
برخوردارند. در سال ۲۰۰۸، هشت كشور خليج فارس (ايران، امارات متحده عربي، بحرين، عراق، عربستان سعودي، عمان، قطر، كويت) حدود ۹/۳۱ درصد نفت جهان را توليد کردهاند. براساس آمار اداره اطلاعات انرژي آمريكا، توليد نفت در خليج فارس از ۲۴ ميليون بشكه در سال ۲۰۰۸ به بيش از ۳۸ ميليون بشكه در روز تا سال ۲۰۱۵ خواهد رسيد. بر اين اساس درصد توليد نفت اين كشورها در كل توليد نفت جهان از ۲۸ درصد به ۳۳ درصد در سال ۲۰۳۰ افزايش خواهد يافت. (۲۰۰۸,www.bp.com) كشورهاي منطقه خليج فارس از نظر ذخاير گازي نيز با مالكيت حدود ۶/۴۰ درصد از كل ذخاير گازي رتبه نخست جهان را دارند. (چمنكار، ۱۳۸۷: ۱۳۴) طبق برآوردهاي اداره اطلاعات انرژي در سال ۲۰۰۹، خاورميانه ۵۹۱/۲ تريليون متر مكعب گاز شناخته شده را دارد و منطقه اورآسيا با ۹۹۳/۱ تريليون متر مكعب در مقام دوم جاي ميگيرد. از مجموع ذخاير گاز طبيعي جهان كه ۵۳/۱۷۹ تريليون متر مكعب است، ۶/۴۰ درصد در خاورميانه، ۷/۳۵ درصد در اوراسيا، ۹/۷ درصد در آسياي شرقي ۸/۷ درصد در آفريقا، يك چهارم درصد در آمریکای شمالي و ۴ ۰۰% درصد در آمريكاي جنوبي و مركزي قرار دارد. (۲۰۰۹,www.eia.gov) در منطقه خليج فارس نيز ايران و قطر بالاترين حجم ذخاير گازي را در اختيار دارند. پارس جنوبي بهعنوان بزرگترین ميدان گازي جهان در مرز اين دو كشور قرار دارد. كشورهاي منطقه خليج فارس بهرغم برخورداري از بيش از ۳۵ درصد ذخاير گاز طبيعي جهان، كمتر از ۱۰ درصد توليد جهان را دارند. (نوبخت و قديمي، ۱۳۸۷: ۱۷۹)
۵- انرژی خاورمیانه
خاورمیانه سه قاره اروپا، آسيا و آفريقا را به هم پيوند میدهد و بخشي از يك سيستم اتصال به درياي مديترانه، درياي سرخ و اقيانوس هند محسوب ميشود. خليج فارس، بهعنوان یکی از منابع مهم در منطقة خاورمیانه، از سده نوزدهم بخشي از حوزه نفوذ دولت انگليس و پس از جنگ جهاني دوم حوزه نفوذ مشترک آمريکا و انگليس بوده است. کشف و استخراج نفت در کشورهاي حاشيه اين خليج و جزیرههای آن بر اهميت خليج فارس در چند دهه اخير بسي افزوده و آن را به يکي از مهمترین منطقههای استراتژيکي جهان بدل ساخته است. نزديک به ٦٥ درصد ذخيره نفتي جهان و ۴۰ درصد منابع گاز در اين منطقه قرار دارد. (Sajedi, ۲۰۰۹: ۷۷)
در طبقهبندي مناطق استراتژيك، خليج فارس همچنان در کانون توجه قدرتهاي بزرگ قرار دارد. اخلال در صادرات انرژي اين آبراه حتي براي يك مدت كوتاه، میتواند زندگي در كشورهاي صنعتي را تهديد كند. (همان: ۷۸-۷۷) در برنامه انرژي دولت ايالات متحد آمريکا مصوب سال ٢٠٠١ آمده است: «کشورهاي صادرکننده نفت واقع در خاور نزديک همچنان براي ثبات تأمین نفت جهان داراي اهميت مرکزي هستند و منطقه خليج فارس بهعنوان مرکزيترين نقطه در سياست انرژي ايالات متحد آمريکا باقي خواهد ماند». علت اهميت حياتي منطقه خليج فارس را فادل گايت1، متخصص سابق شرکت نفتي اکسون موبيل در اواخر سال ٢٠٠١ در يک سخنراني براي سرمايهگذاران بزرگ آمريکايي چنين برشمرده است: «شيوه زندگي ما مستلزم مصرف ۲۰ ميليون بشکه نفت در روز است که نيمي از آن بايد وارد شود. ما شبيه بيماري هستيم که زندگي او وابسته به تزريق مداوم نفت است… اينجا مسئله مرگ و زندگي در ميان است». (پهلوان و برومند، ۱۳۸۷: ۵۵) با توجه به اينكه خليج فارس ۸ كشور ساحلي خود را با اقيانوس هند مرتبط میکند، بهصورت يك منطقه عملياتي، همواره در استراتژیهای نظامي موردتوجه بوده است.
۱-۵- جایگاه شمال آفريقا در تأمین گاز جهان
شمال افریقا از جمله حوزههای مورد بحث در ژئوپلیتیک خاورمیانه بشمار میرود. اگرچه در مقایسه با خلیج فارس اهمیت کمتری دارد، اما زمانی که امنیت انرژی و سیاستهای متنوع سازی منابع تأمین انرژی مطرح میشود، شمال آفریقا موردتوجه قرار میگیرد. این منطقه به دلیل همجواری با قاره اروپا شریک در دسترس و مهمی در بحث تأمین انرژی است و عمده حوزههای انرژی این منطقه توسط شرکتهای اروپایی استخراج و به مقصد کشورهای جنوبی اتحادیه اروپا فرستاده میشود.
در شمال آفريقا، ليبي و مصر نيز پتانسيل عرضه گاز به اروپا را دارا هستند. تحریمهای سازمان ملل و آمريكا در سالهای گذشته مانع از دستيابي به منابع انرژي ليبي بوده است. (North Africa- An Energy Source for Europe، ۲۰۴۴: ۱) با لغو تحریمهای ليبي از سپتامبر ۲۰۰۳ شرايط بهسرعت متحول شده است و زیرساختهای انتقال انرژي بهسرعت در حال توسعه هستند. پروژه «گرين استريم»2 كه گاز ليبي را به ايتاليا منتقل میکند در اكتبر ۲۰۰۴ تكميل شد. از زمان لغو تحريمها، چندين كمپاني در حال توسعه ظرفيت صادرات گاز مايع اين کشور هستند و اين شرايط فراهم شده است تا در ده سال آينده چند ترمينال بزرگ گاز مايع احداث شود.
در سال ۲۰۰۵ شمال آفريقا ۳۸ درصد از واردات گاز اروپا را تأمین كرده است. اين ميزان در مقايسه با سال ۲۰۰۳، ۱۰ درصد افزايش يافته است. (همان: ۲) روابط اتحاديه اروپا با كشورهاي حوزه خليج فارس و شمال آفريقا در طي اين چند سال بهبود يافته است. توجه به خاورميانه در راستاي استراتژي متنوع سازي انرژي اتحاديه اروپا، بسيار بااهمیت میباشد.
واردات گاز اتحاديه اروپا از خاورميانه در سال ۲۰۰۵
درصد از صادرات كشورهاي صادرکننده به اروپا
الجزایر ۶ .۲۰
لیبی ۱.۹
مصر ۱.۸
قطر ۱.۸
عمان ۰.۷
کل ظرفیت MENA 26.8
Source:EuropeanCommission,EnergyStatistics pocketbook2007.www.eu.com.
طبق برآوردهای اداره اطلاعرسانی انرژی آمریکا، تقاضای جهانی گاز از ۳۶ تریلیون فوت مکعب در سال ۱۹۷۰، ۵۳ در سال ۱۹۸۰، ۷۳ در سال ۱۹۹۰، به ۱۰۰ تریلیون فوت مکعب در سال ۲۰۰۵ افزایش یافت. این میزان در سال ۲۰۱۵ به ۱۳۳، در سال ۲۰۲۰ به ۱۵۳ و در سال ۲۰۲۵ به ۱۷۶ تریلیون فوت مکعب خواهد رسید. این رقمها نشاندهنده آن است كه تقاضای جهانی در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۵ بیش از ۹۰ درصد افزایش خواهد داشت. (www.iea.org, ۲۰۱۲: ۱)
۲-۵- ذخایر گاز خاورمیانه و آفریقای شمالی
خاورمیانه و آفریقای شمالی در حال حاضر ۸/۴۰ درصد از ذخایر اثباتشده گاز دنیا را به خود اختصاص دادهاند (۳۶ درصد در خاورمیانه و بقیه در الجزایر مصر و لیبی). ذخایر گازی این دو منطقه از سال ۱۹۸۲ تاکنون دو برابر شده است، بهگونهای كه از ۲۶ تریلیون متر مکعب در سال ۱۹۸۲ به ۴۹ در سال ۱۹۹۲ و ۶۳ TCM تریلیون مترمکعب در سال ۲۰۰۴ رسیده است. گفتنی است این میزان رشد بهرغم محدودیتهای موجود در اكتشاف و بهرهبرداری نفت و گاز به واسطه جنگ و درگیریهای داخلی از قبیل آنچه در الجزایر، ایران، عراق و لیبی وجود داشته، به دست آمده است. اداره اطلاعات انرژی آمریکا و شرکت بی پی، ذخایر گازی این کشورهای را به شرح زیر اعلام کردهاند: بحرین ۹۰/۰ تریلیون متر مکعب TCM یا ۱ درصد از كل ذخایر جهان، ایران ۷/۲۶ TCM یا ۲/۱۵ درصد، عمان ۸۳/۰ TCM یا ۵/۰ درصد، قطر ۴/۱۴ TCM یا ۲/۹ درصد، عربستان سعودی ۴/۶ TCM یا ۱/۴ درصد، امارات متحد عربی ۰۱/۶ TCM یا ۹/۳ درصد، عراق ۱/۳ TCM یا ۲ درصد، یمن ۴۸/۰ TCM یا ۳/۰ درصد، سوریه ۲۴/۰ TCM یا ۲/۰ درصد و سایر كشورهای خاورمیانه ۰۵/۰ TCM. در آفریقای شمالی، الجزایر ۵۲/۴ TCM، مصر ۶۶/۱ TCM و لیبی ۳۱/۱ TCM.
طبق برآورد شرکت بی پی سهم کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا از ذخایر گازی جهان در سال ۲۰۰۳ افزون بر ۴۷ درصد است. گفتنی است که اهمیت ذخایر این منطقه رو به افزایش است. طبق گزارش EIA كل ذخایر گاز جهان نزدیک به ۱۷۵ تریلیون مترمکعب برآورد میشود و انتظار میرود که خاورمیانه و شمال آفریقا، ۲۵-۲۰ درصد دیگر از ذخایر كشف نشده دنیا را در اختیار داشته باشند. اگرچه آمریكا از بزرگترین مصرفکنندگان گاز دنیا محسوب میشود، اما برآوردها نشان میدهند كه كمتر از ۱۰ درصد از ذخایر باقی مانده دنیا را در اختیار دارد. بهطور كلی این كشور به واردات گاز طبیعی، بهویژه از كانادا و مكزیك، وابسته است. اروپا یكی از مصرفکنندگان رو به رشد گاز است. ذخایر گاز این قاره روبه پایان و به واردات از کشورهای تازه استقلالیافته شوروی سابق، خاورمیانه و آفریقای شمالی وابسته است. به گفته برخی منابع، اروپا تا سال ۲۰۲۰ مجبور خواهد بود تا ۶۰ درصد از گاز طبیعی مصرفی خود را وارد كند. ژاپن و بسیاری از كشورهای در حال توسعه آسیا نیز، دارای ذخایر بسیار اندك هستند.
۶- ویژگیهای ساختاری خاورمیانه
۱-۶- عدم توسعهیافتگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی
نهادهای دموکراتیک بیشتر در میان ملتهایی میماند که آمادگی پذیرش و بهرهگیری از آنها را داشته باشند. این آمادگی نیازمند درجهای از توسعهیافتگی اقتصادی- سیاسی و اجتماعی است. برای مثال براساس گزارش سازمان توسعه انسانی در جهان عرب تولید ناخالص داخلی ۲۲ کشور عربی روی هم به نصف تولید داخلی اسپانیا هم نمیرسد. همین گزارش اظهار میدارد که درآمد یک سوم کشورهای غیرنفتی عرب خاورمیانه کمتر از دو دلار در روز است. در اکثر این کشورها فقر اکثریت و غنای اقلیت وجود دارد که این امر ناشی از اعمال حاکمیت یک طبقه خاص از جامعه است. درصد مشارکت زنان در مسائل سیاسی خاورمیانه بسیار پایین بوده بهطوری که تنها ۳ درصد از کل کرسیهای پارلمان در کشورهای خاورمیانه به زنان میرسد. درجه سواد و آگاهی مردم خاورمیانه نسبت به بسیاری از مناطق جهان در سطح پایینی قرار دارد.
طبق گزارش سازمان توسعه انسانی در جهان عرب در اواخر دهه پایانی قرن بیستم آمده است که نزدیک به ۴۰ درصد اعراب خاورمیانه بیسوادند که از این مقدار دوسوم را زنان تشکیل میدهند.
فقر فرهنگی از موانع اصلی استقرار حاکمیت مردم یا دموکراسی است. چراکه مردمی که به حق و حقوق خود جهت نظارت و دخالت در مسائل سیاسی و اجتماعی خودآگاه نباشد، نمیتواند از حقوق خود استفاده و از آن دفاع نماید. (ساجدی، ۱۳۸۶: ۴۰-۳۹)
۲-۶- ساختار نظامهای غیردموکراتیک خاورمیانه
در منطقه خاورمیانه هنوز نظامهای سلطنتی و مذهبی مانند عربستان سعودی، کویت، عمان، یمن و غیره وجود دارند. در آمار خانه آزادی که در سال ۲۰۰۹ انتشار یافت از مجموع ۲۲ کشور عربی در خاورمیانه ۱۵ کشور در زمره کشورهای استبدادی و ۷ کشور دیگر تنها دارای آزادیهای نسبی قرار داشته اند. بسیاری از ساختارهای سیاسی این نظامها برای سالیان طولانی زیر سیطره نظامهای پادشاهی با گرایشات قبیلهای، عشیرهای و مذهبی بوده و رهبران کشورهای خاورمیانه از این گرایشها بهعنوان منطق سیاست و کشورداری برای بقای حکومت خود بهره گرفتهاند. اینگونه نظامهای سیاسی منافع فرد و یا یک گروه خاص را برتر از منافع جامعه یا کشور برشمرده و اجازه مشارکت دیگر لایههای جامعه را در ساختار سیاسی خود نمیدهند. بدین سبب است که اینگونه نظامها دموکراسی را یک خطر بزرگ برای بقای نظامهای خود تلقی میکنند، اما این نظامها همواره در حال مبارزه با مدرن سازی کشور هستند و تا آنجا با مدرن سازی موافقت مینمایند که بتوانند از آن به نفع خود بهره گیرند. در این نظامها آزادیهای سیاسی و اجتماعی تا بدان حد آزاد است که درباره موضوعات فرعی و سطحی گفتگو شود و این موضوعات باعث سرگرمی تودهها گردد. بنابراین نظامهای اقتدارگرا همواره سعی میکنند تا از تحقق دموکراسی در خاورمیانه جلوگیری نمایند. (ساجدی، ۱۳۸۹: ۱۱۵)
یکی از موانع اساسی دموکراتیزه شدن خاورمیانه وجود دولتهای رانتیر در منطقه است. دولتهای خاورمیانه در اکثر حوزههای اقتصادی حضور داشته و تسلط اقتصادی را نه تنها بر منابع طبیعی کشور بلکه بر دیگر بخشهای اقتصادی بهصورت گستردهای به وجود آوردهاند. در کشورهای خاورمیانه چون رقابت به انحصار تبدیل شده، بدین سبب رانت پدیدار میگردد. دولتهای مبتنی بر رانت با کسب درآمدهای سرشار بیآنکه مجبور به توزیع بخش قابل ملاحظهای از این درآمد بهصورت بهره به مالکین سرمایه و مالکین معادن یا نیروی کار باشند، موجب میگردد تا این دولتها از استقلال سیاسی- اقتصادی در عرصه کشور برخوردار گردند و طبقات اجتماعی را به خود وابسته نمایند و سیر
