
متخیله تصاویر محسوسات را که در نفس، پس از غیبت محسوسات از مشاهده حسی شکل میگیرند را حفظ میکند؛ و برخی را ترکیب و برخی را تقسیم میکند؛ و با این ترکیب و تقسیم و تفصیل کردنها میتواند نقشهای جدیدی را ایجاد کند. با تأمل در آنچه فارابی در تعریف از قوه خیال و متخیله ارائه میدهد میتواند از طریق آنچه منطق دانان خاصه مرکبه مینامند به مفهومسازی و تعریف فارابی از قوه متخیله دستیافت73.
پس قوه خیال یا متخیله ازنظر فارابی قوهای است که صور محسوسات را حفظ و ترکیب میکند و آنها را در محاکات امور محسوس و معقول به کار میبندد فارابی تعابیر دیگری همچون مقایسه و مناسبت و تمثیل را نیز برای محاکات استفاده کرده است74 ابنسینا میگوید ادراکات خیالی صوریاند که از عالم محسوسات خارجی بهواسطهی حواس ظاهری اخذ، توسط حس مشترک ادراک و در خزانهی خیال حفظ میشوند؛ و این صور را مشروط بر ماهیت و وجدان مادی میداند75.
ازنظر ابنسینا و فارابی خیال قوهای است که دست آوردهای حس مشترک را نگهداری میکند یعنی صورتهای محسوسات پس از ناپدید شدن آنها از حس در قوهای به نام خیال باقی میمانند76.
همانگونه که شارحانی چون نصیرالدین طوسی و قطبالدین رازی گفتهاند از منظر ابنسینا خیال به معنایی که بیان شد مشهود هر فرد است و نیاز به اثبات ندارد. به این معنی که هر فرد وقتی حالات و یافتههای خود را موردمطالعه و بررسی قرار میدهد. درمییابد که با ناپدید شدن محسوسات از حس توان احضار صورتهای آنها را دارد؛ بنابراین صورتها در جایی محفوظاند. نگهدارنده آنها همان قوهای است که در اصطلاح خیال نامیده شده است77.
تفاوت نظر ابنسینا با فارابی در مفهوم خیال این است که به نظر ابنسینا خیال فقط نگهدارنده صورتهاست اما به نظر فارابی متصرف در صورتها هم خیال است بهعبارتدیگر ازنظر فارابی، یک قوه است که صورتها را نگه میدارد و هم در آنها تصرف میکند؛ و متخیله نامیده میشود. ولی از منظر ابنسینا خیال نگهدارنده است و متخیله متصرف، پس دو قوه است در مکانهای متفاوت نه یک قوه. ملاصدرا در این رابطه با نظر شیخالرییس بوعلی سینا موافق است78. ولی شیخ اشراق با نظر فارابی موافق است79.
فارابی در کتاب فصوص الحکم قوه متخیله را قوهای که قادر به درک و ادراک امور لذتبخش، دردآور، سودبخش، زیانبخش که مصادیقی از معنی جزیاند نیز قرار داده و بوعلی اینها را در قوه واهمه گنجانده و مفهومسازی کرده است. فارابی محاکات را برخلاف عدم توجه بوعلی به این مورد برای قوه خیال در نظر گرفته است. درواقع متخیله فارابی جز قوه واهمه بوعلی سینا نیز میشود. درنتیجه فارابی ضرورتی ندیده برای قوه حافظه هم تمایزی قائل بشود و ادراک معانی جزئی را برخلاف بوعلی که در قوه حافظه قرار داده، فارابی آن را هم در قوه خیال یا متخیله مفهومسازی کرده است80.
ابنسینا در عیون الحکمه نیز خیال را یکی از قوای باطنی نفس دانسته و آن را مصوره مینامد و میگوید این قوه خزانهای است که صورتهای نقش بسته در حس مشترک پس از غیبت محسوسات در آنجا بایگانی میشوند.81
ابنسینا همچنین متخیله یا متصرفه را یکی از قوای پنجگانه باطن انسان دانسته که هم مدرک صور خیالی و هم قدرت تصرف در آن را دارد ابنسینا همچنین مینویسد: هر چه در خیال است از حس گرفتهشده است؛ اما متخیله گاهی صور را ترکیب و تفصیل داده، صورت جدیدی میسازد؛ که احساس نشده است82.
کاتبی قزوینی در کتاب حکمه العین در مبحث کیفیت کار قوای باطنی نظر خویش را در مورد تعریف قوه خیال اینگونه ابراز میدارد. قوهای است مدرکه که حافظ صور است. ایشان قوهای را که صور محسوسات را پس از غیبت آنها از حس تخیل میکند و یا مدرک معانی جرییه است را قوه واهمه تعریف میکند83.
دکتر حسن ملکشاهی در شرح الاشارات و تنبیهات بیان میدارد که: فارابی قوهی خیال را قوهای که قادر به حفظ صور محسوسات بعد از قطع ارتباط حواس با خارج میداند؛ و کارش فقط درک کیفیات اشیاءاست. بدون آنکه دربارهی معانی آنها اطلاعاتی به ما بدهد البته در مورد اینکه این قوا میتواند صور ذهنی را باهم ترکیب و یا از هم تجزیه کند به رأی او متزلزل است. البته گاهی ایشان قوهی خیال را علاوه بر حفظ صور محسوسه آنها را دارای تجزیه و ترکیب میکند. گاهی کار آنها را حفظ محسوس میداند84.
2ـ3ـ تعریف تجرد در مشاییان
فارابی نخستین فیلسوفی است که از مجردات و مفارقات سخن گفته است؛ و رسالهای در اثبات مفارقات انگاشته است او مفارقات را شامل خدا، عقول فعال، قوای سماوی و نفوس انسانی داشته است.85
ابنسینا دربارهی مفارقات مبسوطتر از فارابی سخن گفته است. وی حتی عنوان نمط هفتم از کتاب الاشارات و تنبیهات را تجرید نهاده است. به این اعتبار که موضوعاتی که در این نمط از آن بحث میشود از ماده مجردند.86
همچنین در کتاب النجاه و المبدأ و المعاد در فصلی که به اثبات واجب و نیازمندی حوادث به مبقی پرداخته از عنوان تجرد استفاده کرد.
تعابیر ماوراء طبیعی، غیر محسوس، غیر جسمانی، غیر هیولا نی دلالت بر امور مجرد دارند.87
کندی اشارات مبهمی به مجردات دارد چنانچه از تعبیر جوهر نامحسوس یا جوهر ثانی یاد میکند و عقل بالفعل را فاقد هیولی و فنطاسیا معرفی میکند و در اثبات تمییز نفس از بدن به عدم تغیر و حرکت آن اشاره میکند.88
مجرد ازنظر مشاییان یعنی موجودی که مادی و جسمانی نباشد. حکمای مشاء ملاک تجرد را مجرد بودن موجود از ماده و جسم میدانند؛ و مجرد موجودی است که مادی و جسمانی نیست. ازنظر حکما لازمه تجرد حضور و خودآگاهی است. شیخالرئیس معنی تجرد را در الاشارات و التنبیهات چنین تعریف میکند، معني تجرّد اين است كه موجود مجرد وراي اين عالم مادّي طبيعي است و بهعبارتدیگر جسماني نيست؛ و معني تجرد خيالي برزخي اين است كه موجود مجرد خيالي عاري و برهنه از ماده است اما متصف به احكام ماده چون شكل و اندازه است و معني تجرد عقلي اين است كه موجود مجرد عقلي هم عاري از ماده است و هم عاري از احكام ماده.
2ـ4ـ تجرّد یا مادی بودن خیال از دیدگاه ابن سینا
ابنسینا در علم النفس شفا قوای مدرکه و قوه خیال را مادی دانسته است ایشان در جلد دوم کتاب تأکید دارند که مدرک صور جزئی از ماده تجرید تام یافته ولی از علایق مادی تجرید نیافته است. مثال ایشان در این مورد قوه خیال است که آن را نیازمند به آلت جسمانی میداند89.
بوعلی در طبیعیات شفاء در مبحث نفس براهینی را در نفی تجرد خیال متصل و جسمانی بودن آن و انطباع قوه خیال در مغز میداند که با فعلوانفعالات مغز منفعل و با معدوم شدن مغز از بین میرود. ایشان در این کتاب قوه خیال و ادراکات خیالی و صور خیالی را مادی دانسته و استدلالش هم این است که تفاوت صور خیالی یا به جهت یا به مقدار و یا به کیفیت است.
و این نشان میدهد که صور خیالی دارای وضع، کم و کیفاند که بر ایجادشان در محل جسمانی دلالت میکند90.
ایشان در کتاب طبیعیات نیز خیال و آلت آن یعنی قوه خیال را مادی و آن را از حس دانسته که صورت را هم با فضول مادی میپذیرد؛ و صورت خیالی را هم آلت جسمانی میداند که در قسمت مقدم مغز است و با ابطال آن نیز از بین میرود91.
ابنسینا همچنین در کتاب نجات در فصلی تحت عنوان ((فی انه لاشیء من المدرک للجزیی بمجرد و لامن المدرک للکلی بمادی)) قوه خیال را مادی دانسته است؛ که قسمتی از اعتقاد ایشان در این زمینه ابن گونه است.
و کل ادراک جزئی فهو بآلةجسمانیه امّا المدرک الصور الجزِيیه علی تجرید تام من المادة ولا مجردة اصلاً عن علایق المادة فا لا مرفیه واضح سهل …و امّا المدرک الصور الجزییه علی تجرید تام من الماده و عدم البته من العلایق کالخیال الا ان ترتسم الصورة الخیالیه منه فی جسم …92
ایشان بر اساس قاعدهای در کتاب نجات قوه خیال را مادی میداند؛ و میگوید هیچ مدرک جزئی مجرد نیست و هیچ مدرک کلی مادی نیست.93
بوعلی سینا در رساله احوال النفس در اثبات مادی بودن قوه خیال بیان میکند ((الخیال لا یتخیل ذاته و لافعله و لا آلته))94
سرّ اینکه بوعلی در بسیاری از کتب خود به تجرد خیال اشاره نکرده و آن را مادی میداند به خاطر این است که این بزرگواران تکثر فردی را مستند به ماده دانسته و اذعان کردهاند تجسم و تقدیر بدون حلول در ماده امکان ندارد95.
و بر این دیدگاه ابنسینا مسلماً نقد وارد است زیرا اگرچه ابنسینا به تجرد تام نفس انسانی باور دارد اما چون قوای جزئیه نفس را مادی میداند مثل قوه خیال و وهم پس درنتیجه این قوا پس از مرگ باقی نمیمانند یعنی ایشان تجرد را منحصر در تجرد نفسانی و قوهی عقلانی میداند و تجرد برزخی و مثالی را نمیپذیرد، بنابراین بقای پس از مرگ و حشر مخصوص کسانی میشود که به تجرد تام عقلانی رسیده باشد؛ و نفوسی که به مقام تجرد عقلی نرسیده باشند با مفارقت از بدن فانی میشوند؛ و قول ابنسینا در رساله فی السعاده که میگوید ملاک بقای نفوس به داشتن حداقل ادراک عقلانی یعنی ادراک اولیاست و نتیجه میگیرد که این قبیل نفوس نیز به سبب داشتن همین مرتبه از ادراک باقیاند96.
نمیتواند درست باشد زیرا دلیلی وجود ندارد بهصرف ادراک کلیات اولی و مفاهیم بدیهی عامل بقاء اخروی بعد از فنا بدن باشد؛ و ابنسینا هم دلیلی بر این مثل ارائه نداده است.
ولی با پذیرش تجرد برزخی و قوه خیال میتوان پذیرفت که عموم مردم و حتی طفلی که از مادر متولدشده واجد مرتبه برزخی و قوه خیال میشود و بعد از مرگ باقی خواهد ماند؛ و حشر معاد جسمانی برایشان اثبات میشود. اشکال دیگری که نیز بر قول به مادی بودن خیال در این مرحله از دیدگاه ابنسینا وارد است. این است که مسلمانان که با پشتوانه آیات و روایات از مسلمات بهحساب میآید با مادی بودن خیال قابلاثبات نمیشوند اموری مانند عالم برزخ صعودی، سؤال و جواب در قبر، معراج پیامبر و تمثل ملائک نزد پیامبر اما اکنون پرسش این است که آیا درواقع ابنسینا در هیچیک از تألیفاتش به تجرد خیال اشارهای نکرده است؟
البته شیخالرییس در برخی کتب خویش به تجرد قوه خیال اعتقاد پیداکرده و یا حداقل مقدمهای را برای ورود به عرصه تجرد خیال تبیین کرده است ازجمله اینکه بوعلی در کتاب المباحثات در امر مادی بودن قوه خیال شک کرده و حتی دلیلهایی برای تجرد قوه خیال اقامه کرده است. استاد مطهری نیز در جلد 13 کتاب مجموعه آثار به این مبحث صحه گذاشته است؛ و میگوید بوعلی سینا سایر حکما قبل از آن خیال را مادی دانسته تنها ایشان در کتاب المباحثات به تجرد خیال معتقد شده است.97
برخی حکما برداشتشان از ص 164 کتاب المباحثات، تجرد خیال ازنظر ابنسینا بوده است.
همچنین استاد حسنزاده نظرشان بر این است که بوعلی سینا در کتاب مباحثات از مادیات خیال دست کشیده و به تجرد این قوه روی آورده است98.
و برخی از پیروانش همچون سید جلالالدین آشتیانی99، نظرشان بر این است که ابنسینا در کتاب المباحثات خویش نظرش بر مجرد بودن قوه خیال است ولی ابنسینا سه دلیل را نیز در این کتاب مبنی بر مادی بودن خیال و ادراکات خیالی اقامه کرده است.100
البته برخی تحقیقات نیز وجود چنین رویکردی را در این کتاب نفی کرده است101.
ابنسینا در کتاب الاشارات و التنبیهات بابیان کارکرد اصلی قوه خیال که آن را حفظ ادراکات شریفه که حس مشترک از عالم قدسی بهوقت ذهول مشاغل کسب میکند نگرشی معرفتشناسانه به قوه خیال و تجرد خیال در این زمینه ایجاد میکند.102
همچنین در کتاب الاشارات و التنبیهات نمط چهارم فصل سوم آن بر تجرد قوّه خیال اعتقاد پیداکرده؛ و میگوید: ((انّه لو کان موجود بحیث یدخل فی الوهم و الحس لکان الحس و الوهم یدخلان فی الحس و الوهم و لکان العقل الذی هو الحکم الحق یدخل فی الوهم.))103
آقای دکتر بهشتی در کتاب شرح نمط چهارم خودش، در توضیح این عبارت میفرماید:
کسانی که موجود، قوه متخیله و وهم را در حکم محسوسات میدانند ناگزیرند به اعتراف آنها و انحصار در دور یا تسلسل زیرا قطعاً تا این قوا نباشند نمیتواند اشیاء را در قالب محسوس و متخیل و
