
اتحاد مدرِک و مدرَک، نفس در مرتبهی خیال عین متخیل است؛ بنابراین همانگونه که صورت خیالی دارای تجرد برزخی است. قوهی خیال نیز برخوردار از تجرد برزخی خواهد بود.
5ـ5ـ2ـ مساوقت تجرد و ادراک، تجرد و وجود
ملاصدرا معرفت را از سنخ وجود و حتی مساوق266 آن میداند ایشان ادراک را با نحوهای از وجود و تبدیل وجودی به وجود دیگری حاصل میداند267.
ملاصدرا مادیت را وجودی گسترده در مکان و زمان میداند و لذا ماده به جهت ترکیبش از اجزا و گستردگی و پراکندگی هستی آن در زمان و مکان، غایب از خویشتن است و نزد خویش حضور ندارد. به تعبیر دقیقتر چون ماده را مرکب از اجزاء و هستی ماده را نیز وجود پراکنده در زمان و مکان میداند پس اجزاء هستی مادی درواقع نزد هم حضور نداشته بلکه به جهت حرکت در وجود پراکنده و غایب از هم هستند لذا مادیت در تضاد با علم و ادراک قرار میگیرد و تجرد از ماده مساوی با حضور و حضور نیز مساوی علم و ادراک است پس مطابقت این نظریه به هر میزان که شیء از ماده مجرد باشد، دارای علم و ادراک است و از همین رو ملاصدرا صورت ادراکی مجرد تام از ماده را معقول بالفعل میداند و اگر صورت ادراکی دارای تجرد ناقص باشد محسوس یا متخیل بالفعل است؛ و صورت حال در ماده را دارای صلاحیت بر ادراک نمیداند پس مدرک معلومیت در فلسفهی ملاصدرا حضور و تجرد است.268
ملاصدرا ادراک را همان علم و از سنخ وجود269 میداند و نفس را ماده صورتهای ادراکی در مرتبه حس و خیال و عقل دانسته270 و قائل به ترکیب اتحادی نفس با صور ادراکی میباشد و درنتیجه ازنظر او ادراکات اعراض نفس نیستند بلکه با آن متحدند و از همین رو قوای نفس نیز که مدرِک آن صور هستند بنا بر اصل اتحاد عاقل و معقول متحد با این صور بوده و این قوا نیز عین نفس میباشند. لذا او قوای نفس را نه حقیقتی مستقل از آن بلکه مراتب و شئون نفس میداند271.
ملاصدرا بر این نکته تأکید دارد که وحدت و وجود، در احکام مساوی و متلازم با یکدیگرند 272 این بدان معناست که وجود و وحدت مترادف نیستند اما متساوقاند وحدت به معنای عام آن وحدتی است که مساوق وجود ست؛ و هر موجود دارای آن وحدت است.273 بسیط حقیقی، حیث واحد دارد و تکثر در آن فرض نمیشود بهعبارتدیگر وجود و وحدت دو مفهوم مغایری هستند که مصداق و حیث صدقشان یکی است به این صورت که هر دو موجودی واحد است و هر واحدی موجود است و به تعبیر دقیقتر یعنی یک امر است که هم مصداق وجود و هم مصداق وحدت میباشد. البته تکثر اعتباری منافی وحدت ذاتی نیست و هر جا وجود هست، وحدت هم هست و هر شیئی ازآنجهت که وجود بسیط است، واحد است. نتیجه یعنی اینکه به اعتقاد ملاصدرا هر جا که وحدت حکمفرما باشد وجود هم است و چون وجود درجات و مراتب دارد. پس وحدت هم عین وجود است و برخوردار از مراتب متعدداست. بهعبارتدیگر اگر وجود حقیقی اصیل و تشکیکی است وحدت نیز به همان حیث دیگر اصیل و مشکک است.
ازنظر ملاصدرا آنچه در خارج است و حقیقت اشیاء را تشکیل میدهد وجودات آنهاست و ماهیات فقط ظهور آن وجودات در ذهن ما میباشند274 در حکمت متعالیه، ماهیت در خارج وجود ندارد تا قابلی برای وجود باشد بلکه بهواسطهی اضافه اشراقیه، که خودش طرف سازاست، موجود میشوند. نه اینکه ماهیت قبل از این افاضه، وجودی دارد و چیزی به آن افاضه میشود275 و ازآنجاییکه نفس و علوم آن نحوهای از وجودند ما وجودی به نام نفس داریم و این وجود دارای انحایی است که نام آن را علم میگذاریم وجود امری ذومراتب است. اگر وجود را حقیقتی ساری، واحد و دارای مراتب بدانیم بهطوریکه در عین کثرت وحدت دارد و در عین وحدت کثرت، آنگاه وجود را همانگونه که مطرح شد دارای وحدت تشکیکی دانستهایم276 تشکیکی بودن وجود باعث تشکیکی شدن نفس انسان و علم میشود، زیرا گفته شد که نفس و علوم متحد با آن امور وجودی هستند. ازنظر حکمت متعالیه علم امری مجرد است زیرا حضور امری مجرد نزد امری مجرد است که علم نامیده میشود. تجرد علم دارای مراتبی است که از تجرد مثالی شروعشده و به تجرد عقلی ختم میشود؛ بنابراین، قوهی خیال و صور خیالی باید اموری مجرد باشند تا از قوهای ادراکی و صور ادراکی بهحساب آیند.
5ـ6ـ لوازم و کارکردهای معرفتشناختی تجرد خیال ازنظر ملاصدرا
ازجمله لوازم و کارکردهای تجرد خیال ازنظر ملاصدرا در بحث ادراک خیال میتوان به خلاقیت نفس و معرفتشناسی اشاره کرد که باعث حل اشکالات و شبهات بسیاری میشود. تجرد خیال کارکردهای بسیاری دارد؛ که ازجمله میتوان به حل شبههی وجود ذهنی، حل شبههی متکلمین ازجمله شبههی انطباع کبیر در صغیر، حل شبههی معدومات در ذهن، شریک الباری در ذهن، حل شبههی اجتماع نقیضین و…، تکثر برازخ، رفع اشکال حرکت جوهری، رفع شبهی آکل و مأکول و موارد ذیل اشاره نمود
5ـ6ـ1ـ کارکرد خلّاقیت نفس و نقش معرفتشناختی آن در تجرد خیال
ازجمله مسائل مترتب بر خلاقیت نفس رابطهی صدوری نفس و صورتهای ادراکی است این رابطه قبل از صدرا غالباً بهصورت حلولی و انطباعی ترسیمشده میشد. ابنعربی با عقیده به خلاقیت خیال، این رابطه را صدوری و فاعلی دانست. صدرا با پیگیری خلاق بودن نفس، این خصوصیت را در نفس انسانی در همهی ادراکات جزئی میپذیرد؛ و بدین ترتیب رابطه نفس و صورتهای ادراکی را صدوری میداند.277 بدین ترتیب علم به هر شیء عبارت است از انشاء آن به وجود ظلی در عالم نفس، بهطوریکه حضور آن برای نفس حضور اشراقی و قیاس به آن صدوری خواهد بود. ملاصدرا همچون ابنعربی خلاقیت خیال را به دو قسم همتهای فعال و غیرفعال تقسیم میکند که بر این اساس خلق وجود ذهنی بهواسطه قوه خیال، مصداق همت غیرفعال است. ایجاد موجوداتی در عالم خارج مانند تمثل جبرئیل بهصورت دحیهی کلبی که برای اصحاب حضرت رسول قابلمشاهده بود؛ و برخی معجزات حضرت رسول مانند تسبیح گفتن سنگها در کف دست حضرت رسول، ازدها شدن عصا در دست حضرت موسی (ع) و… به اذن الله بهواسطهی همت فعال آن بزرگواران توسط قوهی خیال ایشان در عالم خارج ایجاد میشود. ملاصدرا میگویند خلاقیت خیال بهشتیان است که در عالم آخرت و بهمجرد ارادهشان این نعمت برایشان حاضر میشود و موجود نعمت، همان همت بهشتی و خیال خلاق وی است278
5ـ6ـ1ـ1ـ نحوهی ارتباط نفس با صور خیالی
ملاصدرا ارتباط نفس را با صور خیالی از سه حالت خارج نمیداند این ارتباط را یا بالوضع میداند یا بالحلول میداند یا بالصدور، وی احتمال اول را مردود میداند زیرا همانطور که نفس اصل صورت خیالی درک میکند. همچنین درک میکند که صورت خیالی در جهت خاصی نیست. احتمال دوم نیز از سوی وی رد میشود، زیرا صورت کبیر در ماده صغیر نمیگنجد، پس ارتباط نفس با صور خیالیه منحصر در ارتباط صدوری میشود و علاقه بین این دو، ارتباط فاعلیت و مفعولیت و علیت و معلولیت است279.
اما وجود مدرکات حس در ذهن بهعنوان پیشزمینه ادراک خیالی لازم و ضروری است؛ بنابراین ازنظر ملاصدرا همه شرایط ادراک حسی بهعلاوه مدرکات آن، نفس را آمادهی خلق صور خیالی میکند.280.
و برای نفس امکان مشاهده این صور ابداعی وجود دارد. از سویی دیگر به اعتقاد حکیم متأله آلت مناسب برای رؤیت عقل فعال، خیال فعال است اگر در خدمت عقل باشد. آنگاه تصاویری از این عالم بدان هجوم میآوردند؛ و خیال فعال این تصاویر را بر حس مشترک که مانند آینه است. تصویر میکند.
5ـ6ـ1ـ2ـ رابطهی صدوری نفس و صورتهای ادراکی
حکمای پیشین نسبت نفس را با صورتهای ادراکی نسبت عرض و موضوع میدانند که عروض عرض بر جوهر موجب تکامل ذاتی جوهر نیست. بدین ترتیب در طول فرآیند ادراک، نفس تکامل ذاتی و جوهری نمییابد. بلکه نفس با ارتقاء نحوهی ادراکش از حسی به خیالی و از خیالی به عقلی، همچنان ساکن است و ارتقاء و تکاملی ندارد.281 بدین ترتیب نزد آنها نفس به تجرید صورت از ماهیت مادی خارجی میپردازد و در هر مرتبهای از ادراک، تجرید بیشتری را انجام میدهد تا اینکه نهایتاً مرتبهی نهایی تجرید مستلزم حصول ماهیت کلی و غیر مشروط بر ماده است که به آن ادراک عقلانی میگویند. نفس در طول ادراک و انجام این تجریدها ساکن است؛ و ارتقایی ندارد.282
ملاصدرا با توجه به مبانی خود در این مسئله که از آن جمله میتوان به تجرد مثالی نفس و حرکت جوهری اشتدادی اشارهای کرد به ارتقاء نفس در ضمن ادراک نظر دارد. بدین ترتیب که در نظر او نفس که در هنگام حدوث، مجرد مثالی است با حرکت جوهری اشتدادی بهتدریج با صور ادراکی متحد میشود. در اثر اتحاد با صور مثالی حسی، محسوس و با اتحاد یا صورت خیالی، متخیل و نهایتاً میتوان به بالاترین مرحلهی تجرد عقلی برسد.283 ابنعربی نیز همچون ملاصدرا از ارتقاء و انتقال نفس در ضمن ادراک سخن میگوید.
ازنظر ملاصدرا نفس موجودی مجرد مثالی است که در عین بساطت مشتمل بر جمیع قوا است بدین ترتیب که قوای ادراکی همگی مجرد و از مراتب نفس هستند. بهطوریکه اولاً: یک واقعیت بسیط است که به اعتباری قوهی ادراکی نفس و از مراتب نفس است؛ و به اعتبار دیگر، صورت ادراکی و منطبق بر معلوم بالعرض است. ثانیاً قوای ادراکی نفس، قبل از اتحاد با صور ادراکی، بالقوه موجودند نه بالفعل و تنها با تحقق صور ادراکی است که آنها هم بالفعل میشوند. چراکه یک واقعیتاند نه دو واقعیت از قبیل موضوع و عرض284.
ازنظر ملاصدرا در فرآیند ادراک، قوای ادراکی با صور ادراکی متناسب با خود متحد میشوند و این قوا به فعلیت لازم میرسند. بدین ترتیب قوهی عقل (که مرتبهی عقلانی نفس است) با صور عقلی، قوهی خیال (که مرتبهی مثالی نفس است) با صور خیالی و قوای حسی (که آنهم مرتبهی مثالی نفس است285) با صور حسی متحد میشود.286
5ـ6ـ1ـ3ـ صورتهای ادراکی و نفس
ملاصدرا دو نظر در مورد صورتهای ادراکی و نفس دارد؛ که این نظر در آثار شیخ اکبر نمو دارد.
5-6-1-3-1) وحدت نفس با صور مثالی حسی و خیالی است.
ایشان در نظر نخست مطابق با اتحاد عالم و معلوم بر این عقیده است که نفس با حرکت جوهری اشتدادی، بهتدریج وجود مثالی اشیاء میشود و بالاتر از اتحاد، بلکه به وحدت میرسد؛ یعنی در این نظر رابطهی نفس، قوهی ادراکی جزئی و صورتهای جزئی ادراکی، رابطهی عینیت و وحدت است.287
5-6-1-3-2) انشاء نفس نسبت به این صور
در نظر دوم، نفس فاعل صورتهای حسی و خیالی است. بدین ترتیب که ارتباط با اشیای خارجی، استعداد لازم را برای نفس فراهم میکند که بتواند وجود مثالی حسی و خیالی را منطبق بر شیء خارجی ایجاد نماید288 او برای تبیین این رابطه به قیام ممکنات به خداوند تمثیل میزند289. او در عین اینکه از انشاء و ایجاد و رابطهی فاعلی سخن میگوید فاعل این صورتها را نفس نمیداند؛ بنابراین گاهی آن را ملکهی عقلی معرفی میکند.290
و گاه نیز از جوهری مجرد مثالی سخن میگوید که فاعل صورتهای جزئی است؛ و به انشاء این صورتها میپردازد291. این جوهر مجرد خیالی امری غیر از حس و خیال است؛ که آنها هم مجرد مثالی هستند. شاید بتوان این تفاوت را ناظر به تفاوت در اطوار و دورههای تکاملی نفس داشت. بهطوریکه آنجا که نفس، فاقد مرتبهی عقلی باشد؛ و در مرتبهی تجرد مثالی قرار داشته باشد. نظر اول صادق است. بهطوریکه نفس، حرکت جوهری اشتدادی به اتحاد با صورتها و نهایتاً وحدت با آنها میرسد. سایر نظرات مربوط به مرحلهای است که نفس دارای ملکهی عقلی شده است در این مرحله هم نفس را میتوان فاعل این صور دانست. هم ملکهی عقلی را و هم خیال را292؛ اما نفس در مرتبهای که دارای ملکهی عقلی است. ممکن نیست خود، فاعل مباشر و بیواسطه صور جزئی باشد. پس با ایجاد جوهری مثالی و قائم به خود، به نام خیال و با استخدام آن، این صور را ایجاد میکند.293
آشکار است که این جوهر مثالی بسیط بهاجمال واجد همهی کمالات صور مذکور است. به نحو برتر مثالی، کما اینکه نفس در مرتبهی عقل به نحو اجمال، واجد همین کمالات اوست به نحو برتر عقلی294.
5ـ6ـ1ـ4ـ نحوهی ادراک نفس ازنظر ملاصدرا
ملاصدرا اعتقاد دارد که نفس انسان امور خارجی را در پرتوی صورت ذهنی ادراک
