
هر چيزي كه باعث دور كردن شوهر از تمتّعات جنسي است.
ه( رعايت نظافت و آرايش كردن در صورتي كه شوهر آن را طلب كند.
رعايت موارد فوق بر زنان در حد توان واجب است و مسائل ديگر مثل آشپزي يا بچه داري، و امثال آن بر زن واجب نيست. علامه محمدتقي جعفري به نقل از صاحب جواهر مينويسد: فقها فتواي فخرالدين را كه گفته است: نشوز زن شامل آن ميشود كه زن براي مرد آب، نياورد و يا رخت خوابش را آماده نكند، جدّاً طرد نمودهاند و ميگويند اين مسائل وظيفه واجبي زن نيست.284
حقوق زن بر شوهر عبارتند از:
(الف): تهيه غذا به اندازه متعارف ومتناسب با شان زن، (ب): تهيه پوشاك به اندازه شأن زن، (ج): تهيه وسائل مورد لزوم خانه متعارف ومتناسب با شان زن، (د): تهيه مسكن متناسب با شأن و منزلت اجتماعي زن، (ه( اگر زن از روي جهل، اشتباهي انجام داد او را ببخشد، (و): خوش رويي و خوشرفتاري با زن، (ز): تعليم احكام و مسائل اعتقادي (به وجوب كفايي) (ح): بنا بر قول مشهور حدّ اقل هر چهار ماه يك بار با او آميزش كند و هر چهار شب يك بار با او بخوابد.
رعايت هركدام از اين موارد در حدّ توان بر شوهر واجب است، و مرد نميتواند بر آن بخل بورزد. پس معلوم ميشود كه وظايف مرد در قبال زن بسيار سنگينتر از وظايف زنان است.285
به خاطر اينكه مردان علاوه بر رعايت مسائل مادّي (پوشاك، خوراك، مسكن …)، ملزم به رعايت مسائل معنو ي و اخلاقي هم هستند و اين، كارشان را دو چندان ميكند.
در قرآن كريم در سوره نساء آيات 34 و 128 به بحث نشوز مردان و زنان و حكم آنها پرداخته است.
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا»286
مردان سرپرست و نگهبان زنانند به خاطر برتريهايي كه خداوند براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهايي كه از اموالش ميكند و زنان صالح زناني هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقي كه خدا براي آنان قرار داده، حفظ ميكنند و امّا آن دسته از زنان را كه از سركسي و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! و (اگر مؤثر و اقع نشد) در بستر از آنها دوري نمائيد و (اگر تأثير نكرد) آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروي كردند، راهي براي تعدي بر آنها نجوييد! خداوند متعال، بلند مرتبه و بزرگ است.
قرآن مجيد، زنان را كه در برابر وظائفي كه در خانواده به عهده دارند به دو دسته تقسيم كرده است:
دسته اوّل: صالحان و درستكاران، آنها كه در برابر نظام خانواده خاضع و متعهد ميباشند و نه تنها در حضور شوهر، كه در غياب او، حفظ الغيب ميكنند.
فالصالحات قانتات حافظات للغيب بماحفظ الله.
يعني مرتكب خيانت چه از نظر مال، چه از نظر ناموس، و چه از نظر حفظ شخصيت شوهر و اسرار خانواده در غياب او نميشوند و در برابر حقوقي كه خداوند براي آنها قائل شده، و با جمله بما حفظ الله به آن اشاره گرديده، وظائف و مسؤوليتهاي خود را به خوبي و انجام ميدهند. بديهي است مردان موظفند در برابر اينگونه زنان نهايت احترام و حق شناسي را انجام دهند.
دسته دوم: دسته دوم زناني هستند كه از وظايف خود سرپيچي ميكنند و نشانههاي ناسازگاري در آنها ديده ميشود، مردان در برابر اينگونه زنان وظايف و مسؤوليتهايي دارند كه مرحله به مرحله انجام گردد و در هر صورت مراقب باشند كه از حريم عدالت تجاوز نكند.287
زنان ناشزه و احكام آن:
قرآن مجيد درباره شيوه برخورد با زنان ناشره و نافرمان سخن ميگويد و در برابر آنان سه حكم را (به نحو ترتيب) ذكر ميكند نخست بايد آنها را انداز دارد و با سخن مهر آميز و هشدار دهنده با وظايفشان آشنا ساخت و در مرحله بعدي اگر موعظه تأثير نداشت، دوري گزيدن از آنها در بستر از پيشنهاد ميكند و در صورت ادامه سركشي مرد اجازه دارد با تنبيه بدني زن را به وظايفش آشنا سازد.
در زن ناشزه قرآن كريم راه اينگونه حلّ را ارائه دهد:
1. موعظه:
ابتدا بايد با لحن ملائم او را نصيحت كند و از حقوقي كه به گردنش واجب است او را آگاه سازد و برايش بگويد از خدابترس، از نافرماني و نشوز دست بردار؛ چون اگر ناشزه باشي در اين حال در دنيا ،حق نفقات ساقط ميشود ديگر حق نفقه نخواهيد داشت و در آخرت هم خداوند بر اثر اين نافرماني و عدم تمكين تو را مورد بازخواست قرار داده و مآخذه خواهد كرد، پس چه بهتر كه آن وظايفي را كه خدا به گردنت گذاشته آن انجام دهي.
2. هجرت در خوابگاه:
و اگر نصيحت مؤثّر نشد در بستر خواب به او پشت كند يا اينكه بستر خود را جُدا كند و ترك سخن نمايد، امّا ترك كلام نبايد بيش از سه روز باشد چون مورد نهي رسول اكرم (ص) قرار گرفته است. امّا هجرت، تا از نشوز برنگشته ميتواند آن را ادامه ميدهد به محض اينكه از او سرپيچي برگشت و از شوهر اطاعت نمود ديگر شوهر بيش از آن حق ندارد كه از زوجه دور بماند و بايد به او كمال محبّت و احترام لازم را داشته باشد.
3. تنبيه بدني:
باتوجه به مراحل قبل اگر تأثير گذار نشد ميتواند او را تنبيه نمايد چون در منابع فقهي كلمه ضرب آمده كه در فارسي به معني زدن يا تنبيه كردن است. منتهي اندازه زدن مشخص شده است مرد حق ندارد هر اندازه كه دلش بخواهد بزند ضرب بايد غير مبرح باشد يعني ملائم باشد به گونهاي كه استخوان را نشكند و جسم را مجروح نسازد و اگر چيزي توسط زدن از زوجه تلف شود زوج آن را ضامن خواهد بود.
در بعضي روايات آمده است منظور از زدن با چوب مسواك است ديگر اينكه براي حسي انتقام جويي و دل خنك كردن نباشد بلكه به قصد اصلاح باشد و با آن زدن اميد برگشتن زوجه باشد و همينطور پشت سر هم در يك جا نباشد بلكه، به صورت پراكنده باشد و از ناحيه سر و صورت پرهيز شود و از مواضع خطر هم پرهيز شود.288
نشوز مرد و احكام آن:
پس از بيان نشوز زن و احكام آن به سراغ نشوز مردان و احكام آن ميرويم تا در پايان با جمع بندي و ابهام زدايي به فهم مجموعه اين آيات و راز و رمز تفاوت احكام زن و مرد در نشوز بپردازيم.
«وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»289
و اگر زني از طغيان و سركشي يا اعراض شوهر بيم داشته باشد، مانعي ندارد با هم صلح كنند، و صلح بهتر است، اگرچه مردم بخل ميورزند و اگر نيكي كنيد و پرهيزگاري پيشه سازيد خداوند به آنچه انجام ميدهيد آگاه است.
آيه در يك نگاه:
اين آيه در بيان حكم نشوز مردي است، كه پارهاي از حقوق زوجيت را مراعات نميكند. اگر زن در همسرش علائم سركشي در انجام وظايف زوجيت و يا اعراض و روي گرداني از او را مشاهده كرد، ميتواند براي حفظ حريم زوجيّت و بقاي پيوند زناشويي از در صلح و سازش با شوهر در آيد و با گذشت از بخشي از حقوقش به ادامه زندگي كمك كند. در ادامه آيه براي جلوگيري از سوء استفاده مردان، آنها را به احسان و تقوا سفارش ميكند.
بر خلاف حالت نشوز زن كه به مرد اختيار داده شد، تا تنبيه بدني زن بيش برود در اينجا زن در صورت نشوز شوهر چنين حقّي ندارد.290
ترغيب به صلح با تأكيدهاي مكرر ادبي نشان اهتمام اسلام به آن است زيرا در اين جمله اوّلا كلمه [صلحاً] به عنوان مفعول مطلق تأكيدي ذكر شده ثانياً با اينكه با اينكه اكتفا به ضمير ممكن بود با اسم ظاهر در جمله و الصلح خير بيان شده ثالثاً با كلمه خير كه مصدر يا صفت مشبه است از آن خبر داده شد.291
در اينجا بايد رواياتي كه در ذيل آيه 128 سوره نساء و بيان آن صادر گرديده است، ملاحظه شود. بررسي اين آيه و روايات ما را در تفاوت زن و مرد در نشوز، ياري ميكند.
1- عن أبي عبد الله (ع): النشوز قد يكون من الرّجل و المرأة جميعاً فأما الذي من الرّجل فهو ما قال الله في كتابه {وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا} و هو أن تكون المرأة عند الرّجل لاتعجبه، فيريد طلاقها، فنقول له: أمسكني و لاتطلّقني و أدع لك ما علي ظهرك و احلّ لك يومي و ليلتي، فقد طاب ذلك.292
2. روايت صحيحه حلبي: عن أبي عبد الله قال: سألته عن قول الله عزّ و جلّ (وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا) فقال هي المرأة تكون عند الرّجل فيكرهها فيقول لها انّي اريد أن اطلقك فتقول له لاتفعل انّي أكره أن تشْمتُ بي و لكن انظر في ليلتي فامنع بها ما شئت و ماكان سوي ذلك من شيء فهو لك و دعني علي حالتي فهو قوله تبارك و تعالي [فلاجناح عليهما أن يصلحا بينهما صلحا] و هو هذا الصّلح.293
3. روايت ديگر از علي بن ابي حمزه است قال سألت أبا الحسن عليه السّلام عن قول الله عزّ و جل [وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا] فقال عليه السّلام: اذا كان كذلك منهم بطلاقها قالت له امسكني و ادع لك بعض ما عليك و احلّك من يومي و ليلتي، حلّ له ذلك و لاجناح عليهما.294
4. في تفسير العياشي عن احمد بن محمّد بن ابي الحسن الرّضا عليه السّلام في قول الله [وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا] قال: النشوز الرّجل يهم بطلاق إمرأته فتقول له: ادع ما علي ظهرك و اعطيك كذا و كذا: و احللك من يومي و ليلتي علي ما اصطلحا عليه فهو جائز.295
آنچه كه در روايات به آن اشاره شده است اعراض و بي توجهي و قصد طلاق و همچنين قصد زوج براي ازدواج مجدّد است پس رواياتي كه در ضمن اين آيه بيان شده است نشوز مرد را به قصد طلاق … بيان كرده است.
حال بايد بررسي كرد كه اين نشوز و اعراض در آيه به چه معنا ست، معني نشوز چنانكه گذشت علو و برتري جوئي است و اعراض هم به معني روي گرداندن و بي اعتنايي است.
احتمالي كه در معني نشوز در آيه شريفه بسيار زياد است، اين است كه نشوز به همان معناي لغوي به كار رفته باشد نه به معناي اصطلاحي كه امتناع از انجام واجبات و تكاليف زوجيت، و چند قرينه نيز اين احتمال را تقويت ميكند:
1. در رواياتي كه ذكر شد هيچ نشانهاي از تفسير نشوز در آيه به معناي ترك تكاليف واجب وجود ندارد، بلكه تماماً اشاره به طلاق دادن يا علاقه نداشتن و يا قصد ازدواج مجدّد و امثال آن دارد و حتّي در روايت بزنطي از امام رضا عليه السّلام خود نشوز تفسير به طلاق شده است [النشوز: الرّجل يهم بطلاق امرأته] و همچنان مرحوم علامه طباطبايي نيز در الميزان نشوز مرد در اين آيه را به موارد مذكور تفسير نموده است.296
2. اگر نشوز زوج را به معناي اصطلاحي قبول كنيم، يعني به معني ترك حقوق زوجه بدانيم لازمهاش اين است كه اطلاق اين آيه دلالت داشته باشد بر اينكه اگر زوج با هر قصد و نيّتي تمام حقوق زوجه مِن جمله حسن معاشرت را ترك كند و او را چنان تحت فشار قرار داد كه حاضر به صلح به هر قيمتي گردد و او از تمام حقوق خود صرف نظر نمايد و يا حتّي آنچه به عنوان مهر اخذ كرده است باز پس دهد يا اگر بر ذمّه زوج است آن را ابراء كند، اين صلح جائز و صحيح باشد، كه قطعاً نميتوانيم به اين معنا ملتزم شويم.
آنچه كه از اين روايات كه در تفسير آيه 128 سوره نساء وارد شده است و از قرائن به دست ما ميآيد، اين است كه صلح هنگامي صحيح است كه از حيث تكليفي و وضعي
