
انبیاء و معجزات و کرامات اولیاء
سهروردی وحی انبیاء و معجزات و کرامات اولیاء را نیز مکاشفه صوری و بر اساس خلاقیت خیال میداند؛ و ایشان معتقد است که نفوس انسانهای کامل و کسانی که قدرت ایجاد مثل معلقه رادارند. هرگاه چیزی را اراده میکنند بین خیال متصل و منفصل آنها پلی زده میشود و هرچه در خیال متصل خود تصور میکنند آن چیز در عالم مثال نیز به وجود خواهد آمد.
3ـ6ـ لوازم و کارکردهای وجود شناختی تجرد خیال ازنظر اشراقیان
ازجمله لوازم و کارکردهای اعتقاد به عالم مثال یا خیال منفصل که از کتب و شارحین کتب شیخ اشراق به دست میآید 1- تبیین وجود جن و شیطان و فرشتگان 2- اعتقاد به معاد جسمانی در روز قیامت 3-اعتقاد به اشباح ربانی یعنی اشباح ملیحه فاضله است 4- تحقق وعدههای نبوی است159 5-تحقق صور مثالی در نفس 6-اثبات عالم مثال منفصل است که از کارکردهای وجود شناختی ادراک خیال میباشند.
3ـ6ـ1ـ تبیین وجود جن و شیاطین و فرشتگان
سهروردی وجود جن فرشته و شیاطین را وجودی مستقل و ورای ذهن و حواس باز نمیداند و آنها را متعلق به عالم اشباح مجرده میداند؛ و بر مبنای این سخن آنها را صورتهای مثالی جواهری روحانی و قائمبهذات میداند و حواس ظاهر نیز جز از طریق مظاهرشان بدانها دست نمییابند این مثل معلقه دارای استعداد از مظهری به مظهر دیگر هستند. ایشان وجود طبقاتی از فرشتگان را محصول نفوس در سعادت میداند ولی برای مقدسان از متآلهان مقامی فراتر از مقام فرشتگان قائل است. سهروردی موطن موجوداتی مثل جن و شیطان و برخی فرشتگان، حتی نفوس خبیثهی انسانی را بعد از مفارقت از بدن را عالم مثال و خیال میداند البته ایشان موطن نفوس خبیثه در طبقات پایین عالم مثال میدانند.160
3ـ6ـ2ـ تبیین مسئله معاد جسمانی
عالم مثال نزد سهروردی یکی از جایگاههای مهم بازگشت نفوس ناطقه پس از خلع جل باب بدن عنصری است. سهروردی خود در این مورد چنین میگوید ((…و هذا العالم المذکور تسمیه عالم الاشباح المجرده و به تحقق بعث الاجساد …))161
توضیح مطلب یعنی اینکه انوار اسپهبد پس از خلاصی از صیاصی و ابدان دنیوی، برحسب وقوعشان در هر مرتبهای از مراتب حکمت عملی و نظری، دارای احکام گوناگونی هستند، برخی در هر دو حکمت کاملاند، برخی متوسط و عدهای نیز در هر دو حکمت نظری و عملی ناقصاند. پروژه چهارمی نیز وجود دارند که کامل در حکمت عملی و ناقص در حکمت عملیاند. کاملان در علم و عمل در زمرهی سابقان و مقربان درگاه اللهیاند ((اشاره دارد به آیات شریف والسابقون السابقون))((اولئک المقربون))162
ایشان به دلیل اطلاع بر حقایق و طهارت از برازخ پس از خلاصی از رجس امور جسمانی، به عالم نور محض انتقال مییابند؛ اما نفوس سعدایی که متوسط در علم و عملاند و آنها که تنها در حکمت عملی به کمال رسیدهاند، به افلاک نورانی «عالم مثال» – شهر قلیا – راه مییابند. …((و السعداء من المتوسطین و الزهاد من المتنزهین قد یتخلصون الی عالم المثل المعلقه التی مظهرها بعض البرازخ العلویه)).
ایشان در آنجا هر آنچه از شراب، طعام، صورتهای لذیذ، و ملیح، اصوات و نعمات دلانگیز که بخواهند میتوانند از طریق ایجاد اشباح مثالی آنها نزد خود حاضر نمایند ((… ولها ایجاد المثل و القوه علی ذلک فیستحضر من الا طعمة و الصور و السماع الطیب و غیر ذالک علی ما تشتهی …)).163
جناب صدرالدین در تعلیقات خویش بر حکمة الاشراق توضیحی دربارهی عبارت مذکور میفرمایند: هرکس به کنه حقیقت مقام ایجاد مثل معلقه دست یابد بیآنکه به مشقت و سختی افتد میتواند معاد جسمانی را اثبات نماید زیرا نفس ناطقه همانگونه که بهحسب مرتبهی قوهی عاقلهاش– که بهتوسط آن بالفعل است –بینیاز بدن است همچنین است بهحسب مرتبهی قوهی متخیله و افاعیل خیالیاش؛ بنابراین اگر نفس از دنیا رخت بربندد درحالیکه حامل قوهی وهمیه مدرک معانی جزئیه و نیز حامل صور جسمانی از طریق استخدام قوهی خیال و متخیله است. آنگاه به ذات خویش و بهواسطهی آن قوه میتواند به ادراک امور جسمانی نائل آید چندانکه، صورتهای علمی و خیالی آن امور جسمانی، عین وجود عینی نفس گردند؛ و اینهمه به دلیل جمعیت قوای متعدد در قوهای واحد به نام قوهی خیال است164.
این نکته در اینجا قابلذکر است ازآنجاکه اشراقیان قائل به تجرد برزخی یا تجرد خیال در قوس نزول هستند نه در قوس صعود پس اعتقادی به لذت و الم در نشئهی بعدی ندارند. درصورتیکه بهشت و دوزخ محصول اعمال، افعال و نیات نفوس است. درواقع تجرد برزخی باید هم در قوس نزول و هم در قوس صعود به استدلال عقلی برسد؛ و این نشان میدهد اشراقیون نمیتوانند به معاد جسمانی و لذت و الم اخروی در حشر نفوس استدلال کنند.165
3ـ6ـ3ـ تحقق اشباح ربانی
بر اساس این نظریه هریک از موجودات عالم عقول در عالم مثال دارای شبحی است و هرکدام از آنها در صورتهایی مناسب و شایسته خود تجلی میکنند. ایبسا این اشباح در این دنیای ما نیز مظاهری داشته باشند که در صورت ظهور قابلرؤیتاند شهود حضرت موسی، باریتعالی را، به هنگام تجلی بر کوه طور و ظهور جبرئیل در صورت یکی از صحابه پیامبر بنام (دحیهی کلبی) نمونههای بارز این مسئله به شمار میآیند. مجموع عالم مثال نیز میتواند مظاهر نورالانوار و انوار قاهره باشد. نورالانوار و هر یک از انوار قاهره و اسپهبدیه فلکی و انسانی، خواه مفارق یا غیر مفارق، میتوانند در صورتهایی که از حیث زیبایی و زشتی، لطافت و کثافت و … متفاوتاند برحسب استعداد قابل و فاعل ظهور یابند.
3ـ6ـ4ـ تحقق مواعید نبوی
قطبالدین الشیرازی در رسالهای مستقل که در باب تجسم اعمال و حقیقت عالم برزخ به رشتهی تحریر درآورده است. چنین میگوید ((و بهذا العالم یتحقق جمیع مواعید النبوه من تنعم اهل الجنان و تعذب اهل النیران بجمیع انواع اللذات و اصناف الالام الجسمانیه، اذ البدن المثالی الذی یتصرف فیه النفس فیه حکم البدن الحسی فی ان له جمیع الحواس الطاهر و الباطن فان المدرک فیهما هو النفس الناطقه، ای آنها مدرک فی هذه العالم بآلات الجسمانیه و فی عالم المثال بآلات شبحانیه …)).166
به عقیدهی اشراقیان در پرتوی نظریهی (عالم مثال) تمام وعده وعیدهای پیامبران در باب حشرونشر، بهشت و دوزخ، ثواب و عقاب، قبر و قیامت، حسابوکتاب، قسطاس و میزان و … محملی عقلی مییابد.
که البته ملاصدرا امور یادشده را با تکیهبر (نظریه تجرد برزخی) مثال متصل، توجیهپذیر میسازد
افزون بر آنچه ذکر شد با ابتنا بر نظریهی یادشده مسائل دیگری همچون تبیین نحوهی صورتهای خیالی و مرآتی، تبیین معجزات انبیاء، کرامات اولیاء و خارقالعاده عرفا، افعال سحر و کاهنان و … قابل تبیین است.
آنچه مذکور افتاد تبیین و تفصیل این سخن سهروردی است که میگوید: (…و هذا العالم المذکور تسمیه الاشباح و به تحقق بحث الاجساد و الاشباح الربانیه و جمیع مواعید النبوه و قد یحصل من بعض نفوس المتوسطین ذوات الاشباح المستنیره طبقات من الملائکه …و مرتقی المتقدسین من المتألهین اعلی من عالم الملائکه …)167
3ـ6ـ5ـ تحقق صور خیالی در نفس
سهروردی برای تبیین چگونگی تحقق صور خیالی در نفس به اثبات عالم مثال متوسل جسته و از طریق عالم مثال و مثل معلقه طریق حصول ادراکات خیالی را توجیه میکند وی صور خیالی را صور قائمبهذات دانسته و آنها را در جهان خارج از عالم نفس به شمار میآورد. صور خیالیه ازنظر سهروردی از نوع صور منطبعه نبوده و دارای امکان و محل نمیباشند و در جهان مخصوص به خود و بیرون از عالم نفس موجودند بهعبارتدیگر این صور نه در عالم ذهن جایی دارند و نه در عالم عین و نه در عالم عقول کلیه؛ زیرا از نوع صور جسمانیهاند و نه از کلیت عقلی، پس در موطن دیگری به نام عالم مثال و یا خیال منفصل موجودند؛ که عالمی است مجرد از ماده و دارای مقدار و اندازه.168
سهروردی برای تبیین و توجیه آن، ابتدا قوهی خیال و حافظه را ابطال میکند169 و از منظر سهروردی قوه نقش اعتباری دارد و کار ادراک را برخلاف نظر مشاییان، برای آن قائل نیست؛ و معتقد است که قوه فقط بهمانند آیینه عمل کرده و نقش اعدادی در مشاهدهی نور اسفهبد قائل است170
3ـ6ـ6ـ اثبات عالم مثال منفصل:
یکی از کارکردهای وجود شناختی تجرد خیال در فلسفهی شیخ اشراق اثبات عالم خیال منفصل میباشد ایشان از سه طریق به اثبات این عالم میپردازند.
3ـ6ـ6ـ1ـ اثبات عالم مثال منفصل از طریق صور مرایا و صور خیالی
شیخ اشراق عالم مثال منفصل را از طریق صور مرایا و صور خیالی امکانپذیر میداند. ایشان میگوید به دلیل امتناع انطباع کبیر در صغیر در ذهن، ازآنجاییکه صور خیالی در ذهن نباشند در عالم عین و حس نباشند. از ظرفی عدم محض هم نیستند ازآنجاییکه این صور خیالی اموری وجودی هستند اما وجودشان در اذعان و اعیان نیست؛ و در عالم عقول هم نیستند. چون اینها صور جسمانی هستند نه عقلی؛ و آنچه در عالم عقل است امور عقلی هستند و مجرد تاماند. پس ضرورت حکم میکند که آنها در اقلیم دیگر موجود باشد و آن اقلیم همان عالم مثال و عالم خیال منفصل است که برزخ و حدفاصل مابین دو عالم حس و عقل است؛ و مجرد است به تجرد ناقص و غیر تام برزخی بدین ترتیب وجود عالم مثال را اثبات میکند.
3ـ6ـ6ـ2ـ وجود صور جزئی
دلیل دیگر در اثبات عالم مثال ازنظر سهروردی، «انّ وجود الصور الجزئیه کصورة زیدمثلاً،…فی الخیال مجردة تجریداًناقصٌ یستلزم امکان وجودها فی الخارج مجردة تجریداٌ ناقصاًبحسب ماهیتها، و هو مع خیرته و اشتمال العنایة علیهما (ای علی الامکان و الخیریه) بوجب القطع بوجود الصورة الجزئیه فی الخارج ناقصه التجرید فیصح القول بوجود عالم المثال المعلق، و هو المطلوب»171 حاصل این دلیل آن است که ما در قوهی خیال خود صور جزئی داریم که این صور صوری مجرد از مادهاند اما تجرید ناقص غیر تام به این معنی که از ماده مبرا هستند. ولی از عوارض آن از قبیل شکل، مقدار و … مبرا نیستند، وجود چنین صوری جزئی در قوهی خیال انسان با خیریتی که دارد و وهم چنین دارای عنایت و توجه به امکان و خیریت است موجب یقین به وجود صور جزئی مجرد ناقص در خارج است؛ و این امر صحت قول به عالم مثال معلق را تأیید مینماید که مطلوب است.
3ـ6ـ6ـ3ـ قاعدهی امکان اشرف
دلیل دیگر امکان قاعدهی اشرف است که یکی از موارد جریان این قاعده کاربرد آن برای اثبات اشباح مثالیه و صور برزخیه دانستهاند.
آقای سید جلالالدین آشتیانی در چندین رسالهی172 خود اذعان نموده است که شارحین (مقصود علامه شمسالدین محمد شهروزی و علامه قطبالدین شیرازی) حکمةالاشراق عالم مثال اشباح مثالیه را از طریق قاعدهی امکان اشرف به اثبات رساندهاند.
این دلیل مبنی بر قاعدهی امکان اشرف است.173
با این بیان که عالم مادی که واجد ماده و محدودیتهای ناشی از آن است، عالمی اخس است. علت این عالم اخس بایستی موجودی اشرف و درعینحال از سنخ خودش باشد چراکه علت باید اشرف از معلول باشد. ونیز بین علت و معلول، سنخیت برقرار باشد بدین ترتیب این علت اشرف نمیتواند نورالانوار باشد زیرا اولاً با قاعده الواحد منافات دارد و از طرفی میان نور محض که مجرد صرف است با غواسق که ظلمت صرف هستند، تناسب و سنخیتی برقرار نیست. انوار قاهره نیز سنخیتی برای علت بودن ندارند. بدین ترتیب علت اشرف، موجوداتی هستند؛ که نه مجرد تاماند و نه مادی صرف. اینها همان مثل معلقهاند و عالم منتسب به آنها، عالم مثال یا خیال منفصل نام میگیرد.
3-7 نتیجهگیری
سهروردی در کتب الواح عمادی، هیاکل النور، پرتو نامه و بستان نامه قوهی خیال را حافظ و نگهدار صور محسوس دانسته و آن را قوهای جدا از متخیله میداند کار آن را تفصیل و ترکیب صورتها میداند و مانند بوعلی سینا معتقد است اگر این کار توسط نفس حیوان صورت پذیرد قوهی متخیله و اگر توسط نفس انسان استفاده شود مفکره نامیده میشود ایشان برای ارائهی نظر خیال ازنظریهی ابصار استفاده کرده و خیال را اشراق نور اسفهبد یا همان نفس ناطقه میداند متخیله وهم را همانند فارابی یکی
