
در همان حال که مجرد است میتواند بدون واسطهای اجسام را ببیند و در این امر به هیچ واسطهای نیاز ندارد. شیخ اشراق به یک تعبیر همهی قوا را ابطال میکند و به تعبیر دیگر آنها را به قوهای واحد برمیگرداند و بر آن است که یک قوه برای تبیین همه ادراکات کافی است. البته ازآنجاییکه عالم مثال تجرد ناقص دارند یعنی موجودات آن عاری از ماده ولی دارای عوارض مادهاند، بهتنهایی نمیتواند بر تجرد ناقص خیال و متخیله دلالت نماید و فهم اینکه خیال نزد شیخ اشراق جسمانی مجرد یا نیمه مجرد است نیاز به تأمل بیشتری دارد. سهروردی در رساله فارسی یزدان شناخت که در جلد سوم مجموعه مصنفات او به چاپ رسیده است. هر سه قوه حس و خیال و وهم را با صراحت جسمانی قلمداد مینماید.138
همچنین شیخ اشراق در کتاب المشارع و المطارحات بخش طبیعیات چهار برهان بر جسمانیت خیال اقامه میکند که از جهت مبانی شباهت زیادی به برهان شیخالرییس در طبیعیات شفا دارد139.
شیخ اشراق در حکمة الاشراق صور خیالی را باآنکه دارای تجرد مثالی میداند اما قائل به جنیه جسمانی در بدن انسان است که نقش اعدادی در تخیل رادارند و از آن به صنم تعبیر میکند140.
شیخ باآنکه قوه خیال را حذف کرده است نور مدبر و اسفهبد را مدرک و ادراککننده اشباح مجرد میداند خیال نزد شیخ آنجایی که مشیر به عضوی جسمانی است نقش اعدادی دارد و نور اسفهبد هست که ادراک میکند و بدون واسطه قوه و غیر قوه ادراک میکند.
پس خیال ازنظر سهروردی مادی و غیر مدرک است اما عالم خیال و صور خیال را دارای تجرد میداند. قوه خیال و عالم خیال ازنظر سهروردی ارتباط وجودی و از نوع ارتباط ظاهر با مظهرش را دارد؛ یعنی مظهر و عالم خیال ظاهر در آن و محلی برای انعکاس صور عالم خیال مطلق است.
اما با تمام اینها میتواند برای بیان دقیقتر نظرات شیخ اشراق در مورد مادی یا مجرد بودن خیال نظریهی خیال شیخ را با نظریهاش پیرامون مرایا مقایسه نمود دررویت صور مرایا سه نکته قابلذکر است. اول اینکه آینه جسم است و صور موجود در آینه مثل معلقهاند و آنکه میبیند نور اسفهبد مجرد است. در تخیل نیز قوه خیال جسم است. صور خیالی مثل معلقهاند و آنکه تخییل میکند یا به تعبیری دیگر صور خیالی را مشاهده میکند نور اسفهبد، مجرد است. نور اسفهبد مثل معلقه را در آینه خیال تماشا میکند. پس خیال در نظر شیخ اشاره به عضو بدنی که نقش اعداد دارد میکند. آنکه ادراک و حکم میکند نور اسفهبد است که بدون واسطه قوه و غیر قوه، صور مثالی را شهود مینماید141.
شیخ اشراق منکر تجرد قوهی خیال یا بهعبارتدیگر مثال متصل است هرچند تجرد برزخی مثال منفصل را قبول دارد اما ملاصدرا به تجرد برزخی هر دوعالم مثال (منفصل و متصل) قائل است142.
3ـ5ـ لوازم و کارکردهای معرفتشناختی تجرد خیال
لوازم و کارکردهای معرفتشناختی تجرد خیال ازنظر شیخ اشراق، حکایت گری صور حسی (مشاهدهی محاکاتی)، معرفت به انوار مدبره، ارتباط با صیاصی معلقه موجود در عالم مثال، ادراک و ابصار نفس، خالقیت و ابداع و ایجاد و … میباشد که توضیحات آن به شرح ذیل میباشد.
3ـ5ـ1ـ حکایت گری صور حسی، حفظ و نگهداری آن
(مشاهدهی محاکاتی خیال)
ازنظر سهروردی وظیفه و کارکرد اصلی قوهی خیال حکایت گری صور حسی و حفظ و نگهداری صور حسی است که از حس مشترک دریافت میدارد؛ اما همین خیال کارکردهای مهم دیگری هم دارد که به آنها اشاره میگردد. خیال به لحاظ کارکرد و حقیقت آن دو حیث دارد. حیثی که آفاقی است و در مراتب هستی جایی دارد و از آن تعبیر به عالم مثال در قوس نزول و صعود میشود که در مباحث اعتقادی به عالم مثال در قوس صعود ((برزخ)) میگویند و حیثی است که جنبهی معرفتشناسی اشراقی و ادراکی دارد و آن قوهای است از قوای نفس که خزینهی حس مشترک است143.
البته خیال تصرف نمیکند بلکه صور حس مشترک را همانگونه که هست نگه میدارد144.
و از دیگر سوی خیال از عالم علوی معنی غیبی و عقلی را با ارائه به حس مشترک مشاهده میکند
در مکتب شیخ اشراق قوه خیال جهت شناختهای یقینی و معرفت به عالم انوار مد بره، انوار قاهره، و نورالانوار، نقش کلیدی دارد: زیرا تمام محسوسات و معقولات در خیال متمثل میشود؛ و به کمک آن قابلدرک میشوند.
چنانکه سهروردی معتقد است که چون معنی غیبی در نفس متصور شود باشد که بهزودی منطوی گردد؛ و اثرش نماند و باشد که بر متخیله اشراق کند و از متخیله در حس مشترک افتد و صورت غیب مشاهده کردهاید.145 این دو چهره از خیال یعنی خیال آفاقی و انفسی ارتباط تکوینی و معرفتی دارند؛ و به کمک هم بخش زیادی از معارف غیبی و شهودی را بر انسان به ارمغان میآورد.
شیخ اشراق درباره مشاهده محاکاتی خیال در مجموعه مصنفات مینویسد: و باشد که نفس مشاهدت امر عقلی کند و محاکات آن متخیله بکند و منعکس شود به عالم حس همچنان که از حس منعکس شود به معدن تخیل و به اعتبار آن محاکات مشاهدت صورت عجیب کند که با وی سخن میگوید و یا کلمات شنود و لکن شخص نبیند یا باشد مه صورت غیب و آن صورت که بیند چنان نماید که بر بالا میرود و به زیر میآید و بر مفارق اوصاف جسم محال باشد از صعود و هبوط، پس لازم آید که آن شبح سایه او باشد جسمانی و محاکات احوال روحانی کند146. محاکاتی که در عبارت شیخ آمده به معنی حکایت صور خیالی از محاکیات است و محاکیات آن دسته از مثالهایی هستند که از معنایی غیر از معنای ظاهری خود حکایت میکنند؛ و نمایندهی آن هستند؛ و ازاینرو نیاز به تأویل دارند.
3ـ5ـ2ـ شناختهای یقینی و معرفت به انوار مدبره، قاهره، نورالانوار
در مکتب اشراق قوهی خیال جهت شناختهای یقینی و معرفت به عالم انوار مد بره، انوار قاهره و نورالانوار، نقش کلیدی را دارد زیرا تمام محسوسات و معقولات در خیال متمثل میشود و به کمک آن قابلدرک میشوند.
3ـ5ـ3ـ ارتباط با صیاصی معلقه موجود در عالم مثال
یکی دیگر از وظایف قوهی خیال ارتباط با صیاصی معلقه موجود در عالم مثال است که این ارتباط از نوع ارتباط فاعل با فعلش و یا رابطهی قابل با مقبولش نیست.147. بلکه رابطهی مظهر با ظاهرش است. حال اگر این قوه مادی باشد چگونه میتواند تاریکی و ظلمت مظهری برای نور مجرد باشد چون مادهای که هیچ ظهوری در ذات خود ندارد هرگز معقول نیست؛ که بتواند محلی برای ظهور نور مجرد باشد. این خودش سؤال است و نوعی تناقض زیرا چگونه ممکن است.
با منطق و اصول سهروردی شاید بتوان پاسخش را یافت و آن این است که قوهی خیال جسمانی و قوهای برای بدن و صنمی برای نور اسفهبد است بنابراین هرگونه ادراک جزئی خیالی متعلق به نور اسفهبد (مد بره) میباشد و قوه خیال تنها مظهر اشباح جزئی و خیالی است.148 و نه آنکه خود مدرک باشد149.
3ـ5ـ4ـ ادراک و ابصار نفس
سهروردی ادراک و ابصار را اضافهی اشراقی بین اشیای خارجی و چشم سالم بیننده یعنی با تقابل بین چشم انسان و شیء خارجی صورتی برای نفس انسان حاصل میگردد. البته این حضور صورت برای نفس بهطور انطباع شبه و خروج شعاع نیست. حتی در برخی از عبارات خود بهطور صریح انطباع صورت علمی برای نفس و یا خروج شعاع از چشم به سمت شیء خارجی را انکار کرده است؛ مثلاً در حکت الاشراق گفته است. ابصار عبارت از انطباع شبح و خروج شعاع نیست بلکه عبارت از اضافه اشراقی بین بیننده و شیء خارجی150 سهروردی همچنین سخنی از ایجاد و ابداع و انشاء برای نفس نگفته است گویا ازنظر ایشان نفس انسان در برابر صور علمی جنبهی قابلی و انفعالی دارد برخلاف ملاصدرا که این ارتباط را بهطور فاعلی و صوری دانسته است؛ و ازنظر سهروردی ادراک امور خارجی مستقیم و بدون وساطت ذهن و امور دیگر محقق است و نفس انسان با اشراقی که با حصول شرایط خاصی ایجاد میکند نسبت به آن موجود خارجی آگاه میشود. سهروردی در ادراک حسی قائل به وساطت وجود ذهنی نیست اما وساطت وجود ذهنی را در ادراک خیالی میپذیرد.
برای ابصار خیالی نور مد بره بر قوهی خیال اشراق میکند و اشراق بر خیال مانند اشراق بر ابصار است151؛ بنابراین هر آنچه بر خیال اشراق میشود برای انسان قابلمشاهده است و این به معنای مکاشفه صوری برای نفس است.
شیخ اشراق در مجموعه مصنفات ابصار را عبارت از تقابل بین چشم سالم بیننده و شیء مرئی خارجی میداند؛ و نحوهی ادراک و ابصار را چنین بیان میدارد. «ابصار با اضافهی اشراقی و ظهور شیء خارجی برای بصر صورت میپذیرد. البته بهشرط نبودن مانع و حجابی بینبین چشم و شیء مرئی خارجی152»
همچنین شیخ اشراق ادراک خیالی را حاصل اشراق حضوری نفس نسبت به صورتهای موجود در عالم مثال میداند و ایشان ظرف تحقق صورتهای مرآتی را نیز عالم مثال میداند. صدرالمتألهین در اسفار میگوید که برخلاف تصور شیخ اشراق صورتهای خیالی که ازجمله مدرکات نفس به شمار میروند در مثال منفصل تحقق ندارند؛ زیرا مورد اشکال قبیحی که در اثر تصرفات و بازنگریهای ظرف قوهی متخیله پدید میآید با فعل صانع حکیم ناسازگار است. ازاینرو نمیتوان عالم مثال را که عالمی تام الو جود و مبرا از هرگونه عیب و نقصی است. ظرف تحقق اینگونه امور دانست. پس باید گفت که صورتهای خیالی در عالم مثال متصل و صنع نفس آدمی متحققاند. بدین گونه که نفس در مرتبهی خیال با استخدام قوهی خیال این صورتها را در حیطهی وجودی خویش انشاء میکند همچنین صور یادشده چنانچه شیخ اشراق انگاشته است اموری همیشگی و مستمر الو جود نیستند بلکه توجه و عنایت نفس بدانها موجب بقای آنها و زوالشان نیز درگرو اعراض نفس از آنهاست153.
همچنین، اختلاف ملاصدرا با شیخ الاشراق در موطن تحقق صورتهای مرآتی این است که صدرا بهرغم ادعای سهروردی مبنی بر تحقق صور مرآتی در عالم مثال بر آن است موطن تحقق صورتهای مرآتی موجود در آینه و دیگر اشیای صیقلی، عالم طبیعت است و این صورتها درواقع ظلال و سایههای صورتهای محسوس مادیاند؛ بهعبارتدیگر صورتهای مرآتی اگرچه در این عالم از ثبوت ذاتی و اصیل برخوردار نیستند ولی بهواسطهی یک موجود اصیل همواره به وجودهای تبعی موجودند.
ازجمله مواضع خلاف میان صدرا و سهروردی این است که سهروردی ادراک خیالی را از طریق مشاهده نفس نسبت به صورتهای موجود در عالم مثال منفصل تبیین میکند. حالآنکه بنا بر مختار صدرا صورتهای خیالی از منشأت نفس آدمی به شمار میروند و لذا نمیتوان آنها را اموری بیرون از حیطه وجودی نفس و متحقق در عالم مثال منفصل انگاشت. از سویی بنا بر مبنای خاص صدرالمتألهین در باب نحوهی ادراک عقلی، نفس ناطقه ذوات و کلیات عقلی (ارباب انواع) را در عالم عقل و از راه دور مشاهده میکند.154
همچنین شیخ اشراق صور خیالیه را موجود و متحقق در عالم ذهن و عالم عین نمیداند بلکه برای آنها موطن دیگری بنام عالم خیال منفصل قائل است155
3ـ5ـ5ـ خالقیت و ابداع و ایجاد
یکی دیگر از نقشها و کارکردهای مهم قوهی خیال را شیخ اشراق خالقیت و ابداع و ایجاد میداند و بر آن است که انسانهای رشد یافته میتوانند به آن مقام دست یابند. وی مینویسد: ((و السعداء من المتوسطین و الزهاد من المتنزهین … لها ایجاد المثل والقوه علی ذلک))156 از نگاه وی انسان در سیر روحی خود بعد از گذشت از عالم طبیعت و اتحاد با عالم مثال در قوس نزول، توانایی ایجاد صورتهایی نظیر صور موجود در عالم مثال را بهوسیلهی قوهی خیال در جهان مادی پیدا میکند. شیخ اشراق این حالت را به آهن تشبیه میکند که نخست می گدازد سپس نور میافشاند؛ و آتش میافروزد. نفس نیز که جوهر قدسی و مجرد است نیز چنین است. چون در برابر نور قرار میگیرد. منفعل میگردد و اثر میپذیرد؛ و جامه نوری میپوشد و خود عامل و فاعل و مؤثر میشود و با خطور صورتی در متخیله آن صورت تحقق میپذیرد157.
شیخ اشراق همچنین در رساله آواز پر جبرئیل نیز معتقد است که نفس انسان توسط قوه خیال میتواند شاهد صور مثالی باشد. یکی از حالاتی که مشاهده حقایق مثالی بر نفس عارض میشود. در خواب و رؤیا است؛ یعنی نفس این قدرت را دارد که با ابزار قوه خیال در خواب صور مثالی را مشاهده کند158
3ـ5ـ6ـ وحی
