
کتابت حدیث، روشن گردید که سیاست خلفا در قالب یک قاعده و قانون نیز دارای ضعفهای جدی است و ازاینرو توجیهات آنان را متزلزل میسازد. یکی از مهمترین مؤلفههای یک قانون این است که استثناء ناپذیر باشد، دلسوزی خلفا نسبت به حدیث باسیاست منع و کتابت حدیث از این منظر زمانی تمام است که دارای فراگیری در افراد و موضوعات باشد. درحالیکه محدودیت نسبت به برخی و اعطای مجوز به برخی دیگر صرفاً برخورد سیاسی با نقل حدیث است.
رسول اکرم(ص) در زمان حیات خویش از هیچ کوششی برای معرفی مکتب اهلبیت(ع) و معرفی چهره پنهان جریان مخالف دریغ نفرمود، پس از پیامبر(ص) با حاکمیت جریان مخالفِ اهلبیت(ع)، احادیث پیامبر و سیره ایشان نقش افشاگری پیامبر را ایفا مینمود.
ترس از رسوایی جبهه مخالف که پیشازاین توسط قرآن صورت میگرفت، هنوز توسط تفسیر آن آیات ادامه داشت، شعار «حسبنا کتاب الله»، نوید رهایی خاطر از سندی زنده و رسواکننده است که با رحلت پیامبر(ص) پایانیافته بود.
جلوگیری از نوشتن وصیت پیامبر(ص) در آن شرایط فوقالعاده ممانعت از بخش اساسی سنت پیامبر(ص) و پیروزی حزب مخالف اهلبیت(ع) بود. استناد به روایت «الأئمة من قریش» که نادیده گرفتن اهلبیت بود هرچند بیانگر بازگشت به قبیله گرایی جاهلیت بود اما بر اساس همان معیارها[البیت و العدد] نیز با عرف سیاسی ناسازگار بود. لیکن سرانجام موفقیت آنها را رقم زد. اما با عکسالعملهای اهلبیت مواجه گردید که بهاجمال به آنها اشاره میکنیم.
3-1-5-1- پاسخ به یک حدیث جعلی و عدم بیعت
تلاشهای حضرت امیر مؤمنان در مقابله با استناد گردانندگان سقیفه به حدیث جعلی «الأئمة من قریش» بیش از هر چیزی یادآوری مفهوم اصلی «البیت» به جامعه بود. استدلالهای حضرت در اثبات حقانیت خودش نهتنها مبتنی بر تعالیم قرآن بود، بلکه در قالب یک بحث جدلی به این واقعیت اشاره داشت که اقدام شتابزده سقیفه حتی موازین جاهلی را نادیده گرفته است. زیرا با هر استدلالی اهلبیت شایستهترین افراد به جانشینی حضرت رسول هستند. حضرت در ادامه عملاً نیز با عدم بیعت با جریان سیاسی مخالف496 نهتنها مشروعیت آنها را متزلزل ساخت بلکه عملاً به جعلی بودن روایت «الأئمة من قریش» اشاره نمود.
3-1-5-2- افشاگری حضرت زهرا (س)
جریان سیاسی حاکم که بیش از هرکسی از قدرت حدیث آگاه بود، در نخستین اقدام توانسته بود با کاربرد روایت نادرست «الأئمة من قریش» در یک شرایط فوقالعاده جایگاه «البیت» را به خود اختصاص دهد. این جریان در دومین اقدام مشابه باز به استناد روایتی جعلی497 و منفرد498 در ابوبکر یعنی «نَحنُ معاشرَ الأنبیاء لا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ»499 توانست امتیاز دیگر جانشینان پیامبر(ص) یعنی «العدد» را نیز غصب نماید. و بدین ترتیب با دو روایت جعلی تمامی امتیازاتی را که عرف سیاسی جاهلیت برای ریاست پذیرفته بود به چنگ آورد.
با توجه روایت «فاطمة بضعة منی»500، مبارزه حضرت زهرا(س) که تجسّم خود پیامبر(ص) بود در واقع تعارض جدی با روایت خلیفه بود. به عبارتی دیگر این اقدام حاکمیت رویارویی با پیامبر(ص) بود.
وجود حضرت زهرا بزرگترین چالش سیاسی حاکمیت، ازقضا همسر علی بن ابیطالب نیز بود و در مقام دفاع از ولایت وی از هیچ کوششی دریغ نکرد.. اگر منع کتابت و نقل حدیث با موفقیتهایی همراه بود لیکن راهبرد حاکمیت با دختر پیامبر(ص) بهشدت با شکست روبرو شد.
غصب فدک با روایت جعلی منسوب به پیامبر که «لا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ» قدرت حاکمه که به ظاهر موفق گردید، لیکن به فاطمه(س) در آن فضای فوقالعاده فرصت داد که حدیث پیامبر جانی تازه بگیرد. و نهضت مخالف حاکمیت با پشتوانه تردید اجتماعی بهدستآمده از روشنگری فاطمه(س) پویاتر گردد.
شرایط بیماری حضرت زهرا(س) براثر ماجرای دفاع از اهلبیت سبب شد درک عمومی نیز در کنار فعالیتهای صحابه نسبت به شکلگیری باور عدم مشروعیت حاکمیت مؤثر واقع گردد. شاید گفته شود برای این احتمال نیازمند قراین بیشتری هستیم؛ لیکن شدت عمل دوچندان عمر نسبت به روایات پیامبر و حبس برخی از صحابه پیامبر(ص) پس از نشستن بر مسند خلافت، این ادعا را باورپذیر میسازد.
با تأمل در سیاست عمر میتوان دریافت که سیاست وی بیشتر مبتنی بر کنترل بود، این بدان معناست که منع نقل حدیث یک راهبرد موفق نبوده است، لیکن آنچه به موفقیت حاکمیت جامه عمل پوشانید درگیری در مرزها و حضور مردم و توجه عمومی به فتوحات و گسترش مرزها بود. اکنون درصدد تحلیل فتوحات در زمان عمر نیستیم لیکن میتوان جنگ را مهمترین زمینه همگرایی دو جبهه مخالف نامید و چهبسا عطف توجه به این موضوع، راهبردی جهت کنترل افکار عمومی بوده است تا از مسائل داخلی که مهمترین آنها حقانیت اهلبیت بوده است، غفلت شود.
از منظر سیاست داخلی نیز نقشآفرینی برخی از صحابه متمایل به جبهه اهلبیت در دستگاه حاکمیت و حتی حضور نقش اول نهضت یعنی حضرت علی(ع) در متن حاکمیت و در مقام مشاوره نظامی- سیاسی و فقهی- مذهبی، مجالی بر سر برآوردن اختلافات نمیکرد. بهخصوص که برخی از اقدامات تکمیلی عمر مانند خودداری از نقش دادن به وابستگانش در نظام حاکمیت در کنار سختگیری بر استانداران ضعف چهره ملی- مذهبی وی(عدم مشروعیت) را با انتقال به چهرهای ملی- عربی جبران مینمود و مقبولیت عمومی را فراهم میکرد بهخصوص برای همان کسانی که هنوز رنگ و بوی جاهلی و آدابورسوم آن را تمنا میکردند.
تحلیل اتفاقات زمان عثمان و نقد عملکرد وی با مقایسه زمان عمر بیش از آنکه تصویرگر اوضاع نابسامان زمان عثمان باشد بیانگر حقیقت راهبردهای موفقیتآمیز عمر در زمینه حزب مخالف و حدیث پیامبر است و بهصورت ضمنی بر عدم مشروعیت حاکمیت اشاره دارد. این ادعا را از تحلیل محمد ابو زهره میتوان برداشت نمود. وی در تشریح عوامل فتنه و قتل عثمان مینویسد: «عامل نخست سعهصدر عثمان بود که به بزرگان مهاجران و انصار اجازه داد به سرزمینهای اسلامی سفر کنند، آنان روانه مناطق اسلامی شدند، درحالیکه عمر پیشتر، از بیرون رفتن آنان از مدینه جز در موارد خاصی که بخواهند زمامدار منطقهای شده و یا رهبری سپاهی را به عهده گیرند، جلوگیری میکرد. علت اقدام عمر آن بود که میخواست از وجود آنها بهرهمند شود و نیز نگران بود که موردتوجه مردم قرارگرفته، با توجه به سابقه خود به انتقاد از حاکمان بپردازند»501 وی در ادامه اقدامات افشاگرانه ابوذر را بیان نموده است، اقداماتی که درنهایت به تبعید وی انجامید.
حاصل تحلیل ابو زهره نشان میدهد که تنها دلیل عدم بروز فتنه در زمان عمر کنترل شدید جبهه مخالف بوده است چیزی که حالات روحی و روانی خشن خلیفه نیز آن را اقتضاء مینماید.
در جای دیگر ابو زهره502 به دلیل دیگر بروز اختلاف در دوره عثمان اشاره نموده و از علاقه وی به خویشاوندان اموی سخن میگوید، خویشاوندانی که قابلاعتماد نبودند درحالیکه چنین مشورتی با بزرگان صحابه مانند علی ابن ابیطالب، سعد بن ابی وقاص و طلحه503 که مشاوران عمر بودند، صورت نگرفت.
3-1-5-3- حضرت امیرمومنان(ع) و اعلام سیاست در مورد احادیث پیامبر(ص)
هجوم مردم به سمت حضرت علی(ع) برای امر خلافت، و تفاوت آن با فرایند شکلگیری خلافتهای پیشین که در کلام امیرمومنان با تعبیر «لَمْ تَكُنْ بَيْعَتُكُمْ إِيَّايَ فَلْتَة»504یعنی: «بیعت شما با من، بدون مطالعه و ناگهانی نبود» آمده است و نیز پذیرفتن خلافت از سوی حضرت امیر از دو منظر دلیل جدی بر موفقیت نهضت اهلبیت است:
اولاً هجوم مردم و درخواست بیعت با حضرت، بیانگر هوشیاری مردم و تلاش نهضتی است که با جریان فدک و مبارزه مقتدرانه حضرت زهرا(س) آغازشده بود.
ثانیاً پذیرش خلافت از سوی حضرت به سبب حضور مردم پس از شرکت در شورای 6 نفره عمر دومین عملکرد حضرت در اثبات حقانیت خویش است، زیرا حضور در شورای 6 نفره بهصراحت تناقض سخنان مانعان از خلافت ایشان را اثبات مینماید همچنان که پذیرش خلافت پس از اصرار مردم عملاً اثباتکننده حقانیت ایشان است.
اعلام سیاستهای کلی حضرت امیرمومنان(ع) پس از بیعت بهعنوان نخستین خطبه ایشان بهخوبی سیاست متفاوت ایشان را در قبال سنت پیامبر(ص) در کنار قرآن نشان میدهد:
«أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ….. وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ …. الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ هَلَكَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَك»505 یعنی: «همانا بليه و گرفتارى شما (كه خدا براى امتحان و آزمايشتان مقدر كرده است) مانند روزى كه خدا پيغمبرش صلى اللّه عليه و آله را مبعوث ساخت رجوع كرده است، سوگند به آنكه او را به حق برانگيخت كه شما وساوس و آراء مـخـتلف پيدا كنيد و غربال شويد، تا آنجا كه افراد پايين از شما فراز گيرند و بـالائيـها به زير گرايند، و پيشى گيرندگانى كه كوتاهى مىكردند، به پيش تازند، و پـيـشـى گـيـرنـدگـانـى كـه پـيش میتاختند، كوتاهى كنند، به خدا كه هيچ نشانهاى (از نشانههاى حق) از من پوشيده نگشته و دروغى به من گفته نشده، به تحقيق كه اين مقام و اين روز را به من آگاهى دادهاند. «راستگرايي» و «چپگرايي»، گمراهي است. «راه» همان ميانه روي است كه آخرين كتاب الهي (قرآن) و رهنمودهاي نبوي هدايتگر آن است، سنّت پيامبر از آن نشأت گيرد، و در پرتو آن مردم به سر منزل مقصود رسند. آن كس كه به ناحق دعوي رهبري كند و يا رهبر راستين را با حربه تهمت منكر شود، هلاكت و ناكامي خود را امضا كرده است، و هر كه خودسرانه و بيبرنامه به طرفداري از حق قيام كند، جانش را تباه ساخته است».
حضرت در این سخنرانی که اولین سخنرانی ایشان در مدینه است، با تشریح شرایط کنونی مردم با نگاه به آینده تمسک به کتاب و سنت را راه مستقیم مینامند و تبعیت از امامت را راه نجات میدانند، ابن ابی الحدید در مورد جمله پایانی حضرت میگوید: «و قوله هلك من ادعى و ردي من اقتحم يريد هلك من ادعى و كذب لا بد من تقدير ذلك لأن الدعوى تعم الصدق و الكذب و كأنه يقول هلك من ادعى الإمامة و ردي من اقتحمها و ولجها عن غير استحقاق لأن كلامه(ع) في هذه الخطبة كله كنايات عن الإمامة لا عن غيرها»506
تأکید بر اینکه حقانیت منحصراً در ایشان است و راه نجات از مسیر سنت پیامبر(ص) میگذرد، سرآغازی برای اجرای راهبردهایی بود که در نخستین خطبه حضرت پس از بیعت مورد تأکید قرار گرفت؛ لیکن دوران کوتاه زمامداری حضرت علی علیهالسلام و درگیری با دشمنان داخلی که برآیند حاکمیت خلفای پیشین بودند، مجالی برای اصلاح نابسامانیها نگذاشت.
باوجود تمامی مشکلات در میان یاران حضرت امیرمومنان(ع) 800 تن از انصار و 900 تن از مهاجرانی بودند که با پیامبر(ص) بیعت کرده بودند که 80 تن از آنها از اصحاب بدر بودند، درحالیکه با معاویه از یاران پیامبر جز نعمان بن بشیر و مسلمه بن مخلد کسی نبود.507 این افراد بعد از جنگ صفین با حضرت علی مجاور شدند و امام به ایشان بعد از 25 سال فرصت نشر حدیث داد و اینگونه بود که کوفه پس از حضرت پایتخت علم شد و اگر امام و راهبردهای ایشان نبود هیچگاه احادیثی که اکنون در دست ماست به ما نمیرسید.508
3-1-6- بنیامیه و سیاست منع نقل و نگارش و جعل حدیث
شروع دوران سلطنت معاویه درواقع به ثمر نشستن و تولد فرزندی نامشروع بود که فرایند شتابزده سقیفه به بار آورده بود. آغاز حکومت معاویه هیچ بهرهای از مشروعیت نداشت، نه مبتنی بر نصی چونان امامت حضرت علی (ع) بود و نه توجیهی بهظاهر مبتنی بر اجماع و شورا داشت. مشکلی دیگری که معاویه با آن روبرو بود این بود که حتی ازنظر موقعیت و جایگاه قبیلهای[البیت] نیز هیچ امتیازی برای ارائه نداشت. سابقه شکست امیه از هاشم در منافره
