
بهائيان نيز بدين امر معترفاند164.
اما متكلمان سني با توجه به شمار بسيارشان، در اين مسئله، پر سخن بودهاند. اشاعره نيز بهمثل الهيدانان شيعه، همين نظرگاه قبول را در مسئلهي كرامات اوليا دارند (جز اختلافي كه درباره امامت و ائمه دارند). آنان بهمانند شيعه بر ايناند كه: چنين چيزى كاملا ممكن است و بهترين دليل بر امكان يك امر وجود خارجى آن است و نمونهي خارجى آن عبارت است از معجزات پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) پيش از بعثت كه پيش از اين در لابهلاي سخن متكلمان شيعه گفته شد. عبدالكريم شهرستاني، متكلم بزرگ اشعري بر اين است كه كرامات اوليا عقلاً جايز و سمعاً وارد (کراراً شنيده شده) و قرآن به آن قائل است؛ و اين نكته باريك را كه ديگران نگفتهاند بيان ميکند كه: آنچه از كرامات صالحان اين امت نقل شده فزون از شمار است و اگر چه هر يك به تنهايي افاده علم به وقوع آن نميکند ولي چون همه به يكجا و با هم در نظر گرفته شود علم قطعي و يقين صادق، به اينكه خوارق عادات بر دست صاحبان كرامت ظاهر شده در دل ما پديد ميآورد. امام فخر رازي نيز در “تفسير كبير”ش (در اوايل سورهي كهف) بهگونهاي گسترده و مفيد، در اين باره، بحث ميکند و بر اين است كه قرآن و اخبار و آثار و دلايل عقلي بر جواز كرامات اوليا دلالت دارد.165 باز، كلاميِ با اهميت تسنن در نگاشته خويش، “نهاية الأقدام في علم الكلام” نيز سخن از مقبول افتادن كرامات نزد اشاعره دارد و از ديد عقل و نقل به اثبات رسانده است و برايشان پذيرفتني است.166 نيز در جايي ديگر عالمان اشعري مذهب چون ابنكلاب و ابوالحسن اشعرى و باقلانى و ابوعبداللّه حليمي از اشاعره سخن رانده و گفتهاند كه: جملهي اشاعره كرامات اثبات كنندهي اين اموراند جز اسفراينى كه وى ميگويد كرامات محال است.167 فخر رازي از افتخارات كلامي تسنن، استوار در برابر منكران معتزلي كرامت ايستاده و دلايل آنان را به بوتهي نقد گذاشته است.168
سلفيه، ديگر گرايش كلامي تسنن از رد کدنندگان مسئلهي كرامات اوليا هستند و پيوندي ميان ذكر و دعا و كرامات و استجابت دعا نميدانند.169
ماتريديان از فرقههاي تسنن نيز بدين مسئله گردن نهاده است و أدله منكران اينگونه كارها را از جمله استدلال معتزليان را نادرست ميداند؛ و وجهي براي پذيرفتنش نميبيند.170
اما در نگاه فرقهي پرچالش وهابيت نيز كرامات اوليا پذيرفتي است و مؤمن ميتواند با دعاي خود به علم غيب دست يازد و مشرقنشين جهان را در حالي كه خود در مغرب است ببيند. اين، در حالي است كه شفاعت و دعاي خير پيامبر را براي مؤمنين بر نميتابند 171و نيز به سحر و ساحري باورمندند و يادگيري آن را براي آسان نمودن كارها جايز ميدانند، البته به شرط اينكه با گناهان بزرگي چون کفر و جسارت به قرآن كريم بدان مهارت در سحر برسد.172
فرقهي كلاميسنّي قدريه نيز از منكران مسئله كرامات اوليا است چرا كه مدعي است كسي را در اين فرقه داراي كرامت و امور خارق عادت نيافتهاند و نيافتن را رهنموني بر نبودن دانستهاند173 و كلامنگاران اسلامي سني نيز در نوشتههاي اصلي خود، بدين انكار، سخن راندهاند.174
كوتاهسخن اينكه: به جز اندكي از متكلمان سنّي، همهي كلاميان سني و شيعيان متكلم، كرامت را راست و درست خواندهاند. اما نظرگاه فيلسوفان كه در هر جا و سخني، در نوع خود، پيشاني عقلورزي زمانه بوده است.
2. ديدگاه فيلسوفان
از آنجا كه انديشمندان ميدان علوم عقلي هماره به دقت امور را بررسي ميكنند نظرگاههاي آنان مورد توجه قرار گرفته است. از اين رو ردّ و ابرام آنها بر نظريه يا سخني، ميتواند موجب تأييد صحت يا سقم آن باشد.
2-1. فيلسوفان سينوي
در آغاز سخن، به ذهن ميآيد كه عقلگروي محض فلسفه سينوي و فيلسوفان مشايي مجال پذيرش اين گونه امور را به پيروانش ندهد اما با نگاهي به آثار بزرگ فيلسوف اسلام، شيخالرئيس به ويژه با مروري بر نمط دهم اشارات بوعلي اين غرابت را از ذهن ميپراکند، چه كه وي بحث مستوفايي در زمينه امور خارق عادت آورده است: و باور كردن كارهاي غريب عارفان را دشوار نميداند و خردورزان را از انكار آنها بر حذر ميدارد و براي اينگونه امور در قوانين طبيعت، علل و اسباب معيني دارد.175 وي تجربه و قياس در اينكه نفس انساني به نهانيها راه دارد همآهنگ ميداند.176 مرحوم شيخالرئيس، خردورز نامي شيعي بر از مشاهدات خويش در اين زمينه و نيز حديث كرامت از ديگران بازگو ميكند و عدم تصديق خلاصهي گفتههايش از سوي منكران را دليل بر انكار مفصل از طرف آنها ميداند.
وي امثال اين كارها كه محال و ممتنع قطعي ندانسته و ديگران را از عجله در داوري نهي ميكند. او ميافزايد: اين كارها علل و اسبابي در اسرار طبيعت دارند و شايد من بعضي از آنها را بازگو كنم (و بازگو ميکند) كه كسي كه اين حالت (ملكهاي كه بعضي نفوس دارند و تأثير آن از بدن خود آن نفوس تجاوز ميکند) در فطرت نفس او پديد آيد و او شخص نيکخواه و راسترو باشد كه نفس خود را پاك ساخته است پيامبري خواهد بود كه داراي معجزه است و يا وليِّ صاحب كرامت است. و تزكيه نفس اين حالت را به گونهاي در او ميافزايد كه زايد بر فطرت اوست تا به حد نهايي برسد و كسي كه اين حالت برايش روي ميدهد و شرير است او را به شر واميدارد پس او ساحر است و گاهي قدر نفس خود را ميشکند و در سحر پيش ميرود و به هدف اوليا نميرسد. موضوع چشم زخم ممكن است از اين قبيل باشد و منشأ آن، يك حالت نفساني اعجابآور است كه در شيء يا شخص مورد تعجب تأثير بد ميگذارد. اين بر اثر خاصيت آن است فقط كسي اين مطلب را بعيد ميداند كه فرض ميکند فقط تماس باعث تأثير در اجسام است (يا جزيي از علت به سوي معلول) فرستاده ميشود يا كيفيتي را در واسطه ايجاد كند و هر كس اصول ما را مورد تأمل قرار دهد اين شرط را از درجه اعتبار ساقط ميداند. ايشان لب به پنددهي ميگشايد و از انكار و محال شمردن بيدليل شنيدهها منع ميكند و ميگويد پس بايد كه اين كارها را در حوزه امكان قرار داد.
بوعلي، فيلسوف سترگ اسلامي ايراني، خارق عادت را خارق علت نميداند. مخاطب اصلي وي در اينجا منكرين كشف و شهود و مبتديان سلوك است. او خوارق را آيات الهي ميداند و آن را به قوت نفس برگردانده است. از فارابي است در مدينه فاضله كه آورده كه: انسان، آن زمان به سعادت ميرسد كه مانند عقول و مجردات بيواسطهي اعضا، از او فعل سر زند.177
خلاصه، مقصود شيخ اين است كه مجموع خرق عادتها معلول سه چيزاند: اوّل قوّت نفسانى يعنى قوّت اراده و تصرّف نفس كه شيخالرئيس دربارهي آن به تفصيل سخن رانده است، دوم اجسام سُفلَى(پاييني) و سوم اجرام سماوى. امّا اجرام آسماني، بيانضمام قوابل زميني و عنصرى، كارايي ندارند. معجزات و كرامات و سحر، مربوط به قوت نفسانى و نيرنگها معلول تأثير اجرام عنصرى، و طلسمات از قبيل تأثير فاعلهاي آسماني در منفعلات عنصرى است. جناب فخرالدين رازى در ضمن شرح عبارت بالا، تحقيق در امكان و چگونگى وقوع خوارق عادات را به يكى از تأليفات خودش موسوم به “السرّ المكتوم” حواله مىكند و خود او با آن همه احاطه و تبحّر كه در علوم عقلى و نقلى داشت و با آن درجه از شك و ترديد و انكار كه در مباحث علمى حتى در قضاياى منطقى و فلسفى از وى سراغ داريم تا اينكه او را امامالمشكّكين لقب دادند نيز مانند شيخالرئيس، تأثير فنون غريبه را تصديق و آن را با مبانى علمى و عقلى تطبيق كرده است. به عقيده نگارنده براى ظهور انواع خوارق عادات از كرامت و معجزه و سحر و دعا و طلسم و اعداد و جفر و تعويذ و رقيه و عوذه و احراز و حجب و جز اينها، مخصوصا از قوّت نفسانى و جمعيّت حواس و قواى مكنونه بشرى نبايد غافل بود و نكته عالى (كه عارف با ارادهاش ميآفريند178) را فراموش نبايد كرد. در قرآن مجيد مىفرمايد: ” نشانههاى خود را در كرانههاى عالم و [هم] در نفس خودشان به آنان خواهيم نماياند تا براى آنان روشن شود كه آن حقّ است.”179 و در جاى ديگر چنين ميفرمايد كه: ” و نيز در وجودتان [نشانههايى است] آيا نمىنگريد؟180″.181
ابن خلدون، چهرهي منتقد نسبت به تصوف، در مقدمهي نامياش كه بيشتر باورهاي صوفيان را به باد انتقاد ميگيرد چند امر را به ديد قبول نگاه كرده است كه يكي مسئلهي كرامات اولياست و چنين ميگويد: اما گفتگو درباره كرامات آ ن گروه و خبر دادن ايشان از مغيبات و تصرف آنان در كائنات نيز امري صحيح و انكار ناپذير است و اگر برخي عالمان به انكار آن گراييدهاند شيوه ايشان موافق حقيقت نيست. اينكه استادِ ابواسحاق اسفرايني، از پيشوايان اشعريان، در انكار آن استدلال كرده كه با معجزه مشتبه ميشود پذيرفته نيست…. گذشته از اين، به وقوع بسياري از كرامات، گواه است و انكار آن، نوعي مشاجره است. چنانكه براي صحابه و بزرگان پيشين، بسيار روي داده ومعلوم و مشهور است.182
همو فصلي درباره خواب و تعبير آن دارد كه همدلانه و موافقانه سخن رانده و رؤيا را با فراخواني دليل، يكي از ادراكات غيبي خوانده است. در فصل بيست و دوم كه دانش سحر و طلسم را به تخطئه كشانده، شرح ميدهد كه گروهي از جادوگران مراكشي كه به بعاجان معروفاند و او خود، كارهاي محيرالعقول آنان را به چشم ديده است. يكي از كارهايشان اين بود كه از دور به عبا يا پوست اشاره ميکنند و به يكباره پاره ميشود و نيز به شكم گوسفند اشاره ميکنند و ناگهان شكافته ميشود كه بدين وسيله گوسفندداران را سركيسه ميکردهاند. در همين فصل مجدداً كرامات اوليا را تأييد ميکند و ميگويد: گاهي در نزد برخي متصوفه و صاحبان كرامات نيز در احوال اين جهان، كراماتي يافت ميشود كه از جنس ساحري به شمار نميرود بلكه وابسته به کمکهاي خدايي است زيرا مذهب و طريقه ايشان از آثار نبوت و توابع آن است و هر كدام به اندازه حال و ايمان و تمسكشان به كلمه توحيد، بهرهاي از مدد الهي بردهاند. همچنين او فصل كوتاهي در باره چشم زخم دارد و صحت آن را تاييد ميکند.183
2-2. فيلسوفان اشراقي
سرسلسله مكتب فلسفي اشراق ـ كه با عرفان همخوني بيشتري از مشاء دارد ـ يعني شيخ اشراق خاشعانه انواع كرامات و خوارق عادات و رؤياهاي صادقه را تصديق ميکند.184
وي در رسائل فارسي خود فصلي را ويژه نبوات و كرامات و منامات كرده و در اين باره ميگويد: پس دور نباشد كه كسى بود كه حدسى قوىّ دارد كه بسيارى علوم در زمانى كوچك او را حاصل شود؛ و افعال غريب از انبيا همچو احداث زلازل و خسف و ابراء مرض و خضوع سباع و طيور ايشان را عجب نيست، كه تو مىدانى كه بدن مطيع نفس است و مادّت عالم مطيع مفارقات باشند؛ و نديدى كه از خشم [نفس بدن چون] منفعل مىشود به حرارت؟185
پس از وي نيز از پيروان و خانواده فلسفه اشراق انديشمندي ساز مخالفت با مقوله كرامات اوليا نزده و آن گفتار را انكار نكرده است.
2-3. فيلسوفان صدرايي
حكمت متعاليه كه هماره پابهپاي عرفان نظري اسلامي پيش آمده در گفتار كرامت نيز همراهي خود را نشان داده است. ملاصدراي شيرازي به اينكه كساني علم به نهانيها داشته باشند و در امور طبيعي تصرف كنند و به صحت كرامات اوليا و صالحان و نيز صحت چشم زخم اذعان دارد. او همانند ساير فيلسوفان از جمله ابنسينا به توجيه فلسفي ـ روانشناختي اين مسئله نيز پرداخته است186 و در بررسي كمال قواي انساني ديدن فرشتگان و مشاهده تصاوير مثالي و دريافت نهانيها و خبرهاي جزئي از آنها، آگهي از رخدادهاي گذشته و آينده، كارا بودن و اثر وضعي گذاردن نيروي حسي در مواد جسماني و همانند اينها را براي انسان اثبات ميكند و البته كسي كه همه اين نيروهاي خارق عادت را در خود گرد آرد را كم ميداند از اين رو چنين كسي را دارنده مرتبه خلافت الهي و رياست مخلوقات دانسته و وي را فرستاده خدا نام مينهد كه بر او وحي ميشود و با معجزات از سوي خداوند بر دشمنان خود پشتيباني ميشود.187 در نوشته ديگرش نيز چندين فصل را به بررسي اينگونه امور اختصاص داده و فصلي را نيز جداگانه به اصول معجزات و كرامات پرداخته است و براي آنها اصولي را برميخواند188. پس از وي نيز شاگردان مكتب بزرگ و مهم و ارزشمند وي هيچكدام
