
سنت تعریف متفاوت از معنای لغوی صحابه ارائه دادهاند. که تعاریف محدثان و اصولیان از آنها با یکدیگر متفاوت است.
الف. صحابی ازنظر محدثان
باورمندان این گروه در سه642 دسته قرار میگیرند:
الف. برخی از محدثان تنها بهمجرد رؤیت پیامبر و لو لحظهای کوتاه صحابی بودن را اثبات نمودهاند؛ احمد بن حنبل و بخاری مسلمانی را صحابی دانسته است که پیامبر را یک سال، یک ماه، یک روز، یک ساعت و حتی یکلحظه درک کرده باشد،643 نووی شارح صحیح مسلم در تعریف صحابی با استناد به قول احمد و بخاری میگوید: «كل مسلم رَأَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَوْ لحظة هذا هو الصحيح فى حده وهو مذهب أحمد بن حنبل وأبى عبد الله البخارى فى صحيحه والمحدثين كافة»644 آمدی نیز این نظر را برگزیده و در دفاع از آن ادلهای ارائه نموده است.645
ب. برخی دیگر سختگیری بیشتری اعمال نموده علاوه بر رؤیت، مصاحبت و بلوغ را شرط دانستهاند؛ از عبد الله بن عمر روایت شده است که وی رؤیت پیامبر، اسلام، و بلوغ را در اطلاق صحابی شرط میدانست لیکن تأکید مینمود که مدتزمان ملاقات و رؤیت حتی اگر ساعتی باشد در زمره صحابی است.646
ابن حجر عسقلانی با تأکید بر اسلام در زمان ملاقات با پیامبر(ص) و همچنین مرگ در حال اسلام، مینویسد: «الأصح ما قيل في تعريف الصّحابيّ أنه «من لقي النبيّ صلّى اللَّه عليه وسلم في حياته مسلما ومات على إسلامه.»647
سیوطی رای اصحاب حدیث را برگزیده و پس از رد نظر افرادی که بلوغ را شرط دانستهاند این شرط را رد نموده و در تعلیل سخن خود خارج شدن برخی از صحابی صغار از مجموعه اصحاب را با تکیه بر این شرط برنتابیده است، وی همچنین مسلمان بودن را نیز تفصیل داده و تأکید نموده که صحابی هم بايد در حال اسلام پیامبر(ص) را درک کرده باشد و هم باید بر اسلام مرده باشد.648
ب. صحابی ازنظر اصولیان و معتزله
اصولیان و عالمان معتزلی دایره شمول صحابی را محدودتر کرده اند و سختگیری بیشتری لحاظ نمودهاند. و بر کمیت و کیفیت مصاحبت در تعریف صحابی تأکید نمودهاند. آنها مصاحبت را مشروط به مدت طولانی و مبتنی بر متابعت گذاشتهاند و ازاینرو مصاحبت کوتاهمدت مانند وفود حضرت و همچنین مصاحبتی را که بهقصد تبعیت نباشد از تعریف خارج دانستهاند.649 آنچه از تابعی مشهور سعیدبن مسیب نیز روایتشده است این دیدگاه را تأیید میکند که گفته است: «أَنَّهُ لَا يُعَدُّ صَحَابِيًّا إِلَّا مَنْ أَقَامَ مَعِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ أَوْ غَزَا مَعَهُ غَزْوَةً أَوْ غَزْوَتَيْنِ»650 یعنی: « هیچ کس صحابی به شمار نمی رود مگر اینکه با پیامبر (ص) یک یا دو سال بوده یا همراه او در یک یا دو جنگ شرکت کرده است».
صاحب الوَاضِح في أصُولِ الفِقه که از بزرگان حنابله و از شیوخ معتزله است، حداقل یکی از شروط، ملازمت و یا اخذ علم(حدیث) از پیامبر را در اطلاق صحابی شرط دانسته است، لیکن تأکید وی بر ملازمت طولانی بیش از أخذ علم(حدیث) است. بنابراین وی در تشریح سخن خود مفهوم عرفی «خواص» را برای صحابی برگزیده است.651 حاصل سختگیری این گروه که عموماً معتزلی هستند درجهبندی صحابه از جهت فضل است.652
بررسیها نشان میدهد نظری که موردتوجه غالب مذهب اهل سنت قرارگرفته است، دیدگاه محدثان است. در آثار پس از ابن حجر و سیوطی عموماً دیدگاه محدثان مورد تأکید قرارگرفته است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که از دیدگاه اهل سنت صحابی کسی است که پیامبر را در حال حیات ایشان با اسلام ملاقات کرده باشد و با اسلام نیز از دنیا برود، در این ملاقات، ازنظر طول مصاحبت محدودیتی قرار داده نشده است و تلاش شده است با شرط کمترین زمان مصاحبت صحابی بودن اثبات شود تا حتیالمقدور کسی از دایره اصحاب خارج نشود.
3-2-2- جایگاه منافقان در تعریف صحابه
تعریف ابن حجر که پس از بررسی بهعنوان صحیحترین تعریف از جانب وی اعلامشده است و مورد تأسی قرارگرفته است جای تأمل دارد؛ زیرا وی در توضیح عبارت «مات على إسلامه» در تعریف صحابه مینویسد: «خرج به مِن كَفر بعد إسلامه ومات كافراً»653 بنابراین بر اساس تعریف ابن حجر منافقان از تعریف خارج نمیشوند. زیرا همانطور که در بخشهای پیشین در تعریف منافقان بهتفصیل از آنان سخن به میان آمد منافقان در ظاهر ایمان و اسلام دارند هرچند باطناً کافرند. بنابراین حتی اگر در مقام ثبوت منافقان جزو صحابی محسوب نشوند در مقام اثبات چنین چیزی غیرممکن است. زیرا باطن افراد را نمیتوان کشف نمود.
3-2-3- دیدگاه اهل سنت در مورد عدالت صحابه
علمای اهل سنت عدالت را در راوی حدیث شرط دانستهاند و چنانچه عدالت اثبات نشود عدول از روایت را مجاز دانستهاند654 آنها همچنین شرط روایت صحیح را عدالت تمامی راویان آن برشمردهاند.655 و برای احراز عدالت راوی روشهایی را پیشنهاد نمودهاند656 باوجود چنین سختگیریهایی همانگونه که در ادامه میآید صحابه از بررسی عدالت معاف شدهاند و تمامی آنها بهصرف صحابی بودن، عادل شمردهشدهاند.
خطیب بغدادی در مورد عدالت صحابه میگوید: «كُلُّ حَدِيثٍ اتَّصَلَ إِسْنَادُهُ بَيْنَ مَنْ رَوَاهُ وَبَيْنَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَّ، لَمْ يَلْزَمِ الْعَمَلُ بِهِ إِلَّا بَعْدَ ثُبُوتِ عَدَالَةِ رِجَالِهِ , وَيَجِبُ النَّظَرُ فِي أَحْوَالِهِمْ، سِوَى الصَّحَابِيِّ الَّذِي رَفَعَهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَّ , لِأَنَّ عَدَالَةَ الصَّحَابَةِ ثَابِتَةٌ مَعْلُومَةٌ بِتَعْدِيلِ اللَّهِ لَهُمْ وَإِخْبَارِهِ عَنْ طَهَارَتِهِمْ , وَاخْتِيَارِهِ لَهُمْ فِي نَصِّ الْقُرْآنِ»657 یعنی: «هر حدیثی که سندش از راوی تا پیامبر(ص) متصل باشد عمل بدان لازم نیست مگر پس از اثبات عدالت رجال سند؛ و بررسی احوال رجال ضروری است مگر احوال آن صحابی که آن را از پیامبر نقل کرده است؛ چرا که عدالت صحابه به واسطه بیان و اخبار الهی از طهارت آنان و برگزیدگیشان توسط خدا در نص قرآن ثابت شده و معلوم است».
ابن صلاح نیز در عباراتی مشابه مصونیت تمامی صحابه را از فحص و جستجو عدالت بیان میدارد: «لِلصَّحَابَةِ بِأَسْرِهِمْ خَصِيصَةٌ، وَهِيَ أَنَّهُ لَا يُسْأَلُ عَنْ عَدَالَةِ أَحَدٍ مِنْهُمْ، بَلْ ذَلِكَ أَمْرٌ مَفْرُوغٌ مِنْهُ، لِكَوْنِهِمْ عَلَى الْإِطْلَاقِ مُعَدَّلِينَ بِنُصُوصِ الْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ وَإِجْمَاعِ مَنْ يُعْتَدُّ بِهِ فِي الْإِجْمَاعِ مِنَ الْأُمَّةِ». 658 یعنی:« صحابه به طور عموم ویژگیای دارند و آن این است که درباره عدالت هیچ یک از ایشان سوال پرسیده نمیشود. این (سوال از عدالت ایشان) کاری است که نیازی بدان نیست چون صحابه به طور مطلق (بدون هیچ قید و استثناء) توسط نصوص کتاب و سنت و اجماع کسانی از امت که در اجماع به حساب می آیند عادل شمرده شدهاند».
ابن جماعه نیز بهصراحت به عدالت صحابه اشاره مینماید: «الصَّحَابَة كلهم عدُول مُطلقًا لظواهر الْكتاب وَالسّنة وَإِجْمَاع»659
ابن حجر عسقلانی نیز نظر کلی اهل سنت که بعداً از آن تعبیر به اجماع نموده است، اینگونه بیان نموده است: «وقد اتفق أهل السنة على أن الجميع عدول، ولم يخالف في ذلك إلا شذوذ من المبتدعة»660 اینگونه است که بدون هیچ تردیدی مراسیل تمامی صحابه از سوی اندیشه «عدالت صحابه» موردقبول واقعشده است.661
نورالدین عتر نیز با تصریح به عدالت تمامی صحابه علاوه بر کتاب، سنت و اجماع دلیل عقلی را نیز اضافه مینماید.662
3-2-4- دلایل عدالت صحابه
همانطور که گفته شد مستند اهل سنت در عدالت صحابه کتاب،663 سنت و اجماع است و برخی نیز دلایل عقلی اقامه نمودهاند. در این مجال به دنبال نقد و بررسی ادله قائلان به عدالت صحابه نیستیم. لیکن صرفاً ازآنرو که اثبات نماییم ادله موردنظر آنها متقن نیست و همچنین دلایل آنها از سوی برخی از علمای بزرگ خودشان مورد خدشه واقعشده است به بررسی آیه 100 سوره مبارکه توبه که یکی از مهمترین شواهد عدالت صحابه است،664 میپردازیم.665
«وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (100/توبه)
3-2-5- نقد و بررسی ادله عدالت صحابه
3-2-5-1- نقد و بررسی دلیل قرآنی
الف. با توجه به قید اولین در مهاجران و انصار و همچنین قید «اتبعوهم بأحسان» آیه دلالت مطلق و فراگیر نسبت به همه صحابه ندارد. بلکه ناظر بر افراد خاصی است، اختلافنظر مفسران در دلالت مصادیق «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ» نشان میدهد که تمامی صحابه را در برنمیگیرد666 تا جايي که برخی از مفسران مصادیق مختلفی برای آن برشمردهاند خصوصاً به اسلام و ایمانِ نخستین ایمان آورندگان به اسلام که در رأس آنها علی بن ابیطالب و ده تن از اهل بدر667 و یا وفاداران به ایشان از ابوذر، مقداد و سلمان و عمار است اشاره نمودهاند.668
ب. قرینه «اتبعوهم باحسان» که دلالت بر پیروی از ایمان و عمل صالح در تأسی از مهاجران و انصار است669 و از معنای آن سایر صحابیان نتیجه شده است670 نشان میدهد که افراد موردِ تأسی خودشان دارای ایمان و عمل صالح بودهاند یعنی آنچه در این آیه امتیازی برای افرادش است ایمان و عمل صالح است نه مصونیت عمومی، این همان چیزی است که اعتبار عمل در عبارت « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم»671 بدان اشاره دارد.
ج. حتی اگر بپذیریم که این آیه دلالت بر عدالت تمامی صحابه دارد لیکن این بدان معنا نیست که یک نوع مصونیت ابدی برای آنها قرار داده است، بلکه بیانگر حال افراد است اما از اینکه در آینده امکان دارد منحرف شوند ساکت است. شواهد قرآنی672 و تاریخی فراوانی نشان میدهد که احتمال چنین چیزی وجود داشته است.
ابن حجر که از طرفداران جدی عدالت صحابه است نقیض ادعای خود را بیان نموده است، وی در بحث از «ثعلبة بن أبي حاطب» میگوید به نقل از ابن اسحاق گفتهشده است که وی از طراحان ترور حضرت در ماجرای مسجد ضرار بوده و همچنین وی همان کسی است که آیه 75 سوره مبارکه توبه در مورد وی نازل شده است. باوجود صراحت تاریخ و شأن نزولهایی که ابن حجر خود از آنها مطلع بوده است در ابتدا میکوشد بر فردی دیگر حمل نماید لیکن ازآنرو که از رویارویی با شواهد، عاجز بوده است، دست به توجیهاتی میزند که باعقل سازگاری ندارد.
روشن است که ابن حجر میان دو محذور قرارگرفته است زیرا یا باید واقعیتهای تاریخی را بپذیرد که در این صورت با مبنای وی یعنی عدالت تمام صحابه ناسازگار است؛ یا اینکه واقعیتهای تاریخی را منکر شود؛ بنابراین برای گریز از چنین محذوری به تکلف افتاده و دست به تأویل غیرمنطقی زده است و گفته: ثعلبة بن أبي حاطب یکی از اصحاب بدر است و پیامبر(ص) در مورد آنها گفته است: «وقد ثبت أنه صلّى اللَّه عليه وسلم قال: لا يدخل النّار أحد شهد بدرا والحديبيّة» وی در ادامه فراتر رفته است و میگوید: «وحكى عن ربّه أنه قال لأهل بدر: «اعملوا ما شئتم فقد غفرت لكم» فمن يكون بهذه المثابة كيف يعقبه اللَّه نفاقا في قلبه، وينزل فيه ما نزل؟ فالظاهر أنه غيره. واللَّه أعلم»673
تعلیل ابن حجر نشان میدهد که وی از رویارویی با شواهد متقن عاجز مانده است لذا برای تطهیر حاطب و ازاینجهت که مبنای وی مخدوش نگردد، گفته است: که اهل بدر چون از آتش رهیدهاند، هر کاری میتوانند بکنند زیرا مورد غفران واقع شدهاند. این ادعای وی با صریح آیه قرآن674 مخالف است.
ایراد اصلی ابن حجر این است که وی قبل از بررسی زندگی اصحاب، حکم کلی در مورد آنها صادر نموده است. فرایند برخورد وی با صحابه و حکم عدالت را هیچ عقلی برنمیتابد.
د. در معنای لغوی صحابه گفته شد که ملازمت با هر چیزی
