
چه حالتی سبب وجوب دیه است میان فقهاء اختلاف نظر وجود دارد. امامیه معتقدند شکستن ستون فقرات اگر شخص معالجه شود ولی بهبودی حاصل نگردد یا این که دچار خمیدگی پشت شود یا توان نشستن خود را از دست بدهد دیهی کامل دارد و اگر جنایت بر ستون فقرات منجر به شل شدن پاها شود دو سوم دیه واجب میشود زیرا شل شدن عضو از دیدگاه آنها موجب دو سوم دیه است.224 حنفیه معتقدند جنایت بر ستون فقرات اگر منجر به خمیدگی پشت یا از بین رفتن توان مقاربت مجنی علیه یا قطع شدن منی او گردد، موجب دیهی کامل است.225 همچنین حنابله قائل به وجوب دیه در شکستگی ستون فقرات شدهاند اگر بهبودی حاصل نشود و یا توان راه رفتن یا مقاربت مجنی علیه از بین رود.226 مالکیه نیز قائل به وجوب دیه در ستون فقرات شدهاند اگر مجنی علیه قدرت برخواستن و نشستن یا برخواستن را از دست بدهد یعنی زمینگیر شود و دیگر قادر به راه رفتن نباشد.227
اما، شافعیه معتقدند جنایت بر صلب زمانی سبب وجوب دیه است که قدرت راه رفتن یا قدرت جماع از بین رود و یا منی قطع شود و صرف شکستن یا خمیدگی پشت نمیتواند موجب دیه باشد بلکه حکومت واجب میشود زیرا منفعت عضو باقی است و تنها جمال عضو از بین رفته است.228
افضاء: افضای زن با جماع یا غیر آن، یعنی از بین بردن ما بین مجرای حیض و مدفوع یا از بین بردن ما بین مجرای حیض و ادرار به نحوی که این دو مجرا یکی شوند. از دیدگاه شافعیه و امامیه و بنابر قولی در مذهب مالکی سبب وجوب دیهی کامل زن است زیرا موجب از بین رفتن منفعت جماع میشود.229 اما حنفیه و حنابله معتقدند افضای زن یک سوم دیه دارد، به دلیل قضاوت حضرت عمر به یک سوم دیه در افضای زن230 و به عقیدهی آنها افضا از مصادیق جراحت جائفه محسوب میشود. اگر مجنی علیه بر اثر افضا دچار ریزش دائمی ادرار یا عدم ضبط دائمی مدفوع نیز شود، از دیدگاه گروه دوم تنها دیهی کامل واجب میگردد زیرا جنایت منفعت عضو را به طور کامل از بین برده است، مانند از بین رفتن تکلم و چشایی با قطع کردن زبان.231 اما از دیدگاه گروه اول علاوه بر دیهی افضا، حکومت نیز واجب میگردد زیرا منفعتی در غیر محل جنایت از بین رفته است و این منفعت دیهی مقدر ندارد.
اگر افضا بهبود یابد دیهی آن ساقط میشود و حکومت واجب میگردد به دلیل جبران نقص و عیبی که بر اثر جنایت بوجود آمده است.
نوع دوم: اعضای دوتایی
بسیاری از اعضای بدن انسان دوتایی هستند. اعضای زوجی که دیهی مقدر دارند عبارتند از: چشمها، ابروها، لبها، گوشها، فکها، دستها، پاها، سینهها، کفلها، بیضهها و شفرههای زن.
چشم: به اتفاق فقهاء در آوردن و از بین بردن دو چشم بینا دیهی کامل دارد و در هر یک از آنها نصف دیه واجب میگردد به دلیل فرموده پیامبر در حدیث عمرو بن حزم: «وَفِي الْعَيْنَيْنِ الدِّيَةُ»232و نیز روایت دیگر این حدیث: «وَفِي الْعَيْنِ خَمْسُونَ»233و اینکه آنها از جمله اعضای زوج در بدن هستند که از بین بردن آنها از بین بردن منفعت جنس و جمال کامل است و با از بین رفتن یکی از آنها نصف منفعت و جمال عضو از بین میرود در نتیجه نصف دیه در آن واجب میگردد. تمام چشمهايي كه بينايي دارند در این حكم يكسانند؛ هر چند میزان بینایی آنها متفاوت بوده یا از جهات دیگر مانند شب ک0وری و لوچ بودن با هم فرق داشته باشندزیرا منافع این اعضا باقی است و به مقدار منافع توجه نمیشود.234
عدهای از فقهاء از جمله حنابله و مالکیه و امامیه معتقدند از بین بردن چشم بینای کسی که فقط یک چشم دارد (اعور) موجب دیه کامل است. با این تفاوت که، امامیه معتقدند وجوب دیه کامل زمانی است که از بین رفتن بینایی مادرزادی بوده یا بر اثر یک حادثه طبیعی روی داده باشد. دلیل این گروه قضاوت صحابه به وجوب دیه کامل در چشم اعور و اینکه یک چشم برای اعور به منزله دو چشم است.235 اما شافعیه و حنفیه قائل به وجوب نصف دیه در آن شدهاند و دلیل آنها عموم احادیث وارده در مورد دیهی چشم است و اینکه چشم از اعضای دوتایی است بنابراین در یکی از آنها نصف دیه واجب میگردد.236
لبها: به اتفاق فقهاء از بین بردن دو لب دیهی کامل دارد به دلیل حدیث عمرو بن حزم: «وَفِي الشَّفَتَيْنِ الدِّيَةُ»237 و اینکه لبها عضوی دوتایی در بدن است که مشابهی ندارد ودارای جمال و منافع زیادی است. بنابر رأی جمهور از بین بردن هر یک از لبها نصف دیه دارد زیرا هر عضو دوتایی که در دوتای آن دیهی کامل واجب میگردد در یکی از آنها نصف دیه واجب میگردد و توزیع دیه در چنین اعضایی بر اساس اسم است نه بر اساس منافع. ولی برخی معتقدند که در لب بالایی دو سوم دیه و در لب پایینی یک سوم دیه واجب میگردد زیرا منافع آنها متفاوت است.از بین بردن هر مقدار از لب، موجب دیهی همان مقدار با رعایت نسبت آن به تمام لب است. همچنین شل کردن لبها که منجر به از بین رفتن منافع آنها شود دیهی کامل دارد و از دیدگاه امامیه دو سوم دیه دارد.238
دستها: از بین بردن دو دست دیهی کامل دارد و از بین بردن یکی از آنها نصف دیه، به دلیل حدیث عمرو بن حزم که پیامبر میفرماید: «وَفِي الْيَدِ خَمْسُونَ»239 و اینکه دستها عضوی دوتایی در بدن هستند که مشابهی ندارد و جمال و منفعت کامل دارند. به اتفاق فقهاء دیهی دست با قطع کردن آن از مفصل مچ واجب میگردد اما اگر دست از بالاتر از مچ قطع گردد یعنی از ساعد یا آرنج یا شانه میان فقهاء اختلاف نظر وجود دارد که آیا علاوه بر دیهی دست، حکومت نیز واجب میگردد؛ شافعیه و حنفیه معتقدند حکومت واجب میشود زیرا منفعت مقصود از دست، با قطع کردن دست از مچ از بین رفته و هیچ یک از ساعد، آرنج یا شانه تابع دست نیستند و دیهی مقدر هم ندارند.240مالکیه و حنابله نیز معتقدند تنها دیهی دست واجب میگردد زیرا تا شانه شامل اسم دست میشود.241امامیه معتقدند اگر همراه با مفصل مچ، قسمتی از ساعد یا بازو قطع شود علاوه بر دیهی دست، ارش غیر مقدر نیز بر جانی واجب میگردد اما اگر دست از مفصل ساعد یا مفصل بازو قطع شود تنها دیهی دست ثابت میشود.242
پاها: به اتفاق فقهاء از بین بردن دو پا دیهی کامل دارد و در هر یک از آنها نصف دیه است. به دلیل حدیث عمرو بن حزم: «وَفِي الرِّجْلِ الْوَاحِدَةِ نِصْفُ الدِّيَةِ»243و در روایت دیگر این حدیث آمده است: «وَفِي الرِّجْلِ خَمْسُونَ»244و اینکه پاها از جملهی اعضای دوتایی در بدن هستند که جمال و منفعتی مقصود دارند. دیهی پاها با قطع کردن آنها از مفصل مچ پا واجب میگردد و در مازاد بر آن همان اختلاف نظر که در مورد دست بیان شد در اینجا نیز وجود دارد. دیه در پای لنگ و دست أعسم245 واجب میگردد زیرا منافع این اعضا باقی است.246
بیضهها:به اتفاق فقهاء قطع کردن و از بین بردن بیضهها دیهی کامل دارد، به دلیل حدیث عمرو بن حزم: «وَفِي الْبَيْضَتَيْنِ الدِّيَةُ»247 و اینکه بیضهها از جملهی اعضای دوتایی در بدن هستند و با از بین رفتن آنها منفعت تولید مثل نیز از بین میرود. فرقی میان بیضهی راست و چپ نیست،در هر یک از آنها نصف دیه واجب میگردد زیرا قاعدهی عام نزد فقهاء این است که هر عضو دوتایی که در دوتای آن دیهی کامل واجب میگردد در یکی از آنها نصف دیه واجب میشود زیرا در اعضای چندتایی دیه بر حسب عدد توزیع میشود نه بر حسب زیادی یا کمی منفعت، مانند دیهی انگشتان که در مورد تساوی دیهی آنها حدیث صحیح وجود دارد.
کسانی که قائل به وجوب حکومت در آلت تناسلی فرد عنین و خصی شدهاند معتقدند اگر بیضهها هم زمان با ذکر یا ذکر قبل از بیضهها قطع شود، دو دیه واجب میگردد یک دیه برای ذکر و یک دیه برای بیضهها اما اگر بیضهها قبل از ذکر قطع شوند؛ در بیضهها دیه و در ذکر حکومت واجب میشود زیرا بعد از قطع بیضهها ذکر خصی میشود و ذکر خصی حکومت دارد. ولی کسانی که قائل به وجوب دیه در ذکر عنین و خصی شدهاند معتقدند در قطع ذکر و بیضهها دو دیه واجب میگردد خواه بیضهها قبل یا بعد از ذکر قطع شده باشند.248
فکها: شافعیه و حنابله و امامیه قائل به وجوب دیهی کامل در از بین بردن دو استخوان چپ و راستفک پایین که محل رویش دندانهای پایین است، شدهاند زیرا جمال و منفعت کامل دارند و در بدن مشابهی ندارند پس جنایت بر آنها سبب وجوب دیهی کامل است مانند سایر اعضای دوتایی در بدن و از بین بردن یکی از آنها موجب نصف دیه است. دیه فک، مستقل از دیه دندانها است و اگر فک با دندانها از بین برود، دیهي هر کدام جداگانه محاسبه میگردد و دیهی آنها در هم تداخل پیدا نمیکند زیرا دو جنس مختلف هستند و هر کدام بدلی مقدّر دارند.249 در کتب فقهای حنفی و مالکی در مورد تعلق یا عدم تعلق دیه به فک ها مطلبی یافت نشد.
کفلها: جمهور فقهاء (حنفیه و حنابله و شافعیه و امامیه و برخی از مالکیه) معتقدند که در کفلها (زن یا مرد) زمانی که استخوان آشکار شود دیهی کامل است زیرا از جمله اعضای دوتایی در بدن هستند و منفعت و جمال دارند و قطع کردن یکی از آنها نصف دیه دارد مانند سایر اعضای زوج. همچنین قطع کردن مقداری از آنها به همان نسبت دیه دارد زیرا هر آنچه که دیهی کامل در آن واجب میگردد در مقداری از آن نیز به همان نسبت دیه واجب میشود و اگر مقدار منضبط و معلوم نباشد حکومت دارد.250 اما مالکیه معتقدند که در کفلهای مرد حکومت است و همچنین در کفلهای زن بنابر رأی مشهور در مذهب مالکی، و أشهب معتقد است که در کفلهای زن دیهی کامل است.251
گوشها: جمهور فقهاء (حنفیه و امامیه و رأی منصوص در مذهب شافعی و برخی از مالکیه) معتقدند در قطع کردن گوشها دیهی کامل واجب میشود، خواه شنوایی از بین برود یا از بین نرود و خواه شخص شنوا یا ناشنوا باشد به دلیل حدیث عمرو بن حزم: «وَفِي الْأُذُنِ خَمْسُونَ»252 و اینکه گوشها از جمله اعضای دوتایی در بدن هستند که جمال و منفعت دارند. و قطع کردن مقداری از گوش به همان نسبت دیه دارد. همچنین کر کردن گوشها از دیدگاه شافعیه دیهی کامل دارد و از دیدگاه امامیه دو سوم دیه دارد.253 اما بنابر قولی در مذهب شافعی و رأی مشهور در مذهب مالکی در قطع کردن گوشها اگر شنوایی از بین نرود حکومت است زیرا معتقدند منفعتی مقصود از بین نرفته است بلکه از بین بردن صرف جمال است.254
ابروها: حنفیه و حنابله معتقدند با از بین بردن ابروها دیهی کامل واجب میگردد زیرا از بین بردن جمال کامل است. اما شافعیه و مالکیه قائل به وجوب حکومت در ابروها شدهاند زیرا از دیدگاه آنها جمال در وجوب دیه معتبر نیست.255 و فقهای امامیه در این مورد به دو گروه تقسیم میشوند؛ برخی معتقدند در آنها دیهی کامل واجب میگردد256 و اکثریت معتقدند در از بین بردن آنها نصف دیه یعنی پانصد دینار واجب میشود و در یکی از آنها یک چهارم دیه.257
سینهها:فقهاء اتفاق نظر دارند که در قطع کردن و از بین بردن سینههای زن، دیهی کامل یک زن واجب میگردد به دلیل وجود منفعت و جمال در آنها مانند دستها و پاها و در هریک از آنها نصف دیه واجب میشود زیرا هر عضو دوتایی که در دوتای آن دیهی کامل واجب میگردد در یکی از آنها نصف دیه واجب میشود مانند دستها.258 همچنین جمهور فقهاء (حنفیه و شافعیه و حنابله) معتقدند قطع کردن نوک سینههای زن سبب وجوب دیهی کامل است و در یکی از آنها نصف دیه واجب میشود زیرا از اعضای زوج در بدن هستند و منفعت و جمال سینهها به واسطه آنها است مانند منفعت دستها و زیبایی آنها با انگشتان. اما مالکیه وجوب دیه در نوک سینههای زن را مشروط به قطع یا فاسد شدن شیر کردهاند و معتقدند اگر شیر آنها قطع یا فاسد نشود، حکومت دارند. آنها همچنین در از بین رفتن شیر یا فساد آن، بدون از بین رفتن نوک سینهها دیهی کامل قرار دادهاند بنابراین دیه از دیدگاه آنها بخاطر فساد شیر است نه از بین رفتن نوک سینهها. اما سایر فقهاء چنین شرطی برای وجوب دیه در آنها قرار ندادهاند بلکه از بین رفتن شیر از دیدگاه آنها موجب حکومت است زیرا منفعتی موقتی است.259
برخی از امامیه معتقدند قطع و از بین بردن نوک هر یک از سینههای زن موجب دیهی کامل زن است براساس
