
بزرگ .مادر بزرگ . والدين و فرزندان وعمو وعمه است .كه باهم يا نزديك هم زندگي مي كنند . در چنين خانواده هايي معمولا افراد خانواده يا ريگر يكديگرند .خانواده گسترده اساسا بر بستگيهاي نسبي استوار است . وبدين سبب خانواده همخون نيز ناميده مي شود .اعضاي جوان خانواده با افراد خانواده هاي ديگر در اثر ازدواج بستگي هاي سببي پيدا مي كنند .از اين رو خانواده گسترده شامل چند گروه خوني وچند گروه زناشويي مي شود .از انواع خانواده گسترده مي توان به موارد زير اشاره كرد :
خانواده پدر مكاني وخانواده مادر مكاني را نام برد :
در خانواده پدر مكاني عروس به طور عادي خانه پدري را ترك مي كند تا براي زندگي به خانه پدر شوهر يابه نزديك منزل انها برود .خانواده مادر مكاني به اين صورت است كه داماد از خانه پدري جدا شده ودر خانه پدر زن زندگي جديدخود را شروع مي كند . ولي در حال حال حاضر در بسياري از جامعه ها زن وشوهر جوان پس از ازدواج در مكاني جدا از از پدر ومادر زندگي مي كنند . كه به انها نو مكاني مي گويند .
2-2-1-3-4-2-خانواده هسته اي:
ساده ترين شكل خانواده انساني ودر برگيرنده دو نسل (پدر ومادر وفرزندان-است كه باهم زندگي مي كنند . درواقع خانواده هسته اي از زن وشوهر وفرزندان ازدواج نكرده تشكيل مي شود .وتقريبا به طور كامل از سايربستگان جدا مي گردد واينان گاه به ديدار يكديگر مي روند . خانواده خواه هسته اي باشد خواه گسترده تا انجا كه به تجربه هر فرد مربوط مي شود انها را مي توان به خانواده هاي (راهيابي) وخانواده هاي (فرزند زايي)تقسيم كرد .اولي خانواده اي ا ست كه شخص در ان متولد مي شود دومي خانواده اي است كه فرد به عنوان بزرگسال به ان وارد مي شود ونسل جديد كودك در ان پرورش مي يابد خانواده در دهههاي اخير با تحولات و تغييرات گوناگوني مواجه بوده است. براي مثال، احساس ميشود درفضاي مناسبات و زندگي خانوادگي در خانوادههاي گذشته، روابط خويشاوندي و ارتباطات بيشتر و گرمتر بودو مردم امروزه، با حالتي نوستالژيک از دوران قديم ياد ميکنند. امروزه، به نحو آشکاري متوجه ميشويم الگوي «خانواده قديمي»، دگرگون شده و ما وارد مرحله ديگري از تاريخ خانواده شدهايم و «خانواده جديد»متولد شده است..واين تغييرات خانواده از خانواده قديم به خانواده جديد به دلايل متعدد براي همه اهميت دارد.حساسيتهايي که نسبت به خانواده وجود دارد، افراد را نسبت به تحولات خانواده حساس ميسازد. دگرگوني در خانواده موجب تحول در «مسير زندگي» و «تجربه زيستي» تکتک انسانها شده است. تحول خانواده به معناي تحول در سرنوشت همه افراد است. علاوه بر اين، تحولات خانواده از يک طرف، ريشه در متحول شدن بنيانها و نهادهاي جامعه مانند دين، علم، فناوري، هنر، جهانبيني، سياست و اقتصاد دارد و از طرفي ديگر، پيامدهاي تحول خانواده، دامنگير تمامي ارکان جامعه، اقتصاد، فرهنگ و سياست ميشود. بنابراين نه تنها زندگي فردي مردم بلکه سرنوشت جمعي ما نيز به تحول خانواده گره خورده است.
2-2-1-3-5-خانواده سنتي ومدرن در ايران:
در دورانی که شاید بیش از ده هزار سال قبل از میلاد باشد٬ تغییراتی در وضع اقلیمی ایران به وجود آمده وانسان غارنشین اندک اندک برای خود خانه ساخت. در این دوران کانون خانواده مرکز قدرت قبیله بود. چون زن هم در خانه و هم در بیرون از خانه با مرد در کار تولید و رفع حوایج زندگی معاضدت و همکاری داشت و از طرفی تولید و مثل و استمرار نسل به طور فطری و طبیعی بر عهده ی او بود لذا ارزش و اهمیت زن نسبت به مرد فزونی یافت و تعادل قدرت را به سود زن متمایل ساخت.ولي در طول تاريخ مرد هم جايگاه خود را حفظ كرده وبه عنوان قدرت ومحافظ خانواده شناخته شده است .«ویل دورانت» درباره ی این دوران در ايران می نویسد :در این دوران یعنی دوره ی مادرشاهی حق فرمانروایی حق قضاوت حق اداره ی امور خانواده و توزیع خورد و خوراک و آنچه زندگی بشر وابسته به آن بود همه در دست زن بوده است مرد به شکار حیوانات می پرداخت و از جنگل ها و مزارع مواد خوراکی به دست می آورد که آن را در اختیار مادرشاه می گذاشت تا بین افراد قبیله توزیع نماید. اختلاف نیروی بدنی که امروز بین زن و مرد مشهود است در آن روزگار قابل ملاحظه نبود. این اختلاف نیروی جسمانی بعدها از لحاظ شرایط زندگی و محیط زیست پیدا شد. زن در این دوران از حیث بلندی قامت و نیروی جسمانی نه تنها دست کمی از مرد نداشت بلکه به مقتضای طبیعت موجود کاملا نیرومند بود که می توانست ساعت های درازی را به کارهای دشوار بپردازد و به هنگام حمله ی دشمن به خاطر فرزندان و عشیره و قبیله تا سر حد مرگ مبارزه کند.خانواده سنتي ايراني در واقع همان ويژگيهايي که براي سنت و ميراث فرهنگي ايراني در حوزه پيشا مدرن قائليم، را داراست. خانواده هستهاي همان ويژگيهاي دنياي مدرن، يعني ويژگي صنعتيشدن و شهري شدن را در خود دارد. اگر اين گونه بگوييم که مثلاً خانواده گسترده ايراني بر اساس سنت ايراني است. مهمترين ويژگيسنت ايراني اين است که پايگاه فرهنگ ايراني روستاها بود و کمتر از صد سال پيش 80 درصد جامعه ايراني روستانشين بود. بنابراين خانواده سنتي، خانواده روستايي و مبتني بر اقتصاد کشاورزي و دامداري و نظم اقتصادي و اجتماعي برخاسته از شيوه زندگي روستايي و عشايري است. وقتي ميگوييم خانواده هستهاي مبتني بر زندگي شهري است يعني با تحول در جامعه ايراني به تدريج از تعداد روستانشين آن کاسته و به شهرنشينان اضافه ميشود و جامعه ايراني، شهري ميشود، خانواده هستهاي ايراني يک خانواده شهري با همه ارزشها، باورها و هنجارهايي است که براي شهرنشيني ايراني ميتوان در نظرگرفت. در خانواده هاي گذشته بيشتر پدر سالارانه بوده است و اين ميزان زمين كشاورزي واب بوده كه معيار تشكيل خانواده هابوده است .در مورد خانواده پسامدرن ايراني نيز همان ويژگيهايي را ميتوان در نظر گرفت که ساير ويژگيهاي پست مدرن ايراني در آن وجود دارد. شايد بتوان گفت اين تحول الگوي جهاني، تحول خانواده است. اما آنچه خانواده ايراني را تقريباً متمايز ميکند، اين است که در فرآيند تحول سنتي، مدرن و پستمدرن يک تحول خطي نداشته است يعني ما در حال حاضر ميتوانيم يک طبقهبندي از جامعه ايراني ارائه کنيم و هر سه الگورا کنار هم ببينيم. اين جامعه لحظاتي سنتي، لحظاتي مدرن و لحظاتي پستمدرن است. نه تنها همزمان ميتوان اين سه الگو را ديد بلکه ممکن است در مورد يک خانواده سنتي نيز اين امر صادق باشد و بالعکس در ميان طبقات اجتماعي که نفوذ پسامدرنيته بيشتر بوده ميتوان لحظههاي مدرن و سنتي را پيدا کرد. ما ضمن اينکه ميتوانيم به نوعي اين مسير الگوي جهاني را رديابي کنيم، در عين حال اين مسير خيلي روشن نيست. برعكس جامعه گذشته در خانواده فرزند سالاري حاكم شده است .در گذشته زن، نظر شوهر را مي پذيرفت، اماامروزه نظام اجتماعي به زن اين قدرت را ميدهد که اموري را نپذيرد و مقاومت کند؛ گاهي اوقات زن ازويژگيهاي ديگري برخوردار است مثل تحصيل، شغل و ميتواند روي پاي خودش بايستد. بنابراين ما شاهد شکل جديدي از خانواده ايراني هستيم که تحتتأثير فشارهاي اجتماعي از هم جدا نميشوند و قالب خانواده راحفظ ميکنند اما ميانتهي هستند. اين مدل از خانواده درصدش نسبت به خانوادههاي همباشي بيشتر است بنابراين وسایل ارتباط جمعی نقش مهمي در اگاهي واموزش دادن غير مستقيم به خانواده ها دارند پس باید بیش از پیش در انجام وظایف حساس خود از ارزشهای فرهنگی و سنتهای ملی و مبانی اخلاقی و معنوی جامعه ایرانی حمايت كرده ودر افزایش دانش و بینش خانواده و استحکام مبانی اخلاقی بكوشند وان را ازمهمترین وظایف خود بدانند.
2-3 -تعریف شادی
از آنجا که شادی یکی از هیجانات اساسی بشر است، هر کس به فراخور خود آن را تجربه میکند. اما تعریف شادی به سادگیِ تجربة آن نیست.در فرهنگ و ادب فارسی برای شادی مفاهیمی نظیر خوش و خرّم، سرور، تازگی، طراوت، شادمانی، سرزندگی، زنده دلی، سبکی و چالاکی، طرب، خرسندی، خجستگی، کامروایی، رغبت درونی، ضد افسردگی و نظیر آن، در نظر گرفته شده است.(معین، 1381)شادمانی که هدف مشترک افراد است و همه برای رسیدن به آن تلاش میکنند، عبارت است از: ارزشیابی افراد از خود و از زندگیشان(باس1 ،2000)
ماتلین2 و گارون3 (1979) و همچنین آرجیل4، مارتین5 و لو6 (1995)، شادکامی را هیجان مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجان منفی، از جمله افسردگی و اضطراب میدانند. آنها روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصیت و دوست داشتن دیگران و طبیعت را بخشی از شادکامی دانستند و نشان دادند افراد به دلیل ارزیابی مثبت از رویدادها شادتر هستند.جامع ترین و در عین حال عملیاتی ترین تعریف شادمانی را وینهون7 (1988) ارائه داده است. به نظر او، شادمانی به قضاوت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت کل زندگی اطلاق میشود. به عبارت دیگر؛ شادمانی به این معناست که فرد چقدر زندگی خود را دوست دارد.
در دین اسلام نیز مفهوم شادی بارها با الفاظ مختلف در قرآن کریم بیان شده است. این مفهوم در مجموع، 25
1-Buss 2-Matlyn 3-Garvn 4-Argel 5-Martin 6-Le 7-Vynhvn
بار با الفاظ مختلفی همچون: فرح، فرحوا، تفرّح، فرحون و فرحین در قرآن آمده و به معنای خوشحالی، سلامت و مسرّت تعریف شده است(لقمانی، 1380، ص 18). برای مثال، در آیه 58 سورة یونس می فرماید: «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعونک»؛ای پیامبر! به مردم بگو شما باید به فضل و رحمت خدا شادمان شوید، که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که برای خود اندوخته اید.یا در آیة 15 سورة روم فرموده است: «فامّا الذین امنو و عملوالصالحات فهم فی روضه یحبرون»؛ آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، در باغی از بهشت، شادمان و مسرور خواهند بود.
تبسّم وگشادهرویی نیز از نشانه های شادی و آیه ای از آیات خداوندی است. از حضرت امام علی(ع) نقل شده که فرمودند: «خیر الضحک التبسّم»؛ بهترین خنده، تبّسم است(خوانساری، 1373، ص 232، ح 4964) و در جای دیگر فرموده اند: گشادهرویی سرآغاز نیکی است و کینه را از بین میبرد(کلینی، 1413، ص 103).همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «نیکوکاری و گشادهرویی، محبت اور است و به بهشت میبرد و بخل و ترشرویی از خدا دور میکند و به دوزخ میبرد.(همان، ص 103، ح 5(
از رسول اکرم(ص) نیز چنین نقل شده است: «گشادهرویی، زینت بردباری است».(محمدی ری شهری 1362، ج2، ص 1206)در مجموعة دیگری از سخنان معصومین(ع)، مزاح و شوخی دینباوران و خداجویان، عبادت و خندة آنان تسبیح الهی بیان شده و برای کسی که مسلمانی را شاد کند، پاداش چشمگیری در نظر گرفته شده است.(لقمانی، 1380، ص 21(
2-3-1-عناصر و عوامل شادی و نشاط از دیدگاه روانشناسی و اسلام
شادمانی از متغیّرهایی است که در سالهای اخیر در حوزة روانشناسی سلامت مورد توجه قرار گرفته است. پیش از این در مطالعات روانشناسی، بیشتر احساسات منفی انسان مثل افسردگی، غم، خشم و اضطراب مورد مطالعه قرار می گرفت؛ اما در سالهای اخیر، پژوهشگران به طور روز افزون به سلامتی و تندرستی ذهنی علاقه مند شده اند) مایرز ،2000)
الف) ویژگیهای افراد شاد و عناصر آن
پژوهشهای انجام گرفته در رابطه با شادی نشان میدهد که افکار و رفتارهای افراد شاد، سازگار و کمک کننده است. این افراد با دیدگاه روشن به امور مینگرند، دعا و نیایش دارند، برای مسائل خود مستقیماً تلاش می کنند و به موقع از دیگران کمک می طلبند. لذا تندرستی ذهن در بر دارندة قوانین مهمی است که به وسیله تأثیر احساسات بر همة ابعاد رفتار انسان و پیشرفت او (شامل سلامت فیزیکی و روانی، صلاحیت اجتماعی و ایجاد
1-Myers
روابط مثبت با دیگران) قابل تشخیص است.
مقوله های تشکیل دهندة شادکامی را نیز می توان عواملی چون: رضایت کلی از زندگی، رضایت از مقوله های خاص زندگی و وجود عواطف مثبت فراوان (خُلق و عواطف خوشایند) و فقدان نسبی عواطف منفی (خُلق و عواطف نا خوشایند) دانست. عواطف مثبت را می
