
نوجوانانی که ارزش کمی برای خود قائلاند، شدید دوست دارند مورد تأیید دیگران باشند و برای رسیدن به این هدف، تقریباً هر کاری میکنند. ولی این موردی استثنایی است نه قاعده، غالب اوقات نوجوانان دچار مشکل، یکدیگر را پیدا میکنند و سپس یکدیگر را تقویت میکنند. چه عاملی سبب میشود که نوجوانی با همسالان ناهنجار معاشرت کند؟ در مورد این موضوع مطالعات کافی و روشن در دست است. نوجوانانی که وابستگی شدید به والدین خوددارند، به احتمال بسیار اندک با گروه همسال ناهنجار صمیمی و نزدیک میشوند. نوجوانان خانوادههای قاطع و اطمینانبخش در مقایسه با نوجوانان خانوادههای مستبد، یا بیاعتنا کم تر تحت تأثیر همسالان قرار میگیرند و بیش تر به والدین خود گرایش دارند. میزان راهنمایی والدین و هدایت آنان نیز اهمیت دارد (فالجینی و اکسلز122،1993) بعضی از والدین نمیتوانند راهنماییهای لازم برای فرزندان خود را فراهم کنند شاید به این دلیل که والدین به نحوی خودشان دچار مشکلاند، (مشکلات عاطفی یا جنسی) یا به این دلیل که درگیر مسایل دیگری هستند. نوجوانانی که درست راهنمایی نمیشوند، به یکدیگر میپیوندند و سپس رفتار ناهنجار یکدیگر را تقویت میکنند. همین که رفتار نوجوان دچار اختلال بیشتری شده والدین همان نفوذ اندکی را هم که داشتند، از دست میدهند و سرانجام بسیاری از والدین دیگر دست از هدایت و کنترل فرزند بر میدارند (میکوچی،1998؛ ترجمه یاسایی،1383).
سومین عاملی که در انتخاب معاشرت نوجوان تأثیر میگذارد، میزان وابستگی نوجوان به مؤسسات اجتماعی مانند مدرسه،خانه، کلیسا یا محل کار است. نوجوانانی که فعالیتهای مختلفی میکنند کم تر به سمت نوجوانان ناهنجار کشیده میشوند. نوجوانی که از لحاظ درسی موفق است، ظاهراً رابطه خوبی با معلمان دارد، فعالیتهای خارج از برنامه دارد و به فعالیتهای مذهبی میپردازد کم تر احتمال دارد جذب همسالان ناهنجار شود. اگر تجربه مدرسه رفتن نوجوان توأم بااحساس درماندگی و آزردگی باشد ممکن است اصلاً تصور کند که مدرسه رفتن در زندگی برایش اهمیتی ندارد. همین امر سبب میشود که تمام فعالیتهای مربوط به مدرسه رفتن برای کودک بیاهمیت شود. مثلاً ورزش یا رفتن به باشگاه. همین که نوجوان به عنوان آدم بیمسئولیتی شناخته شد، به دشواری میتواند دوباره خلاف آن را ثابت کند و معمولاً به دشواری میتواند با نوجوانان موفق دیگر برای یافتن شغل رقابت کند. این نوجوانان فرصت بسیاری پیدا میکنند تا با نوجوانان هم سنخ خود معاشرت کنند (میکوچی،1998؛ ترجمه یاسایی،1383).
12-4-2 تعارض در خانواده
به طور معمول زمانی که محققان تعارض در خانواده را در نظر میگیرند، تمایل دارند که در مورد مجادلات فیزیکی و کلامی شدید در بین اعضای خانواده فکر کنند، حال آنکه اینگونه تعارضها آشکارترین نوع تعارض هستند و نسبتاً کمتر در خانوادههای معمولی رخ میدهند. بر عکس زندگیهای روزمره خانوادههای معمولی با اختلافات کوچک در مورد موضوعات هر روزه پر شده است (اصمتانا،1998؛ نقل از کرافورد123، 2006). کامینگز و دیویس124(2002) یک تعریف جامعتر، معمول تر و غیر کلینیکی از مفهوم تعارض در ارتباط با تعاملات ارائه میدهند”هر تعامل بین فردی جزئی و یا مهم که مستلزم اختلاف در عقاید است، خواه این اختلاف بسیار منفی باشد یا بسیار مثبت (کرافورد،2006؛ به نقل از نیکبخت نصرآبادی،1389).
1-12-4-2 تعارض والد-نوجوان
این واقعیت که موقعیت بزرگسالان دستیافتنی است شاید برجستهترین صفت رابطه بین والد و نوجوان است. بدیهی است که کسب موفقیتآمیز استقلال توسط نوجوان مستلزم تلاش مشترک است. نوجوانان باید همراه با حفظ ارتباط با والدین و محبت نسبت به آنها به تدریج وابستگی عاطفی، کنترل خود را بر فرزندان نوجوان کاهش دهند (بیابانگرد،1384). میتوان انتظار داشت که تعارضاتی در این فرایند وجود خواهد داشت. نوجوانان معمولاً در جست و جوی استقلال میباشند و خیلی از اوقات با مرزها و هنجارهای خانواده به مخالفت بر میخیزند که این اغلب منجر به ایجاد تعارض در خانواده میشود. تعارض والد-نوجوان به عنوان بحثهای کلامی تکرارشونده و الگوهای تعامل خانوادگی منفی بین نوجوانان و والدینشان با در نظر گرفتن مسائل گوناگون است که بارها حل نشده باقی میماند. در حقیقت مقداری از تعارضها بین والدین و فرزندان از ویژگیهای دوران رشد و مورد انتظار است (فاستر و رابینز125، به نقل از لانگ126، 2001). به نظر میرسد که بیشتر نوجوانان و والدینشان میتوانند با تعارضاتی که پیش میآید مقابله کنند، اما در بعضی موارد در رابطه والد-نوجوان اختلال شدیدی، معمولاً در نتیجه پیشزمینهای از روابط نامناسب بین والد و کودک، به وجود میآید. اینگونه روابط اغلب با پیامدهای منفی ای چون رفتار بزهکارانه و اختلالات روانشناختی همراه است (بیابانگرد،1384). نوجوانی دورهای است که کیفیت تعاملات والد-نوجوان در آن نسبتاً پر استرس و تعارض آمیز میباشد. دراینباره تفاوتهای فردی وجود دارد، اگر چه تنها درصد نسبتاً کمی از نوجوان روابط همراه با تعارض شدید با والدینشان را تجربه میکنند. یافتهها نشان میدهد که تعارض والد-نوجوان میتواند به وسیله ویژگیهای کودک و کیفیت سبکهای والدینی پیشین و کنونی تحت تأثیر قرار بگیرد (استنبرگ،2001).
2-12-4-2 پیامدهای تعارض والد-نوجوان
هنگامی که شدت تعارضات بین والدین و نوجوانان زیاد باشد. منجر به آسیبهای رفتاری و روانی در نوجوانان میشود. برای مثال تحقیقات نشان داده است که تعارض والد-نوجوان با ناسازگاریهای دوره نوجوانی مانند افسردگی، رفتارهای غیرقابلقبول، مشکلات رفتاری در مدرسه و کاهش عملکرد تحصیلی، اضطراب و مشکلات عزت نفس رابطه دارد (خوی نژاد و رجایی،1382).
تعارض نه تنها بر عملکرد نوجوانان تأثیر دارد بلکه اختلالات روانتنی را به دنبال دارد و از طریق سلامتی فرد را به مخاطره میاندازد، به طور کلی افراد واکنشهای متفاوتی به موقعیتهای تعارض از خود نشان میدهند، که میتوان آنها را به صورت زیر خلاصه کرد:
1) پاسخهای روانشناختی مانند بیتوجهی، بیعلاقگی، نارضایتی، انزوا، اضطراب و ناکامی.
2) پاسخهای رفتاری مانند مصرف الکل و مواد مخدر، کم خوری، پرخوری، پرخاشگری، خرابکاری.
3) پاسخهای فیزیولوژیکی مانند زخم معده، مشکلات تنفسی، فشارخون بالا، انواع سر درد و مشکلات عروقی.
4) واکنشهای بیوشیمیایی بدن: از قبیل استاع مردمکها، بازداری ترشح بزاق، افزایش تپش قلب، ترشح آدرنالین و نور آدرنالین، بازداری ترشح مایعات هضمی (دایاس127 و همکاران،1999؛ به نقل از باباپور خیرالدین،1385).
وجود افرادی مختلف با ویژگیهای شخصیتی، نیازها، باورها، ارزشها، انتظارات و ادراکات متفاوت، سبب بروز اجتنابناپذیر تعارض در خانواده میشود. این تعارضات به صورتهای مختلفی چون رقابت، مجادله، مخالفت، مشاجره، منازعه و کشمکش بین افرا دو گروهها رخ میدهد. هر چند بسیاری از افراد، وجود تعارض، تضاد و اختلاف را به عنوان یک پدیده منفی تلقی میکنند، اما کنترل دقیق و نظارت صحیح بر تعارض باعث میشود تعارض به پدیدهای سازنده و مثبت تبدیل گردد (فیاضی، 1388).
تعارض به استقلال نوجوان کمک میکند و ارتباط والدی و نوجوان به سوی واگذاری قدرت به صورت متناسب باسن پیش میرود. روابط خشن و خصومیت آمیز در خانواده منجر به احساس ناکامی-ناامیدی شده و احساس ناکامی نگرشهای ضد اجتماعی را در فرد برانگیخته و نگرش ضد اجتماعی برانگیختهشده منجر به رفتارهای انحرافی در نوجوانان میگردد. در این مدل چنین فرض شده است تعارضات روزمره والدین نوجوانان به تنهایی آسیبهای جدی را برای نوجوانان نخواهد داشت، مگر اینکه این تعارضات همراه با رفتارهای خشن مانند تنبیه بدنی، و درگیریهای خصومتآمیز والدین با کودکان و نوجوانان باشد (خوی نژاد و رجایی، 1382).
رضایی (1387) پیامدهای تعارض را به دو دسته پیامدهای منفی و مثبت تقسیم کرده است.
الف) پیامدهای منفی (مخرب) تعارض
مقداری تعارض بین نوجوانان و والدین قابل انتظار است. به هر حال سطوح بالای تعارض به صورت مداوم میتواند باعث ایجاد مشکلات-روانی و سایر مشکلاتی شود که در طول نوجوانی گسترش مییابد و میتواند باعث ایجاد مشکل و نقص در پیوندهای رابطهای و تبدیل به مشکلات در زندگی بعدی گردد(الکساندر128،2000).
1. تعارض باعث از هم گسیختن پیوندها و بستگیهای مشترک اعضای خانواده شده و ممکن است به انهدام و متلاشی شدن خانواده بی انجامد.
2. تعارض مخالفت مهار نشده موجبات نارضایتی افراد را فراهم میآورد.
3. تعارض میتواند باعث کاهش اثربخشی خانواده و تهدیدی بالقوه برای حیات آن باشد.
4. تعارض ممکن است سبب احساس شکست و ذلالت در افراد شود.
5. باعث میشود که فاصله و شکاف بین اعضای خانواده افزایش یابد.
6. جوی سرشار از عدم اعتماد و سوء ظن و بدبینی بر روابط بین اعضای خانواده میشود.
7. اعضای خانواده بر منابع و خواستههای متعصبانهی خود پافشاری میکنند.
8. بیش از تلاش برای مشارکت، هماهنگی و همکاری، مخالفت در بین اعضای خانواده تشدید میشود (رضایی،87).
ب) پیامدهای مثبت (سازنده) تعارض
کیفیت پیامدهای تعارض در خانواده با ابعاد رشد روانشناختی شامل شکلگیری هویت، رشد مهارتهای اجتماعی-شناختی و رشد خود ارتباط مثبت دارد (گراتونت و کوپر،1985؛ نقل از (الکساندر،2000).
تعجبآور نیست که پیامدهای سازنده و مثبت تعارض با انتخاب راه حل مرتبط میشوند (نیوتن و برگون129،19990). اگر تعارض خوب مدیریت شود میتواند خلاق و سرگرمکننده و خوشایند باشد و باعث افزایش سطح منطق و تصمیمگیری شود (الکساندر،2000).
راهبردهای موثر تعارض میتواند منجر به نتایج مثبت شود درحالیکه مدیریت ضعیف تعارض میتواند منجر به نتایج منفی بالقوه شود (به نقل از نیکبخت).
1. تعارض نظارت بهتر و سازندهای را خلق میکند.
2. مسائلی که مدتها راکد و پشت پرده بودهاند، در معرض دید قرار میگیرند و حل میشوند.
3. دیدگاه و نظرات هر یک از افراد در مورد مسائل مختلف روشن میشود.
3. دیدگاه و نظرات هر یک از افراد در مورد مسائل مختلف روشن میشود.
4. علایق، تمایلات و خلاقیتها برانگیخته میشوند.
5. فرصتی را فراهم میآورد تا افراد، تواناییها و استعدادهای خود را مورد ارزیابی قرار دهند.
6. تعارض عاملی برای تغییر است.
7. تعارض نیرویی تحریککننده و انرژی زا است.
8. تعارض باعث بهبود عملکرد فردی و گروهی میشود.
9. تعارض باعث رشد و بالندگی فرد و سازگاری اجتماعی میشود.
10. تعارض زمینه سازی برای تدوین قوانین جدید است. (رضایی،87).
13-4-2 نبود رفتارهای اثربخش فرزند پروری
والدین نوجوانان مبتلا به اختلالات روانشناختی یک ویژگی دیگر هم دارند و آن این است که آنان از نشان دادن رفتارهای مثبت معینی که با رشد سالم نوجوانان ارتباط دارند، عاجزند با توجه به فنون کنترل فرزند این عجز در موضوعات ذیل خود را نشان میدهد: ناتوانی در پاداش دهی و شرطی کردن رفتارهای مقبول اجتماعی مثل صداقت (درستکاری)، کنترل خود، یاریرسانی به دیگران و مهارتهای حل مسئله و عجز در استفاده از فنون نظمبخشی مثل تهدید به پس گرفتن علاقه و عشق به آنها پس از انجام رفتار نادرست و استدلال کردن و توضیح دادن دلایل برگشت از تصمیمها و قولهایشان. این والدین همچنین از ارایه قواعد روشن، ارائه تقاضاهای اخلاقی ثابت و نظارت کافی عاجزند. اموری که از نابسامانی و محرومیتها و عدم کار آیی خانواده ناشی میشوند. عجز در بروز رفتارهای متجانس با انسجام خانوادگی نیز ارتباط دارد. انسجام خانوادگی عبارت است از میزان تعهد، کمکرسانی و حمایتی که اعضای خانواده از یکدیگر به عمل میآورند.
ویژگیهای خانواده منسجم عبارتاند از:
1) صرف وقت برای شرکت در فعالیتهای مشترک 2) میزان نسبتاً پایین کناره جویی، دوری گزینی و رفتارهای جدا 3) میزان بالای تعاملات گرم و صمیمانه در مقایسه با تعاملات خشونتآمیز و منفی 4) ارتباط کامل تر بین اعضای خانواده
