
ن آزاده در قبال خونش یا جرحی که شرعاً مقدر شده نه با اجتهاد، واجب میشود».20مراد از واژهی «جُرح» در این تعریف جنایت بر کمتر از نفس میباشد؛ یعنی قطع کردن عضو، شکستن عضو، از بین بردن منفعت عضو و جُرح (زخم) را شامل میشود، که از جهت تغلیب، از آن به جرح تعبیر شده است. هرچند در لغت، جُرح به معنایزخم است و در اصطلاح فقهاء نیز زمانی که واژهی جرح استعمال میشود مراد زخمهای سر و صورت یعنی شجاج و سایر زخمهای بدن است که جراح نامیده میشود. همچنین واژهی «دم» در این تعریف به معنای ذات است.21 با توجه به تعریف مذکور، دیه در قتل نفس و جراحتهایی که شرعاً تقدیر شده باشند، واجب میگردد، اما جراحتی که تقدیر شرعی نداشته باشد دیه را واجب نمیکند. به عبارت دیگر مواردی که موجب حکومت هستند از تعریف خارج شدهاند، زیرا حکومت زمانی واجب میگردد که از جانب شارع برای جنایت مقداری تعیین نشده باشد.
ابن رشدمیگوید: «اصل در اعضا زمانی که به صورت خطایی قطع شوند، مالی مشخص است، و آن چیزی است که دیه نامیده میشود و همچنین در جراحتها و نفسها».22 نکتهای که در اینجا به آن اشاره شده این است که دیه در جنایات خطا، (همچنین در جنایت شبه عمد) یک مجازات اصلی است، بر خلاف زمانی که جنایت عمد باشد.
شافعیه:در مذهب شافعی تعریف واحدی از دیه وجود دارد. فقهای شافعی در تعریف دیه گفتهاند: «مال واجبی است که به سبب جنایت بر شخص آزاده در نفس یا کمتر از آن پرداخت میشود».23 البته برخی به جای عبارت «ما دون»، عبارات «أو طرف»24یا «غیرها»25را آوردهاند. با توجه به این تعریف، قتل نفس، ازاله عضو یا منفعت آن و جراحتهای مقدر و غیر مقدر موجب دیه هستند، زیرا بنابر رأی اصح در مذهب شافعی، ارش و حکومت دیه نامیده میشوند.26
حنابله:در مذهب حنبلی همچون مذهب شافعی تنها میتوان یک تعریف از دیه یافت و آن عبارت است از: «مال پرداختی به مجنی علیه یا ولی او به سبب جنایت».27 این تعریف که متشکل از سه قید: «مال پرداختی به مجنی علیه»، «یا ولی او» و «به سبب جنایت» میباشد، به این مطلب اشاره دارد که دیه شامل مال پرداختی در قتل نفس و کمتر از آن یعنی قطع عضو، از بین بردن منفعت و جُرح میشود. زیرا قید اول زمانی تحقق مییابد که جنایت بر کمتر از نفس روی داده باشد و قید دوم زمانی است که ازهاق روح محقق شده باشد و اما قید سوم به علت تعلق دیه اشاره میکند یعنی مطلق جنایت بدون اینکه آن را مقید به نوع خاصی کرده باشد. مراد از جنایت در اینجا معنای اصطلاحی آن است یعنی «تعدی بر بدن به وسیلهی چیزی که مستوجب قصاص یا مال شود».28بنابراین با توجه به تعریفی که حنابله از دیه ارائه دادهاند میتوان گفت که دیه گاهی در عوض نفس است و گاهی در عوض عضو و گاهی در عوض منافع اعضا.
امامیه:تعریفی که فقیهان امامیه برای دیه برگزیدهاند همان تعریف شافعیه است. و آن عبارت از: «مالی است که به خاطر جنایت بر انسان آزاده در نفس یا کمتر از آن واجب میشود،خواه مقدارمعیّنی برای آن باشد یا نباشد؛ هرچند که دیه را معمولاً در مورد اول به کار میبرند و در مورد دوماصطلاح ارش و حکومت را استعمال میکنند».29 همچنین، خوئی در «مبانی تکملة المنهاج» میگوید: «به مال مفروض در جنایت بر نفس یا عضو یا جرح یا مانند آن، دیه گویند».30 و تعاریفی از این قبیل که همه یک معنا را میرسانند.
دیه در حقوق ايران: دیه، یکی از مجازاتهای اسلامی مصرّح در قانون مجازات اسلامی (مصوب 1/2/1392) است.31 در مادهی 17این قانون دیه چنین تعریف شده است: «دیه اعم از مقدر و غیر مقدر، مالی است که در شرع مقدس برای ایراد جنایت غیر عمدی بر نفس، اعضا و منافع و یا جنایت عمدی در مواردی که به هر جهتی قصاص ندارد، به موجب قانون مقرر میشود». این ماده دیه را به دو نوع مقدر و غیر مقدر تقسیم کرده است و در همین قانون هر دو نوع آن در دو ماده مجزا تعریف شده است. ماده 448 دیهی مقدر را بدین شکل تعریف کرده است: «دیهی مقدر، مال معیّنی است که در شرع مقدس به سبب جنایت غیر عمدی بر نفس، عضو یا منفعت، یا جنایت عمدی در مواردی که به هر جهتی قصاص ندارد، مقرر شده است». و ماده 449 در تعریف دیهی غیر مقدر مقرر میدارد: «ارش، دیه غیر مقدر است که میزان آن در شرع تعیین نشده است و دادگاه با لحاظ نوع و کیفیت جنایت و تأثیر آن بر سلامت مجنی علیه و میزان خسارت وارده با در نظر گرفتن دیه مقدر و با جلب نظر کارشناس میزان آن را تعیین میکند. مقررات دیه مقدر در مورد ارش نیز جریان دارد مگر اینکه در این قانون ترتیب دیگری مقرر شود». پس در حقوق کیفری دیه دو نوع است؛ نوعی از آن میزان آن در شرع تعیین شده است که به آن دیهی مقدر گفته میشود و نوع دیگر میزان آن در شرع تعیین نشده است و دیهی غیر مقدر یا ارش نامیده میشود. همچنین، آنگونه که برخی از فقهاء گفتهاند دیه خاص قتل نفس نیست بلکه شامل قتل و جنایت بر اعضا میشود.
ابو القاسم گرجی دیه را اینگونه تعریف میکند: «غرامتهای مالی را که شخص جانی در جنایتهای غیر عمدی باید بپردازد دیات گویند، همینطور در جنایتهای عمدی در صورتی که مجنی علیه یا اولیای او به جای قصاص به دریافت غرامت مالی صلح کنند.مقدار این غرامتها در شریعت اسلام غالباً تعیین شده است ولی مجنی علیه یا اولیای او میتوانند از لحاظ مقدار با جانی صلح کنند».32منظور از جنایت ایراد صدمهی عمدی یا غیر عمدی بر جسم و جان دیگری است.33
محمد صالح ولیدی در تعریف دیه میگوید: «دیه عبارت از مالی است که در قالب یکی از امور ششگانهی مذکور در قانون، به سبب ارتکاب قتل، جرح یا نقص عضو و سایر صدمات بدنی، بر مرتکب جرم واجب میگردد و بر حسب مورد به مجنی علیه یا اولیای دم داده میشود».34
عبد القادر عوده در بیان مجازاتهای بدلی میگوید: دیه اولین مجازات بدلی برای مجازات قصاص است، پس زمانی که قصاص بنا به علتی ممتنع یا ساقط شود، و جانی از آن عفو نشده باشد، دیه واجب میگردد. دیه مانند مجازات کمتر از نفس، مجازاتی بدلی است، زمانی که جایگزین قصاص شود، و آن مجازاتِ جنایت بر کمتر از نفس، در حالت عمد است، و مجازات اصلی است هنگامی که جنایت شبه عمد باشد نه عمد محض. او همچنین در ادامه میگوید دیه خواه مجازات اصلی یا تبعی باشد زمانی که به صورت مطلق بکار رود، مقصود از آن دیهی کامل – یعنی صد شتر- است، اما آنچه که کمتر از دیهی کامل است، اسم ارش بر آن اطلاق میشود، با وجود اینکه بسیاری لفظ دیه را در مواردی که واجب است لفظ ارش استعمال شود، بکار میبرند.35 مجازات جنایات وارده بر کمتر از نفس در صورت عمد بودن قصاص است و اگر بنا به دلیلی قصاص ممتنع باشد، دو نوع مجازات بدلی دارد: یکی دیه یا ارش و دیگری تعزیر.36
عوض ادریس در تعریف دیه میگوید: «هی المقابل المالی المقدر من قبل الشارع للضرر البدنی الواجب بالتعدی خطأ علی حیاة المسلم الذکر الحر المعصوم بالقتل»:37 «مقابل مالی برای ضرر بدنی، که مقدار آن از طرف شارع تعیین شده است و با تعدي در قتل خطای مرد مسلمان آزاد معصوم واجب میگردد». بنابراین مال واجب در مقابل جراحتهای وارده به اعضای انسان، اعم از قطع عضو، از بین بردن منفعت و انواع زخمها و غیره، از تعریف خارج میشود، زیرا او معتقد است تقدیر عوض مالی برای این ضررها با قیاس بر دیهی نفس در قتل خطا انجام میگیرد.38 به عبارت دیگر آنچه در حدیث وارد شده که: «وفي اللسان الدية، وفي الشفتين الدية …» حقیقتاً به آن دیه گفته نمیشود، بلکه تعلق دیه به این موارد و امثال آن از این جهت است که از بین رفتن آنها همچون قتل نفس است و به اتلاف به طور مطلق ملحق شدهاند؛ یعنی حکماً دیه نامیده میشود. همچنین در تعریف مذکور به «خطایی بودن تعدی» اشاره میکند، چیزی که در هیچ یک از تعاریف ارائه شده از فقهاء و حقوقدانان به آن توجه نشده است. او معتقد است قرآن کریم مالی را که به عنوان بدل نفس در قتل خطا پرداخت میشود، دیه نامیده، و این اسم را برای مالی که در حالت عفو، در قتل عمد پرداخت میشود، بکار نبرده، بلکه آن را أداء نامیده است: «فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ»:39«پس اگر کسی (از جنایتش) از ناحیه برادر (دینی) خود گذشتی شد (و یکی از صاحبان خون بها کُشند را بخشید و یا حکم قصاص تبدیل به خون بها گردید از سوی عفو کننده) باید نیک رفتاری شود و (سختگیری و بد رفتاری نشود و از سوی قاتل نیز به ولی مقتول) پرداخت (دیه) با نیکی انجام گیرد (و در آن کم و کاست و سهل انگاری نباشد)». این أداء گاهی مساوی با دیه و گاهی بیشتر یا کمتر از آن میباشد. به همین دلیل پیامبر فقط دیهی قتل خطا را با صد شتر تقدیر کردهاند و مالی را که در حالت عفو از قصاص پرداخت میشود تقدیر نکردهاند بلکه ایشان فرمودند: «و لهم ما اصطلحوا علیه».40
بررسی تعریف دیه نزد فقهاء و حقوقدانان حاکی از این است که اکثریت آنها سعی داشتهاند تعریف دیه را تعمیم دهند تا شامل مال واجب در جنایت بر نفس و کمتر از نفس بشود که با استعمال فقهاء در کتب فقهی و حقوقدانان در قانون مجازات اسلامی موافقت بیشتری دارد.
با توجه به مطالب فوق میتوان دیه را این گونه تعریف کرد: مالی که به سبب قتل انسان معصوم یا جنایت بر اعضای او واجب میگردد، خواه مقدار این مال توسط شارع – از طریق نص یا قیاس- تعیین شده باشد یا تعیین نشده باشد.
1-1-3- مفاهیم مرتبط با دیه
فقهاء و به تبع آن حقوقدانانعلاوه بر لفظ دیه، الفاظ دیگری را نیز برای بیان مال واجب با تعدی بر بدن انسان استعمال کردهاند. از جملهی این الفاظ، ارش و حکومت است. پس باید معنای این الفاظ روشن شود تا میزان ارتباط هر یک از آنها با دیه مشخص گردد. در زیر معانی هر یک از این الفاظ در لغت و اصطلاح مورد بررسی قرار میگیرد.
1-1-3-1-مفهوم ارش
در اینجا مفهوم لغوی ارش و حکومت از دیدگاه فقهاء و حقوقدانان بیان خواهد شد.
1-1-3-1-1- معنای لغوی ارش
«أرش» (با سکون راء) از مادهی أرَش گرفته شده41 و در اصل به معنای فساد است. به طور مثال هر گاه گفته شود:«أرَّش بَيْنَ الْقَوْمِ تَأرِيشًا»یعنی میان آنها را به هم زد و آنها را به جان هم انداخت، و بعدها در نقصان اعیان استعمال شده است، زیرا نقصان در اعیان به فساد در آنها میانجامد.42
برخی از لغت دانان از جمله ابن أزهری معتقدند که ارش در اصل به معنای خَدْشاست و سپس به آنچه که دیه برای آن گرفته میشود، ارش گفته شده است.43
اما به طور کلی در لغت عرب معانی که از واژهی ارش شده است عبارتند از: دیهی نفس، دیهی جراحت، قیمت جراحتها مانند زخم سر و صورت و امثال آن، رشوه، مابه التفاوت کالای سالم و معیوب، خصومت و اختلاف، آشوب انگیزی، طلب ارش، و ابن سیده گفته است که ارش جراحات يعني آنچه که مقدار معلوم ندارد.44
ارش بیشتر در معنای دیهی جراحت (اعم از آن که میزان آن در شرع تعیین شده باشد یا تعیین نشده باشد) استعمال شده است و علت اینکه آن را ارش نامیدهاند این است که آن از اسباب نزاع است.45
1-1-3-1-2- معنای اصطلاحی ارش
ارش در اصطلاح فقهاء: فقهاء لفظ ارش را بیشتر در مباحث مربوط به معاملات و جنایات آوردهاند و از آنجا که معنای ارش در این ابواب ارتباط نزدیکی با هم دارد، ارش را در دو مبحث زیر مورد بررسی قرار میدهیم.
ارش در معاملات: فقهاء اتفاق نظر دارند که ارش در معاملات ما به التفاوت مبیع در دو حالت سالم بودن و معیوب بودن است، به عبارت دیگر یعنی قیمت عیب ایجاد شده در مبیع.46 طریقهی تعیین آن هم به این صورت است که: مبیع بدون عیب، قیمت گذاری میشود، سپس همراه با عیب قیمت گذاری شده و ما به التفاوت آن در نظر گرفته میشود و نسبت آن به قیمت محاسبه میگردد و به نسبت آن مشتری حق رجوع در ثمن را دارد.47 این ما به التفاوت ارش یا ارش عیب نامیده میشود.
ارش در جنایات: جنایات را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ جنایت بر انسان و جنایت بر غیر انسان یعنی حیوانات و
