
مطابق علاقه و هوای و هوس خلفا برای ارائه نداشتند برای همین بهشدت مجازات میشدند. اما با قصاص یکدهم برخوردی که با زنادقه در جعل حدیث میشد، صورت نمیگرفت. سباعی در ادامه با نامیدی از راهبردهای خلفا نسبت به قصاص تصریح میکند که اگر علما در هر عصری نبودند چیزی از دین باقی نمانده بود.880
از همین رو سباعی هیچ نقشی برای حاکمیت در مقابل جریان جعل حدیث قائل نمیشود و در فصلی مجزا تحت عنوان «فِي جُهُودِ العُلَمَاءِ لِمُقَاوَمَةِ حَرَكَةِ الوَضْعِ»881 تنها به تلاشهای علماء در مبارزه با جریان وضع میپردازد.
تحلیل سباعی را اینگونه میتوان تقریر و تکمیل نمود که پیرامون خلفا و امراء را افرادی پر نموده بودهاند که بهرهای از علم نداشتند، بهخصوص در مورد قصاص که تمایل مردم را نیز به همراه داشت، حمایت از قصاص توانست عموم مردم را مطابق اندیشه سیاست حاکمان پیش ببرد که نتیجه اصلی آن همراه نمودن دین با بسیاری از خرافات و باورهای غلط بود.
آغاز قصهگویی با مجوز خلیفه دوم آغاز بدعتی بود که اثر مخربی بر حدیث نبوی گذاشت. هرچند این احتمال نادرست است لیکن حتی اگر بپذیریم که خلیفه دوم در این زمینه بدون انگیزه از پیش مشخص شده به اعطای مجوز به تمیم داری مبادرت نمود باز از تأثیر اعمال چنین سیاستی در دورههای بعدی نمیکاهد. آغاز این بدعت ازآنرو که با کسب مجوز یهودی تازهمسلمان شده صورت پذیرفت، بهخوبی نشان میدهد که یهود در فرایند یهودیسازی فرهنگ اسلامی بعد از حیات پیامبر(ص) موفق بوده است. پایه و اساس بسیاری از روایات تاریخی، تفسیری و اخلاقی مبتنی بر روایاتی است که سرمنشأ آن اسرائیلیات است و از سوی قصاص به فرهنگ اسلامی رسوخ کرد.
یکی از مهمترین عوامل توسعه فعالیتهای قصاص در دورههاي اموی و عباسی سیاست حمایتی حاکمان بوده است، هماهنگی سخنان قصاص با ذائقه عوام سبب شد که ناخواسته بزرگترین پشتوانه موفقیت حاکمان نیز مردم عوام باشند. شاید هیچ جریانی در تاریخ جز قصاص وجود نداشت باشد که عموم مردم و حاکمان بر آن اتفاقنظر داشته باشند،882 بیشک حاکمان از این غفلت مردم تا جایی که توانستند استفاده كردند، در دورهای که منع نقل و تدوین حدیث سیاست مسلّم معاویه قرار میگیرد و مردم از شنیدن روایات ناب اسلامی بیبهره بودند و جریان مکتب اهلبیت نهتنها منزویشده بود بلکه مورد سب و لعن حاکمیت قرار گرفت، قصاص آزادانه مقام موقعیت ویژهای به هم زدند و حاکمیت شیطان را یاری دادند.
بیشک روحیه عوامگرایی قصاص در تمایل مردم به آنها بسیار مؤثر بوده است لیکن توسعه این امر و بقای آن بیشک از سوی دستگاه حاکم بوده است. پر کردن خلأ فکری جامعه با مطالب بیاساس و تنزل معارف دینی در حد قصههای خیالی و احادیث عجیب بیشک در توفیق حاکمان برای دستیابی به اهدافشان مؤثر بوده است، چنانکه پیشازاین دیدیم خلیفه دوم باوجود محدودیت در نقل احادیث پیامبر(ص) نسبت به برخی از صحابه مشهور به تمیم داری اجازه قصهگویی میدهد قصههایی که عموماً مبتنی بر اسرائیلیات و شرحهای تورات است.
در زمان عثمان که اساساً مبتنی بر ادامه روند سیاست خلیفه دوم و افزون شدن شیطنتهای بنیامیه است اوضاع وخیمتر میشود و معاویه به بدعت خلیفه دوم جامهي تشکیلات سازمانی پوشاند و قصاص چنان جایگاهی پیدا نمودند که در دربار آمدوشد داشتند و تقويت روحیه سپاهیان در جنگها از رسالتهای آنها شد، بیشک وقتی حاکمیت چنین سیاستی را دنبال نماید پیداست فرهنگ جامعه که دنبالهرو سیاست است به آنجا خواهد رسید که مأمون خلیفه عباسی از تأدیب یکی از قصاص به سبب عنایت عموم به وی خودداری نماید اما عالم آل محمد را مسموم نماید. اینگونه است که گروهی که بهرهای از دانش ندارند با پشتیبانی عموم مردم و حمایت حاکمان فرهنگ جامعه را دگرگون میسازند.
فصل 4 : نتيجه گیری
نتیجهگیری
بر اساس سوالات و فرضیات رساله، به ترتیب نتایج ذیل ارائه میگردد:
1. برای تحلیل نظام سیاسی پس از پیامبر(ص) و دستیابی به زمینههای سیاسی جعل حدیث به دو منبع اساسی نیازمندیم: نخست قرآن و دوم شناخت فضای نزول(تاریخ سیاسی فضای نزول)؛ منبع نخست، یعنی قرآن واقعیترین تصویر از شرایط مقارن با نزول خود ارائه میدهد و از آن رو که بیانگر فعالیتهای سیاسی منافقان در آخرین سالهای حیات پیامبر(ص) است، سرنوشت حدیث بعد از پیامبر(ص) را در تعامل با جریانهای سیاسی پیروز قابل پیشبینی میسازد. از آن جا که حدیث پیامبر(ص) از اهل بیت(ع) جدا نیست و هر دو نصی وحیانی هستند، اهل بیت(ع) نیز در نظام سیاسی پس از پیامبر سرنوشتی مشابه حدیث خواهند داشت، درک همراهی قرآن و عترت از این منظر نیز روشن میشود؛ با این توضیح و بر اساس آیات قرآن و تاریخ جاهلی، پس از رحلت پیامبر(ص) بسیاری از شاخصهای نظام سیاسی جاهلی بازتولید میشوند، این روند با مشروعیت بخشی به حاکمیت با کمک جعل حدیث و اعمال برخی محدودیتها تبیین میگردد و اهل بیت(ع) را نیز در راستای همان محدودیت منزوی میسازد. بنابراین بررسی و تحلیل بسیاری از مولفههای مربوط به تاریخ حدیث، جریانهای کلامی، فقهی و غیره بر اساس تحلیل تاریخ سیاسی نتایج واقعیتری به دنبال دارد.
2. با توجه به این که تعریف حدیث موضوع و مسائل پیرامون آن مبتنی بر حدیث متواتر «من کذب» است و از آن جا که زمان صدور این حدیث در حیات پیامبر(ص) است، بازپژوهی این روایت برای دستیابی به این که چه جریانهایی نقش بیشتری در جعل حدیث داشتهاند، بسیار کارگشاه است. بازپژوهی حدیث «من کذب» بر اساس استنطاق آیات قرآن، به ارتباط جریان سیاسی منافقان با جعل حدیث، قبل و بعد از رحلت پیامبر(ص) تصریح میکند و نشان میدهد که حدیث موضوع به معنای اصطلاحی عموماً از سوی منافقان برساخته شده است. اتخاذ برخی راهبردهای در مورد احادیث پیامبر(ص) توسط جریان سیاسی پس از رحلت حضرت، در واقع مخالفت ضمنی با قرآن است، زیرا اهل بیت(ع) به عنوان مهترین نص پیامبر(ص) نص قرآن نیز است. معنای همراهی و عدم جدایی ثقلین نیز در این نکته نهفته است.
3. شواهد عوامل سیاسی منع تدوین حدیث را بیش از کاوش در دلایل مقارن با وقوع این سیاست، باید در شواهد پیشینی جست تا از تجزیه و تحلیلهای طولانی در خصوص دلایل این سیاست بی نیاز باشیم. سیاست منع تدوین حدیث با نفوذ جریان سیاسی یهود در اسلام پس از پیامبر(ص) ارتباط مستقیم دارد. این ارتباط تنها مربوط به طرح سیاست نیست بلکه از کنار هم قرار دادن این سیاست با پایهگذاری قصاص که مبتنی بر ایدهی یهودی است، میتوان دریافت در مقام بهره برداری نیز یهود موفق بوده است. حضور یهود در این سیاست چه آگاهانه و بر اساس راهبرد خلفا و چه از سر تساهل، از موقعیت این عامل سیاسی نمیکاهد. تئوری عدالت صحابه به این نام هر چند از سوی خلفا و حتی بنی امیه مطرح نشده است؛ لیکن جعل حدیث در خصوص فضائل اصحاب زمینه ایجاد تعدد مراجع را در مراحل بعدی و سپس طرح تئوری عدالت صحابه را در زمانی بعدتر سبب شده است، همچنان که باور جبر که ریشه جاهلی داشته است در زمان خلفا بازتولید، سپس در زمان معاویه ترویج و در دوره بعد پیروانی یافته و سپس به صورت یک باور در آمده است.
4. راز بازگشت بسیاری از عوامل جعل حدیث به عامل سیاسی در این نکته نهفته است که عوامل سیاسی پیچیده ترین و گسترده ترین عامل جعل حدیث است و به شناسایی بسیاری از روایات ساختگی کمک مینماید؛ زیرا از یک سو مستقیماً سیاستهایی را در مورد حدیث اعمال نموده است که به جعل حدیث انجامیده است و یا به طور غیر مستقیم بسترهای مختلف جعل حدیث را فراهم نموده است. به عنوان مثال بسیاری از احادیث جعلی در حوزه فضائل در زمان بنی امیه و بنی عباس بر ساخته شده است که به تنهایی آثار گستردهای در جعل حدیث داشته است و از سوی دیگر در سایه سکوت و یا حمایت حاکمان بسیاری از احادیث جعلی در حوزهی برخی مکاتب فکری مانند جبر ترویج شده است و زمینه ورود بسیاری از اسرائیلیات در قالب احادیث جعلی فراهم شده است. به گونهای که گزارش مورخان، محدثان و محققان تنها در مورد میزان روایات جعلی اسرائیلیات، به حجم گسترده روایات جعلی این گروه اشاره دارد.
نتایج استطرادی
1. شناخت دقیق بسیاری از پدیدهها بیش از شواهد مقارن پیدایش آنها، مبتنی بر شواهد پیشینی است.
2. . سنجش اصالت بسیاری از جریانها و فرقهها در درجه نخست مبتنی بر قرآن و سپس روایات صحیح است. همچنین واکاوی دقیق آیات قرآن و تجزیه و تحلیل آنها نشان میدهد، بسیاری از روایات اهل بیت(ع) که در نگاه نخست در خصوص تأیید و تبیین قرآن صراحت ندارد، کاملاً در راستای تبیین آیات قرآن است.
3. راه مقابله با بسیاری از جریانهای نوظهور و همچنین جریانهای تندروی منتسب به مذاهب اسلامی، ریشهیابی آبشخور فکری آنها و اعلام عدم ارتباط آنها با جریانهای اصلی مذاهب است. این تدبیر نقش مهمی در تقریب بین مذاهب دارد.
پیشنهادها
1. تدوین پژوهشهای میان رشتهای در ارتباط با احادیث جعلی با هدف شناسایی احادیث سره از ناسره.
2. بررسی، تحلیل و شناسایی احادیث جعلی بر تاکید بر شناسایی عوامل جعل آنها.
3. بررسی و تحلیل عوامل سیاسی جعل حدیث از سوی مخالفان حاکمیت.
4. تحقیق کمی در خصوص میزان روایات جعلی مبتنی بر عوامل سیاسی در یک جامعه آماری مشخص.
5. تحقیق کمی در خصوص میزان روایت جعلی حوزه اسرائیلیات.
6. تبیین نقش یهود در جعل حدیث
منابع و مآخذ
1. قرآن كريم
2. ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد(قرن4)، تفسير القرآن العظيم، عربستان سعودى، مكتبة نزار مصطفى الباز، 1419ق
3. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله(م656 ق)، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضلابراهيم، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، 1404ق
4. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم(360 ق)، الغيبة، تحقیق علی اکبر غفارى، چاپ اول، تهران، نشر صدوق، 1397ق
5. ابن أبي شيبة، عبدالله بن محمد(م 235ق)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، تحقیق كمال يوسف الحوت، چاپ اول، ریاض، مكتبة الرشد، 1409ق
6. ابن أبي عاصم، أبو بكر(م 287ق)، الآحاد والمثاني، تحقیق باسم فيصل أحمد الجوابرة، ریاض، دار الراية، 1411ق
7. ابن أبی یعلی، أبو الحسين، محمد بن محمد(م 526ق)، طبقات الحنابلة، تحقیق محمد حامد الفقي، بیروت، دار المعرفة، [بیتا]
8. ابن اثیر جزری، عزالدين(م630ق)، الكامل في التاريخ، تحقيق عمر عبد السلام تدمري، چاپ اول، بیروت، دار الكتاب، 1417ق
9. ابن اثیر جزری، عزالدين(م630ق)، اللباب في تهذيب الأنساب، بیروت، دار صادر، [بیجا]
10. ابن ادريس، محمد بن احمد(598 ق)، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، تحقیق حسن بن احمد الموسوى وابو الحسن ابن المسیح، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1410ق
11. إبن أعرابي، أبو سعيد(م340ق)، معجم، تحقيق عبد المحسن بن إبراهيم بن أحمد الحسيني، چاپ اول، المملكة العربية السعودية، دار ابن الجوزي، 1418ق
12. ابن الحاج، أبو عبد الله(م 737ق)، المدخل، [بی جا]، دار التراث، [بی تا]
13. ابن السكيت، أبو يوسف يعقوب بن إسحاق (م 244ق)، إصلاح المنطق، تحقیق محمد مرعب، بی جا، دار إحياء التراث العربي، 1423ق
14. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الكنز اللغوي في اللَسَن العربي، تحقیق أوغست هفنر، قاهره، مكتبة المتنبي، بی تا
15. ابن الطقطقي، محمد بن علي بن طباطبا(م 709ق)؛ الفخري في الآداب السلطانية والدول الإسلامية؛ تحقیق عبد القادر محمد مايو، چاپ اول، بیروت، دار القلم العربي، 1418 ق
16. ابن الملقن، سراج الدين (م 804ق)، تذكرة المحتاج إلى أحاديث المنهاج، تحقیق حمدي عبد المجيد السلفي، بیروت، المكتب الإسلامي، 1994م
17. ابن بابويه، محمد بن على(381 ق)، الأمالي، چاپ پنجم، بیروت، اعلمی، 1400ق
18. ـــــــــــــــــــــــــــــ، علل الشرائع، چاپ اول، قم، كتاب فروشى داورى، 1385ق
19.
