
الجنابة صنيع أنس بن مالك وأبى طلحة الانصارى» یعنی:« و عجیب تر از شستن داخل چشم توسط عبدالله بن عمر کارهای خودساخته انس بن مالک و ابی طلحه انصاری است». وی در ادامه بدین بهانه به برخی از بدعتهای اصحاب اشاره مینماید:
«أخبرنا أبو أحمد عن الصولى عن المغيرة بن محمد عن على بن محمد بن سليمان النوفلى عن أبيه قال: قلت لعيسى بن جعفر: وهو والى البصرة، لو أحضرت عدة من الفقهاء والأدباء، وأطايب الناس مجلسك فى كل أسبوع يوما، فتغدوا عندك وتذاكروا الفقه والآثار وأخبار الناس، فتستفيد معرفة وذكرا حسنا، فقال: اختر لى منهم عشرة، واقبض كل شهر الف درهم، وفرقه فيهم، فلما حضروا تذاكروا أنس بن مالك، فقلت: ولاه الحجاج نيسابور من أرض فارس، فأقام فيها سنتين يقصر الصلاة ويفطر، ويقول: ما أدرى كم مقامى ومتى يوافينى العزل، فانكر عيسى ذلك، فتبادر القوم بالأسانيد بصحته، فقلت: أعجب من هذا صنيع أبى طلحة الانصارى، كان يأكل البرد فى شهر رمضان، ويقول: ليس بطعام ولا شراب، فأنكره عيسى، فتبادر القوم بالأسانيد، فقال حماد بن زيد: كأنك تحب أن تذكر مساوىء أصحاب رسول الله- صلّى الله عليه وسلم- فقلت: والله ما قصدت ذلك، ولا أبغضت واحدا منهم، ولكنى أعلمك أنك على خطأ اذا حدثت عن النبى أنه قال: (أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم) فترسل هذا ولا توضحه فيسمعه من لا يدرى، فيفعل فعل أبى طلحة وأنس، فيكون الاثم عليك. وانما عنى- صلّى الله عليه وسلم- العلماء منهم، مثل عمر وعلى وابن مسعود ومعاذ بن جبل ومن شابههم، لا على الجمهور»688 یعنی:« به عیسی بن جعفر والی بصره گفتم ای کاش عدهای از فقیهان و ادیبان و مردم نیکو خصال را هر هفته یک بار در مجلس خود حاضر میکردی و آنان نزد تو به مباحثه فقه و آثار و تاریخ گذشتگان میپرداختند و تو از معارف و سخنان نیکو استفاده می کردی. عیسی گفت: ده تن از ایشان را برگزین و هر ماه هزار درهم بردار و بینشان تقسیم کن. چون فقیهان و اهل علم حاضر شدند انس بن مالک را یاداور شدند من گفتم: حجاج او را به ولایت نیشابور گماشت و او دو سال در آنجا سکونت داشت و در این دو سال نماز را شکسته می خواند و روزه نمی گرفت و میگفت نمیدانم چه مقدار اقامت خواهم داشت و کی حکم عزلم فرا میرسد. عیسی این گزارش را انکار کرد و عالمان مجلس اسناد خود را در صحت آن ارائه دادند. گفتم و عجیب تر از آن کار ابی طلحه انصاری است که در رمضان دانه تگرگ را می خورد و می گفت نه خوردنی است و نه آشامیدنی (روزه را باطل نمی کند) عیسی این گزارش را نیز انکار کرد و عالمان مجلس اسناد خود را در صحت آن ارائه دادند. پس حماد بن زید گفت: گویا تو دوست داری بدی های اصحاب رسول خدا (ص) را یادآوری کنی؟ گفتم: به خدا سوگند چنین قصدی ندارم و هیچ یک از صحابه را دشمن نمی دارم ولی به تو می گویم که در اینکه حدیث ا…. (اصحاب من چون ستارگان هستند که به هر یک اقتدا کنید هدایت می شوید) را بدون شرح و توضیح نقل می کنی در اشتباهی، چرا که افراد ناآگاه آن را شنیده و کار ابی طلحه و انس را انجام می دهند و گناهش بر تو نوشته می شود. مقصود حضرت در این حدیث عالمان اصحاب مثل عمر، علی، ابن مسعود، معاذ بن جبل بوده است نه همه اصحاب».
ماجرای فوق بهصراحت اشاره مینماید که باوجود سنت پیامبر، پیروی از آراء و نظرات شخصی برخی از اصحاب موردتوجه بوده است که چنین پیرویای از آنها بنا بر فراز پایانی ماجرا ارتکاب گناه است.
در دورههای بعد هر نظر شاذی از اصحاب با تکیهبر «أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم» از سوی کسانی مقبول دانسته میشده است که به «مَساوی» صحابه اعتراف داشتهاند لیکن روایت مورد بحث با «قداست بخشی» مانع از مناقشه در رفتار صحابه میشده است.
پاسخ به «حماد بن زید» نشان میدهد که عدم جستجو از بدیهای اصحاب را از تبعیت محض از آنها جدا نموده است، به بیانی دیگر حتی اگر بررسی افعال نادرست آنها جایز نباشد. پیروی از آنها هم جایز نیست. و همین دلیل برای رد روایت «اصحابی کالنجوم» به نفع تمامی اصحاب کافی است.
شواهد دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهد از روایت اصلی بهرهبرداری نادرستی شده است، روایتی در «عیون اخبار الرضا» به روشنی به این موضوع اشاره دارد: «سُئِلَ الرِّضَا(ع) عَنْ قَوْلِ النَّبِيِّ (ص) أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ وَ عَنْ قَوْلِهِ (ع) دَعُوا لِي أَصْحَابِي فَقَالَ (ع) هَذَا صَحِيحٌ يُرِيدُ مَنْ لَمْ يُغَيِّرْ بَعْدَهُ وَ لَمْ يُبَدِّلْ قِيلَ وَ كَيْفَ يَعْلَمُ أَنَّهُمْ قَدْ غَيَّرُوا أَوْ بَدَّلُوا قَالَ لَمَّا يَرْوُونَهُ مِنْ أَنَّهُ (ص) قَالَ لَيُذَادَنَّ بِرِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنْ حَوْضِي كَمَا تُذَادُ غَرَائِبُ الْإِبِلِ عَنِ الْمَاءِ فَأَقُولُ يَا رَبِّ أَصْحَابِي أَصْحَابِي فَيُقَالُ لِي إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ بُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً لَهُمْ أَ فَتَرَى هَذَا لِمَنْ لَمْ يُغَيِّرْ وَ لَمْ يُبَدِّل»689 یعنی: «از حضرت رضا علیه السلام دربارهی حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد که فرموده بود: «أَصْحابِی کالنُّجُومِ بِأَیِّهِمُ اقْتَدیْتُمُ اهْتدَیْتُم؛ یعنی اصحاب من مانند ستارگان آسمانند، به هر کدام اقتدا کنید، راه یابید». همچنین از حدیث «دَعُوا لِی أَصحابِی؛ اصحابم را به خودم واگذارید»، امام علیه السلام فرمود: این حدیث درست است. مقصود حضرت صلی الله علیه و آله و سلم از اصحاب، کسانی اند که دین را تغییر و تبدیل نداده باشند [و یا کسانی که خود پس از او تغییر حال پیدا نکرده باشند]، سؤال شد از کجا دانسته شود که اصحاب آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم دین را تغییر و تبدیل داده اند [و یا خود آنان تغییر یافته اند] فرمود: از آنجا که خود روایت کرده اند که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در روز قیامت مردانی از اصحابم از حوض کوثر ممنوع می شوند، چنان که شتران غریب از آب منع می شوند، و من می گویم: پروردگارا! اصحابم! اصحابم! [من اینها را میشناسم، اینان یاران منند]، به من گفته میشود که: تو نمیدانی آنها بعد از تو در دنیا چه بدعتها و حوادثی ایجاد کردند. پس آنها را میگیرند و به طرف چپ (اصحاب الشّمال) میبرند و من در آن هنگام (نفرین) میکنم و میگویم: «بُعداً لَهُمْ وَ سُحْقاً لَهُمْ؛ دوری و نابودی باد آنان را». آن گاه حضرت رضا علیه السلام فرمود: آیا گمان می بری که این نفرین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای کسی است که تغییر و تبدیل در دین نداده است؟».
3-2-5-3- نقد و بررسی دلیل عقلی عدالت صحابه
یکی از جامعترین دلایل عقلی که برای عدالت صحابه بدان استناد میشود؛ دیدگاه سید قطب در کتاب «معالم فی الطریق» است، دلایل سید قطب و علت رجوع نگارنده به آن از دو جهت دارای اهمیت است:
نخست اینکه وی فصلی جداگانه به این موضوع اختصاص داده است؛ وی در فصل آغازین از کتاب خویش از صحابه بهعنوان «جیلٌ قرآنیٌ فرید»690 یاد میکند و در پایان همین فصل دیدگاه سیاسی خود را در مورد جامعه خویش و بلکه جهان معاصر خود ابراز مینماید و به تغییر اساسی ساختار نظامهای حاکم دعوت میکند.691 نتیجهای که سید قطب از این فصل میگیرد مانیفست سیاسیاش است که بهخصوص در سالهای اخیر در محافل علمی و شبکههای اجتماعی مورد اقبال افراطگرایان، سلفیه و تکفیریها قرارگرفته است، آنچه خطر را دوچندان مینماید این است که نتایج وی مبتنی بر فصلی از کتابش است که تلاش عقلانی در جهت اثبات عدالت صحابه است. اهمیت اندیشه عدالت صحابه در تفکرات سلفیه ازاینرو حائز اهمیت است. لیکن بررسی رابطه تئوری عدالت صحابه با اندیشههای سلفیه و افراطگرایان تکفیری پژوهشی مستقل میطلبد.
دوم اينكه اظهارنظرهای متفاوت سید قطب در این اثر که آخرین اثر وی است در مقایسه با آثار دیگرش مورد اقبال جدی برخی محققان مشهور مانند آلبانی قرارگرفته است، بهگونهای که وی در تحقیق خود بر کتاب «مختصر العلو» ذهبی، در بحث مفصل در خصوص «تبعیت از سلف» از سید قطب با تعبیر «استاذ الکبیر» یاد کرده که در دوران معاصر اندیشه گذشتهگرایی را با نوشتن فصل «جیل قرآنی فرید» احیا نموده است.692
3-2-5-3-1- تبیین دیدگاه سید قطب در مورد صحابه
عنوان «جیل قرآنی فرید» بهروشنی بیانگر نظر سید قطب در مورد صحابه است لیکن تفصیل نظر وی در مورد صحابه در این فصل ازاینقرار است:
– سید قطب صحابه را نسلی ممتاز میداند که در تاریخ اسلام و تاریخ بشریت تکرارپذیر نیستند. وی هرچند وجود افرادی مشابه آنها را در برخی از زمانها محتمل میداند لیکن اجتماع این تعداد عظیم در یکزمان را تحققپذیر نمیداند. دلیل وی برای تکرارناپذیری این نسل در تاریخ این است که از سرچشمه زلال قرآن سیراب شدهاند منبعی که حتی حدیث پیامبر(ص) نیز از آن نشأتگرفته است.693
– سید قطب بهعنوان نخستین دلیل شاخص شدن صحابه، با مسلّم دانستن بهرهمندی صحابه از قرآن، تصریح مینماید که صحابه از هیچ منبعی دیگری متأثر نشدند زیرا در آن زمان اثری از اساطیر فارس و فلسفه یونان نبوده است. وی خشم پیامبر(ص) از دیدن تورات در دست عمر را قرینه میداند که هرگاه صحابی به دنبال کسب از منبع دیگری بود پیامبر وی را به منبع اصلی برمیگرداند. زیرا پیامبر میخواست یک نسل خالص ایجاد نماید.694
– دومین دلیل سید قطب بر ممتازی صحابه این است که سؤال آنها از قرآن تنها برای عمل به قرآن بوده است درحالیکه در نسلهای بعدی اغراض متفاوت و نیتها دگرگونشده است.695
– سومین دلیل سید قطب برای شاخص بودن صحابه این است که هرکدام از آنها که اسلام میآورد بهکلی از پیرایههای جاهلی پاک میشد و احساس مینمود که بهطورکلی از جاهليت جدا شده است.
سید قطب در ادامه هرچند منکر تخطی اصحاب نمیشود لیکن تأکید میکند که هرکدام از آنها که در نفس خود احساس میکرد نیاز به تطهیر دارد دوباره تلاش میکرد تا خود را به هدایت قرآنی برگرداند تا بهکلی از فرهنگ جاهلی جدا شود.696
سید قطب پس از معرفی صحابه بهعنوان نسلی پاک و تکرارناپذیر، تمامی دنیای پیرامون خود از اعتقادات و عقاید مردم، عادات، تقلیدها، فرهنگ و فنون و ادب را جاهلی میداند تا جایی که دیگر امکان ایجاد نسلی مانند سلف میسر نیست، بنابراین ازنظر وی برای دستیابی به اسلام ناب باید به همان منبع نخستین برگشت و با پیگیری سلوک صحابه به تغییر اساسی اجتماع دست زد.697 این سخنان سید قطب بهروشنی بیانگر مواضع سیاسی او نهتنها نسبت بهنظام حاکم بر کشورش بلکه نسبت بهکل جهان است.
3-2-5-3-2- نقد و بررسی دیدگاه سید قطب
با بررسي دیدگاه سید قطب مشاهده میشود که مواردی قابل نقادی و رد کردن است ازجمله:
رد دلیل نخست: اینکه صحابه از هیچ منبعی دیگر جز قرآن بهره نگرفتند نوعی کلیگویی و ادعای بدون دلیل است. اتفاقاً از همان شاهد وی یعنی همراه داشتن تورات توسط عمر میتوان دریافت که برخی از صحابه به دنبال بهرهمندی از اهل کتاب بودند. اما اینکه پیامبر(ص) از کردار عمر به خشم آمده است مطلب دیگری است که امتیازی برای وی نیست. بهعلاوه تمایل به یهود تنها منحصر به خلیفه دوم و منحصر در زمان حیات پیامبر نیست، در فصلهای پیشین با تکیهبر آیات قرآن از گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان یاد شد که به سمت یهود تمایل داشتند. بهعلاوه عمر پس از وفات پیامبر و در دوران خلافتش به تمیم داریِ یهودی مجوز قصهگویی داد و همین بدعت وی سبب آسیبهای جدی به حدیث نبوی در زمینه ورود اسرائیلیات به احادیث شد. با وجود این آیا باز میتوان ادعا کرد آنها تنها از سرچشمه زلال قرآن سیراب گشتهاند . مگر اینکه صحابی بودن برخی از افراد بعد از رحلت پیامبر(ص) نفی گردد. آیه 144 سوره مبارکه آلعمران698 و حدیث حوض بر این حقیقت دلالت دارد.
رد دلیل دوم، برخلاف ادعای سید قطب در زمان پیامبر(ص) برخی از اصحاب که عموماً ضعیف الایمان بودند به
