
مفسران عطف این دو تعبیر را عطف تفسیری دانستهاند؛ لیکن در تعیین مصداق خود به دو گروه تقسیم می شوند:
گروه نخست از مفسران204 با وجود این که فضای هر دو آیه یکسان است لیکن مصادیقی را که بر شمرده اند در دو سوره متفاوت است، در سوره انفال هر دو تعبیر را مشرکان205 دانستهاند؛ لیکن در آیه 12سوره احزاب به سبب عدم امکان حمل این دو تعبیر بر مشرکان، آنها را بر منافقان مدینه206 حمل نمودهاند.207 مشابه چنین نظری از مفسران در مورد آیه 60 این سوره بیان شده است.208
گروه دوم: در هر دو سوره «الذین فی قلوبهم مرض» را صفت منافقان مدینه دانستهاند، و در پاسخ به استبعاد گروه نخست از پذیرش منافقان مدینه در جنگ بدر، حضور آنها را در این جنگ ممکن دانستهاند.209
2. این گروه از مفسران در سوره انفال عطف «فی قلوبهم مرض» بر منافقان را عطف تغایر دانستهاند. بنابراین دو تعبیر را از یکدیگر تفکیک نمودهاند و در مقام تعیین مصادیق، منافقان را در مدینه و منتسب به اوس و خزرج دانستهاند لیکن فی قلوبهم مرض را همان گروهی دانستهاند که مفسران دسته نخست منتسب به مسلمانان بازمانده از هجرت در مکه میدانستند.210
اما قائلان به عطف تغایر در سوره احزاب با تفکیک میان اهل نفاق و اهل شک این دو گروه را از یکدیگر تمیز دادهاند.211 علامه در این گروه مراد از اهل شک را «مومنان ضعیف الإیمان» دانسته است212 روشن است که این مفسران نظر گروه نخست مبنی بر عطف تفسیری را بر نمیتابند. حضور برخی از صاحبان تفاسیر ادبی213 در میان آنها احتمال عطف تغایر را تقویت مینماید. مشابه چنین نظری در مورد عطف تغایر در آیه 60 سوره مبارکه احزاب نیز مطرح شده است.214
نقد و بررسی آرای مفسران گروه نخست از این قرار است:
ایراد وارد بر این گروه از دو جهت است:
1. از نظر مفهومی، تاکید مفسران ادبی بر عطف تغایر نشان میدهد که عطف تفسیری در این آیه با مشکل روبروست.
2. از جهت حمل بر مصداق نیز علامه حمل منافقان بر مشرکان را با توجه به مفهوم نفاق بی معنا دانسته اند.215
بنابراین به نظر میرسد قرینه موجود در سوره بقره یعنی، دلالت «فی قلوبهم مرض» بر منافقان، رهزن بوده است؛ در نتیجه در تعیین مصداق نیز با تکلف مواجه شدهاند؛ زیرا در سوره انفال که به جنگ بدر اشاره دارد، با حمل منافقان بر گروهی از مشرکان که امکان مفروض دانستن آنها در جنگ بوده است، از تفسیر و تفکیک درست این دو گروه رهیدهاند؛ لیکن در سوره احزاب که امکان چنین مفروضی وجود نداشته است، غالباً دو تعبیر صرفاً بر گروه منافقان رسمی در مدینه اطلاق گردیده است. نتیجه این تفسیر این شده است که «الذین فی قلوبهم مرض» به عنوان گروهی مستقل فرض نشدهاند.
نقد و بررسی نظر گروه دوم از مفسران از این قرار است:
در این گروه هر چند با تاکید بر عطف تغایر ایرادات وارد بر گروه نخست وارد نیست، لیکن خالی از اشکال نیست، زیرا در تعیین مصداق در سوره انفال هر چند منافقان بر مشرکان حمل نشده است لیکن باز «الذین فی قلوبهم مرض» گروهی از مشرکان دانسته شدهاند. به نظر میرسد این تفسیر از آن جا نشأت گرفته است که مفسران تعبیر «الذین فی قلوبهم مرض» را به عنوان گروهی که خصلتی مشابه منافقان در مدینه داشتهاند را بعید دانسته اند. در حالی که در همین گروه آلوسی این را احتمال داده است که «الذین فی قلوبهم مرض» مسلمانانی بودهاند که به سبب عمر کوتاه اسلام دارای عقاید ضعیفی بوده اند و لذا منافقان آنها را به سوی خود متمایل نمودهاند هر چند وی در مقام عمل عطف تفسیری را نیز خالی از اشکال ندانسته و در تعیین مصداق نیز به این تفسیر رای داده است.216
علامه طباطبایی نیز بر خلاف تفسیر سوره انفال که «الذین فی قلوبهم مرض» را مشرکان دانستند و دریک احتمال معنایی وجود «الذین فی قلوبهم مرض» را در میان مسلمانان بدون اشکال دانستند، در سوره احزاب به صراحت بیشتری «الذین فی قلوبهم مرض» را مسلمانان ضعیف الایمان و غیر از منافقان دانسته است.217
آیت الله جوادی آملی با تایید عطف تغایر وجهی را که هر دو گروه در میان مسلمانان باشند و یکی از احتمالات معنایی استاد ایشان(علامه) نیز بود، تقویت مینمایند. استدلال ایشان بر تفکیک دو گروه، مبتنی بر نحوه سخن گفتن متفاوت دو گروه در میان لشکر مسلمانان است، به این ترتیب از نظر ایشان منافقان کسانی هستند که به صراحت گفتند اينان [مؤمنان] را دينشان فريفته است و «الذین فی قلوبهم مرض» این عبارت را در دلشان گفتند.218
تحلیل سخن مفسران از «الذین فی قلوبهم مرض» در همنشینی با منافقان نشان میدهد مفسران شیعی بیش از اهل سنت تلاش نمودهاند این دو تعبیر را از یکدیگر جدا سازند، و از بیان حضور گروهی غیر از منافقان اما همسو با مشرب آنها اجتناب ننمایند. لیکن در تفاسیر اهل سنت که عموماً دنباله رو طبری بودند هر دو تعبیر وصف یک گروه خوانده شده است.
این احتمال بسیاری قوی است که باور به «عدالت صحابه» به عنوان مبنای تفسیری اهل سنت، از قبول گروهی از منافقان به جز «عبد الله بن اُبی» در مدینه استبعاد جسته است و پذیرش مومنان ضعیف الایمان و متمایل به منافقان را بر نتابیده است.
2-4-2-1-3-4-ویژگیهای «الذین فی قلوبهم مرض» با تاکید بر آیات قرآن
یافتههایی که اجمالاً از بررسی آراء مفسران در مواجهه با تعبیر «الذین فی قلوبهم مرض» به دست میآید عبارتند از این که: این تعبیر وجودی مستقل دارد و ناظر بر گروهی از مسلمانان است که دارای ضعف ایمان هستند و به منافقان متمایل هستند، به تعبیری دیگر اگر بیماردلی آنها درمان نگردد تبدیل به دردی مزمن به نام نفاق خواهد شد، دردی که خطر آن از کفر و شرک بدتر است.
با توجه به ماهیت این گروه که در میان مسلمانان هستند و اعتقاد و باور اسلامی در آنها شکل نگرفته است می توان با بررسی آیاتی که مستقلاً تعبیر «الذین فی قلوبهم مرض» در آن به کار رفته تصویری نسبتاً روشن از این گروه به دست آورد.
جدول ترتیب نزول219 با توجه به سورههای حاوی «الذین فی قلوبهم مرض»
ردیف
نام سوره/شماره آیه یا آیات
ترتیب نزول
محل نزول
1
مدثر:31
4
مکه
2
انفال:49
88
مدینه
3
احزاب: 12و 60
90
مدینه
4
محمد:20 و 29
95
مدینه
5
حج:53
104
مدینه
6
مائده:52
113
مدینه
7
توبه:125
114
مدینه
تحلیل اجمالی جدول فوق نشان میدهد، تعبیر «الذین فی قلوبهم مرض» یکبار در مکه بهصورت مستقل دریکی از سورههای آغاز نزول بهکاررفته است و سه کاربرد بعدی آن در دو سوره انفال و احزاب که بررسی آراء مفسران پیرامون آن گذشت با منافقان همراه بوده است و سپس تا آخرین سوره نازل شده یعنی توبه که اسرار منافقان را برملا میسازد مستقلاً بهکاررفته است.
وجود این تعبیر در سوره مدثر جالب و سؤال برانگیز است؛ زیرا وجود این تعبیر در مدینه در کنار منافقان و به سبب شرایط خاص اقتدار نسبی مسلمانان در مدینه قابل توجیه است لیکن وجود عناصری از جنس منافقان در مکه نیازمند بررسی و تحلیل است و پاسخ به این پرسش که چه انگیزهای سبب شده است که این گروه در مکه موجودیت پیدا نمایند، ماهیت پیچیدهتر این گروه نسبت به منافقان مدینه را اثبات خواهد نمود.
بررسی و تحلیل آراء مفسران در سوره مدثر نتایجی جالبی را در بر دارد در سوره مبارکه مدثر تعبیر «الذین فی قلوبهم مرض» در کنار کافران بهکاررفته است، ماجرا ازاینقرار است که پس از خبر دادن خداوند از تعداد خازنان دوزخ در آیه30 ، حرف و سخن مردم بالا رفت آیه31 220 که محل بحث ما است نازل شد و بیان داشت عدد آن ملائكه و اينكه نوزده نفرند یک امتحان الهی است.
از تطبیق آغاز و انجام آیه میتوان دریافت که در این امتحان گروهی از مؤمنان و اهل کتاب به «الذین فی قلوبهم مرض» توصیف شدهاند. زیرا از سه گروه نخست کافران ثابت و «الذین فی قلوبهم مرض» پدیدار میشوند، گویی خاصیت چنین امتحانی استخراج همین افراد از مؤمنان و اهل کتاب بوده است.
اقوال مفسران در این زمینه با توجه به کاربرد این تعبیر در سوره مدثر بهعنوان سوره مکی متفاوت است.
گروهی از مفسران مرض در این آیه را به معنای نفاق221 گروهی اندک از مفسران به معنای شک222 و برخی دیگر به معنای نفاق و شک223 دانستهاند.
پیش از بررسی اقوال مفسران ذکر این نکته بدیهی است شک و عدم اطمینان که به دنبال استهزاء گفتار خداوند از سوی کافران و «الذین فی قلوبهم مرض» بیان شده است، شعبهای از نفاق است؛ لیکن ازآنرو که مراد از منافق در این مقال اصطلاح شناخته شده است، شایسته است بهدقت پیرامون الفاظ و دلالت آنها سخن گفته شود.
برخی از مفسرانی که مرض را به معنای نفاق دانستهاند ازآنرو که از فرض وجود نفاق در مکه استبعاد جستهاند، به تکلف افتادهاند و به دنبال راهی بودهاند که توجیهی برای نظر خویش بیابند، بیشتر صاحبان این باور، این آیه را جزو اخبار غیبی دانستهاند که از وجود پدیده نفاق در آینده و مدینه خبر میدهد زیرا مسلمانان قبل از هجرت آنقدر نيرومند نبودند، و امرشان نافذ و دستشان باز نبوده كه مردم از هيبت آنان حساب ببرند، و كفر باطنى خود را پنهان كنند و يا اینکه به اميد خيرشان دم از اسلام بزنند، به خلاف حالى كه مسلمانان بعد از هجرت در مدينه داشتند.224
مقاتل راهی یگانه و سادهتر برای توجیه معنای نفاق در این سوره بیان نموده است وی آیات این سوره را که مسلماً مکی است، مدنی دانسته و مراد از منافقان را نیز یهود دانسته است.225
علامه طباطبایی در این گروه از مفسران هرچند شخصاً در مورد دلالت «الذین فی قلوبهم مرض» اظهار نظر نکردهاند لیکن در پاسخ کسانی که وجود نفاق در مکه را بعید دانسته و آیه را جزو اخبار غیبی دانستهاند، به تشریح انگیزههای مختلف نفاق پرداخته و میگوید: « انگيزه و علت نفاق منحصر در ترس و پروا داشتن، و يا به دست آوردن خير عاجل نيست، چون ممكن است كسى به اميد نفع و خير مؤجل و درازمدت نفاق بورزد، و ممكن است كسى به انگيزه تعصب و حميت نفاق بورزد، و يا انگيزهاش اين باشد كه نسبت به كفر قبلى خود عادت داشته، دست برداشتن از عادت برايش مشكل باشد، و همچنين ممكن است انگيزههايى ديگر باعث نفاق شود و هيچ دليلى در دست نيست كه دلالت كند بر اينكه پاى اين انگيزهها در مورد هیچیک از مسلمانان مكه در كار نبوده، بلكه از بعضى از همان مسلمانان نقل شده كه در مكه ايمان آورده، و سپس برگشته، و يا با شك و ترديد ايمان آورده و سپس ثابت قدم شده است».226 علامه در ادامه به آیات 10 و 11 سوره عنکبوت استناد مینماید که از وجود نفاق در مکه خبر میدهد.227 علاوه بر آن علامه در سوره منافقان نیز پس از طرح احتمال عقلانی وجود نفاق در مکه، اینکه نفاق در میان پیروان حضرت قبل از هجرت رسوخ نکرد باشد را دارای دلیل قانع کنندهای نمیدانند و مورد وجود نفاق در مکه میگویند: «علت و منشأ نفاق منحصر در ترس و طمع نيست اشخاصى را مىبينيم كه در مقام مخالفت با مخالفين خود برمىآيند و عمرى را با خطر مىگذرانند و به اميد رسيدن به هدف بر مخالفت خود اصرار هم مىورزند تا شايد هدف خود را كه رسيدن به حكومت است به دست آورده، نظام جامعه را در دست بگيرند، و مستقل در اداره آن باشند و رسول خدا (ص) هم از همان اوایل دعوت فرموده بود كه اگر به خدا و دعوت اسلام ايمان بياوريد، ملوك و سلاطين زمين خواهيد شد. اینگونه منافقين وقتى دست به كارشكنى و نيرنگ و مخالفت مىزنند كه ببينند دين جلو رسيدن به آرزوها را كه همان پيشرفت و تسلط بيشتر بر مردم است مىگيرد كه در چنين موقعى دين خدا را به نفع اغراض فاسد خود تفسير مىكنند».228
2-4-2-1-3-5-بررسی و تحلیل نظر علامه پیرامون «الذین فی قلوبهم مرض»
پاسخ عقلی و نقلی علامه در امکان وجود نفاق در مکه کاملاً درست است، لیکن ازآنرو که در این مجال بر روی تعبیر «الذین فی قلوبهم مرض» تمرکز شده است، بهتر است تبیین دقیقتری از این تعبیر صورت گیرد تا وجود مستقل آن را در سایر موارد کاربرد نیز شامل شود.
