
است. مخالفان و منكران در دوران اوليا و پيامبران خدا: هماره به دنبال آسيب و كشتن و از بين بردن آنها به هر نحوي بودهاند و تمام ابزار خود را صرف اين كار مينمودند اما برگزيدگان الهي بارها از راههاي غير عادي از گزند آنان در امان ماندهاند و يا در عذاب فراگير بر قومشان به گونهي معجزهآسايي نجات يافتهاند. حضرت لوط(عليه السلام) يكي از آنان است كه در ديدار بافرشتگان اين مژده را دريافت نمود كه از نجات خواهد يافت: “فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَه”.333
24. تسخير موجودات
بسياري از انسانها در ذهنشان هم نميگنجد كه روزي موجودي جز اعضاي بدن خويش را براي خود رام نمايند چرا كه اين كار، امري ناشدني مينمايد. اما برخي اولياي الهي به راحتي، همه يا بخشي از عالم را در در دست قدرت الهي خويش داشتند.
24-1. تسخير جن
گونهاي ديگر از خارق عادتهاي اولياي خدا كه در قرآن كريم يادكرد شده، اين بود كه برخي جنيان نيز بهمانند يك كارگزار امين گوش به فرمان يك وليّ خدا بودند و برخي از آنها، از سران كشور و حكومت آن وليّ خدا بودند در حالي كه خود، توان بر انجام امور غير عادي داشتند:”حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِن” عفريت يكي از آنها بود كه مدعي توانايي بر آوردن تخت پادشاه سبا در کمتر از نشت و برخاستي بود.334 قدرت زياده بر تصورى كه عفريت از جن به پيشگاه سليمان پيامبر(عليه السلام) اظهار نمود از شئون احاطهي ملكوتى و استخدام و تسخير سليمان پيامبر(عليه السلام) است كه به آن عفريت از جن افاضه نموده و به احضار تخت ملكه سبأ واداشت كه در ظرف چند ساعت آن را از كشور سبأ (صنعا)، به شهر اورشليم، پايتخت پادشاهى سليمان(عليه السلام) بياورد.
با توجه به اين نكته، چنانچه عفريت از جن لياقت و ظرفيت افاضه بيشترى ميداشت در كمترين لحظهاى تخت ملكه سبأ را به پيشگاه سليمان(عليه السلام) حاضر مىنمود همچنانكه آصف، وزير سليمان كه بخشي از علم كتاب را دارا بود استعداد آن را داشت و در كمترين درنگى دستور او را انجام داد.
و بناهاي چيرهدستي از جنيان و فروروندگان در درياها كه يكي، جواهر بياورد و آن يكي ساختمانها بسازد.335 بيشك چنين بنا و ساختمان محراب و تمثال درختان و استخراج لؤلؤ و مرجان از قعر دريا كه گروهى از جن درباريان سليمان(عليه السلام) انجام ميدادند گر چه امري خارق عادت مي نمايد نيز از مقوله موهبت سليمان پيامبر(عليه السلام) و تسخير او بوده است.336
در دستگاه حضرت سليمان(عليه السلام) جنيان نيز ميتوانند به عنايت ولايت پيامبر خدا نيروي شگفت مييابند چنانكه عفريت از جنيان نيزدر راستاي اجراي دستور حضرت سليمان(عليه السلام)، چنين ادعايي ميكند كه تخت ملكه سبأ را پيش از اين كه نشست و برخاست كنيد به حضورتان حاضر مي كنم.337 كلام ديگر اين ست كه: تسخير شياطين به معناي تسخير هر جنى است كه بناكنندهي خانههاى بلند و عمارتهاى مستحكم باشند.338
24-2. تسخير حيوانات به دست سليمان(عليه السلام)
امر شگفتآور ديگري كه از يك وليّ خدا، سليمان نبي(عليه السلام) ديده شد و در قرآن كريم بازگو شده است دانش سخنگويي با پرندگان است: “عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْر: به ما زبان مرغان آموختهاند.” همين مرغان هوايي كه با يك نگاه، از جاي خود ميپرند و به شاخهاي و يا حتي به سرزميني ديگر فرار ميکنند. بيشك اين كار، امري بس اعجازگونه و اعجابآورست و از دست كسي جز داوود و سليمان(عليهما السلام)، آنان كه دستشان در دست خدا بود برخاسته نيست. تعجببرانگيزتر اينكه: پرندگان، از مسخرات سليمان و در خيل لشكريانش بودند.339 هدهد چونان كارگزاري باهوش در خدمت ولي خدا بود: اين پرنده از دور دست گزارشي آن هم درست برايش آورد كه خود آگاه نبود و اعجاب برانگيز تر اينكه به گونه اي وضعيت سرزمين سبا را كارشناسانه گزارش ميدهد مسائل توحيدي را بررسي كرده و كفر آنها را نمايان ميکند كه گويا در دانشگاههاي سياسي بر اين امر آموزش ديده است و پيامبر خدا دوباره او را به مأموريت بزرگي ميفرستد و آن مرغ هموايي، مو به مو انجام ميدهد. اين چنين كارها همه در اختيار و توان يك ولي خداست كه مرتاضان و جادوگران و جن گيران به توحيد و كفر كاري ندارند.340
چون سليمان را سراپرده زدند
جمله مرغان ترك كرده جيك جيك
هدهد ايشان پي تقديس را
هدهدي نامه بياورد و نشان
پيش او مرغان به خدمت آمدند341
با سليمان گشته اَفْصَح مِن اَخيك342
ميگشايد راه صد بلقيس را343
از سليمان چند حرفي با بيان344
با مرغان هوا سر و سرّي داشت چرا كه خداوند متعال منطقالطيرش داد:
منطق الطيران خاقاني صداست منطق الطير سليماني كجاست345
او صداي موران ميشنيد و سخنانشان را ميدانست و يا با فهميدن سخن مورچگان به خنده درآمد: “… فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها…:… مورى گفت: اى مورچگان به خانههاى خود در آييد تا سليمان و لشكريانش نادانسته شما را درهم نشكنند… پس [سليمان] خندان از گفته آن [مورچه] تبسّمى كرد….”
پس سليمان از دلش آگاه شد
آن كسي كه بانگ موران بشنود
كز دل او تا دل او راه شد
هم فغان سر دوران بشنود346
24-3. تسخير كوه توسط حضرت داود(عليه السلام) و نيروي شگرفش
از كارهاي شگفت روزگار داود پيامبر(عليه السلام) يكي اين بود كه کوهها رام او بودند و به دستور او بودند:” سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ: كوهها را براى داوود رام ساختيم كه با او تسبيح مىگفتند”.347
كوه با داود گشته همرهي
لحن داودي به سنگ و كُه رسيد
هر دو مطرب مست در عشق شهي348
گوش آن سنگين دلانش كم شنيد349
24-4. تسخير و همنوايي مرغان هوا با داود(عليه السلام)
افزون بر همراهي كوهها با داود در تسبيح خداوند، پرندگان آسمان نيز همنواي صداي محبوب او بودند تا ميخهاي زمين و مرغان هوا تسبيح خويش را با اوراد آن ولي خدا به جاي آورند” سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْر:… و مرغان را [نيز رام كرديم]”.350
كوه و مرغان هم رسايل با دمش
لحن داودي چنان محبوب بود
هر دو اندر وقت دعوت مَحْرمش351
ليك بر محروم بانگ چوب بود352
24-5. تسخير باد
تندبادي كه سفر يك ماهه را به اندك زماني انجام ميداد رام و مسخر سليمان بود هر جا كه تصميم ميگرفت به فرمان او نرم و روان ميشد كه هر اندازه و گونه كه بخواهد آن را تنظيم كند و به اين سو آن سو رهبري كند:” لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْري بِأَمْرِه…: و براى سليمان باد تندرو را [رام كرديم] كه به فرمان او به سوى سرزمينى روان مىشد كه در آن بركت نهادهايم”.353 اما امروزه كه در دوران پست مدرن به سر ميبريم بادها چنان بي اختيار بيابانها و خيابانها را در مي نودند و ويرانه به جاي ميگذارند
و در کشتيهاي بزرگ را به تلاطم ميافکنند كه مجالي براي انديش در مهارش نميگذارند چه
رسد به رام كردنش. و از اين رو كار سليمان آن لي پر توان خدا امري فرامعمول و خارق عادت به شما ميرود.
باد حمال سليماني شود
صرصرى مىبرد بر سر تخت شاه
بحر با موسي سخن داني شود354
هر صباح و هر مسا يك ماهه راه355
كوتاه اينكه، عالمي در دست سليمان نبيّ(عليه السلام) بود. ابر و باد و جن و انس و حيوان در تسخير يك وليّ خدا و پيامبري پادشاهگونه از اموري است كه بهمثل آن در تاريخ نيامده است.
25. نرم شدن آهن در دستان وليّ خدا
آهن نماد سخت و نشكن بودن است و مايه جنگ و ستيز356 به گونه اي كه “براي برابر ساختن کوهها از آن بهره ميبرند.”357 اما در دستان دوستان خدا همچو موم نرم خواهد شد: “أَلَنَّا لَهُ الْحَديد: آهن را برايش نرم كرديم”358 چرا كه با نزديكي به قدرت مطلق تواني الهي يافتهاند. كاري شگفت كه داوود پيامبر(عليه السلام) انجام ميداد امري كه جز وليّ خدا را نشايد.
صنعت زرهسازي با دستان اين وليّ خدا آغاز شد.359
آهن اندر دست تو چون موم شد چون زره سازي ت را معلوم شد360
26. شگفتيهايي از برخي حيوانات
تا به اينجا همهي گفتهها در بيان نيروها و كارهاي حيرتآور آدمي بود. اما متعال تقدير خداوند
متعال، گاه بر اين مقدر شده است كه حيواني مجراي امري اعجازآور شود و در قرآن كريم نمونهايي
از اين دست يافت ميشود.
26-1. كارهاي شگفت هدهد
پيغامبري هدهد، درك مسئلهي دقيق توحيد و نيز گزارش موحد نبودن ملكه سبأ و اهل ديارش به حضرت سليمان همراه با استدلال(عليه السلام)، چيزي فراي از منطقالطير حضرت سليمان(عليه السلام) است، كه سخن از فهم يگانگي خداوند متعال است كه آدمي را در حيرت بيشتري مينهد: “وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ…: و [سليمان] از حال مرغان پرس و جو كرد، آن گاه گفت: مرا چه شده است كه “هدهد” را نمىبينم يا [اينكه] غايب است…”” وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُون: او و قومش را [چنان] يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مىكنند و شيطان كارهايشان را برايشان آراسته، و آنان را از راه [خدا] باز داشته است، پس آنان راه نمىيابند”361
26-2. بازماندن سگ اصحاب كهف پس از صدها سال
با اينكه سگ از منفورترين جانداران در نزد آدميان جلوه نموده است اما فرمان الهي به شگفتيساز بودن همين موجود رقم خورده است و اين حيوان را با آن مردان خدا سالم و زنده نگه داشته است و چه شيرين ترسيم ميكند اين صحنه را قرآن كريم، آنجا كه ميفرمايد: “وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيد: و سگشان دو دستش را بر آستانهي در گشاده بود.”362
26-3. كار شگفتانگيز پرندگان در زمينگير كردن اصحاب فيل
در سالهاي پيش از اسلام، آنگاه كه خداوند نيرنگ فيلبانان را به تباهي كشاند، بدين وسيله كه:
“أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابيل: گروه پرندگان را بر آنان فرستاد.”، “[كه] به سوى آنان سنگريزههايى از سنگ گل مىانداختند.” و “سرانجام آنان را مانند باز مانده [كاه] جويده شده قرار داد.” 363
27. اعجابآوري كوه و درخت
پس از يادكرد نمونههاي قرآني از خارق عادتهاي رخداده شده بر مجراي حيوانات، مواردي نيز از مجرا شدن جمادات و نباتات ميآوريم.
27-1. شنود صدا از كوه از سوي موساي كليم(عليه السلام)
امور خارق عادتي كه از حضرت موسي(عليه السلام) در قرآن كريم بدان اشاره شده و سير پيامآوري ايشان، اينگونه مينمايد كه نخستين كار غريب ايشان همان شنيدن صداي مرموز از درون كوه است كه در كتاب الهي بازگو شده است. آنگاه كه “نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَن: از سوى راست [كوه] طور او را ندا داديم”364 و به راستي اين آغاز پيامبري ايشان بود تا “گروهى را بيم دهى كه پيش از تو هشدار دهندهاى به سوى آنان نيامده بود. باشد كه آنان پند پذيرند.”365
كوه طور از نور موسي شد به رقص
جسم خاك از عشق بر افلاك شد
عشق جانِ طور آمد عاشقا
صوفي كامل شد و رست او ز نقص366
كوه در رقص آمد و چالاك شد
طور مست و خر موسي صاعقا367
27-2. ديدن آتش از درخت و تكلم با خدا
درختي كه خداي تعالي از پس آن با موسي(عليه السلام) تكلم فرمود و در قرآن بدان اشاره شده است. در قرآن كريم، دو بار از درختي سبز “الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ”368 سخن رفته است. همان درختي كه آتشي از ان ديده شد: يكي كريمهاي كه ميگويد: آنگاه كه در وادي ايمن موسي آتش مي بيند به درخت نزديك ميشود و صدايي ميشنود كه ميگويد: “يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ”369 از اين آتش، به آتش موسي هم تعبير شده است و در مثنوي حكيم رومي هم آمده است.370 دوم آنكه مربوط است به استدلالي براي منكرين رستاخيز برين مضمون كه خدا كسي است كه آتش را در درخت سبز قرار داده كه شما از ان آتش ميافروزيد.371 و بهطور كلي قرآن از اين آتش درخت در چهار نوبت سخن آورده است.372
28. شكافت دريا
وقتي لشكر موسي(عليه السلام) به كرانه دريا رسيد و چاره اي براي گريز
