) و… آیه مورد بحث اطاعت اولی الامر را همردیف اطاعت رسول خدا بطور مطلق و بدون قید و شرط قرار داده است، چنین اطاعتی جز با مقام عصمت اولی الامر سازگار نیست. اگر اولی الامر معصوم نباشد، نمیتوان به اطاعت آن ملتزم شد و شرایط و آثار اطاعت خدا و رسولش را در مورد آنان جاری کرد.
شیوه ای که قرآن در ادامه آیه مورد بحث به عنوان راه حل نزاعها در جامعه مؤمنان ارائه میدهد نیز شاهدی است بر این که اولی الامر منحصر در معصومانند، قرآن میفرماید: «فَإنْ تَنازَعْتُمْ فی شَی ءٍ فَرُدُّوهُ إلی اللَّهِ وَالرَّسُولِ…«تعبیر»… فَإنْ تَنازَعْتُمْ…» (اگر با یکدیگر نزاع داشتید«از حد پُرسش و جست و جو فراتر و اختلافی در بین افراد جامعه میباشد نه درباره نزاع مؤمنان با اولی الامر؛ چون اطاعت اولی الامر لازم است و جایی برای نزاع نیست؛ چه این که این تنازع در میان خود اولی الامر با یکدیگر نیز، نیست؛ زیرا با وجوب اطاعت از آنان ناسازگار است و در صورت تنازع، یکی از دو طرف بر باطل خواهد بود. این تحلیل از نزاع در روایات نیز آمده است.87
قرآن در صدد حل نزاع ها، مؤمنان را از ارجاع به غیر باز میدارد و دستور میدهد مشکل نزاع را که ریشه برانداز است (الانفال/ 48)، با ارجاع به کتاب خدا و رسول او بر طرف کنند و به غیر سر نسپارند که سر از پیروی از طاغوت در میآورد و به نفاق میانجامد (نساء/60). از این رو باید کسانی در مصدر امور و حل نزاعها قرار گیرند که نه تنها به کتاب خدا و سنت رسول او از دیگران آگاهتر بوده، بلکه فهمشان از آموزههای قرآن و سنت معصومانه باشد، نه آمیخته با وَهم و اشتباه تا پیروی شان عین پیروی از خدا و رسول تلقی گردد و به حق انجامد.
این نوع پیروی با اوصاف یاد شده تنها در انحصار معصومان از عترت رسول خداست که در حدیث ثقلین نیز هم ردیف کتاب خدا قرار دارند.88 آنان پیش از دیگران از ناحیه خداوند بدون واسطه هدایت یافته اند.89
حاصل آن که در اندیشه شیعی، مرجعیت دینی اولی الامر، از حاکمیت سیاسی آنان جدا نیست. آنان باید هم در بُعد تفسیر و تشریح آموزههای دین و هم در بُعد حاکمیت سیاسی و قضایی و رفع اختلاف ها، معصوم باشند و سیره و سنت آنان با کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم منطبق باشد تا اطاعتشان همردیف اطاعت خدا و رسول قرار گرفته به طور مطلق قبول افتد. این معصومان کسی جز اهل بیت پیامبر خدا نیستند.
فصل چهارم
بررسی تفسیری آیهی ولایت
1-4-بررسی روایی، محتوایی و شأن نزولی آیه ولایت(55 سوره مائده)
اِنَّمَا وَلِیکمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ90
ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و آن مؤمنانی هستند که نماز به پا داشته و به فقیران
در حال رکوع زکات میدهند.
سیوطی در تفسیر این آیه روایات متعددی را در الدر المنثور آورده است اکثر روایات که مطابق اصول او روایات صحیح سندی هستند، اشاره به نزول آیه در شأن حضرت علی دارند. اما در یک مورد از جریر ابن حاتم از عطیه بن سعد روایت میکند که این آیه در حق عبادة بن صامت نازل شده است در پایان این فصل این نقل را نقد کرده و مورد بررسی قرار خواهیم داد. در ادامه به تعدادی از این روایات پرداخته می شود:
الف) أخرج ابْن جریر وَابْن أبی حَاتَم عَن عَطِیة بن سعد قَالَ: نزلت فِی عبَادَة بن الصَّامِت (إِنَّمَا وَلِیکم الله وَرَسُوله وَالَّذین آمنُوا)91
جریر ابن حاتم از عطیه بن سعد روایت میکند که این آیه در حق عبادة بن صامت نازل شده است.
ب) وَأخرج الْخَطِیب فِی الْمُتَّفق عَن ابْن عَبَّاس قَالَ: تصدق عَلی بِخَاتمِهِ وَهُوَ رَاکع فَقَالَ النَّبِی(ص) للسَّائِل من أَعْطَاک هَذَا الْخَاتم قَالَ: ذَاک الرَّاکع فَأنْزل الله (إِنَّمَا وَلِیکم الله وَرَسُوله)92
خطیب در متفق از ابن عباس نقل میکند که گفته: حضرت علی در حال رکوع انگشترش را به سائل صدقه میدهد. پیامبر به سائل فرمود: چه کسی این انگشتر را به تو داد. گفت: آن مردی که در حال رکوع است. پس خداوند آیه 55 سوره مائده را نازل کرد.
ج) وَأخرج عبد الرَّزَّاق وَعبد بن حمید وَابْن جریر وَأَبُو الشَّیخ وَابْن مرْدَوَیه عَن ابْن عَبَّاس فِی قَوْله {إِنَّمَا وَلِیکم الله وَرَسُوله} الْآیة قَالَ: نزلت فِی عَلی بن أبی طَالب.93
از جمله روایاتی که به طرق خود از ابن عباس نقل میکنند عبدالرزاق و عبد بن حمید و ابن جریر و ابو شیخ و ابن مردویه در مورد آیه شریفه مورد بحث میگویند: این آیه در حق حضرت علی نازل شده است.
د) وَأخرج الطَّبَرَانِی فِی الْأَوْسَط وَابْن مرْدَوَیه عَن عمار بن یاسر قَالَ: وقف بعلی سَائل وَهُوَ رَاکع فِی صَلَاة تطوّع فَنزع خَاتمه فَأعْطَاهُ السَّائِل فَأتى رَسُول الله(ص) فاعلمه ذَلِک فَنزلت على النَّبِی(ص) هَذِه الْآیة (إِنَّمَا وَلِیکم الله وَرَسُوله وَالَّذین آمنُوا الَّذین یقِیمُونَ الصَّلَاة وَیؤْتونَ الزَّکاة وهم رَاکعُونَ) فَقَرَأَ رَسُول الله(ص) على أَصْحَابه ثمَّ قَالَ: من کنت مَوْلَاهُ فعلی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَال من وَالَاهُ وَعَاد من عَادَاهُ.94
و طبرانی در کتاب الاوسط از مردویه از عمار بن یاسر نقل میکند که گفت: سائلی نزد حضرت علی که در حال رکوع نماز مستحبی است آمد پس حضرت انگشترش را به سائل داد. هنگامی که رسول الله آمدند این خبر را به او دادند پس این آیه(اِنَّمَا وَلِیکمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ) بر پیامبر اکرم نازل شد. پیامبر نیز آیه را برای اصحاب خود خواندند سپس فرمودند: هر کس
