
پشتوانه جعل حدیث انجام داده بود. نکته قابلذکر در این مجال این است که تأکید بر اینکه معاویه پایهگذار اختلافات فقهی و کلامی است به معنی انکار وجود هیچ پیشینهای در این زمینه نیست، بلکه تأکید بر پذیرش سنت شیخین در ماجرای شورا بهخوبی نشان میدهد که ریشه چنین تفکری به عصر خلیفه دوم برمیگردد؛ هرچند مشابه بسیاری دیگر از مؤلفههایی که در دوران عمر ابداع شد در زمان معاویه بهصورت فراگیر توسعه یافت.722
در موفقیت معاویه همین بس که ابو ریه وی را پایهگذار «اهل السنة و الجماعة» نامیده و میگوید: «إننا لا نعرف سيئا إسمه (أهل السنة) ولا شيئاً آخر يقابلها من سائر الفرق، أو المذاهب التي استحدثت بين المسلمين لتعريفهم، وبخاصة فإن وصف أهل السنة هذا لم يكن معروفاً قبل معاوية ابن أبي سفيان، وقد استحدثوه في عهده في العام الذي وصفوه بأنه (عام الجماعة) نفاقاً للسياسة لعنها الله، وما كان إلاّ عام الفرقة».723
بنابراین ریشه بسیاری از اختلافات و افتراقات فقهی را باید در زمان معاویه جستجو نمود و اگر ادعا کنیم که جعل بسیاری از احادیث جعلی در زمینه یاری مذاهب به عوامل سیاسی بر میگردد گزاف نگفتهایم.
3-2-7-1-2-ایجاد تعصب و جمود فکری(گذشتهگرایی)
حاصل سیاستهای معاویه در زمینه جعل حدیث در حوزههای مختلف سبب غفلت بسیاری از مردم در آن روزگار گردید و حق و باطل را بر آنها مشتبه ساخت. درک شهادت مظلومانه امام حسین(ع) با نگاهی گذرا بر وسعت تبلیغات معاویه روشن میشود. بهگونهای که تنها با توجه به ترویج اندیشه جبر از سوی وی میتوان ماجرای عاشورا را تحلیل نمود. همانگونه که میتوان رفتار توابین پس از قیام عاشورا را واکاوی نمود و راز بسیاری از فتنههای امویان را کشف كرد.
موج اختلافنظر و تشتت آرائی که معاویه در دوران حاکمیت خود با جعل فضائل صحابه تحقق بخشید. سالها بعد و دور شدن از واقعیتهای تاریخی بهعنوان مسلمات پذیرفته شد.
تئوری عدالت صحابه حاصل اعتماد به احادیث جعلی است که روزگاری حاکمیت نامشروع برای مشروعیت خود و دور کردن اهلبیت از میدان سیاست ساخت. اما امروزه بهعنوان سنگ بنای تفکر «اهل سنت و الجماعة» به کار میرود.
ابن قیم در فصلی تحت عنوان «أُصُولُ فَتَاوَى أَحْمَدَ بْنَ حَنْبَلٍ» پس از اشاره به این که احمد بن حنبل امام اهل سنت علی الاطلاق است و سایر ائمه اهل سنت نیز از وی تبعیت میکنند، تصریح میکند که اصول فتاوای وی پس از نصوص، فتاوای صحابه است.724
بسیاری از مبانی روششناختی ابن تیمیه بهعنوان رهبر فکری سلفیه725 متأثر از عدالت صحابه و آثار مترتب بر آن است؛ توضیح اینکه سلفیه پیرو اصحاب اثر و اهل حدیثاند که در مقابل اصحاب رأی بوده و منبع اصلی معارف ماورای طبیعی را وحی دانسته و از جهت مبانی روششناسی برای منبع عقل چندان اهمیت قائل نیستند توضیح اینکه روش فکری آنها که در روشهای حسی، نقلی و عقلی خلاصه استوار است که بر قرآن، سنت، فهم سلف صالح از قرآن و سنت، عقلی که در راستای آن سه حرکت کند و حواس پنجگانه استوار است هرچند در معرفت حسی اختلافی نیست اما در سایر موارد ازجمله تکیهبر آراء سلف که محل بحث ماست جای تأمل است؛ زیرا از نگاه آنان سلف هم عالمتر و هم استوارتر در دین بودهاند.726 بنابراین فهم صحابه از کتاب و سنت برای سلفیه حجت است و به عقیده ابن تیمیه، هر کس با صحابه مخالف باشد و راهی جز راه آنها برگزیند به جهنم واصل خواهد شد.727
مراد از سلف، صحابه، تابعین و تابعین تابعین است یعنی کسانی که در سه قرن اول میزیستند و آنها افضل هستند به دلیل روایت منقول از پیامبر(ص) که فرمود«خیر امتی قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یونهم»728 یعنی بهترین امتم، سدهای است که من در آن برانگیخته شدهام، سپس آنانی که بعد از من میآیند، سپس کسانی که بعد از آنان میآیند.
دلیل اینکه سلفیه خود را تابع تفکر سلف میدانند این است که میگویند چون آنها با پیامبر مصاحبت داشتهاند پس پیامبر همه اصول دین را به اصحابش فرمود و صحابه نیز بر فهم و دریافت کامل آنچه از قرآن و حدیث میآموختند حریص بودند.729 پس باید فهم آنها را مبنا قرار داده و فهم خویش از قرآن و سنت را با آنها هماهنگ نماییم. درحالیکه سنت به سبب منع تدوین حدیث از سوی خلیفه دوم تا یک قرن شفاهی بوده است.730 بهعلاوه فسق برخی از اصحاب در قرآن اثباتشده است زیرا بر حضرت افترا بستند و علامه امینی نیز نام 703 نفر از کذابین و وضاعین حدیث را در الغدیر آورده و علامه عسگری نیز در 150 صحابه ساختگی نام آنها را بیان داشته است.
نتیجه اینکه گذشتهگرایی سلفیه بهعنوان روش شناخت نیز زمانی صحیح است که بهدقت، عدالت و صداقت سلف و ثانیاً به اعلمیت آنان بهطور کامل اطمینان داشته باشیم. که تئوری عدالت صحابه تحقق چنین امری را عملاً ناممکن ساخته است.
در مورد منبع عقل نیز سلفیه بسیار متأثر از گذشتهگرایی هستند بهطور که توجه به آرای سلف از صحابه و تابعین معنای متفاوت از عقل ارائه داده است زیرا آنان هرچند تمسک به عقل را در میان روشهای شناخت خود بهعنوان یک ضرورت بیان میدارند اما جایگاه عقل و تعبیری که از آن ارائه میدهند جای تأمل و بررسی دارد.
مصطفی حلمی از محققان سلفی معاصر میگوید: «سلفیه در مسائل نظری و عملی دیدگاهشان را ابتدا از قرآن و سپس حدیث نبوی و سپس صحابه و علمای اهل حدیث اخذ میکنند»731 وی در پاسخ این انتقاد مخالفان که میگویند «اینها صرفاً به روایات تمسک میجویند و توجهی به درایت و اندیشه عقلی ندارند» میگوید: «آنها اهل نظر نیز هستند چون از صحابه تبعیت میکنند و صحابه صاحبان اندیشه و نظر بودهاند، پس آنچه موافق هدایت آنها باشد معقول و پذیرفتنی است و آنچه مخالف باشد جهل و نادانی است»732 او در ادامه این نظریه را منطبق بر دیدگاه این حنبل، دارمی و بخاری میداند. پیداست دفاع حلمی از عقلگرایی سلفیه چیزی جز تقلید کورکورانه نیست.
3-3- قصاص
3-3-1- قصاص در لغت و اصطلاح
قُصاص جمعِ قَصاص(صیغه مبالغه قصّ) است که از ماده «ق.ص.ص» گرفتهشده است. ماده فعلی قصّ، یقصّ در لغت به معنای پیگیری و دنبال نمودن چیزی است.733 وجه تسمیه «قصص» نیز به معنای «الأخبار المتتبعة» از آن روست که مطالبی به دنبال مطالب دیگر بیان میشود.734 «قاصّ» اسم فاعل این ماده به معانی کسی است که قصه و یا ماجرایی را دنبال میکند تا بهوسیله آن قلبها را رقیق نماید.735
در قرآن ماده مشتقات فعلی این ماده بهکاررفته است و عموماً به معنای نقل اخبار امتهای گذشته است. که بهعنوان یک فن ادبی مبتنی بر حکمت و موعظه حسنه و باهدف تهذیب نفس صورت میگیرد736
بر اساس تتبع نگارنده اسم فاعل(قاصّ) در اشعار جاهلی و تاریخ جاهلیت به کار نرفته بود؛ تنها در کتب تاریخی به «قَصَّاص» بر میخوریم که به معنای کسی است که اثر پا را ردیابی مینماید.737
در اصطلاح قصاص به کسانی گفته میشود که باهدف تذکر و موعظه برای مردم مطالبی را از داستانهای انبیاء گذشته با زیاده و نقصان در مسجد، میادین و … بیان میکنند.738
ارتباط قصاص با موضع حدیث این است که نهتنها علم به روایت و درایت نداشتند؛ بلکه اهلیت خطابه نیز نداشتند؛ آنها تنها باهدف خوشایند مردم احادیثی را در ترغیب و ترهیب نقل مینمودند و زاهدان جاهل نیز از آنها پیروی مینمودند.739 این گروه از جاعلان حدیث از افزودن شاخ و برگ و اضافات دروغین به مطالب خود ابایی ندارد؛ زیرا همگی آنها دارای دغدغهای معین و هدفی محدود هستند یعنی اینکه تنها میخواهند بر مردم اثر بگذارند.740
با توسعه دامنه فعالیت قصاص، مجالس وعظ و ذکر را نیز به دست گرفتند.741 در بررسی سیر تطور ماهیت این گروه که بیانگر تحول معنای مفهوم قاص است فعالیتهای مختلفی به چشم میخورد؛ بنابراین در معنای اصطلاحی قُصاص با توسعه نقشها و گسترش حوزه فعالیت آنها از قصهگویی، وعظ، تذکیر و حتی مقام قضاوت و افتاء نمیتوان تعریف یکسانی از آنها ارائه داد.
برای تمییز این اصطلاح از «مذکّر» و «واعظ» گفته شد است که مذکّر کسی است که نعمتهای خداوند را یادآوری مینماید و به شکر خداوند تشویق میکند و واعظ کسی است که با هشدار و انذار نسبت به عقوبتهای اعمال از معاصی بازمیدارد و از خدا میترساند درحالیکه قاص داستانهای گذشتگان را روایت میکند و برخلاف واعظ و مذکر روایات وی از زیاده و نقصان در امان نیست.742
مکانهایی که قصاص در آن به فعالیت قصهگویی میپردازند تنها محدود به مسجد و حلقات مخصوص آنها نبوده است. در ابتدا هرچند بیشتر فعالیت قصاص در مساجد و در اوقات نماز بود لیکن بعدها به میادین شهر، معابر و عرصه جنگ نیز کشانده شد و حتی جنبه سرگرمی و تفرج به خود گرفت.743
3-3-2- جایگاه قصاص در جعل حدیث
قصاص دارای تأثیر عمیق و گستردهای در جعل حدیث هستند که بسیاری از آثار را در برگرفته است. صاحب «البدء و التاریخ» در مقدمه اثر خویش بر این موضوع تأکید کرده است که از طریق اخبار جعلی ابتدای خلقت و مشابه آن عقیده افراد بسیاری فاسد شده است.744 وی بسیاری از قصههای عجیب را به کتابهای قُصاص مسلمانان ارجاع میدهد.745
یاقوت حموی که تلاش میکند در نقل اخبار دقت نماید و از نقل اسطوره بپرهیزد، 746 لیکن ازآنرو که گاهی چیزی جز اسطوره نمییابد پس از نقل آنها با عبارت «تکلم بها قصاص… لا مستند من عقل و نقل» به ساختگی بودن آنها تصریح نموده است.747 این سخن یاقوت نشان میدهد که چگونه میان دو محذور قرارگرفته است که از یکسو به دنبال فراهم نمودن مطلب برای خواننده است و از سو دیگری بسیاری از نقلها را ساختگی میبیند. از این سخن یاقوت، اجمالاً میتوان دریافت که تفسیر مفصل طبری چه میزان روایات ساختگی ميتواند داشته باشد، عمر الحاجی که در تفسیر طبری تتبع نموده میگوید: بسیاری از روایات تفسیر طبری از نوع نقلهای بدعتآمیز و کذب هستند که باوجود نقل سلسله سند صحیح نیستند.748
یکی دیگر از محققان، تصریح نموده است که ارتباط قصاص با حاکمان سبب شده است کتابهای تاریخی که آکنده از روایات قصاص است، مورد اعتماد نباشد. دلیل و راهحل وی این است که به سبب وابستگی کتب تاریخ به حکومت و پادشاهان بهتر است برای استخراج شواهد تاریخی به کتابهای ادب مراجعه شود؛ زیرا ارزش تاریخی آنها از کتب تاریخ بالاتر است.749
اینکه بسیاری از گزارههای تاریخ از طریق افرادی مانند عبید بن شریه، کعب الأحبار و وهب بن منبه750 بهجای مانده است که همگی آنها از قصاص اساطیر یهود بودند و در نقل خرافات کوتاهی نکردهاند751 میتواند دلیل عمده ایراد برخی محققان به کتابهای تاریخی باشد.
ابن جوزی به ویژگی منحصربهفرد قصاص در جعل حدیث اشاره مینماید و شواهدی را بیان میکند که بسیاری از قصاص زمان وی احادیثی را وضع میکردهاند.752 البانی نیز که در زمینه تمییز روایات تلاش فراوانی نموده است، به اثر مخرب قُصاص در طول تاریخ حدیث اشاره مینماید و از فعالیت آنها بهعنوان آسیب حدیثی یاد مینماید که هنوز ادامه دارد و امروزه نیز بسیاری از افراد که بهرهای از علم ندارند به دنبال راهی برای تأثیر بر مردم هستند.753 وی در اشاره به جعلیاتی که مبتنی بر شنیده و تجربیات خودش است میگوید: این روایت هیچ ردپایی در کتب روایی و حتی در میان روایات ضعیف و جعلی ندارد.754
البانی که بحثی مفصل را به احادیث قصاص اختصاص میدهد، از آثار مخرب آنها به «أفیون معنوی» نام میبرد که قوه تحلیل را از مردم گرفته، تا بدان جا که باوجود آگاهی از احکام، حلال را حرام و حرام را حلال مینمایند.755 وی درجایی دیگر بر اثر مخرب آن در فساد عقاید بسیاری از جوانان تأکید میكند.756
عمر الحاجی با تتبع در روایات تفسیری، ریشه بسیاری از بدعتها، احادیث موضوعه و اسرائیلیات را احادیث قصاص میداند که سبب شده است، میان مسلمانان پیرامون جبر، قدر و اختیار جدالهای
