
است از: فارس (51٪)، آذری (24٪)، گیلک و مازنی (8٪)، کرد (7٪)، عرب (3٪)، لُر (2٪)، بلوچ (2٪)، ترکمن (2٪) و اقوام دیگر (1٪) (ایران، 2010)
4-4-1-4. وضعیت اقتصادی
در طی دوران 25 ساله میان سال 1332 و 1357 جامعه ایرانی به لحاظ اقتصادی تحولهای چشمگیری را تجربه کرد. در دهه 1340 رشد اقتصادی کشور بیسابقه بود. در این دهد بنگاههای صنعتی مدرن و بالنسبه عظیم در کشور تأسیس شد و سرمایه داری کلان در کشور کل گرفت. درآمد حاصل از فروش ثروت نفت سرمایه لازم را در اختیار دولت نهاد تا منابع رشد اقتصادی دهة 1340 را تأمین کندنخستین واحدهای صنعتی بزرگ در کشور، هم با سرمایه ملی توسط دولت، و هم با ابتکار بخش خصوصی و با حمایت دولت، ایجاد شدند. (آبراهاميان، 1378: 321). فقدان تنش در روابط کشور با قدرتهای سیاسی و اقتصادی بزرگ جهان، موجب جلب سرمایه و برقرار شدن پیوندهای نزدیک با سرمایههای جهانی شد.
روند فوق یا انقلاب 1357 رخ داد، متوقف شد. در پی تغییر سیاستهای نظام از همنوائی با غرب، به رویاروئی با آن، پیوندهای اقتصادی با دنیای غرب به شدت محدود شد. منابع محدود درآمد طی هشت سال به ناچار برای پیشبرد استراتژی نظامی در جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق، به مصرف رسید. این رویدادها بر برنامهها وایدههای پیشین برای توسعه تأثیر بازدارند نهاد. از جمله برنامه ساخت و توسعه یک کتابخانه ملی، هر چند با نامی دیگر، به مدت نزدیک به دو دهه به تأخیر افتاد.
ایران دارای منابع غنی نفت و گاز است و مهمترین صنایع آن عبارتند از نفت، گاز، فولاد، پتروشیمی و خودروسازی. صنایع دستی نظیر فرش، قالی، گلیم، سفالگری و… از اهمیت بالایی برخوردارند. در اقتصاد ایران بخش دولتی نقش مهمی ایفا میکند و اقتصاد تا حد زیادی به درآمدهای نفتی وابسته است. این عدم انعطاف در سیاست اقتصادی، ضعیف بودن بخش خصوصی و عدم وجود رقابت اقتصادی وضعیت اقتصادی کشور را شکننده کرده است. آمار بیکاری دو رقمی (6/14٪) و نرخ تورم بالا (8/11٪) نشاندهنده شرایط نه چندان مساعد اقتصادی است (ایران، 2010). در سالهای اخیر دولت حاضر سعی دارد با اجرای برنامههایی چون هدفمند کردن یارانهها بار اقتصادی وارد بر دولت را کاهش داده و از سرمایه کشور در جهت عمران و سازندگی بهترین بهره را ببرد.
4-4-2. تأسیس کتابخانه ملی ایران
کتابخانه ملی ایران در 1316/1937 تأسیس شد. این کتابخانه در واقع مجموعه کتابخانه دارالفنون بود به همراه کتابهای کتابخانه انجمن معارف (کتابخانه ملی معارف) که چند سال پیش به دارالفنون انتقال یافته بود. بنابراین بررسی تاریخچه شکلگیری کتابخانه دارالفنون و کتابخانه معارف میتواند شناخت بیشتری از پایههای کتابخانه ملی امروز به دست بدهد.
کتابخانه معارف در دوران آگاهی مردم با فرهنگ غرب تشکیل شد که چند سال بعد منجر به نهضت مشروطه شد. در 1276/1897 عدهای از روشنفکران به منظور اشاعه فرهنگ و تأسیس مدارس جدید انجمن ملی معارف را تشکیل دادند و یک سال بعد کتابخانهای با نام «کتابخانه ملی معارف» راهاندازی کردند. اختصاص نام ملی به آن به معنای عدم وابستگی به دولت بود. این کتابخانه وضعیت با ثباتی نداشت چنانکه یک سال بعد به دلیل مشکلات داخلی بسته شد. در 1282/1902 بار دیگر راهاندازی شد اما چندی بعد از تدوین نظامنامه در 1284/1905 این بار به دلیل سوءظن حکومت به فعالیتهای روشنفکرانه در جهت براندازی حکومت بسته شد و مجموعه آن به کتابخانه دارالفنون انتقال یافت (افشار، 1387، ص. 236؛ صمیعی، 1387، ص. 32؛ مرادی،1385، ص. 1392).
در این زمان همزمان با پیروزی کوتاهمدت مشروطهخواهان و تشکیل مجلس اول رئیس سابق کتابخانه معارف پیشنهاد تأسیس کتابخانه ملی را مطرح کرد و موافقت وزارت معارف را جلب کرد. اما با به توپ بسته شدن مجلس در 1287/1908 به دلیل شرایط ناامن آن زمان، ساخت ساختمان کتابخانه ملی از ترس غارت مردم به طور کامل متوقف شد (صمیعی، 1387، ص. 33).
در 1298/1919 این مجموعه سرگردان «کتابخانه معارف» نام گرفت و چهار سال بعد با تصویب نظامنامه در 9 دی 1313/1934 نام آن به «کتابخانه عمومی معارف» تغییر یافت و به عنوان یکی از دوایر انطباعات وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه آغاز به کار کرد. در این نظامنامه به وظایف کتابخانه ملی پرداخته نشده است اما در نظامنامه اداره انطباعات در بخش دایره کتابخانه معارف وظایفی برای آن در نظرگرفته شدهاست. این وظایف شامل فعالیتهایی نظیر مجموعهسازی و سازماندهی مجموعه کتابخانه میشود و نشانی از وظایف یک کتابخانه ملی در آن به چشم نمیخورد (صمیعی،1387، ص. 34، مرادی، 1385، ص. 1393).
در سال 1313 علاوه بر تنظیم نظامنامه، رویداد دیگری رخ داد که میتوان گفت به صورت غیر مستقیم منجر به تأسیس کتابخانه ملی شد. در این سال کنگره هزاره فردوسی در ایران برگزارشد و در طی آن کتب زیادی توسط ایرانشناسان و مستشرقین به ایران اهدا شد. بنابراین بعد از کنگره تصمیم گرفته شد در مدرسه دارالفنون تالاری برای این منابع اهدایی در نظر گرفته شود. ابلاغ این پیشنهاد به کتابخانه معارف، که در دارالفنون از کمبود فضا رنج میبرد، باعث شد رئیس وقت کتابخانه اقدامی جدی برای غلبه بر مشکل کمبود فضا بکند. او علاوه بر درخواست مکانی مجزا به کتابخانه، فرصت را غنیمت شمرد و درخواست تأسیس کتابخانه ملی را نیز مطرح کرد. با پیشنهاد وی موافقت شد و در کنار ساختمان موزه ایران باستان که در همان زمان در حال ساخت بود زمینی برای کتابخانه در نظر گرفته شد (صمیعی، 1387، ص.34-35).
در 1316/1937 بعد از به پایان رسیدن کار بنای ساختمان، کتابهای مکرر چاپی و خطی کتابخانه سلطنتی، کتابخانه عزیزخان ندایی و مجموعه کتابخانه بانک استقراضی روسیه به مجموعه انتقال یافت و کتابخانه ملی افتتاح شد. 177 (مرادی، 1385، ص. 1393، افشار، 1387، ص. 283)
4-4-3. کتابخانه ملی در نخستین سالهای تأسیس
در منابع بررسی شده سخنی از تدوین اساسنامهای جدید برای کتابخانه ملی تازه تأسیس به میان نیامده است و به نظر میرسد کتابخانه تازه تأسیس طبق نظامنامه کتابخانه معارف (مصوب 1313) فعالیت داشته است. همانطور که قبلا اشاره شد وظایف ذکر شده در این نظامنامه در حد یک کتابخانه عمومی بود و شاید به همیندلیل تا سالها بعد اقدام قابل توجهی در راستای خدمات کتابخانه ملی در فعالیتهای سازمان مشاهده نمیشود. فعالیتهای انگشتشماری نظیر انتشار کتابشناسی (به صورت ناکامل از 1341)، برگزاری دورههای کوتاهمدت و کارگاههای آموزشی (از 1331)، اجرای ناقص قانون واسپاری (مصوب 1286/1907) که به لطف توجه دورهای بعضی مدیران رخ داد، هر چند گام مهمی در راستای توسعه کتابخانه ملی به شمار میآمدند اما تأثیر آنها محسوس نبود.
علاوه بر این که توجه بعضی مدیران اثر بسزایی در توسعه خدمات کتابخانه ملی داشت، تغییر جایگاه کتابخانه ملی در دهه 40 نیز بر روند توسعه آن اثرگذار بود. كتابخانة ملي از 1316 زیر نظر دایره انطباعات وزارت فرهنگ (این وزارت تا 1316، وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه نام داشت.) فعالیت میکرد. در 1343 به موجب قانون تفكيك وزارت فرهنگ، كتابخانة ملي به وزارت فرهنگ و هنر ملحق شد. کتابخانه تا سال 1353، تحت نظر اداره كل كتابخانههای وزارت فرهنگ و از 1353 به عنوان يك ادارة كل مستقل فعالیت میکرد. انتقال به وزارت فرهنگ و هنر و فعالیت در قالب یک اداره کل مستقل (از 1353)، ارتقاء جایگاه کتابخانه ملی را به دنبال داشت و اثر مثبتی بر توسعه آن داشت. (صمیعی،1387، ص. 41)
علاوه بر موارد ذکر شده، در دهه 40 رویدادهایی در جامعه کتابداری و در خارج از بدنه سازمان رخ داد که علاوه بر بهبود خدمات کتابداری در سطح کشور، منجر به توسعه خدمات کتابخانه ملی ایران در سالهای بعد شد. هرچند کتابخانه ملی ایران در 1316 تأسیس شد میتوان گفت کتابداری مدرن تا زمان تأسیس نخستین دانشکده کتابداری در 1345/1966 و در پی آن راهاندازی دوره ارشد کتابداری دانشگاه تهران در 1346/1967 در ایران وجود نداشت (افشار، 1387، ص. 267). یک سال بعد دو مرکز ویژه سندپردازی (ایرانداک) و مرکز خدمات کتابداری (تبراک) زیر نظر وزارت علوم و آموزش عالی تأسیس شدند. نقش این دو سازمان، تدوین استانداردهای کتابداری و اطلاعرسانی، گسترش شبکههای اطلاعاتی و خدمات اطلاعرسانی بود. برگزاری دورههای کوتاه مدت آموزشی برای کتابداران نیز از برنامههای دیگر آنها بود. میتوان گفت این دو موسسه بیش از کتابخانه ملی، خدمات کتابخانه ملی را در کشور توسعه دادند (افشار، 1387، ص.266).
با آغاز تربیت کتابداران حرفهای و تأسیس مرکز خدمات کتابداری در کشور، شرایط بیشتر از همیشه برای پایهگذاری یک کتابخانه ملی با اصول و ضوابط جهانی مناسب بود تا علاوه بر حفظ هویت ملی، اوضاع کتابداری و کتابخانهها را در کشور سروسامان دهد. این مهم میتوانست با تدوین اساسنامهای مدون برای کتابخانه ملی موجود و تعیین حدود وظایف تحقق یابد. اما در آن دوران با مطرح شدن طرح تأسیس کتابخانه پهلوی، و اختصاص ساختمانی باشکوه به آن، به این مسئله بهایی داده نشد.
متخصصان کتابداری تصمیم گرفتند با ایفای نقشی فعال در تأسیس کتابخانه پهلوی از این موقعیت برای بهبود اوضاع خدمات کتابداری بهره بگیرند. بنابراین در 1352/1973 طی تماس با رئیس ایفلا، لیبارز178، که سرپرستی تأسیس کتابخانه پهلوی را بر عهده داشت خواستند کتابداران ایرانی در تأسیس کتابخانه پهلوی مشارکت داده شوند. بنابراین طرح کتابخانه پهلوی پس از تدوین به مرکز خدمات کتابداری ارسال شد و تا از نظرات آنها در مورد طرح استفاده شود. در 1357/1979 با پیروزی انقلاب اسلامی طرح تأسیس کتابخانه پهلوی به کلی منتفی شد (مرادی، 1385، ص. 1395).
بعد از انقلاب اسلامی اولین گامی که برای ساماندهی اوضاع نابسامان کتابخانه ملی صورت گرفت ارائه طرح ادغام مرکز خدمت کتابداری با آن بود.
4-4-4. ادغام مرکز خدمات کتابداری با کتابخانه ملی
طرح ادغام تبراک با کتابخانه ملی در 1358/1980 ارائه و در 1362/1983 عملی شد، بدین ترتیب این مرکز با تمام تجهیزات و کارمندانش به کتابخانه ملی منتقل شد. این ادغام باعث انتقال متخصصان تبراک و دانش آنها به کتابخانه ملی، که در آن زمان کتابدار متخصصی نداشت، شد؛ و از این به بعد کتابخانه ملی متولی اجرای وظیفه تبراک مبنی بر ارائه خدمات فنی کتابداری شد (افشار، 1387، ص. 266). پیوستن مرکز خدمات کتابداری به کتابخانه ملی دامنه فعالیتهای آن را گسترش داد؛ تدوین استانداردهای کتابخانهای، تهیه مارک، انتشار کتابشناسی ملی جامع (از 1362/1983)، انتشار ابزارهای فهرستنویسی و …. نشاندهنده این گسترش است.
چنان که ذکر شد (4-4-3. کتابخانه ملی در نخستین سالهای تأسیس) انتقال کتابخانه ملی به وزارت فرهنگ از 1343، ارتقاء جایگاه و بهبود نظارت بر سازمان را به دنبال داشت. اما این تغییر، وضعیت نابسامان مدیریت سازمان را اصلاح نکرد. کتابخانه ملی ایران بعد از کنارهگیری اولین رئیس خود، دکتر بیانی، طی سالهای 1340 تا 1368 پذیرای بیش از 20 رئیس بود. این تغییرات سریع مسلما اثر مخربی بر فعالیتهای سازمان داشت. (افشار، 1387، ص. 264؛ حبیبی آزاد، 1387، ص. 111-102) ادغام با مرکز خدمات کتابداری و افزایش گستره عملکرد کتابخانه در این سالها باعث شد بیش از هر زمان دیگری برطرف کردن مشکل مدیریت بیثبات و مشکلات دیگر نظیر مشخص نبودن دامنه وظایف، کمبود فضا و … ضروری به نظر برسد. این مسائل مانع بزرگی بر راه تحقق اهداف و توسعه کتابخانه بود.
این شرایط باعث شد فكر استقلال کتابخانه ملی به عنوان يك سازمان مستقل مطرح شود. پيگيريها و تلاشهاي كتابخانه ملي ايران و رياست وقت، دكتر محمد رجبي، به ثمر نشست و قانون اساسنامه كتابخانه ملي به عنوان سازمان مستقل و زير نظر مستقيم رياست جمهوري در جلسه علنی 2/8/1369/1990 در مجلس شورای اسلامی تصویب و در 16/8/1369 به تأیید شورای نگهبان رسید (نقل در صمیعی، 1387، ص.
