
جز داراییهای بازار، داراییهای متمرکزشده در نیروی انسانی، داراییهای زیربنایی سازمان و داراییهای فکری تقسیم کرد.
ادوینسون ومالون سرمایه فکری را به عنوان فرآیندی دانشمحور که شامل آزمایشهای کاربردی، تکنولوژی سازمانی، ارتباطات با مشتری و مهارتهای حرفهای میباشد، معرفی کردند که باعث افزایش توان رقابتی شرکت و سودآوری آتی آن میگردد. به عقیده آنان سرمایه فکری شامل دو وجه سرمایه انسانی و ساختاری است. استوارت سرمایه فکری را به عنوان دانشی که شرکت را در مسیر رشد و پیشرفت قرار میدهد، معرفی کرد. در واقع نظریه وی پایه و اساس تقسیمبندی بعدی سرمایه فکری قرار گرفت. استوارت بیان کرد که سرمایه فکری از سرمایه انسانی و ساختاری تشکیل شده است، اما سرمایه مشتری در جایگاهی برابر با سرمایه ساختاری قرار دارد. او سرمایه سازمانی را به سرمایه ساختاری ربط داد و به عنوان زیرمجموعه سرمایه ساختاری در نظر گرفت. وی عقیده داشت که بسیاری از شرکتها هر سه زیرمجموعه سرمایه فکری را دارند، اما با توجه به نوع موقعیت شرکت یکی از جنبههای سرمایه فکری قوی تر و بااهمیت تر میباشد. سویبی چارچوبی مفهومی از سرمایه فکری را ارائه داد. بر اساس این چارچوب، سرمایه فکری به سه بخش فرعی سرمایه ساختاری خارجی، ساختار درونی سرمایه مربوط به شایستگی و لیاقت فردی تقسیم میگردد. علیرغم وجود تعاریف و دیدگاههای گوناگون درباره سرمایه فکری، در بیشتر تعاریف و طبقهبندیها، سرمایه فکری به سه زیرمجموعه تقسیم میشود. این سه زیرمجموعه، سرمایه انسانی و ساختاری و مشتری هستند.
(همتی و همکاران،1392، ص 90-89)
شکل 2_1 مفهومسازی اجزای سرمایه فکری (نمامیان و همکاران،1390)
سرمایه فکری در قالب 3 طبقه تقسیم است که عبارتاند از:
2-2-4-1) سرمایه انسانی:
سرمایه انسانی مهمترین دارایی یک سازمان و منبع خلاقیت و نوآوری است. این سرمایه که از نبوغ و استعداد کارکنان نشأت میگیرد همراه کارکنان از شرکت خارج میشود و توسط شرکت قابل تملک نیست. در معنای لغوی سرمایه انسانی دارای اجزایی از قبیل دانش، تجربه، مهارت، تخصص، خلاقیت، توانایی کارتیمی، قدرت پذیرش اطرافیان، انتقادپذیری، توانایی حل مشکلات و نگرش مثبت نسبت به دیگران میباشد؛ بنابراین سرمایه انسانی شامل همه داراییهای دانشی ضمنی کارکنان یک شرکت است که بر عملکرد سازمان تأثیر بسزایی دارد. (شماخی، حبیبی،1393، ص 59)
سرمایه انسانی، پایه سرمایه فکری و عنصر اساسی در اجرای وظایف آن محسوب میشود. سرمایه انسانی، به قابلیتها، مهارتها و تخصص اعضای انسانی اطلاق میشود. اهم شاخصهای سرمایه انسانی، عبارتاند از: شایستگی حرفهای و تخصصی کارکنان کلیدی، تحصیلات، تجربه، تعداد افراد شرکت با زمینه قبلی مرتبط و همچنین توزیع دقیق مسئولیتها در ارتباط با مشتریان میباشد. (چوپانی و همکاران،1391، ص 35)
سرمایه انسانی ترکیبی از دانش، مهارت، قدرت نوآوری، توانایی کارمندان شرکت در انجام وظایفشان، ارزشها، فرهنگ و فلسفه شرکت است. سرمایه انسانی پایه و اساس سرمایه فکری و عنصر اساسی برای تحقق سرمایه فکری تعریف میگردد. (انواری رستمی و همکاران،1392، ص 92)
سرمایه انسانی نشاندهنده موجودی دانش افراد یک سازمان است بیتنس سرمایه انسانی را به عنوان قابلیت جمعی یک سازمان برای استخراج بهترین راهحلها از دانش افرادش توصیف میکند. چن و همکاران اینگونه بیان میکنند که سرمایه انسانی به عنوان مبنای سرمایه فکری، به عواملی نظیر دانش، مهارت، قابلیت و طرز تلقی کارکنان اشاره دارد که باعث بهبود عملکرد میگردد و در نتیجه مشتریان تمایل دارند در قبال پول بپردازند. بروکینگ معتقد است که دارایی انسانی یک سازمان شامل مهارتها، تخصص، توانایی حل مسئله و سبک رهبری است. اگر در یک سازمان، سطح گردش کارکنان بالا باشد، این ممکن است بدین معنی باشد که سازمان این جز مهم از سرمایه فکری را از دست داده است. (ستایش و همکاران،1392، ص 79)
2-2-4-1-1) ساختار درونی سرمایه انسانی:
جهت شناسایی ماهیت سرمایه فکری، تحلیل ساختار درونی الزامی است. براین اساس سه بعد زیر مطرح میگردد:
الف. دانش: به دانشی اشاره دارد که در اختیار نیروی کار بوده به گونهای که آنان جهت انجام موفقیتآمیز و وظایفشان از آن دانش بهره میگیرند و شامل متغیرهای زیر میگردد:
1-تحصیلات رسمی،2-آموزش خاص،3-تجربه،4-توسعه فردی.
ب.توانایی: به نوعی از دانش اشاره دارد که به چگونگی انجام وظایف مربوط میشود و شامل متغیرهای زیر میگردد:
1-یادگیری فردی،2-کارهای تیمی و مشارکتی،3-ارتباطات (با تاکید بر مبادله دانش فردی و چگونگی انجام کار)،4-رهبری
ج.رفتارها: به دانش دربارهی منابع اولیهای اشاره دارد که راهنمای افراد در انجام وظایفشان می باشدو دربردارنده ی متغیرهای زیر است:
1-حس تعلق و تعهد،2-خود انگیزشی،3-رضایت شغلی،4-دوستی،5-انعطافپذیری،6-خلاقیت
(خصم افکن و همکاران،1393، ص 59)
2-2-4-2) سرمایه ساختاری:
شامل فرآیندها، سیستم ها، ساختارها، داراییهای فکری و سایر داراییهای نامشهودی است که در اختیار شرکت قرار دارد، اما در ترازنامه شرکت نشان داده نمیشود. (همتی و همکاران،1392، ص 91)
سرمایه ساختاری به سازوکار و ساختار یک واحد تجاری مرتبط است و میتواند کارکنان را در عملکرد بهینه فکری یاری کند وبدین ترتیب سازمان قادر خواهد بود، عملکردش را بهتر کند؛ به عبارت دیگر سرمایه ساختاری دانشی است که در پایان هر روز کاری در سازمان باقی نمیماند، به کل سازمان تعلق دارد، قابل تولید شدن مجدد و به اشتراک گذاشتن با دیگران میباشد. سرمایه ساختاری را میتوان به هر چیزی که در سازمان وجود دارد و از کارکنان (سرمایه انسانی) در کارشان حمایت میکند، اطلاق کرد. این نوع سرمایه به عنوان زیربنایی حمایتکننده، سرمایه انسانی را قادر میسازد به وظایفش عمل کند. سرمایه ساختاری تحت تملک سازمان است و حتی زمانی که کارکنان سازمان را ترک کی کنند، در سازمان وجود دارد. (چوپانی و همکاران،1391، ص 35)
یوندت26 سرمایه ساختاری را به عنوان دانش نهادی شده متعلق به یک سازمان میداند که در پایگاههای داده، دستورالعمل هاو…ذخیره میشود. اغلب از آن به عنوان سرمایه ساختاری یاد میکنند. با این وجود، وی ترجیح داده است که اصطلاح سرمایه سازمانی را به کاربرد زیرا معتقد است سرمایه سازمانی به طور واضح تری بیان میکند که این دانش واقعاً متعلق به سازمان است. طبق نظر استوارت سرمایه ساختاری عبارت است از دانش موجود در فناوری اطلاعات، حق ثبت محصولات، طرحها ومارک های تجاری. به عقیده چن و همکاران27 سرمایه ساختاری به سیستم، ساختار و رویههای جاری کسبوکار یک سازمان اشاره دارد. از نگاه آنها، سرمایه ساختاری به طور واضح تر میتواند به صورت فرهنگسازمانی، یادگیری سازمانی، فرآیند عملیاتی وسیستم اطلاعاتی طبقهبندی شود. سرمایه ساختاری را میتوان به هر چیزی که در سازمان وجود دارد و از کارکنان (سرمایه انسانی) در کارشان حمایت میکند، اطلاق کرد. (ستایش و همکاران،1392، ص 79)
این نوع سرمایه به عنوان یک زیربنای حمایتکننده، سرمایه انسانی را قادر میسازد تا به وظایفش عمل کند. سرمایه ساختاری تحت تملک سازمان است و حتی زمانی که کارکنان، سازمان را ترک میکنند در سازمان وجود دارد. چن و همکاران معتقدند سرمایه ساختاری بخش پشتیبانی سرمایه فکری برای بهبود عملکرد سازمانی است؛ بنابراین سرمایه ساختاری تابعی از سرمایه انسانی است واین دو در تعامل با یکدیگر هستند و از نظر آنها سرمایه رابطهای (ارتباط با مشتریان) بیانگر قدرت بازاریابی، افزایش سهم بازار و وفاداری مشتریان است. از نظر بوتینس سرمایه رابطهای (اجتماعی) بیانگر همه روابطی است که شرکت با مشتریان، رقبا، تأمینکنندگان مواد و کالا، انجمنهای تجاری یا دولت برقرار میکند. (ستایش و همکاران،1392، ص 80)
به اعتقاد ادوینسون ومالون سرمایه ساختاری به عنوان سختافزار، نرمافزار، پایگاه دادهها، ساختار سازمانی، حقوق انحصاری، علائم تجاری و تمام توانایی سازمان که حامی بهره وری کارکنان تعریف شده است. سرمایه ساختاری آن دسته از داراییهای فکری هستند که هنگام ترک شرکت توسط کارکنان در شرکت باقی می مانند، بنابراین سرمایه ساختاری مستقل از اشخاص وعموما آشکار است. زمانی که دانش ضمنی به سطح سازمانی میرسد، سرمایه ساختاری از حرکت مارپیچی دانش منتج میشود. سرمایه ساختاری از طریق شمول و آموزش دانش خلق میشود تا جایی که تبدیل به دارایی شرکت شود. سرمایه ساختاری به عنوان یک کلیت متعلق به سازمان بوده و قابل گزارش وتسهیم است وشمال داراییهای فکری از قبیل حق ثبتها، حق امتیازها، علامت برداشتهای تجاری و غیره میباشد. (شماخی، حبیبی،1393، ص 60)
2-2-4-3) سرمایه مشتری (رابطهای):
باقیمانده سرمایه فکری، سرمایه مشتری است که به سطوح فردی و سازمانی بر میگردد. سرمایه مشتری زیرمجموعهای از سرمایه فکری است که شامل دانش گروهی و شبکه دانش میباشد که باهم وجود داشته و از یک شبکه ارتباطی مشتق میشوند. این ارتباط محدود به ارتباطات خاصی نمیشود، بلکه ارتباط با مشتریان، تأمینکنندگان، سهامداران و سایر افراد مرتبط با سازمان را شامل میشود. در تمام تعاریف همبستگی مشهودی بین سرمایه انسانی، ساختاری و مشتری دیده میشود. بسیاری از پژوهشهای انجامشده در مورد سرمایه فکری نیز این تقسیمبندی را در نظر گرفته اندودر واقع همبستگی بین زیرمجموعهها باعث شده که تحت یک عنوان با نام سرمایه فکری سازمان قرار گیرند. (همتی و همکاران،1392، ص 91-90)
بروکینگ در بخش داراییهای بازار، به مشتریان، وفاداری آنها و شبکههای توزیع که مرتبط با سرمایه مشتری هستند، اشاره میکند. استوارت نیز اظهار میدارد که سرمایه مشتری عبارت است از اطلاعات بازار برای استفاده در جذب و حفظ مشتریان. موضوع اصلی سرمایه مشتری، دانش موجود در شبکههای بازاریابی و روابط با مشتریان است. سرمایه مشتری به عنوان یک پل سازمان دهنده عملیات سرمایه فکری تلقی میشود ویک عامل تعیینکننده در تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازار است. (ستایش و همکاران،1392، ص 80)
سرمایه مشتری که به عنوان پل و کاتالیزوری در فعالیتهای سرمایه فکری محسوب میشود از ملزومات اصلی و تعیینکننده تبدیل سرمایه فکری به ارزش و در نتیجه عملکرد تجاری شرکت است. سرمایه رابطهای، ارزش روابط شرکت با مردم سازمانهایی است که با آنها قراردادهایی کاری دارند. این سرمایه شامل روابط با سهامداران برونسازمانی، شبکههای عرضه و توزیع خدمات، شرکا، روابط مشتریان (وفاداری و ارتباط بین شرکا سرمایهگذاران) وبرند سازی (فلسفه، عملکرد، شهرت و اعتبار و شناخت برند) میباشد. هم افزایی تمام داراییهای نامشهود نه تنها داراییهای نامشهود تحت مالکیت شرکت، ارزش وتدوام یک مزیت رقابتی را در پی دارد. مسئله عمدهای که شرکتها با آن مواجه هستند تبدیل داراییهای نامشهود (مانند دانش افراد) به داراییهای مشهود (مانند حق امتیاز و اختراع) یا به عبارت دیگر تبدیل سرمایه انسانی به سرمایه ساختاری است. (شماخی، حبیبی،1393، ص 60)
سرمایه مشتری یا ارتباطی شامل وابستگیهای برونسازمانی مانند وفاداری مشتریان، حسن شهرت و روابط شرکت با تأمینکنندگان منابع آن میباشد. این موضوع از طریق ارزش دفتری یک مشتری از انجام داد وستدد با سازمان تعریف میشود؛ به عبارت دیگر سرمایه مشتری به عنوان یک پل و سازمان دهنده عملیات سرمایه فکری تلقی میشود ویک عامل تعیینکننده در تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازار است. سرمایه مشتری شامل مواردی نظیر ارزش امتیازات تحت تملک شرکت، روابط آن با مردم وسازمان های مرتبط با مشتریان، سهم بازار، نرخ حفظ یا از دست دادن مشتریان و همچنین سودآوری خالص به ازای هر مشتری میگردد. به طور کلی، میتوان گفت که مهمترین جز اصلی و اساسی سرمایه فکری، سرمایه انسانی است و دو سرمایه دیگر تابعی از سرمایه انسانی هستند. در واقع بدون سرمایه انسانی امکان رشد و توسعه آنها
