
بود. در جریان جنگ جهانی دوم، ان.جی. اسپایکمن یکی دیگر از جغرافیدانان نظریه «ریملند» (سرزمین حاشیه) را مطرح و پیشنهاد کرد که آمریکا سیاستی را در پیش گیرد تا به افزایش نفوذ دولت در هلال حاشیهای کمک کند. اس.بی.کوهن نظریهپرداز دیگر طرح «کمربند شکننده خاورمیانه» را مطرح کرد. در نظریه وی کمربند شکننده بدین صورت تعریف شده است که: «یک منطقه وسیع با موقعیت استراتژیک و… اشغال شده توسط دولتهای در حاشیه کشمکش که بین منافع متضاد قدرتهای بزرگ گیر کرده است.» (باقر زاده، ۱۳۸۴: ۱۲-۱۰)
سرشت قدرت ، ميزان همبستگي و واگرائي در آن ، ميزان نفوذ و مداخله قدرتهاي خارجي را تعيين مي كند و متقابلا تحولات آن بر چگونگي روند شكل گيري هر نوع از الگوي نظم نوين جهاني اثر مي گذارد. عناصر و عوامل مهم سياسي ، راهبردي ، فرهنگي و اقتصادي كه هر كدام به تنهايي ژئوپليتيك هر منطقه اي از جهان را شكل مي دهند ، همگي در خاورميانه جمع گرديده و با هم تلاقي دارند . همين پيچيدگي و اجتماع عوامل كلان در اين منطقه وسيع،به خاورميانه در سياست بين الملل نقش محوري بخشيده است . (دهشيري، 1383: 95)
به عقیده مانوئل کاستلز در آغاز هزاره جدید، خاورمیانه سهم بالایی از بحرانهای عمومی را به خود اختصاص خواهد داد. به عبارت دیگر وضعیت بحران در خاورمیانه نسبت به قرن بیستم شدیدتر خواهد بود.
در پروژه کلان «چالش قرن جهانی» که بهوسیله موسسه مطالعات استراتژیک ملی دانشگاه دفاع ملی آمریکا انجام شد، بر این نکته تأکید شده که بدون توجه به خاورمیانه، استراتژی ملی تمامی قدرتهای بزرگ ناقص خواهد بود. به عبارت دیگر حضور در فضای جهانی بدون تکیه بر خاورمیانه غیر ممکن است. بدون شک جوهره متباین ژئوپلیتیک خاورمیانه، آن را از سایر حوزهها متمایز ساخته و آن را به موقعیتی بی بدیل در گستره جهانی رهنمون ساخته است. (بای، ۱۳۸۳: ۴۵۲)
علاوه بر اهمیت ژئوپلیتیکی و استراتژیکی منطقه خاورمیانه، اهمیت اقتصادی این منطقه نیز بسیار حیاتی بوده و توجه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را در طول تاریخ بهویژه پس از دوران کشف نفت و اهمیت حیاتی آن در صنایع، به خود جلب نموده است. اهمیت انرژی در دنیای صنعت و به فروش رساندن کالاهای صنعتی در بازارهای مصرفی بر کسی پوشیده نیست و این منطقه دارای هر دوی آنهاست. هم ذخیره عمده انرژی جهان را در خود نهفته دارد و هم بازارهای پرمصرف آن منافع خیرهکنندهای را به ارمغان میآورد. بنابراین در دوره جنگ سرد این منطقه از حساسترین مناطق تحت نفوذ دو بلوک شرق و غرب به شمار میرفت. با پایان گرفتن جنگ سرد و یکجانبهگرایی ایالات متحده نیز از اهمیت این منطقه کاسته نشده و همچنان محل تعارض منافع آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی محسوب میشود. تنشهای موجود میان کشورهای منطقه در زمان جنگ سرد، مسابقه تسلیحاتی بزرگی را به وجود آورد که همین مسابقه تسلیحاتی بهعنوان یکی از محلهای درآمد استراتژیک ابرقدرتها و قدرتهای جهانی محسوب می شد. (سلیمانی، ۱۳۷۹: ۱۳۶)
منابع گسترده انرژی خاورمیانه باعث شده است که قدرتهای رقیب بالقوه آمریکا، یعنی اروپا، ژاپن و چین برای به گردش درآوردن موتور محرکه اقتصاد و قدرت خود بدان وابسته شوند و در نتیجه کنترل و تسلط کامل بر این مناطق، توان رقبا و اعمال فشار بر آنها را در اختیار آمریکا قرار میدهد.
خاورمیانه از لحاظ ژئوپلیتیک و ارتباطات بهطور سنتی در چهارراه جهانی قرار داشته و کنترل آن بسیار بااهمیت است. از نظر مسائل فرهنگی هم، خاورمیانه تنها منطقهای است که بهصورت یکپارچه در برابر فرآیند جهانی شدن مقاومت کرده است. در بسیاری از موارد حضور پر رنگ اسلام در منطقه باعث شده است که ایده جهانی شدن موفق به نفوذ در خاورمیانه نشود. (امینیان، ۱۳۸۴: ۱۰-۱۱)
در ادامه به بررسی موقعیت خلیج فارس در منطقة خاورمیانه بهعنوان یکی از کلیدیترین و مهمترین منابع در موقعیت راهبردی خاورمیانه پرداخته میشود
۱-۴- خلیج فارس:
خلیج فارس مرکز ظهور نخستین تمدنها و خاستگاه پیامبران عظیم الشان بوده و تمدنهای درخشان بسیاری پس از ظهر و شکوفایی از این نقطه به سایر نقاط جهان راه یافته است که مهمترین آنها تمدنهای منصوب به اقوام آکادی، ایلامی، سومری، کلدانی، آشوری، بابلی، مصری، کنتان و فنیقی بوده است. ایرانیان نیز تمدن عظیم خود را در این منطقه بنا نهادند.
در میان مناطقی که در بخش موسوم به خاورمیانه بهعنوان مناطق ژئوپلیتیک مستقل و متمایز شناخته میشوند، خلیج فارس مدل منحصر بفردی از یک منطقه ژئوپلیتیک را ارائه میدهد. این حوزه بهعنوان یک منطقة کارکردی در نظام جهانی از هشت واحد سیاسی یا کشور مجاور یکدیگر تشکیل شده است که هویت خود را از خلیج فارس گرفته و حول آن گردآمدهاند. در میان هشت کشور خلیج فارس، یکی از پهناورترین کشورهای جهان (عربستان سعودی) و یکی از کوچکترین آنها (بحرین) دیده میشوند. همچنین یکی از کهنترین کشورهای جهان (ایران) همراه یکی از جدیدترین آنها (امارات متحده عربی) در اطراف این دریا حضور دارند. از دیدگاه مذهبی اگرچه همة کشورهای منطقهی خلیج فارس مسلماناند، ولی نمونة منحصر به فرد برخی تفاوتهای مذهبی دنیای اسلام در این منطقه دیده میشود. هشت واحد سیاسی ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت، عمان، قطر، امارات متحده عربی و بحرین در اطراف این خلیج هویت بزرگی را شکل دادهاند. (مدنی، ۱۳۸۵: ۱۵۲-۱۵۱)
با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد در منطقه، نه تنها از اهمیت ژئوپلیتیکی خلیج فارس کاسته نشد بلکه این اهمیت به لحاظ یکهتازی ابرقدرت بهجای مانده از دوران جنگ سرد اهمیتی روزافزون یافت و تحولاتی را در منطقه رقم زد. این تحولات بر کشورهای پیرامونی خلیج فارس که در ضمن خود را صاحبان سنتی آن میدانند نیز تأثیر گذاشت. منطقه خلیج فارس با چهار حوزه ژئوپلیتیکی مشخص ارتباط دارد که عبارتاند از:
۱- حوزه شبه قاره در شمال شرق
۲- حوزه ایران در شمال
۳- حوزه شبه جزیره عربستان در جنوب
۴- حوزه میانرود (بینالنهرین) در شمال غرب
حوزههای چهارگانه مزبور بر حوزه خلیج فارس تأثیر گذاشته و هویت ژئوپلیتیکی آن را شکل میدهند. از این رو مسائل خلیج فارس را باید حاصل ترکیب و التقای مسائل و دیدگاههای خاص چهار حوزه مزبور دانست.
حوزههای ژئوپلیتیکی دارای نیروهای همگرا و واگرا در درون خود میباشند که تحت شرایط خاص عمل نموده و دایم با یکدیگر در حال رقابت هستند. اگر در این کشمکش و رقابت نیروهای همگرا توفق یابند در آن حوزه الگوی رفتاری تعاون شکل خواهد گرفت که این الگو صلح و همگرایی را به دنبال دارد. در صورتی که نیروهای واگرا و تجزیه گرا چیرگی یابند، الگوی رفتاری خصومتآمیز را در این حوزه شکل میدهند که مولد تنش و ناامنی است. برخی از این نیروها ماهیت جغرافیایی دارند. در حالی که برخی دیگر از ماهیت سیاسی- اقتصادی برخوردارند. نیروهای واگرا و همگرا نشأت گرفته از تفاوتها و تجانسهای ساختاری و اشتراک دیدگاههایی میباشند که هر کشور براساس آرمانها و منافع ملی خود به آن دست یافته است. (حافظ نیا،۱۳۸۱: ۴۴-۴۵)
از جمله نیروهای تأثیرگذار بر ساختارهای سیاسی – امنیتی خلیج فارس، قدرتهای جهانی در دورههای گوناگون بودهاند. آنگونه که در دوره استعمار، خلیج فارس صحنه رقابت قدرتهای استعمارگر اروپایی بود. ظهور انگلستان بهعنوانی قدرتی در سطح جهانی و شکست پرتغالیها در خلیج فارس، باعث تثبیت موقعیت و حضور درازمدت انگلیسیها در این منطقه شد. همجواری خلیج فارس با هندوستان بهعنوان مستعمره انگلیس و کشف نفت از دلایل اهمیت منطقه برای این کشور بود. جنگ جهانی اول که به فروپاشی امپراتوری روسیه، آلمان و عثمانی منجر شد، در مجموع تثبیت حاکمیت و تسلط انگلستان بر خلیج فارس را در پی داشت، بهگونهای که حاشیه جنوبی خلیج فارس بدون هیچگونه رقابت جدی در اختیار انگلستان قرار داشت. این کشور تا سال ۱۹۶۸ نقش مدیر را در منطقه بر عهده داشت و بر درگیریهای محلی و دخالتهای خارجی نظارت میکرد.
پس از جنگ جهانی دوم آمریکا بهعنوان تنها قدرتی که کمترین آسیب را از جنگ دیده بود توانست نقش قدرتمندانهای در عرصه بینالملل و بهتبع آن در خلیج فارس ایفاء کند. علاوه بر آن رویدادهایی چون نهضت ملی شدن نفت در ایران در سال ۱۹۵۱ و افزایش پیوندهای رژیم پهلوی و امریکا بعد از کودتای معطوف به براندازی دولت مصدق، کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و براندازی رژیم پادشاهی دارای پیوندهای قوی با انگلستان در سال ۱۹۵۸، استقلال کویت در سال ۱۹۶۱ و افزایش پیوند دولتهای منطقه با آمریکا باعث محدود شدن قدرت و نفوذ انگلستان در خلیج فارس شد.
در دهههای بعد امنیت و انرژی دو موضوع کلیدی در توجه قدرتهای جهانی به خلیج فارس بوده است. بهعنوان نمونه نخستین راهبرد سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با منطقه خلیج فارس در سال ۱۹۵۱ تحت عنوان (دکترین ترومن) منتشر شد. ترومن در دکترین خود آورده بود که کشورهای این منطقه دارای نیمی از ذخایر نفت جهان میباشند و بهمنظور پایداری و مقاومت در برابر فشارهای اتحاد جماهیر شوروی و افزایش ثبات و امنیت در منطقه لازم است برنامههای امنیتی دوجانبه برای کمک به کشورهای آزاد این منطقه تدوین شود. (هندرسن، ۱۳۸۳: ۳۸)
در تعیین جایگاه و موقعیت دولتهای خلیج فارس در سطح نظام منطقهای و بینالملل، نوع و سطح روابط آنها با قدرتهای غربی مهمترین عامل محسوب میشود. ویژگیهای ژئوپلیتیک ساختاری این کشورها و همجواری با قدرتهای منطقهای، یکی از دلایل اصلی تعامل آنها با قدرتهای فرامنطقهای در جهت توازن سازی میباشد. یکی از مهمترین نهادهایی که کشورهای منطقه درصدد توازن سازی قدرت بهوسیله آناند، تأسیس شورای همکاری خلیج فارس بوده است. تأسیس شورای همکاری خلیج فارس بهعنوان چارچوبی جدید برای تضمین بقا و افزایش امنیت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و افزایش سطح پیوندها و روابط استراتژیک با آمریکا از سوی دیگر است. همچنین تحت تأثیر تحولاتی چون انقلاب اسلامی ایران، اشغال نظامی افغانستان و بخصوص جنگ ایران و عراق و در راستای هماهنگسازی فعالیتهای امنیتی کشورهای عضو، این شورا آغاز بکار کرد.
تحول مهم دیگر در خلیج فارس حوادث یازده سپتامبر و سیاست امنیتی آمریکا در مقطع جدید است؛ که کشورهای خلیج فارس را در شرایط دشوار و پیشبینینشدهای قرار داد. ویژگی تهاجمی سیاست آمریکا، تأکید بر جنگ پیشگیرانه و قراردادن مفهوم تروریسم در کانون توجه جهانی، امکان پی گیری سیاستهای فعال توسط کشورهای خلیج فارس را کاهش داد. اتهام حمایت مالی برخی کشورهای منطقه از گروههای بنیادگرا، تحول در عراق به نفع شیعیان و موقعیت بهتر ایران در این کشور، پیچیدگیهای امنیتی و سیاسی منطقه خلیج فارس را افزایش داده است. (ادریس،۱۳۸۱: ۴۶-۴۵)
۲-۴- جايگاه خليج فارس در تأمین انرژي جهان
منطقه خليج فارس با در اختيار داشتن سه چهارم ذخاير شناخته شده نفت جهان، اصلیترین منبع انرژي فسيلي در دنيا است. كشورهاي منطقه خليج فارس شامل ايران، عراق، عربستان، كويت، قطر، امارات متحده عربي و عمان، با ۷۱۵ ميليارد بشكه نفت، بيش از ۶۰ درصد ذخاير شناخته شده جهان را در اختيار دارند. (belkin, ۲۰۰۸:۱۷)
در پايان سال ۲۰۱۰ عربستان سعودي با بيش از ۹/۲۵۹ ميليارد بشكه ذخيره نفت، حدود ۲۱% درصد ذخاير جهان را در اختيار داشته است. ايران با ۶/۱۳۷ ميليارد بشكه نفت بعد از آن قرار دارد، عراق با ۱۱۵ ميليارد بشكه، كويت با ۵/۱۰۱ ميليارد بشكه و امارات متحده عربي با ۸/۹۷ ميليارد بشكه به ترتيب بالاترين ذخايرشناخته شده جهان را دارند. بدين ترتيب، دارندگان اصلي ذخاير شناخته شده نفت جهان، پنج كشور ساحلي خليج فارس میباشند. (www.eia.doe.gov)
از نظر منطقهای خاورميانه با ۷۴۳ میلیارد بشکه که ۷۱۵ ميليارد آن متعلق به منطقه خليج فارس است مقام نخست ذخاير نفت جهان را دارد. آمريكاي شمالي با ۲۱۳ ميليارد در رتبه بعدي میباشد. (۲۰۰۹,www.bp.com) كشورهاي خليج فارس از نظر توليد نفت نيز از جايگاه بالايي
