
نباشد. (نراقی، 1368: ۱، ۵۰۶) البته این نوع از تقوا از آنِ مجاهدان پاک باخته و انسانهای وارستهای است که تمام حرکات و سکناتشان برای خدا است: «قُل إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ العالَمین»:« بگو نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است. (الانعام/۱۶1) بنا بر این این قسم عبارت دیگری از همان قسم سوم است که از مصباح الشریعه نقل شد.
تقسیمات جزئیتر در مورد گناه
غیر از تقسیمات مذکور در باب گناه تقسیمات جزئی تری نیز در متون اسلامی وجود دارد که نقل برخی از آنها خالی از فایده نیست.
در دعای کمیل امام علی ( گناهان را به چهار دسته تقسیم کردهاند:1-آنها که باعث پاره شدن پرده عصمت میشوند. 2-آنها که باعث نازل شدن کیفر عذاب خشم الهی میشوند. 3-آنها که باعث تغییر نعمتها میشوند. 4-آنها که باعث نزول بلا میگردند. در روایتی از امام صادق ( به موارد مذکور موارد ذیل اضافه شده است:گناهانی که باعث ندامت، حبس قسمتها، جلو افتادن مرگ، غالب شدن دشمنان، جلوگیری از باران، تاریک شدن هوا، برداشته شدن پردهها، ناامیدی، شقاوت و حبط اعمال میشود (شیخ طوسی، 1411: 145و572)
در روایتی دیگر نقل است امیرالمؤمنین (، در کوفه بر منبر آمدند و خدا را سپاس گفتند واو را ستایش نمودند و فرمودند: « ای مردم! به راستی گناهان سه باشند: گناهی که آمرزیده است و گناهی که آمرزیده نشود و گناهی که در باره مرتکب آن امیدوار و بیمناکم. گفتند: یا امیرالمؤمنین! آنها را برای ما بیان کنید. فرمود آری. اما گناهان آمرزیده، آنست که خدا بنده را در باره آن در دنیا کیفر داده و خدا بردبار و کریم است از اینکه بنده خود را دوباره کیفر کند. اما گناهی که آمرزیده نشوده، ستمهایی است که مردم بر یکدیگر کنند، زیرا چون خدا تبارک و تعالی بر خلقش عیان شد (یعنی به وسیله پیامبران و اعلان شریعت خود) به خود سوگند یاد کرد و فرمود: به عزت و جلال خودم قسم، که ستم هیچ ستمکاری را گذشت نکنم، گو اینکه مشتی کوبد و یا سائیدن مشتی باشد و اگر چه شاخ زدن شاخ داری بر بی شاخی باشد. برای بندگان از یکدیگر قصاص شود تا حقی از کسی بر کسی نماند و سپس آنها را به پای حساب آرد. و اما گناه سوم، گناهی است که خدا آن را بر خلقش نهفته و به گنه کار توبه از آن را روزی کرده و به وصفی درآمده که از گناهش بیمناک است و به پروردگارش امیدوار است و ما برای او همان حال را داریم که او برای خود دارد نه برای او امید رحمت داریم، و از عذاب بر او بیم داریم». (نهج البلاغه، 1412:2، 95)
نتیجه
به این ترتیب روشن شد گناه را از جهات گوناگون میتوان تقسیم نمود. این جهات علاوه بر باز نمایی انواع گناه نشان دهنده ابعاد مختلف آن و ظرافتهای موجود در حیات بیرونی و درونی انسان است. انسانی که برای سازندگی و رشد خود نیازمند مراقبت شدید رفتار خود در لایههای پنهان و آشکار وجود خود و در ارتباطش با همه هستی میباشد. همچنین در ضمن تقسیمات گناه روشن شد که تقوا چيست و اهل تقوا چه خصوصياتي را دارا ميباشند و مشخص گردید كه تقوا به معناي انجام كليه واجبات و ترك همه محرمات و در مراحل شدیدش انجام مستحبات و ترک مکروهات و حتي اجتناب از بعضي مباهات در مسیر سلوک رسیدن به حیات طیبه ميباشد. بنابراین، تقوا از امور نسبی است و هرکس بهاندازه همت و توان خود، – البته به مدد و کمک الهی- میتواند درجه و مرتبهای از آن را کسب کند، ودر هر مرحله از کمال تقوا وظایف سنگینتر و گناهان خاصتری مطرح میگردد. در واقع واژه تقوا شامل همه ثوابها و اعمال خوبي كه با الفاظ مختلف در قرآن كريم و روايات بكار رفته میشود. طبعا تقوا با این مصادیق گسترده نقطه مقابل گناه با انواع و اقسام ظاهری و باطنی وجوارحی و جوانحی و انواع دیگر آن قرار میگیرد. به عبارت دیگر به تعداد مراحل تقوا مراحل و طبقاتی از گناه خواهیم داشت و همانطور که تقوا به تدریج کاملتر وشدیدتر میشود؛ غوایت و نتایج عملی آن که گناه باشد در نقطه مقابل تقوا، به تدریج به سمت قهقرا سیر میکند. از همین روست که در منطق قرآن و روایات بهشت دارای طبقاتی صعودی است و همچنین جهنم دارای درکاتی نزولی میباشد. به همان ترتیب که اهل ایمان بهتدریج و با ارتقاء در ایمان و عمل صالح به طبقات بهشت ارتقا می یابند اهل کفر و فسق نیز به تدریج و با ازدیاد کفر و شدت و عمق گمراهی و فسقشان در درکات دوزخ فرو میروند:« اِنَّ المُنافِقین فِی الدَّرکِ الاَسفَلِ مِن النّار»:«منافقان در پايينترين طبقات دوزخ قرار مىگيرند و هرگز ياورى براى آنها نخواهى يافت» (النساء/145).
فصل سوم:
زمینههای گناه
برای شناخت ماهیت گناه لازم است عوامل ایجاد کننده آن نیز بیان شود. عامل گناه، انجام دهنده است و علت گناه، دلیل انجام گناه است و زمینه گناه، انگیزه را افزایش میدهد یا انجام گناه را آسان میکند. تفاوت انسان با دیگر موجودات در درک و عقل است که باعث شده از طرف خداوند دارای مسئولیت شناخته شود. این مسئولیت به قدری دقیق و ظریف است که خداوند میفرماید:« اِن تُبدوُا ما فِی اَنفُسِکُم اَو تُخفوُهُ یُحاسِبکُم بِهِ الله» (البقره/285). یعنی انسان حتی در قبال آنچه درون وجود او قرار دارد حتی اگر نمود بیرونی نداشته باشد مسئول است و عامل آن محسوب میشود.
بنا بر این عامل اصلی گناه خود انسان است با هوا و هوسهایش. با فرض وجود عمل آگاهانه و اختیار، انسان مجبور است مسئولیت اعمال خود را بپذیرد. انسانها به حكم لزوم بندگي خداوند و لزوم تخلق به اخلاق فاضله موظفند از کردار خود و آثار آن باخبر باشند و نسبت به آن بی تفاوت نباشند و مسئولیت آن را بپذیرند؛ و با پرهيزکاری ازآلوده شدن به گناه برحذر باشند. دلیلی برای معصیت و گناه وجود ندارد جز تسویلات نفس و شیطان که برخی گناهان را مفید یا لازم جلوه میدهد، بنا براین تنها چیزی که باقی می ماند این است که زمينههاي گناه را بشناسند و برای خود فراهم نکنند.
مهمترین این زمینهها که پس از تحقیق و تفحص در قرآن و روایات به دست آمده به ترتیب اهمیت از این قرار است:
3-1) حب دنیا و هوای نفس
اصل و ریشه گناه توجه به دنیا است، همانطور که حرکت به سوی آخرت از توجه به غیب عالم و قداست آن آغاز میشود. در جریان قارون که با زینتهایش باعث غبطه گروهی از مردم به مال و دارائیش میشد، قرآن کریم این گروه را کسانی معرفی میکند که «یُریدوُن الحَیوه الدُّنیا». (القصص/79) و در ادامه میفرماید ما خانه آخرت را برای کسانی قرار دادیم که خواهان برتری و فساد روی زمین نباشند (قصص/83).
پیامبرگرامی اسلام ( فرمودهاند: «حُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَه»:« حب دنيا سررشته همه گناهان است». (مجلسي، 1403: 70، 239) همچنین فرمودهاند:« اِنَّ اَوَّلَ ما عَصی الله عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سِتٌّ:حُبُّ الدُّنیا وَ حُبُّ الریاسه وَ حُبُّ الطَّعام ِ وَ حُبُّ النَّوم ِ وَ حُبُّ الرّاحَهوَ حُبُّ النِّساء. »:«پیامبر اکرم ( فرمود: نخسین چیزهایی که موجب معصیت خداوند میشود شش تاست: 1- حب به دنیا. ٢- حب ریاست. ٣- شهوت ِ طعام۴- حب به خواب. ۵- علاقه به راحت طلبی. ۶- زنبارگی (و طبعا در مورد زنان مردبارگی!). (اصول کافی، جلد سوم، صفحه ٣٩٧.) در حقیقت حب دنیا و هوای نفس هم قدم هم هستند و این دو با گناه به صورت دور باطلی همدیگر را تقویت میکنند یعنی حب دنیا و هوای نفس باعث گناه میشود و انجام گناه باز به حب شخص و دلبستگی او به دنیا و انگیزشهای نفسانی میافزاید. بنا بر این اولین و مهمترین زمینه گناه در وجود خود انسان نهفته است چنان که پیامبر ( فرمودهاند:« اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»:«دشمنترین دشمنان تونفس خود توست» (احسائی، 1405: 4، 118 و مجلسی، 1403: 67، 64).
امام علی ( در باره دنیا میفرماید:« من ابصر الیها اعمته و من ابصر بها بصرته» (نهج البلاغه، 1412: 1، 131) یعنی توجه با دید خریداری به دنیا انسان را از حقایق معنوی کور میکند و توجه با دیده عبرت به دنیا باعث بصیرت انسان میشود. وقتی تمام فکر وذکر وتوجه فرد به نیازهای دنیوی و اسباب عیش و راحتی زندگی دنیوی باشد خود به خود حرص دنیا، لذت طلبی، غفلت از آخرت ونیازهای روحی و پس از آن انواع گناهان که همه از نوع افراط در خواست و کوشش در بدست آوردن تمتعات جسمانی و دنیوی است رخ میدهد.
چنان که امام علی ( در دعای صباح عرض میکند:« ان خذلنی نصرک عند محاربه النفس و الشیطان…. »عصیانی که مایه گناه است در نفس و شیطان انباشته شده است. در واقع اصل حب دنیا خود خواهی و هوا پرستی است. انسان با عصیان در مقابل خدا عرضاندام میکند. انسان میگوید: من عصیان میکنم پس هستم!! شیطان هم کارش واداشتن انسان به شورش در مقابل خداوند است:«فَوَسوَسَ اِلَیهِ الشَّیطانُ قالَ هَل اَدُلُّکَ عَلی شَجَرَه الخُلدِ وَ مُلکٍ لایَبلی» (طه/120) شیطان با وسوسه انسان برای خوردن از شجره ممنوعه که به گفته او شجره خلد بود و انسان به طمع خلود و ملکی همیشگی، یعنی هماوردی با خداوند اولین عصیان را انجام داد. این عصیان باعث هبوط او و ورود در عرصهای شد که محل تاخت و تاز شیاطین است و عرصهای است که دامهای شیطان از هر سو آویخته است. امام سجاد ( در مناجاتی به خداوند از شر نفس چنین شکایت میکند: «الهی الیک اشکوا نفسا بالسوء اماره و الی الخطیئه مبادره و بمعاصیک مولعه و بسخطک متعرضه تسلک بی مسالک المهالک و تجعلنی عندک اهونهالک کثیره العلل طویله الامل ان مسها الشر تجزع و ان مسها الخیر تمنع میاله الی اللعب واللهو مملوه بالغفله والسهو تسرع بی الی الحوبه وتسوفنی بالتوبه»:«خداوندا به تو شکوه میکنم از نفسی که بسیار به بدی امر میکند، در پی خطایاست و به گناهان حریص است و خود را در معرض خشم تو قرار میدهد؛ مرا در راههائی میبرد که موجب هلاکتند و می خواهد مرا نزد تو از بیمقدارترین هلاک شدگان سازد. پر از بیماری است و آرزوهای طولانی دارد؛ اگر سختی بیند فریاد میکند و اگر خیری رخ دهد از دیگران بازش میدارد؛ به بازی و سرگرمیبسیار شایق است و از غفلت و خطا انباشته میباشد؛ با سرعت مرا به سوی گناه میکشاند در حالی که در توبه کردن کند است و امروز و فردا میکند.) (مناجات الشاکین) (قمی، 1382: 223) بنا بر این مایه همه فریب خوردنهای انسان خود خواهی، اعلان استقلال از خداوند و هوا پرستی است که عبارت«حب الدنیا»میتواند بیان گر هر سه باشد؛ مایه همه طاعات نیز اسلام و تسلیم در مقابل خداوند است. یعنی ندیدن خود و کنار گذاشتن امیال نفسانی در مقابل خواستههای خداوند.
حیات دنیا چیست که بی محبتی نسبت به آن و اعراض از آن مقدمه توجه به خدا و به آخرت است ؟ خدای تعالی میفرماید:« المالُ وَالبَنُونَ زِينَه الحَياه الدُّنيا وَ الباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيرٌ أَمَلا» (الکهف/46):«دارایی دنیا و پسران زینت حیات دنیا هستند و اعمال صالحی (که از انسان باقی می ماند) نزد پروردگار پاداش بهتری دارد و قابل اعتمادتر است» و در آيه:«یَومَ لا یَتفَعُ مالٌ وَ لا بَنوُنَ اِلّا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبِ سَلیم» با لحن شدیدتری سخن میگوید و نفع را به طور مطلق به قلب سليم نسبت داده، كه آن قلبى است كه در آن چیزی جز خدا نباشد و از ننگ ظلم و تاريكى شرك و گناه سالم باشد. (کلینی، 1365: 2، 16)
مایه دنیا و آنچه بازار آن را گرم نگه میدارد را از جهتی میتوان آرزوهای دنیوی دانست. چرا که در پی دنیا رفتن و در گودالهای آن افتادن و دچار مکر و غدر دنیا شدن و در نهایت غرق شدن و نابودی در دنیا، همه با آرزو کردن آن شروع میشود. امام سجاد ( در این باره در مناجات الزاهدین عرضه میدارد::«…. الهی اسکنتنا دارا حفرت لنا حفر مکرها و علقتنا بایدی المنایا فی حبائل غدرها فالیک نلتجأ من مکائد خدعها و بک نعتصم من الاغترار بزخارف زینتها فانها المهلکه طلابها المتلفه حلالها المحشوه بالآفات المشحونه
