
ضابطه اعضای دوتایی. اما بر این رأی اشکال گرفتهاند به این صورت که نوک سینه جزئی از سینه است و اگر کل سینه قطع گردد دیهی کامل ثابت میشود پس در قطع نوک سینهها صرفاً ارش ثابت میشود زیرا اصل برائت از مقدار زائد است.260
ولی در سینههای مرد از دیدگاه جمهور فقهاء (حنفیه و مالکیه و رأی منصوص در مذهب شافعی) حکومت واجب میگردد زیرا منفعتی مقصود و قابل توجه ندارند بلکه برای صرف جمال و زیبایی هستند.261 اما از دیدگاه حنابله و برخی از امامیه و بنابر قول مُخَرَّج در مذهب شافعی دیه واجب میشود و دلیل آنها این است که هر آنچه در زن موجب دیه است در مرد نیز موجب دیه است (آن دو به لحاظ صورت وشکل در مرد وجود دارند آنگونه که در زن وجود دارند پس باید مانند زن به آنها دیه تعلق بگیرد) و اینکه آن دو از اعضای دوتایی هستند که بوسیله آنها جمال و زیبایی حاصل شده و مشابهی در بدن ندارند.262 و برخی از امامیه معتقدند در نوک هر دو سینه مرد یک چهارم دیه و در هر یک از آنها یک هشتم دیه مرد واجب میگردد263 و مستند آنها روایت ظریف است.264
شفرهها: قطع و از بین بردن شفرههای زن موجب دیهی کامل و از بین بردن هریک از آن دو موجب نصف دیهی زن است. در این حکم فرقی میان باکره و غیر باکره و خردسال و بزرگسال و سالم و معیوب از قبیل رتقاء و قرناء نمیباشد. دلیل این حکم قضاوت عمر بن خطاب به دیهی کامل در شفرههای زن است و اینکه شفرهها از اعضای دوتایی در بدن هستند که مشابهی در بدن ندارند و جمال و منفعت مقصود (لذت جماع) دارند.265
نوع سوم: اعضای چهارتایی
اعضای چهارتایی در بدن مژهها و پلکها هستند.
پلکها: اکثریت فقهاء قائل به وجوب دیه در قطع کردن یا فلج کردن پلکها شدهاند خواه مجنی علیه بینا یا نابینا باشد و خواه پلک مژه داشته باشد یا نداشته باشد، زیرا جمال و منفعت دارند و عدم بینایی عیبی در غیر پلک است و در هریک از آنها یک چهارم دیه واجب میشود زیرا عضوی متعدد است که کل آن با دیه ضمانت شده است. هر گاه کسی چشمها و پلکها را یک جا از بین ببرد دیه هر یک جداگانه محاسبه میشود زیرا دو جنس مختلف هستند که هر کدام دیهی مقدر خود را دارند.266 اما امام مالک معتقد است از بین بردن پلکها سبب وجوب حکومت است267 زیرا نصی در مورد دیهی آنها وجود ندارد و تقدیر هم با نص ثابت میشود.268
مژهها: حنفیه و حنابله معتقدند از بین بردن مژهها در صورتی که نرویند و ریشهی آنها فاسد شود، سبب وجوب دیهی کامل است زیرا جمال کامل دارند و اگر با پلکها قطع شوند یک دیه واجب میشود زیرا در این حالت تابع پلکها هستند.269 اما شافعیه و مالکیه معتقدند از بین بردن مژهها اگر نرویند موجب حکومت است زیرا منفعت مقصودی از بین نرفته بلکه فقط زینت و جمال از بین رفته است. شافعیه گفتهاند اگر با پلکها در یک دفعه از بین بروند حکومت مژهها در دیهی پلکها داخل میشود.270 در مذهب امامیه در مورد مقدار واجب در جنایت بر مژهها دو دیدگاه عمده وجود دارد؛ برخی از آنها معتقدند حکومت واجب میشود زیرا مژهها از جمله اعضایی هستند که ارش مقدر ندارند، بنابر این دیدگاه در صورت قطع مژهها با پلکها ارش در دیه تداخل پیدا میکند. و برخی دیگر قائل به وجوب دیه شدهاند و دلیل آنها اجماع و آثار است از جمله روایتی از علی که میفرماید: «زمانی که مژههای چشمها کنده شوند و دیگر نرویند دیه دارند و در هر یک از آنها ربع دیه واجب میگردد».271 و بنا بر این دیدگاه در قطع مژهها با پلکها دو دیه واجب میشود و تداخل پیدا نمیکنند. اما عاملی (شهید ثانی) در کتاب «شرح اللمعه» قول اول را قویتر دانسته است.272
نوع چهارم: اعضایی دهتایی
انگشتان: تنها عضو دهتایی در بدن انگشتان دستها و پاها است. به اتفاق فقهاء قطع کردن انگشتان دو دست یا دو پا سبب وجوب دیهی کامل است و در هر یک از آنها یک دهم دیه واجب میگردد به دلیل فرموده رسول الله: «فِي دِيَةِ الأَصَابِعِ اليَدَيْنِ وَالرِّجْلَيْنِ سَوَاءٌ، عَشْرٌ مِنَ الإِبِلِ لِكُلِّ أُصْبُعٍ»273 و اینکه انگشتان جمال و منفعت مقصود دارند. ارش تمام انگشتان مساوی است و ارش هیچ انگشتی بیشتر یا کمتر از انگشت دیگر نیست به دلیل حدیث سابق و نیز این حدیث که پیامبر میفرماید: «هَذِهِ وَهَذِهِ سَوَاءٌ»274 یعنی انگشت کوچک و انگشت شست. و اینکه انگشتان جنسی متعدد هستند که دیهی کامل دارد پس دیه در آنها بر حسب عدد تقسیم میشود. همچنین ارش هر انگشت به عدد بندهای آن انگشت تقسیم میشود و بریدن هر بندی از انگشتها غیر از انگشت شست یک سوم ارش انگشت سالم و در شست نصف دیهی شست سالم واجب میشود.275
نوع پنجم: اعضایی که بیشتر از ده تا است
دندانها: فقهای اهل سنت معتقدند در کندن یا از بین بردن منفعت هر دندان نصف یک دهم دیهی کامل یعنی پنج شتر، واجب میشود به دلیل فرمودهی پیامبر : «وَفِي السِّنِّ خَمْسٌ مِنَ الإْبِل»276 و نیز حدیثی که عمرو بن شعیب از پیامبر روایت کرده است: «فِي الْأَسْنَانِ خَمْسٌ خَمْسٌ».277 تمامی دندانها در این حکم یکسانند به دلیل اطلاق حدیث و آنچه که از ابن عباس روایت شده که پیامبر فرمودند: «الْأَصَابِعُ سَوَاءٌ، وَالْأَسْنَانُ سَوَاءٌ، الثَّنِيَّةُ وَالضِّرْسُ سَوَاءٌ، هَذِهِ وَهَذِهِ سَوَاءٌ».278و دیگر این که همهی دندانها در اصل منفعت مساوی هستند، و تفاوت در آن معتبر نیست مانند دستها و انگشتان اگر چه در بعضی از آنها منفعت بیشتری و در بعضی دیگر جمال بیشتری وجود داشته باشد.
بنابراین،بر اساس رأی جمهور فقهای اهل سنت، دیهی همهی دندانها از دیهی نفس به نسبت سه پنجم بیشتر است؛ زیرا انسان سی دو دندان دارد، پس اگر در یکی از آنها نصف یک دهم دیه واجب میشود در همهی آنها صد و شصت شتر واجب میگردد.279 و بنابر قولی در مذهب شافعی اگر جانی و جنایت یکی باشد دیهی دندانها از دیهی کامل بیشتر نمیشود زیرا دندانها جنسی متعدد هستند پس شبیه انگشتان هستند و در غیر این صورت قطعاً از دیهی کامل بیشتر میشود.280اما، فقهای امامیه معتقدند از بین بردن تمام دندانها دیهی کامل دارد. از دیدگاه آنها تعداد دندانهایی که دیه دارند بیست و هشت دندان است که مقدار دیه بر آنها به صورت نابرابر توزیع میشود. دیهی دوازده دندان جلو که عبارتند از پیش و چهارتایی و نیش که از هر کدام دو عدد در بالا و دو عدد در پایین قرار دارد، سه پنجم دیهی کامل یعنی 600 دینار است که ارش هر دندان یک بیستم دیهی کامل میباشد. و دیهی دندانهای عقب که شانزده دندان میباشد و در چهار سمت پایانی دهان از بالا و پایین قرار دارند و در هر کدام یک ضاحک (دندان بعد از دندان نیش که هنگام خنده نمایان میشود) و سه ضرس (دندان آسیا) قرار دارد، جمعاً دو پنجم دیهی کامل مجنی علیه است و ارش هر یک از این دندانها یک چهلم دیهی کامل است.281
هرگاه دندان دائمی فردی کنده شود بلافاصله ارش دندان واجب میشود. اما اگر دوباره در محل آن دندان سالم دیگری بروید؛ بنابر دیدگاه مالکیه و امامیه و قول أظهر در مذهب شافعی، ارش ساقط نمیشود. ولی حنابله و حنفیه معتقدند در صورت بازگشت دندان ارش ساقط میگردد و اگر پرداخت شده باشد مسترد میگردد زیرا دندان جدید جایگزین دندان قبلی شده و گویی همان دندان قبلی است و منفعت و جمال عضو باز گشته است و اگر با نقص و عیب بهبود یابد و میزان نقص منضبط و قابل تشخیص نباشد، حکومت واجب میشود.282
زمانی که جنایت منجر به تغییر رنگ دندان شود فقهاء در مورد آن قائل به تفصیل شدهاند:
مالکیه گفتهاند: سیاه کردن یا قطع کردن دندان سیاه (بر اثر جنایت یا غیر آن) موجب ارش دندان است. همچنین است سرخ کردن و زرد کردن دندان اگر عرفاً مانند سیاه شدن باشد زیرا جمال عضو از بین رفته است.283
شافعیه معتقدند: تغییر رنگ دندان فقط حکومت را واجب میکند زیرا از بین رفتن صرف جمال و زیبایی است.284
حنفیه گفتهاند: اگر دندان بر اثر جنایت سیاه یا سرخ یا سبز شود، ارش دندان واجب میگردد زیرا منفعت آن از بین رفته است و از بین رفتن منفعت عضو به منزلهی از بین رفتن عضو است. اما اگر زرد شود حکومت عدل دارد زیرا زردی نقصان منفعت است نه از بین رفتن تمام منفعت.285
حنابله معتقدند: تنها سیاه کردن دندان موجب ارش کامل دندان است زیرا جمال عضو به طور کامل از بین رفته است. ولی اگر جنایت منجر به سرخ یا زرد شدن دندان شود، حکومت واجب میگردد زیرا جمال به طور کامل از بین نرفته است.286
امامیه معتقدند: هرگاه دندان به واسطهی جنایت سیاه شود، اما نیفتد دیهی آن دو سوم دیهی همان دندان است زیرا سیاه شدن دلیل فاسد شدن دندان است.287
هر گاه جنایت منجر به لق شدن دندان گردد؛ اگر دندان بیفتد یا لق شدن دندان به نحوی باشد که منفعت آن را از بین برده باشد، ارش مقدر دارد به دلیل از بین رفتن منفعت عضو. اما اگر با اندکی لقی یا همراه با عیب و نقص مثل کجی بهبود یابد حکومت عدل واجب میگردد زیرا تنها نقص در جمال یا منفعت ایجاد شده است.288
کندن دندانی که بر اثر جنایت یا بخاطر مریضی یا کهولت سن لق شده، اگر لق شدن منافع دندان را زایل کرده باشد، موجب حکومت است زیرا منفعت عضو قبلاً از بین رفته است. اما اگر لق شدن سلب منفعت نکرده باشد یا صرفاً منجر به ایجاد نقص در منفعت شده باشد، ارش واجب میشود به دلیل وجود اصل منفعت از جمله جویدن و نگهداشتن آب دهان و غذا، و ضعف آن تأثیری (در عدم وجوب ارش مقدر) ندارد مانند ضعف قدرت دست.289
این در مورد کندن دندان های اصلی دائمی بود.اما در کندن دندان شیری ارش بلافاصله واجب نمیگردد بلکه تا مدتی که عادتاً در آمدن دوبارهی آن دندان ممکن میباشد، باید منتظر ماند، اگر دندان بعد از سپری شدن این مدت نروید ارش واجب میشود و اگر بعد از آن بروید، ارش ساقط شده و در صورت پرداخت، مسترد میگردد. و اگر با نقص و عیب بهبود یابد حکم آن همان حکم دندان دائمی است.
کندن دندان زائد نیز موجب حکومت است و امامیه گفتهاند یک سوم ارش دندان دارد.
ارش دندان (دائمی یا شیری) با شکستن آن مقدار از دندان که معمولاً نمایان است واجب میگردد و اگر از ریشه کنده شود چیزی بر ارش آن افزوده نمیشود. اما اگر بعد از شکستن مقدار مزبور کسی بقیه را از ریشه بکند، حکومت دارد زیرا ریشه تابع است. و شکستن مقداری از دندان به همان نسبت ارش دارد. همچنین هر گاه بر اثر جنایت یا غیر آن قسمتی از دندان از بین رفته باشد به میزان آن از دیه دندان کاهش مییابد.290
2-1-2-2- از بین بردن منفعت عضو
منفعت ضد ضرر است و منفعت شیء یعنی مصلحت مقصود از آن، مثلاً از جمله مهمترین منافع پا برای انسان این است که بوسیله آن راه میرود.291اما از بین بردن منفعت عضو یعنی بقای عضو با وجود از بین رفتن منفعت آن، مثل دستی که بر اثر وارد کردن ضربه به آن شل شود یا چشمی که بینایی خود را از دست بدهد و از بین رفتن منی با جنایت بر ستون فقرات یا از بین رفتن قدرت تکلم و بویایی و شنوایی و مانند آن. در زیر برخی از منافع بدن که از بین بردن آنها سبب وجوب دیه مقدر است مورد بررسی قرار میگیرد.
عقل:به اتفاق فقهاء اگر جنایت منجر به از بین رفتن قدرت تعقل شود سبب وجوب دیهی کامل است. به دلیل فرمودهی پیامبر : «فِي الْعَقْلِ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ»292 و قضاوت حضرت عمر به چهار دیه برای کسی که در اثر ضربه به سرش، شنوایی و عقل و بینایی و قدرت نکاح خود را از دست داده بود.293 همچنین ابن مُنذر گفته است در مورد آن اجماع وجود دارد و دیگر این که عقل از جمله مفیدترین و شریفترین منافع در انسان است. اما نقصان عقل در صورتی که مقدار آن قابل تشخیص باشد به همان نسبت دیه دارد و چنان چه قابل تشخیص نباشد موجب حکومت است.294
شنوایی: هر گاه جنایت منجر به از بین رفتن شنوایی شود، دیهی کامل واجب میگردد. به دلیل حدیثی که از مُعاذ بن جبل روایت شده که پیامبر فرمودند: «فِي السَّمْعِ مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ»295 و قضاوت حضرت عمر، و ابن مُنذر قائل به وجود اجماع در آن است و دیگر اینکه شنوایی منفعتی مقصود است. از بین بردن شنوایی یکی از
