
شريفه بر موضوع مورد نظر استدلال شده است.
الف: مِن نفس واحدةٍ
در بيان مفسران و انديشمندان قرآن چند احتمال براي معناي نفس واحدة ذكر شده است. فخر رازي قائل است مقصود از نفس واحده در اين آيه حضرت آدم علي نبينا و آله عليه السّلام است. اجمع المسلمون علي أنّ المراد بالنفس الواحدة هنا هو آدم الاّ انّه أنّث الوصف علي لفظ النفس و نظيره قوله تعالي أقتلت نفساً زكية بغير نفس.74
شيخ طوسي ميفرمايد نزد همه مفسران مراد از نفس واحده در اين آيه آدم است.75
مرحوم طبرسي ميفرمايد مراد از نفس در اين آيه به اجماع مفسّران، آدم علي نبينا و آله عليه السّلام است و دليل به كار رفتن واژه واحدة براي نفس آن است كه اين واژه مانند خليفه در لفظ مؤنث و در معنا مذكر است.76
علامه طباطبايي در باره نفس واحدة ميفرمايد: از ظاهر سياق برميآيد كه مراد از نفس واحدة آدم عليه السّلام است.77
رشيد رضا معتقد است كه مقصود از نفس واحده در آية شريفه حقيقت و گوهر انساني است.78
بنابر اين تفسير مفاد آيه چنين خواهد شد. اي مردم از پرودگاري كه همهي شمار را از گوهر انساني آفريد، پروا داريد. طبق اين تفسير ميتوان اين بخش از آيه را دليلي بر اشتراك زن و مرد در گوهر انسانيت دانست. به اين معنا كه جنسيت تأثيري در برتري يا كمتري هيچ يك از زن و مرد ندارد.
صاحب تفسير كشاف در تفسير اين آيه ميگويد: «يا ايّها النّاس» يعني از فرزندان آدم «خلقكم من نفس واحدة» يعني شما را از يك ريشه آفريد و منظور از آن يك ريشه و اصل وجود نباتي شما حضرت آدم است.79
صاحب تفسير روح المعاني مي نويسد: مراد از نفس واحده آدم است.80
مفسّر بزرگ معاصر علامه جوادي آملي ميفرمايد: «مصداق بازر و نخستين مصداق نفس واحدة و منشأ همه انسانها حضرت آدم است.81
پس معلوم شده كه طبق بعضی از اين تفسيرها اين بخش از آيه را دليلي بر اشتراك زن و مرد در گوهر انساني دانست.
ب) و خلق منها زوجها
مفسران اين بخش از آيه را به آفرينش حوّا مربوط دانسته و آن را به دو گونه تفسير كردهاند. منشأ اختلاف آنان، ترديد در معناي مِن ميباشد.
بعضي مفاد آيه را بيان جنس دانسته و گفتهاند مراد تشابه و تماثل در گوهر انساني و سرشت زن و مرد است. علامه طباطبايي در تفسير الميزان ميفرمايد خداوند متعال از جنس آدم زوج او را آفريد.82
بعضي ديگر مِن را به معناي تبعيض گرفتهاند، فخر رازي ميگويد مِن در اينجا به معناي تبعيض است و مضمون آيه شريفه را چنين بيان كرده است، خداوند متعال از بخشي از آدم زوج او را آفريد.83
اگر مِن براي بيان جنس باشد در آن صورت ما ميتوانيم از بخشي از اين آيه استدلال كنيم كه زن و مرد دو گوهر انسانيت يكسان است ولي اگر مِن براي تبعيض باشد كه ما نميتوانيم از اين آيه استدلال كنيم در مورد بحث تفسير روشن و درست آية اين است كه كلمهي «مِن» در «منها» براي بيان جنس است نه تبعيض. بنابر اين مراد آيه اين است كه حضرت حوّا از جنس حضرت آدم آفريده شده است نه از تكهي بدن و يا از يكي از دندههاي چپ وي.84
رشيد رضا در تفسير المنار در تفسير سوره اعراف آيه 189، سوره نحل آيه 73، چنين اظهار ميدارد. آنچه از لفظ نفس متبادر است ماهيت و حقيقتي است كه به واسطهي آن انسان از ساير موجودات متمايز ميگردد، حال فرق نميكند كه اين حقيقت با آدم شروع شده باشد آنگونه كه اهل كتاب و اكثريت مسلمانان اعتقاد دارند يا اينكه با فرد ديگري كه منقرض گرديده آغاز شده باشد و يا اينكه چندين منشأ داشته باشد همانگونه كه بين معاصرين مورد اختلاف است در هر حال صحيح است كه گفته شود همه مردم از نفس واحد به وجود آمدهاند؛ زيرا ملاك وحدت انسانيت است.
قرآن كريم به زنان شخصيت داد، آنان را با مردان از يك ريشه دانست و بر ايشان مانند مردان حقوق تناسب وضع كرده است.85
حضرت امام راحل (ره) نيز بر همين حقيقت تأكيد كرده است و ميفرمايد: از نظر حقوق انساني تفاوتي بين زن و مرد نيست؛ زيرا هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد كه به حيثيت انساني آنها را ارتباط ندارد.86
چند تا مؤيد را ذكر ميكنيم بر اينكه در اين آيه «مِن»براي بيان جنس است، نه براي تبعيض:
1- مؤيّد اوّل، آن آياتي است كه ناظر به آفرينش زوج آدمي است و ميفرمايد: زوج آدمي از حقيقت مشتركي برخودارند، خلق لكم مِن انفسكم ازواجاً.87
2- روايات متعددي از معصومين وجود دارد كه ميگويد حوّا نيز از باقي مانده گل آدم آفريده شد، و در بعضي از روايات، آفرينش حوّا از دنده آدم تكذيب شده است كه به يكي از آنها اشاره ميشود. شخصي از امام باقر عليه السّلام از ماده اوليه آفرينش حوّا پرسيد امام (ع) آفرينش حوّا از دنده آدم را انكار و تخطئه نمود و فرمود خداوند متعال آدم را از گِل و از باقي مانده آن گل حوّا را آفريد.88
پس در نتيجه ميتوان گفت كه آفريده شدن حوّا از دنده آدم ثابت نيست و كلمهي مِن در آيه و خلق مِنْها زوجها به معناي جنس به كار رفته، در نتيجه ثابت ميشود كه خلقت زن و مرد از گوهر و سرشت واحد است براي تأييد مطلب نظر چند تن از مفسران و دانشمندان را ذكر ميكنيم:
عبد الكريم الخطيب، ميگويد قصهاي كه ميگويد حوّا از دنده آدم خلق شده از واردات اساطير است.89
در تفسير روح المعاني آمده ابو مسلم خلق شدن حوّا از دنده آدم انكار كرده است و گمان كرده است كه «مِنْ» در آيه به معني جنس به كار رفته است.90
شهيد مطهري در باره خلقت زن ميفرمايد: قرآن با كمال صراحت در آيات متعددي ميفرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشت مردان آفريدهايم. قرآن درباره آدم اول ميگويد همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم.91
و آنچه كه در بعضي از كتب مذهبي است كه زن از ماية پستتر از ماية مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه چپي و طفيلي دادهاند و گفتهاند همسر آدم از عضوي از اعضاء طرف چپ او آفريده شده اثر و خبري نيست در اسلام نظريه تحقير آميز نيست به زنان از لحاظ سرشت و طينت وجود ندارد.92
نكاتي كه در آيه وجود دارد:
1- اين آيه به خلقت انسان، و ريشه آفرينش و گسترش نسل انسان اشاره دارد و تصريح ميكند كه همهي انسانها از يك نفس آفريده شدند.
ادامه آيه نيز قرينه خوبي بر اين حقيقت است؛ چراكه فرمود و همسر آن نفس را از جنس خود او قرار داد و از آن دو مرد و زن مردان و زنان فراواني را منتشر ساخت. اين بيان ميرساند كه نفس واحده همان آدم است كه خداوند به وسيله او همسرش حوّا را نسل انساني را گسترش داد.93
2- نكته دوم اين است كه هرچند مصداق واحده در اين آيه حضرت آدم است ولي به كار بردن واژه نفس و انتساب خلقت همه انسانها به آن نفس در واقع نكته مهمّ ديگري را دربر دارد و آن اين است كه همه افراد بشر از يك ريشه و اصل سرچشمه ميگيرند و گوهر آفرينش آنها به يك گوهر و يك نفس بر ميگردد.
3- همسر آدم از جنس او است چون در ادامه آيه كه فرمود و خلق منها زوجها ميرساند همسر آدم از ماهيت و جنس خود او است و هر دو از يك حقيقت برخوردارند، بنابراين جفت آن پدر آدم از سرشت و طينت خود او بوده است.
4- گسترش نسل انساني از زن و مرد ناشي ميشود، در ادامه آيه فرمود: «و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءاً» خداوند متعال از آدم و همشر مردان و زنان فراواني را به وجود آورد.
اين آيه به روشني ميگويد، نسل انساني در ريشه همه آدميان به آدم و همسرش برميگردد و آدميان چه زن و چه مرد از يك زن و مرد پديد آمدهاند و در تكوّن و رشد و گسترش نسل انساني هر دو صنف نقش دارند، در نتيجه مرد هر چند بزرگ و با عظمت باشد بايد بداند ريشه او از يك مرد و زني پديد آمده است كه آن دو ماهيت واحدي داشتهاند و از ماهيت انساني آن دو انسانهاي فراواني خلق شدهاند.94
ج) آيات ديگري كه زن را در مقام انسان شريك مرد ميداند
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آَتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ95
او خدايي است كه همه شما را از يك نفس آفريد، و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا كنار او بياسايد. سپس هنگامي كه با او آميزش كرد، حملي سبك برداشت، كه با وجود آن به كارهاي خود ادامه ميداد و چون سنگين شد، هر دو از خداوند و پروردگارشان، خواستند كه اگر فرزند صالح به ما دهي، از شاكران خواهيم بود.
آيه در يك نگاه
اين آيه از آفرينش همه انسانها چه زن و چه مرد از يك نفس و حقيقت واحد خبر ميدهد و اين نكته را باز ميكند كه زن نيز از همان حقيقت و همجنس مرد آفريده شده است تا ماية آرامش وي باشد.
نكتههايي از اين آيه كه مربوط به بحث ما است از اين قرار است:
1- زن و مرد از يك حقيقت واحد آفريده شدهاند و داراي يك ماهيت ميباشند.
قرآن كريم فرمود همه شما از زن و مرد از يك نفس آفريده شدهايد و مراد از نفس واحده همان حقيقت و گوهر واحد است.
تمام زنها نيز از لحاظ گوهر هستي همتاي مردانند و خلقت هيچ زني جداي از خلقت مرد نيست.
2- تعبير به «و جعل منها زوجها» ميرساند جفت آن نفس همتاي وجود او است گويا آن نفس واحده دو بخش دارد كه بخشي از آن مرد و بخش ديگر آن زن است و اين نكته تأكيد ديگري است بر اينكه حقيقت زن و مرد واحد است.96
3- زوج هرچيز به دو قرين از يك جنس گفته ميشود.
در مفردات راغب آمده است به دو قرين از مذكّر و مؤنث در حيوانات زوج گفته ميشود و به هر دو قرين در غير حيوانات نيز زوج گفته ميشود، مثل يك جفت كفش.97
بنابراين خود كلمه زوج كه در اين جا مراد همسر مرد است با توجّه به اينكه زوج او بايد قرين و جفت وي باشد ميرساند زن از نظر خلقت همتا و قرين مرد است.
البته اين سخن، منافاتي با تفاوت آنان در برخي از ويژگيهاي جسمي و روحي كه لازم گردش نظام احسن است ندارد.
4- آرامش در كنار همسر، تأكيد ديگري بر خلقت زن و مرد از سرشت واحد است. جمله «ليسكن اليها» تأكيد ديگري بر اين مطلب است كه حقيقت زن و مرد واحد است و خداوند براي آرامش مرد همسري از جنس او آفريد؛ چراكه اگر جفت او ناهمجنس با وي بود ماية آرامش او نميشد.
شبيه به آيه مذكوره آيه 21 سوره روم است كه فرمود: «و من آياته ان خلق لكم مِن انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها».
در آيه 6 سوره زمر ميخوانيم خلقكم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها.
پس از مجموع آيات خلقت زن و مرد دو نكته اساسي روشن شد:
1- زن و مرد هر دو از ماهيّت واحد انساني برخوردارند و سرشت و طينت آنان يكي است؛
2- زن از جزء و عضوي از اعضاي مرد آفريده نشده است، بلكه از همان طينت و سرشتي كه مرد آفريده شد او را نيز خداوند خلق كرده است.98
2- آثار و لوازم اشتراك زن و مرد در حقيقت انساني
از مطالبي كه در اشتراك زن و مرد در گوهر انساني بيان كرديم به اين نتيجه ميرسيم كه جايگاه انساني زن در قرآن، همان جايگاهي است كه مرد دارد و حقيقت انساني را نفس او تشكيل ميدهد نه عوارض و واقعيتهاي خارجي از قبيل رنگ، پوست، نژاد، جنسيت و … همچنين زن و مرد هر دو مصداق اين نوع كه حقيقت آدمي بستگي به آن دارد، ميباشند. اكنون پرسش ديگري مطرح ميگردد و آن اين است كه آيا جايگاه هدايت پذيري، معنوي و ارزشي زن همانند مرد است.
آيا خطابات الهي و تكاليف پروردگار، و به تبع آن، دريافت كمالات و پاداشها، ويژه مردان است، و زنان در رتبه بعدي تكليف قرار دارند؟ يا همه خطابات و تكاليف به طوري يكسان و شامل مردان و زنان است.
الف) تساوي در ارزش
قرآن كريم ارزشهايي را به عنوان معيار سنجش معنوي انسانها ر بيان كرده است. در تمامي اين معيارها و ارزشها، زن و مرد يكسان هستند و از نگاه قرآن در اين امور تفاوتي بين زن و مرد نيست
