
اسکینر بر هر کدام از رویکردهای قرائت متنی و زمینهای و اثبات عدم کفایت این رویکردها برای شناخت و فهم اندیشههای سیاسی را مورد بررسی قرار میدهیم، سپس رویکرد پیشنهادی وی را که براساس آن برای فهم اندیشهی سیاسی علاوهبر مطالعهی متون آنها و شناخت زمینههای اجتماعی و سیاسی آن دوره، باید نیات و مقاصد آنها را دریافت، بررسی میکنیم.
نقد روششناسی قرائت متنی
روششناسی قرائت متنی بر خود متن به عنوان یک ابژهی خودکفای تحقیق و فهم تأکید دارد و مبتنی بر این مفروض بنیادین است که متون کلاسیک دارای «عناصر فرازمانی»29 به شکل «ایدههای عام»30و یا دارای «حکمت فراتاریخی»31 با کاربرد عام هستند؛(Skinner, 2002, p. 57) بنابراین هدف کلی این روششناسی، ارزیابی مجدد متون کلاسیک، جدا از زمینههای اجتماعی و تاریخی آنها بر حسب کشف ایدههای عام یا پرسشها و پاسخهای فرازمانی مطرح شده در آنهاست. از این منظر، مطرح کردن شناخت زمینهی اجتماعی به عنوان شرطی ضروری برای فهم متون کلاسیک معادل انکار این ادعاست که آنها متضمن عناصر فرازمانی و علایق همیشگی هستند.(Skinner: 2002 p. 30) براین اساس یک پژوهشگر متنگرا باید به زمینهی اجتماعی و شرایط تاریخی توجهی نکند، بلکه فقط بر آنچه که نویسندهی کلاسیک دربارهی پرسشها و پاسخهای فرازمانی گفته است، تمرکز کند.
روششناسی قرائت متنی دارای دو وجه اصلی است که این دو وجهه مکمل همدیگر هستند. یکی وجه مثبت است که در تلاش برای تفسیر متن و اثبات معنای آن تنها باید برخود متن متمرکز شد و فرض بر این است که هر متنی که به اندازهی کافی مورد تأمل واقع شود، معنا و پیام خود را ارائه میدهد. دیگری وجه منفی است که بر مبنای آن نباید به موضوعات بیوگرافی و نیات و انگیزههای مؤلف و یا به زمینهی اجتماعی و تاریخی متن پرداخت و یا هرگز از متن فاصله گرفت و جدای از آن حرکت کرد.(Skinner, 1988, p. 69)
کوئنتین اسکینر این پیشفرض قرائت متنی را که اطلاعات خود متن برای فهم آن کافی بوده و متن توضیح دهندهی خود است را اساساً فرضی اشتباه میداند و همچنین کل روششناسی قرائت متنی را نادرست و ناکافی میداند.
اسکینر بحثی را تحت عنوان «تصور تقدم پارادایمها» یا «تصور پارادایمهای متقدم»32 مطرح میکند و همین بحث را نقطهی عزیمت خویش در نقد روششناسی قرائت متنی قرار میدهد.(مرتضوی، 1386، ص 163) او بیان میدارد صرف مطالعهی متنی که نویسندهی کلاسیک گفته است ممکن است دچار ابهاماتی شود. این ابهامها و اشکالها از همین بحث تصور پارادایمهای متقدم نشأت گرفته است و اسکینر آنها را تحت عنوان «اسطورهها» یا «اسطورهشناسیها»33 مطرح کرده است. این ابهامات خطراتی هستند که ممکن است متوجه هر پژوهش علمی بشوند.
1. اسطورهی دکترین34: این اسطوره زمانی شکل میگیرد که مورخ اندیشهها تلاش میکند مؤلف متون کلاسیک را واجد یک «دکترین» قلمداد نماید. هدف چنین پژوهشگری ترسیم «ریختشناسی لغوی»35 یک دکترین در همهی ابعاد تاریخی ظهور آن نیست؛ بلکه تمایل به اعمال پارادایمهای قبلی خود نسبت به آرا و افکار یک متفکر است که آنها را بهطور غیرواقعی به شکل دکترین ترسیم میکند و به همین دلیل اسکینر سخن از اسطوره یا اسطورهشناسی دکترین به میان آورده است. چنین پژوهشگری آمال و آرزوهای خود را در متن جستجو میکند و در این راستا موضوعاتی را مهم و برجسته میبیند که خواستهی وی را برآورده سازد.(مرتضوی، 1388: 291)
در اسطورهی دکترین اظهارات پراکنده یا کاملاً تصادفی یک متفکر دربارهی یک موضوع به عنوان «دکترین» او در آنباره تلقی میگردند.(Skinner, 2002, p. 64).
طبق این اسطوره به یک تفکر دیدگاهها و دکترینهایی نسبت داده میشود که به احتمال زیاد وی نمیتوانست چنین دیدگاهی داشته باشد و این معانی و مفاهیم در زمان حیات آن متفکر در دسترس نبوده و هرگز چنین قصدی را نداشته است.
2. اسطورهی تقدم سازی (فرض قبلی)36: این اسطوره شباهت زیادی به اسطورهی دکترین دارد. منظور از این اسطوره این است که خوانندهی امروزی بین معنا و فهم نویسندهی یک اثر و معنا و فهمی که خودش از آن متن برداشت میکند، تلفیق ایجاد میکند. براساس این اسطوره خواننده یا مفسر دربارهی فلان نویسنده پیشفرضهایی دارد که براساس همین پیشفرضها ویژگیهایی به آن متفکر یا نویسنده میدهد.
3. اسطورهی انسجام37: به نظر اسکینر اسطورهی انسجام وقتی بهوجود میآید که مطالب یک نویسنده یا متفکر در یک متن بهطور کلی و یامطالب او در متنهای متعدد دارای انسجام و به هم پیوستگی نیستند و نمیتواند یک تحلیل منظمی از آرای خود را ارائه دهد؛ ولی خواننده یا مفسری با چندین بار خواندن آن آثار بخواهد چنین انسجام و یکپارچگی ایجاد کند.
4. اسطورهی کوته بینی (محدودیت فکری): این اسطوره هنگامی است که پژوهشگر صرفاً با ملاحظهی شباهت استدلال متن یک نویسنده با استدلال متن نویسندهی دیگری تصور کند که نویسندهی متأخر تحتتأثیر نویسندهی پیشین قرار داشته است؛ حال آنکه معلوم و مسجل نشده باشد که نویسنده متأخر، متن نویسندهی قبل از خود را خوانده باشد و مشخص نباشد که این استدلال را از نویسنده پیش از خود گرفته یا نویسندگان دیگر و یا تراوشات فکری خود اوست.(مرتضوی، 1388: 304)
براین اساس از دیدگاه اسکینر مطالعه یک متن جدا از انگیزهها و نیات مؤلف و جدای از زمینههای اجتماعی و تاریخی شکلگیری آن متن و همچنین جدای از زمینهی کلی زبانی و فکری حاکم بر آن دوران، کار سودمند و مفیدی نیست و این روش مناسبی برای فهم اندیشهها نمیباشد.
نقد روششناسی قرائت زمینهای
یکی از روشهای چگونگی فهم یک متن یا یک تفکر و یا یک اندیشه، روش قرائت زمینهای است. در رویکرد قرائت زمینهای چارچوب38 یا زمینه39 تعیینکنندهی معنای متن هستند و فهم معنای هر متن مبتنی است بر فهم زمینههای فکری، دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن متن. براساس این روش برای فهم معنای متن باید زمینهی کلی یا چارچوب نهایی را که متن در آن نهفته است، بازسازی کرد.(مرتضوی، 1385: 163)
این رویکرد در مقابل رویکرد قرائت متنی قرار دارد و هر دو مفروض بنیادی رویکرد قرائت متنی را به چالش میکشد. مفروض اول قرائت متنی این است که متون کلاسیک دارای عناصر فرازمانی40 در قالب ایدههای عام41 یا دارای حکمت فراتاریخی42 با کاربرد عام43 هستند؛( مرتضوی، 1385: 163) و مفروض دوم قرائت متنی این است که اطلاعات نهفته در درون خود متن برای فهم آن کافی است؛ به همین دلیل به مطالعه موضوعاتی چون زمینهی اجتماعی و تاریخی متن نیازی نیست.( مرتضوی، 1385: 164)
براساس رویکرد قرائت زمینهای هر دو پیشفرض رویکرد قرائت متنی درست نیست و هیچ متنی را نمیتوان جدا از زمینهی اجتماعی- تاریخی- سیاسی، فهمید و به معنا و پیام آن متن دست پیدا کرد. نظریهی اسکینر علیرغم اینکه متفاوت از دو رویکرد متعارف قرائت متنی و زمینهای است، به رویکرد زمینهای نزدیک تر است. به نظر اسکینر حداقل قریت متدولوژی قرائت زمینهای این است که کمک قابل ملاحظهای به پرهیز از خطاها و خطرها و ابهامهایی که از قرائت متنی سرچشمه گرفته است، میکند. خطاها و ابهاماتی که اسکینر از آنها به صورت «اسطورهها» یاد کرده است.( مرتضوی، 1385: 164)
ولی با این وجود اسکینر اشکالاتی را بر رویکرد قرائت زمینهای وارد میکند. یکی از مهمترین این انتقادات آن است که این روششناسی را مبتنی بر اشتباهی اساسی دربارهی ماهیت رابطهی بین متن و شرایط محیطی آن تلقی میکند؛ یعنی بهرغم اینکه مطالعهی زمینهی اجتماعی را برای فهم یک متن مفید میداند، اما فرض پایهای روششناسی قرائت زمینهای را مبنی بر اینکه فهم متن باید برحسب زمینهی اجتماعی آن صورت گیرد، مفروض نادرست و اشتباهی دانسته و در نتیجه روششناسی مبتنی بر این مفروض را نیز برای فهم کافی نمیداند.(مرتضوی، 1386: 173)
یکی دیگر از ایرادهایی که اسکینر به قرائت زمینهای میگیرد این است که در این رویکرد بین معنایی که متن دارد و آن فهمی که ما از آن متن برداشت میکنیم یک ارتباط تلازمی برقرار است و فهم و معنا به هم وابسته هستند؛ ولی اسکینر بین معنا و فهم تمایز قائل میشود. به نظر اسکینر اگرچه ممکن است زمینهی اجتماعی و اوضاع تاریخی برای رسیدن به معنای متن مفید باشد ولی برای فهمیدن نیت و قصد نویسنده فایدهی چندانی ندارد.
به عبارت دیگر اگر با استفاده از زمینهی تاریخی و اجتماعی تا حدودی به معنای متن نزدیک شویم ولی نخواهیم توانست که مقصود نویسنده را درک کنیم و نمیتوانیم فهم واقعی از متن داشته باشیم؛ در حالیکه اسکینر معتقد است برای فهم اندیشهها و فهم متن درک آن معنای واقعی و مقصود نویسنده ضرورت دارد و این درک معنای واقعی و مورد قصد نویسنده نه از مطالعهی صرف متن آنطور که متنگراها میگفتند به دست میآید و نه از مطالعهی زمینهی اجتماعی و محیط تاریخی که زمینهگرایان ادعا میکنند. به همین دلیل اسکینر این دو رویکرد را ناکافی میداند و تلاش میکند که یک رویکرد جدیدی اتخاذ کند تا بتواند متن را تفسیر و به معنای واقعی آن دست پیدا کند.
رویکرد پیشنهادی اسکینر برای فهم اندیشهی سیاسی
همانطور که قبلاً گفته شد آنچه برای اسکینر مسأله است، این است که چگونه میتوان به فهم اندیشهی گذشته نائل شد؟ فرضیهای که اسکینر به دنبال اثبات آن است، این است که برای فهم یک اندیشه باید آن را در بستر تاریخیاش قرار داد تا بتوان فهمید که آن متفکر در هنگام نگارش آن اثر با چه معضلاتی روبهرو بود و هنگام بیان دیدگاههایش مشغول انجام دادن چه کاری بوده است. از نظر اسکینر هر نویسندهای در نوشتن هر متنی میخواسته است کاری انجام دهد.(Skinner, 2002, p. 82) بنابراین، فهم44 هر متنی نه تنها مستلزم توضیح معنا45ی آن است، بلکه مستلزم قصد46 نویسنده در نگارش متن است.(Skinner, 20O2, p. 79) فهم متن یعنی فهم و درکی که مورد نظر مؤلف بوده و قصد بر این بوده که آن مقصود فهمیده شود؛(Skinner, 2002 , p. 86) البته فهم قصد متمایز از انگیزه47 است.(Skinner, 2002 , p. 97 – 98)
پنج مرحله تشکیل دهندهی فرایند تحلیل اسکینر را میتوان پاسخ به پنج سؤال زیر دانست:
1. نویسنده در نوشتن متن نسبت به دیگر متون موجود که زمینهی ایدئولوژیک را شکل میدهند، چه کاری انجام میدهد یا انجام میداده است؟ 2. نویسنده در نوشتن یک متن نسبت به کنش سیاسی موجود و مورد بحث که زمینهی علمی را شکل میدهد، چه کاری انجام میدهد یا انجام داده است؟ 3. ایدئولوژیها چگونه باید شناسایی شده و تکون، نقد و تحول آنها چگونه باید بررسی و تبیین شود؟ 4. ارتباط ایدئولوژی سیاسی و کنش سیاسی که اشاعهی ایدئولوژیهای خاصی را به خوبی توضیح میدهد، چیست و این امر چه تأثیری بر رفتار سیاسی دارد؟ 5. کدام اندیشهها و کنشهای سیاسی در ترویج هنجار مرسوم ساختن48 تحول ایدئولوژیک نقش دارند؟ (حقیقت، 1385: 356) اسکینر فرایند تحلیل خود را براساس پاسخ بهاین پنج پرسش در پنج مرحله پیگیری میکند؛ البته در این پژوهش به دلیل گستردگی موضوع مورد بحث و همچنین دشواری کار، پژوهش خود را براساس سه مرحلهی اول که در پاسخ به سه پرسش اول هستند، انجام میدهیم. با توجه به این که روش پیشنهادی اسکینر به نوعی تلفیقی از دو رش زمینهگرایی و متنگرایی است، در این پژوهش هم سعی میشود نظریههای مورگنتا و والتز را به عنوان دونمایندهی اصلی واقعگرایی در روابط بینالملل و رابرت کئوهن و جوزف نای به عنوان تأثیرگذارترین نظریهپردازان لیبرالیسم در روابط بینالملل و آیت الله جوادی آملی به عنوان یک نظریهپرداز اسلامی که اعتقاد دارد اسلام برای تمامی حوزههای فردی، اجتماعی و بینالمللی برنامه دارد، بر اساس روش اسکینر مورد بررسی قرار گیرد.
مرحلهی اول
