
فرقه ویک مذهب یهودی تقسیم می شوند. (حق شناس کمیاب،1388: 55-54)
تقريباً هر يك از طوائف، در مناطق خاصي از اين كشور سكونت يافتهاند. شيعيان بهطور عمده در جنوب لبنان (صور، نبطيه، مرجعيون، بنتجبيل،…) و دره بقاع (بعلبك، هرمل،…) و حاشيه جنوبي بيروت موسوم به ضاحيه ساكن ميباشند. سنيها بهطور عمده در غرب بيروت، طرابلس، منطقه عكار، صيدا و اقليم خروب متمركز هستند. دروزيها اغلب در مناطق كوهستاني شامل مناطق شوف، عاليه، بيت الدين، حاصبيا و راشيا ساكن هستند. مسيحيان عمدتاً در شرق بيروت و در مناطق متن شمالي، زحله، كسروان، جبيل، جونيه و… زندگي ميكنند. بهطورکلی با توجه به روابط خوب دروزيها با بريتانيا و روابط خوب مارونيها با فرانسه، همه تلاشهاي استعمار بر آن بوده كه مناطق استراتژيك و ارتفاعات حساس لبنان را به هم پيمانان خود اختصاص دهند.
تجمع علماي مسلمين از مهمترین تشكيلات اسلامي موجود در لبنان است كه صدها تن از علماي شيعه و سني را دربر گرفته و سياست تقويت وحدت اسلامي و خنثي سازي طرحهاي تفرقهافكنانه صهيونيستي را پيگيري مينمايد.
ادوارد شیلز در مقالهای تحت عنوان «دورنمایی برای مدنیت لبنان» عنوان میکند:
«لبنان یک جامعه مدنی نیست، این کشور بسیاری از شرایط را دارد ولی فاقد یک اصل لازم و ضروری است و آن اینکه اعضای آن از لحاظ سیاسی مرتبط به جامعه لبنانند که تمایلی به انجام تعهدات ناشی از عضویت در جامعه را ندارند و نمیخواهند بر آنها نظارت شود مگر آنکه منافع حیاتی آنها مورد تهدید قرار گرفته باشد. منافع و مصالحی مانند مجموعه اعتقادات و وابستگی آنها (خویشاوندی و طایفهگرایی)، فرصتها و وابستگیهای گروهی (به گروه خاص تعلق داشتن). لذا جامعه لبنان فاقد همبستگی یا جامعه ملی یعنی فاقد هویت ملی واحد است». (Shils,۱۹۶۶: ۱۱.۱)
عامل مؤثر تنشهای داخلی لبنان ناشی از فرقهگرایی است که بر این کشور مستولی شده است. در ساختار سیاسی این کشور پستهای دولتی در حکومت، خدمات عمومی، ارتش و قوه قضاییه بر مبنای وابستگیهای طایفهای و مذهبی و نه بر پایه شایستگی افراد جامعه تقسیمبندی شده است. در نتیجه وفاداریهای فرقهای (طایفهای) بر تعلقات ملی برتری دارد. این سیستم سیاسی بافت جامعه لبنان را تضعیف، منافع و مصالح طایفهای را برخلاف وحدت ملی تحریک و تشویق و کشور را همواره به سوی بحرانهای داخلی هدایت میکند. (نادري سميرمي، ۱۳۷۶: ۸)
۴-۲-ساختار سياسي لبنان
حکومت در لبنان، جمهوري (از نوع دموکراتيک پارلماني) است و اصل تفکيک قوا در قانون اساسي اين کشور مورد تاکيد است. تشکیلات حکومتی لبنان دارای قوه مجریه، مقننه و قضائیه بوده که مسئولیت قوه مجریه به شورای وزیران واگذارشده که این شورا امور قوه مجریه را بر اساس احکام وارده در قانون اساسی اداره می کنند ورئیس جمهور رئیس دولت ، رئیس عالی دفاع و فرمانده کل نیرو های مسلح می باشد و او وزرای کابینه را منصوب می کند و یکی از آنها را به عنوان رئیس کابینه یا نخست وزیر تعیین می کند لازم به ذکر است تعداد وزرای مسلمان و مسیحی باید برابر باشند(نادری-سمیرمی،1376: 100-95).
قوه مقننه که قوه قانونگذاری است شامل 128 نفر میشود که نیمی مسلمان و نیمی مسیحی هستند که ریاست مجلس متشکل از یک رئیس شیعه ، نایب رئیس ارتدکس و دو منشی که مجلس انتخاب می کند. قوه قضائیه در لبنان به عنوان قدرت مستقل که دارای چارچوب مشخص و ضمانت اجرایی لازم می باشد است (نورآقایی و علیزاده،1387: 67-62).
تنوع مذاهب و طوائف در لبنان، در طول تاريخ سبب بروز جنگها و درگيريهاي متعددي بوده که جنگهاي داخلي ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ مهمترین و طولانيترين جنگ داخلي در اين کشور محسوب ميگردد. قواي سه گانه در کشور بين سه طائفه اصلي (مسيحي ماروني- سني- شيعه) تقسيم شد که طي آن منصب رياست جمهوري از آن ماروني ها، نخست وزيري از آن اهلسنت و رياست مجلس نيز از آن شيعيان گرديد. با توجه به اينکه مسيحيان ارتدکس از حيث عددي در درون طائفه مسيحي لبنان دومين طائفه محسوب ميشوند، لذا معاون نخست وزير و معاون رئيس مجلس از اين طائفه برگزيده ميشود.رئيس جمهور که رئيس کشور محسوب ميشود با دو سوم آراء براي يک دوره ۶ ساله از سوي نمايندگان مجلس انتخاب ميگردد. رئيس جمهور پس از مشورت با نمايندگان مجلس و بر اساس معرفي اکثريت نصف بعلاوه يک نمايندگان مجلس، نخست وزير را معرفي و مكلف به تشکيل کابينه مينمايد.
۵-۲-احزاب و گروههای سیاسی لبنان
احزاب سياسي لبنان عمدتاً بر اساس گرايش طايفهاي تقسيمبندي ميشوند. در صحنه سياسي اين كشور، دو حزب برجسته شيعه حضور دارند كه عبارتاند از حزبالله لبنان (به رهبري سيدحسن نصرالله) و جنبش أمل (به رهبري نبيه بري). مهمترین احزاب و گروههاي سياسي اهل سنت عبارتاند از جريان المستقبل (سعد حريري)، جماعت اسلامي لبنان (ابراهيم مصري)، حزب اتحاد (عبدالرحيم مراد)، جنبش توحيد اسلامي (بلال شعبان)، جمعيت خيريه اسلامي (حسام قراقيره)، جمعيت مقاصد خيريه (تمام سلام)، جنبش امت (شيخ عبدالناصر جبري) و غيره. از فعالترين احزاب و گروههاي مسيحي نيز ميتوان جريان آزاد ملي (ميشل عون)، حزب کتائب (امين جميل)، قوات لبنان (سمير جعجع) و جريان المرده (سليمان فرنجيه) را نام برد. در صحنه دروزي چهار گروه شاخص سياسي شامل جريان سوسياليست ترقيخواه لبنان (وليد جنبلاط)، حزب دموکراتيك لبنان (طلال ارسلان)، حزب توحيد عربي (وئام وهاب) و حزب عربي لبناني (فيصل داود) ايفاي نقش مينمايند. احزاب و گروههاي سياسي ديگري نيز با گرايشهاي غيرطايفهاي همچون حزب سوري قومي اجتماعي (اسعد حردان)، سازمان مردمي ناصري (اسامه سعد)، جنبش مردمي (نجاح واكيم)، حزب بعث (فايز شكر)، كنگره مردمي لبنان (كمال شاتيلا) و غيره فعال ميباشند.
پس از واقعه ترور رفيق حريري در سال ۲۰۰۵، طرفداران مقاومت تحت عنوان ائتلاف ۸ مارس و مخالفين آنها بهنام ائتلاف ۱۴ مارس معروف شدند كه البته تركيب اين همپيمانيها طي سالهاي گذشته تغييراتي داشته است.
۶-۲- سياست خارجي و موقعیت استراتژیک لبنان
کشور لبنان در یک موقعیت استرتژیکی حساس قرار گرفته که از رهگذر این موقعیت مهم هم فواید و امتیازاتی نصیب آن شده و هم دچار صدماتی گردیده است. در واقع موقعیت خاص ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک خاص این کشور، آن را در کانون توجه کشورهای خاورمیانه و همچنین غرب قرارداده است.
این کشور از یک سو در موقعیتی قرار گرفته که میتواند ارتباطات بین سه قارة اروپا، آفریقا و آسیا را پوشش دهد و محل مناسبی برای ارتباطات اقتصادی، تجاری و فرهنگی بین این سه قاره باشد و از سوی دیگر همسایگی با رژیم صهیونیستی و آسیب پذیری آن در برابر تجاوزات آن رژیم از آن منطقهای ناامن و بی ثبات ساخته است. هم چنین تنوع و تعدد طایفه ای در ساخت جامعة لبنان که بهصورت دو جبهة عمدة مسلمان و مسیحی متبلور شده و نیز تمایلات غرب گرایانة شدید در بین جامعة مسیحی و گرایشهای عربی و اسلامی در بین جامعة مسلمان که حاصل آن دو فرهنگ متفاوت است از این کشور که در بین کشورهای عربی مسلمان واقع شده چهره ای متمایز و خاص ساخته است. مجاورت لبنان با دریای مدیترانه و وجود دشت ها و کوهستانها در این کشور نیز اهمیتی استراتژیک به این کشور داده است. (نادري سميرمي، ۱۳۷۶: ۴۹)
شاخص های مهم موقعیت استراتژیک لبنان به شرح زیر است:
۱- مجاورت با دریای مدیترانه با توجه به اینکه این کشور دارای یک پیشینة اقتصادی و فرهنگی طولانی در تاریخ بوده و زمینههای مثبتی دارد از آن بندری آزاد ساخته که این موقعیت شرایط و تسهیلات ویژهای را برای تجارت و ایجاد شرکت های بازرگانی، خدماتی و بانکی در منطقه فراهم نموده و این امر سبب شکوفایی اقتصاد آن بهویژه در امر صادرات و واردات و ایجاد مؤسسات بانکی و مراکز توریستی گردیده است.
۲- لبنان به دلیل قرار گرفتن در منطقة خاورمیانه همواره تحت تأثیر تحولات این منطقه بوده است. این کشور همچنین در رابطه با بحرانهای خاص و حساس که در منطقة خاورمیانه ایجاد شده نقش مهمی را ایفا کرده است. نزاع اعراب و اسرائیل و دیگر چالش های منطقهای مانند بیداری اسلامی از این قبیل است.
۳- همسایگی لبنان با رژیم اشغالگر قدس نقش تعیین کننده ای در منطقه دارد. شرکت لبنان در جنگ سال ۱۹۴۸ م. اعراب با اسرائیل، مهاجرت انبوه فلسطینیان رانده شده از سرزمین های اشغالی فلسطین به این کشور، تجاوزات متعدد و مکرر رژیم صهیونیستی به این کشور به بهانة حضور فلسطینی ها که حتی در مقاطعی تا شهر بیروت نیز پیشروی کردند، اشغال بخشی از جنوب این کشور توسط صهیونیست ها به بهانة ایجاد کمربند امنیتی اسرائیل و مشکلاتی که لبنان از رهگذر حضور فلسطینی ها در آن تحمل نموده است، همگی از آثار و تبعات همسایگی لبنان با رژیم صهیونیستی است. در شرایط حاضر نیز در حالی که تمامی جبهه های عربی در مقابل اسرائیل، جبهه های آرام، بی تحرک و بسته شده ای در رابطه با نزاع هستند، لبنان تنها جبهة خارجی نبرد علیه صهیونیست هاست. از این جبهه اغلب عملیات های کوچک و بزرگی از سوی مقاومت اسلامی در جنوب لبنان علیه اسرائیل سازمان دهی و اجرا میشود. طبق قوانین لبنان، خارجیانی که ویزای اسرائیلی در پاسپورت خود دارند، حق ورود به خاک لبنان را ندارند.
۴- وجود طوایف متعدد در لبنان نیز آثار و تبعات خاص خود را دارد. سابقة حضور استعمار فرانسه، توازن طایفه ای را به نفع مسیحیان بهویژه مارونی ها که ادعا میشود در سرشماری سال ۱۹۳۲ م جمعیت بیشتری نسبت به مسلمانان داشتند بر هم زده و مسیحیان مارونی را حاکم بر مقدرات سیاسی این کشور نموده است. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) که بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان بهویژه لبنان را در پی داشته است این توازن تا حد زیادی به نفع مسلمانها تغییر یافته و نقش بیشتری به آنها که در شرایط حاضر از نظر تعداد جمعیت نیز در اکثریت هستند، اعطا نموده است. لغو نظام طایفگی در لبنان همواره مورد بحث بوده و توافق سران گروه ها در طائف عربستان (۱۹۹۰ م) نیز گامی در راستای تغییر معادله به نفع جناح های معارض مسیحی و فراهم نمودن مقدمات الغاء طایفهگری سیاسی بود. به هر حال به نظر می رسد تا زمانی که مسئلة حل بحران خاورمیانه بهجایی نرسد، چشمانداز حل مشکلات سیاسی لبنان نیز در پردة ابهام باقی خواهد ماند.
۵- موقعیت مهم دیگر لبنان، نقشی است است که این کشور در رابطه با مسائل علمی و فرهنگی بهویژه در جهان عرب و کشورهای اسلامی داشته است. با توجه به فضای آزادی که از رهگذر رقابت و به ناچار همزیستی مسالمت آمیز با طوایف مختلف به وجود آمده، لبنان محل مناسبی برای بروز و خلق جریانهای فکری چه در رابطه با تعلیم و تربیت قشر نخبگان جهان عرب و چه در رابطه با به وجود آمدن رسانه های گروهی و مطبوعات و مؤسسه های انتشاراتی قوی در این کشور بوده است.
۶- کوهستانها نیز نقش مهمی در جغرافیای سیاسی این کشور دارد. مجاورت تنگاتنگ ارتفاعات و زمین های پست و دریا این منطقه را بهطوری جلوه گر ساخته که همزمان باعث سهولت حرکت و حمله برای مهاجران و امنیت برای مدافعان شده است. (حق شناس کمیاب، ۱۳۸۸: ۳۴)
موقعيت ژئوپولتيک و ژئواستراتژيک لبنان و بويژه همسايگي آن با سرزمينهاي اشغالي فلسطين، باعث شده تا اين کشور مورد توجه بازيگرا
