
جزئی از مباحث نفس میباشد. لذا ابتدا باید پیرامون نفس بهطورکلی مطالعه میشد. میدانیم که بحث از نفس بسیار وسیع و گسترده است و برخی آن را مجمع البحرین لقب دادهاند.
ب) مشکل دوم مربوط به ترجمه میشود. چون متون اصلی عربی است. برخی از قسمتهای بحث ترجمه نداشت؛ و قسمتهایی را هم که ترجمه و شرح دارد، ترجمه بهاصطلاح آزاد بودهاند. ترجمه این متون از دو جهت مشکل مینمود جهت اول، دربارهی روش ترجمهی صحیح متون عربی به فارسی است. بخصوص که تلاش میشد ترجمه صحیح از متون ارائه شود و از توضیح اضافی نیز پرهیز شود. جهت دوم به سطح آگاهی و شناخت از محتوای مکتبهای مشاییان، اشراقیان، عارفان و صدرا مربوط میشود؛ که در یک ترجمه صحیح بدان نیاز است و بدون اطلاع و شناخت نمیتوان آنها را صحیح ترجمه نمود.
ج) کمبود مطلب و محتوا در مورد تجرد خیال با رویکرد معرفتشناختی بود؛ زیرا با رویکرد وجود شناختی مقاله، کتاب و … در مبحث تجرد خیال خوب کار شده بود اما با رویکرد معرفتشناختی بهجز یک یا دو مقاله محتوا و مطلبی در دسترس نبود. خصوصاً قوانین و مقررات انحصاری برخی دانشگاهها در استفاده از کتابخانه و سایت دانشگاه که آن را مختص دانشجویان خود کردهاند و حتی برخی در صورت اجازه استفاده به دانشجویان دیگر هزینهی ساعت استفاده را نیز از دانشجو دریافت میکنند.
روش تحقیق:
در این نوشتار از روش کتابخانهای، توصیفی، تحلیلی و مقایسهی بین دیدگاههای چهار فیلسوف و اسطورهی بزرگ (ابنسینا، شیخ اشراق، ابنعربی و ملاصدرا) که به ترتیب رؤسای مکاتب مشاییان، اشراقیان، عارفان و حکمت متعالیه میباشند درزمینهی تجرد خیال، لوازم و کارکردهای معرفتشناختی و وجود شناختی آن پرداختهایم. درواقع تجرد خیال را با رویکرد معرفتشناختی از دیدگاه آنها بررسی کردهایم.
1 فصل اول
کلیات
1ـ1ـ مقدمه:
در این فصل که کلیات نام دارد. شامل معنای لغوی و اصطلاحی قوهی خیال، تاریخچهی خیال، تعاریف متفکران مسلمان در مورد قوه خیال، تعاریف متفکران مسلمان در مورد تجرد صحبت شده است.
در معنای لغوی، تعریف خیال در لغت، زبان عربی، علوم، قرآن. فلسفه بررسی شده که این معانی نشان از نوعی ارتباط و هماهنگی در واژهی خیال دارد. بهعنوانمثال وهم، گمان، تصور ذهنی و…اما آنچه از خیال در فلسفه مدنظر است همان خیال متصل است که کار آن خزانهداری برای صورتهای منقشه از محسوسات در حس مشترک است. در معنای اصطلاحی خیال یا مصوره یعنی قوه، به معنای انفعال ناپذیری، ضد ضعیف بودن است اما در فلسفه مبدأ فعل و مبدأ مؤثر در غیر است و درواقع مقصد از بیان آن مرتبهای از مراتب نفس میباشد. تاریخچهی خیال در نظام فلسفی یونان نظر افلاطون، فلوطین، ارسطو بیان گردیده و در متون فلسفی جهان اسلام از کندی که حکمت اسلامی با آن آغاز شده و ابنسینا که به گفتهی هانری کربن اولین فیلسوف مسلمانی است که از خیال بهعنوان حلال نظریهی دینی پاداش و عقاب اخروی استفاده کرده و در ادامه ازنظرت فارابی، ابوحامد محمد غزالی، سهروردی، ابنعربی و ملاصدرا ذکر شده است. در معنای قوهی خیال ازنظر متفکران مسلمان نیز نظرات ابن حازم قرطاجانی، محقق طوسی، امام فخر رازی، خواجهنصیرالدین الطوسی، ابوالبرکات بغدادی، قطبالدین رازی، شیخالرئیس بوعلی سینا، شیخ اشراق، قیصری، خوارزمی و ملاصدرا بیان گردیده است.
در مورد تعاریف تجرد نیز در ابتدا نظر متفکران مسلمان را در مورد تعریف و انواع تجرد بیان کرده و در ادامه نظرات جرجانی، ملانظر علی گیلانی، فخرالدین طریخی، فخر رازی، بوعلی سینا، ابنعربی، سهروردی و ملاصدرا را در مورد تعریف تجرد مطرح شده است.
1ـ2ـ تعریف قوهی خیال
خیال در لغت و در اصطلاح دارای معانی متعددی است که در این قسمت سعی شده بهاجمال به آن بپردازیم تا معنای خیال را بتوانیم در فلسفه بهتر درک کنیم.
1ـ2ـ1ـ معنای لغوی خیال
واژهی خیال در لغت معانی متفاوتی دارد اما رویهمرفته آن معانی بهنوعی به یکدیگر مرتبط هستند. در ذیل به معانی خیال در لغت، علوم و قرآن، خیال درزیان عربی و فلسفه اشاره شده است.
1ـ2ـ1ـ1ـ خیال در لغت
خیال در لغت به معنای عکس و صورت شبه گون مبهم است. معانی مختلفی که لغت نویسان در کتب خیال به دست دادهاند جمله بیانگر همین ابهام و شبه گویی است. ازجمله این معانی اینکه «شخص یا صورتی که در خوابدیده آید یا در بیداری تخیل کرده شود شبح و پیکری که از دور نمودار گردد و حقیقت آن معلوم نباشد، عکس که در چشم و آیینه و آب و شیشه و دیگر اشیاء شفاف افتد معنی پندار، وهم و گمان هم که از خیال کردهاند ازآنروست که وهم و گمان و پندار نسبت به حقیقت، شبحی بیش نیست و در برابر روش حقیقت سراسر ابهام و نهفتگی است.»1
فرهنگ لاروس واژهی خیال را عربی و از ریشه خیل به معنای گروه اسبان میداند.2
1ـ2ـ1ـ2ـ خیال در قرآن و علوم
کلمه خیال در قرآن تنها در آیه 66 سوره طه آمده است در این آیه مفهوم خیال به معنی تصور ذهنی است. آیاتی مستقیم و غیرمستقیم در خصوص خیال مطرح هستند که عمدتاً در ساحت و ظل است المُصَوِّر «هُوَ اللهُ الخالِقُ البارِیُ المُصَوِر»«حشر:24»، «وَ صُوَّرَکُم فأحسَنَ صُوَرَکُم»(غافر:64)
در علوم خیال عبارت است از صورت باقیمانده در نفس، پس از غیبت شیء محسوس. گاه نیز خیال به معنای صورت شخص یا طیف و صورتهای اشتباهی است که در خواب و یا بیداری حاصل میشود. واژه خیال به معنای ظن و وهم نیز آمده است3. در قاموس قرآن خیل بر وزن ملس به معنای گمان است.4 که در قرآن هم استعمال شده است. «فاذا حبالهم و عصیّهم یخیّل الیه من سحرهم آنها تسعی»5 اصطلاح قرآنی که مترادف با خیال است برزخ در آیات قرآنی است. برزخ در دو آیه آمده است یکی (من وارائهم برزخ الی یوم یبعثون و دیگری مرح البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لایبغیان) اما صاحب (کتاب المفردات فی غریب القرآن) یکی از معانی خیال را تصویر در آینه میداند.6
1ـ2ـ1ـ3ـ لغت خیال در زبان عربی
همچنین کلمهی خیال بهصورت الخیال در زبان عربی به معانی مختلفی آمده است.
1-وهم، پندار، گمان 2-شبح شخصی از دور 3-صورت چیزی که در آینه منعکس میشود.4-سایه و شبح هر چیزی 5-پارچهای که در کشتزار بر چوبی کنند تا چهار پایان و مرغان از آن بترسند، مترسک 6-نشانهای که بر زمینبر پا کنند تا دانسته شود که رفتن به آن زمین ممنوع است 7-قوهای است که محسوسات بهوسیلهی آن در وهم تصور شوند اگرچه آن صورتهای محسوس از حس غایب شوند، این قوه مصوره نیز نامیده میشود7.
همانگونه که بیان شد خیال واژهای عربی است که ریشهی آن خیل است به معنای گروه اسبان و از لفظ خود مفرد ندارد و به مجاز در معنای سوارکاران استفاده میشد.8
الخیلان: حیوانی دریایی است که نصف آن انسان و نصف دیگرش ماهی است.
1ـ2ـ1ـ4ـ خیال در فلسفه
اما آنچه از خیال مدنظر است معنای لغوی آن نیست اگرچه بیربط با آن نیز نمیباشد بلکه آنچه از خیال در این رساله موردنظر است خیال بهعنوان قوهای از قوای مدرکه باطنی نفس است که کار آن ذخیره کردن و حفظ و نگهداری صورتهای جزئی از اشیاء محسوس است که در قوهی دیگری به نام حس مشترک یا بنطاسیا نقش میبندد؛ و بنابراین کار آن خزانهداری برای صورتهای منقشه از محسوسات در حس مشترک است. آنچه فلسفی از خیال قصد میکند همین معنی اخیر از خیال است که آن را «خیال متصل» نامیدهاند. در مقابل آن ((خیال منفصل)) که طبقه و مرتبهای از هستی است که متوسط مابین مادیات محض و مجردات محض است. قوه خیال را مصوره نیز نامیدهاند. چنانچه شیخالرییس در مبحث نفس کتاب شفا میگوید … ((ثم الخیال و المصوره و هی قوة مرتبهایضاً فی اخر التجویف المقدم فی دماغ تحفظ ما قبله الحس المشترک من الحواس الجزییه الخمس و یبقی فیه بعد غیبة تلک المحسوسات))9در معنای فلسفی مصوّره همان قوه خیال است که خزانه حس مشترک است. ازاینپس هر جا که مصوره را بکار بردیم مقصود از آنهمان قوه خیال است که نقش خزانهداری را برای حس مشترک بر عهد دارد. این نکته نیز در اینجا قابل ملاحظه است که نباید مصوره در معنای خیال را با مصوره ای که یکی از قوای نفس نباتی است اشتباه گرفت زیرا این مصوره کارش صورت بندی نطفه می باشد چنین قوه ای را طابعه نقش بند یا صورتگرنیز میگویند .10
1ـ2ـ2ـ معنای اصطلاحی خیال
در معنای اصطلاحی، خیال قوه است. لفظ ((قوه)) مشترک لفظی است که بر معانی مختلفی اطلاق شده است. اولین وضع لفظ قوه برای معنایی است که در حیوان وجود داشته، مصدر و مبدأ صدور افعال شاقهای است که از او کماً و کیفاًوبه ندرت صادر میشود. به دیگر سخن، اولین موضوع له لفظ قوه مبدأ صدور افعال شاقه است که ضد آن، ضعف میباشد11 با تحولاتی که در معنای قوهایجاد شد ابنسینا در الهیات شفاء12، فصل دوم از مقالهی چهارم، سیر تحول معانی قوه را بیان میکند به جهت تناسب بین فعلهای سخت و منفعل نشدن مفعول قوه بر معنای انفعال ناپذیری نقل معنا پیدا کرد ((المعنی الذی لاینفعل له و بسببه الشیء بسهوله)) بعد از آن به مبدأ انفعال قوه اطلاق گردید و نهایتاً ((الحال التی للحیوان و بهایکون له أن یفعل و أن لایفعل))13 معنای مبدأ، فعل اطلاق شد که در این صورت، به معنی قدرت است. میتوان گفت معنای عام قوه که در مباحث نفس و قوای آن مقصود فلاسفه است. مبدأ فعل و مبدأ مؤثر در غیر است که از معنای اول قوه بدین معنا (مبدأ فعل) مستفاد است و گاهی بر نفس اطلاق میگردد، چراکه نفس نیز مبدأ فاعلی است که منشأ ظهور آثار و افعال خاصی میشود، چنانچه ملاصدرا14 بیان میکند ((نفس به خاطر قدرت آن بر فعل که همان حرکت است و بر منفعل شدن از صور محسوسات و معقولات که همان ادراک است. قوه نامیده میشود)) اما آنچه از بررسی در مباحث قوای نفس صدر المتألهین به دست میآید منظور از قوای نفس ابزار و آلاتی هستند که وجود عالی (نفس) آنها را به استخدام میگیرد تا از آنها در انجام افعال و ادراکاتش کمک بگیرد حتی بنا بر مبانی صدر المتألهین مبنی بر اتحاد نفس با قوای خود، مقصود از ((قوه)) مرتبهای از مراتب نفس است که میتواند به علت تنزل از مرتبهی اصلی نفس، منشأ صدور افعال نازل نفس شود15 شهید مطهری معنای اصطلاحی خیال را به معنای قوه میداند و میگویند که قوه نیاز به تعریف ندارد، عاملی است که اثری از او ناشی میشود16.
در اصطلاح صوفیان خیال عبارت است از وجود زیرا چنانچه گفتهاند مردم خواباند و در آن دنیا جز خیال چیزی نمیبینند وقتی بمیرند بیدار میشوند. هرکس که حق بر او تجلی کند و او حق را بشناسد درمییابد که عالم همه خیال شخص خواب است و رسیدن به خدا چیزی نیست جز بیدار شدن از خواب.17
1ـ3ـ تاریخچه خیال
بحث قوه خیال و تخیل از مراتب قوای باطنی نفس انسان میباشد؛ که پیشینهای بس طولانی در تفکر فلسفی بشر دارد. در نظام فلسفی یونان، افلاطون خیال را در مرتبتی پست یعنی در آخرین درجه از درجات شناخت و همردیف احساس و زیبایی بیدوام قرار میدهد18.
اما فلوطین بر آن بود که هنر کشف صور معقول است؛ و هنرمند با ادراک باطن خود آنها را مشاهده میکند ارسطو (384-322 م) نیز تخیل را به دو قسم تخیل حسی و تخیل عقلی تقسیم کرده.19
ارسطو خیال رایکی ازقوای نفس باعنوان (فنطاسیا) میدانست که قادر به حفظ صورو ضبط آن است20.
در متون اولیه فلسفی جهان اسلام که آیات الهی و حکمت یونانی تأثیر پذیرفته اشاراتی در خیال و ویژگیهای آن شده است حکمت اسلامی با ابواسحاق کندی آغازشده است ایشان خیال را مدرک صور حسی بعد از پنهان شدن دانسته21
کندی فیلسوف نفس را جوهر بسیط الهی و روحانی میداند که طول و عرض و عمق ندارد بلکه نوری از مبدأ وجود است ایشان در مبحث رؤیا به شرح قوه مصوره و متخیله پرداخته است؛ اما هانری کربن22 معتقد است که اولین حکیم مسلمانی که در حل مسائل مربوط به توجیه نظریهی دینی پاداش و عقاب اخروی از اصطلاح خیال بهره جست ابنسینا بوده است23 (کربن 1977،2:91)
اما فارابی بابهای جدیدی در این مسیر گشود و نوآوریهای تازهای در کاربرد قوه خیال رقم ز
