
كردهای؟ عیسی جواب داد كه پادشاهی من از این جهان نیست. اگر پادشاهی من از این جهان میبود خدّام من جنگ میكردند تا به یهود تسلیم نشوم. لیكن اكنون پادشاهی من از این جهان نیست. پیلاطس به او گفت: مگر تو پادشاه هستی؟ عیسی جواب داد: تو میگویی كه من پادشاه هستم. از این جهت من متولّد شدم و بجهت این در جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم و هركه از راستی است سخن مرا میشنود».239
در اناجیل240 دیگر هم وقتی پیلاطس از او سوال میکند که: «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» او در جواب وی گفت: «تو میگویی».
بر فرض که شخص دستگیر شده خود حضرت عیسی علیه السلام باشد جوابهای وی میتواند حمل بر موضع تقیه باشد زیرا قبلا نیز چنین رفتاری را داشته بود که ماجرای سکه از همین قسمت گذشت. او حتی برای رهانیدن خود نیز به نداشتن نیروی جنگی استناد میکند و دلایل او مورد قبول پیلاطس واقع میشود هرچند که با اصرار یهودیان مجبور به دادن حکم اعدام وی میکند.
2-آیا حضرت عیسی علیه السلام از نظر قرآن یک پیامبر جهانی است؟
سوالی که قبل از طرح شئون رسالت حضرت عیسی علیه السلام باید به آن پرداخته شود محدوده رسالت ایشان است. آیا ایشان پیامبری برای نبیاسرائیل هستند یا برای همه عالم؟
قرآن او را پیامبری برای بنیاسرائیل معرفی کردهاست:
«وَ رَسُولاً إِلىَ بَنىِ إِسْرَءِيل»241
ترجمه: و [او را به عنوان] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل مىفرستد.
صاحب تفسیر تسنیم رسالت حضرت عیسی علیه السلام را جهانی دانسته و درباه این آیه چنین نظری دارد:
«هشتمين وصف از اوصاف مسيح «عليهالسلام»، رسالت آن حضرت است: ﴿ورَسولًا اِلي بَنِي اِسرئيل﴾، بنابراين خداي سبحان از سويي آغاز رسالت آن حضرت را اعلام ميفرمايد و از طرفي به بنياسرائيل هشدار ميدهد كه رسولي خواهد آمد، هرچند رسالت مسيح «عليهالسلام» تنها براي بنياسرائيل نبوده است، زيرا اولاً قيد بنياسرائيل مفهوم ندارد و ثانياً انحصار رسالت مسيح«عليهالسلام» در محدوده بنياسرائيل، با «اولوا العزم» بودن آن حضرت سازگار نيست. براين اساس، عبارت «ورَسولًا اِلي بَنِياِسرئيل» بيان طليعه رسالت آن حضرت در بنياسرائيل است و قيد «بنياسرائيل» براي آن است كه عدهاي حضرت مسيح عليهالسلام را پيامبر گروهي خاص از بنياسرائيل ميپنداشتند. اين قيد نشان ميدهد كه رسالت عيسي عليهالسلام همه بنياسرائيل را در بر ميگيرد؛ ولي بدان معنا نيست كه رسالت آن حضرت مختص بنياسرائيل است».242
صاحب تفسیر کاشف نظر دیگری برای این مسئله دارد او بیان میکند:
خداوند محمد «ص» را برای همه مردم فرستاد همانطور که لآيه 28 سورة سبأ بیان میکند: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ». اما حضرت عيسى، اسرائيلي است پس همانا او بسوی قوم خودش فرستاده شده است همانطور که ظاهر آیه این اقتضا را دارد و برای تعمیم رسالت حضرت عیسی علیه السلام نیاز به دلیل است که از این آیه استنباط نمیشود.243
اما آیات دیگر و نظرات مفسرین دیگر بر قومی بودن رسالت ایشان تأکید دارند. خدا در قرآن چنین میفرماید:
«لِكلٍُّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شرِْعَةً وَ مِنْهَاجًا وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَاكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فىِ مَا ءَاتَئكُم»244
ترجمه: براى هر يك از شما [امّتها] شريعت و راه روشنى قرار دادهايم. و اگر خدا مىخواست شما را يك امّت قرار مىداد، ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد.
صاحب تفسیر المنار بین شریعت و دین تفاوت قائل میشود و انبیاء را در دین و هدف متحد میداند و اما در تکالیف عملی بخاطر اختلاف جوامع و استعداد بشری محدود میداند. ایشان در ذیل این آیه بیان میکند:
ترجمه: «برای هر رسولی یا برای هر امتی از شما ای مسلمانان و اهل کتاب یا ای مردم، شریعتی را قرار دادیم و اقامه احکامش را واجب کردیم و راه هدایت قرار دادیم و بر آنها فرض کردیم شریعت را بپیمایند تا نفسهایشان را تزکیه و اصلاح نمایند چون که شرایع عملیّه و راههای تزکیه نفس بخاطر اختلاف حالات اجتماع و اختلاف استعدادهای بشر مختلف میشوند اما همه رسولان در اصل دین که همان توحید خدا و تسلیم شدن برای خدا از راه اخلاص و نیکی متفق هستند».245
صاحب تفسیر المیزان نیز بین شریعت و دین تفاوت قائل است و بحث مفصلی را ذیل آیه 48 سوره مائده بیان میکند و میگوید:
«كلمه شريعت به معناى طريق است، و اما كلمه دين و كلمه ملت معناى طريقه خاصى است، يعنى طريقهاى كه انتخاب و اتخاذ شده باشد، ليكن ظاهرا در عرف و اصطلاح قرآن كريم كلمه شريعت در معنايى استعمال مىشود كه خصوصىتر از معناى دين است، هم چنان كه آيات زير بر آن دلالت دارد، توجه بفرمائيد:
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»، «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»، از اين دو آيه به خوبى بر مىآيد هر طريقه و مسلكى در پرستش خداى تعالى دين هست ولى دين مقبول درگاه خدا تنها اسلام است، پس دين از نظر قرآن معنايى عمومى و وسيع دارد، حال اگر آن دو آيه را ضميمه كنيم به آيه زير كه مىفرمايد: «لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً»، و به آيه «ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها»، اين معنا بدست مىآيد كه شريعت عبارت است از طريقهاى خاص، يعنى طريقهاى كه براى امتى از امتها و يا پيامبرى از پيامبران مبعوث به شريعت تعيين و آماده شده باشد، مانند شريعت نوح، و شريعت ابراهيم، و شريعت موسى، و شريعت عيسى، و شريعت محمد «ص»، و اما دين عبارت است از سنت و طريقه الهيه، حال؛ خاص به هر پيامبرى و يا هر قومى كه مىخواهد باشد، پس كلمه دين معنايى عمومىتر از كلمه شريعت دارد، و به همين جهت است كه شريعت نسخ مىپذيرد، ولى دين به معناى عمومىاش قابل نسخ نيست».246
با وجود اینکه بین دعوت به توحید و دعوت به شریعت تفاوت وجود دارد باز آیه دیگری وجود دارد که حضرت عیسی علیه السلام و داستان او برای بنیاسرائیل به عنوان مثل معرفی میکند:
«إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرائِيلَ»247
ترجمه: [عيسى] جز بندهاى كه بر وى منّت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدهايم نيست.
در تفسیر این آیه صاحب المیزان میگوید:
«آنچه سياق اقتضاء مىكند اين است كه ضمير هو به عيسى بن مريم برگردد، و مراد از مثل بودن او بطورى كه گفتهاند اين است كه آن جناب آيتى عجيب از آيات الهى است كه نامش مانند مثلهاى جارى بر سر زبانها است. و معناى آيه اين است: پسر مريم به جز بندهاى كه اظهار بندگى ما مىكرد نبود. بندهاى بود كه ما بر او انعام كرديم و نبوتش داديم، و به روح القدس تاييدش نموديم و معجزاتى روشن بر دستش جارى ساختيم، و انعامهاى ديگر به او كرديم، و او را آيتى عجيب و خارق العاده قرار داديم تا به وسيله او حق را براى بنى اسرائيل بيان كرده باشيم».248
صاحب تفسیر فی ظلال القرآن در ذیل آین آیه میگوید:
ترجمه: «عیسی خدا نیست تا پرستیده شود همانطور که گروهی از نصاری منحرف شده و او را عبادت کردند. او فقط بندهای است که خدا به او نعمت داده است. و بر گردن او بخاطر عبادتشان گناهی نیست. فقط خدا بر او نعمت داد تا مثلی باشد برای بنیاسرائیل تا به او نگاه کند و به او تأسی کنند اما آنها این مثل را از یاد برده و راه را گم کردند.249
در آخرین محل شاهد این بار حضرت عیسی علیه السلام با زبان خود، خود را فرستاده شده بسوی بنیاسرائیل معرفی میکند:
«وَ إِذْ قَالَ عِيسىَ ابْنُ مَرْيمََ يَبَنىِ إِسْرَ ءِيلَ إِنىِّ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكمُ مُّصَدِّقًا لِّمَا بَينَْ يَدَىَّ مِنَ التَّوْرَئةِ»250
ترجمه: و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم.
خلاصه اینکه حضرت عیسی علیه السلام دو جنبه دارد یکی جنبه قومی و دیگری جنبه جهانی. جنبه قومی، با توجه به صراحت کلام خدا در اینکه او برای بنیاسرائیل فرستاده شده است و او را به عنوان مثل برای بنیاسرائیل قرار داده است، میباشد و جنبه جهانی ایشان، با توجه به اینکه هدف همه پیامبران یکی است و شعار همه آنان توحید و احسان بوده است، میباشد. پس جنبههایی از شئون رسالت ایشان میتواند به این اعتبار که ناظر به احکام عملی است قومیباشد و جنبههای دیگر که ناظر به اخلاق و توحید است جهانی باشد.
3-آیا حضرت عیسی علیه السلام از نظر عهد جدید یک پیامبر جهانی است؟
مسیحیان به استناد عهد جدید و علی الخصوص منش تبلیغی و نامههای پولس، رسالت ایشان را جهانی میدانند و آیات زیادی را برای جهان شمولی رسالت حضرت عیسی علیه السلام اقامه میکنند برای همین به سراغ آیاتی از عهد جدید میرویم که افعال و گفتار حضرت عیسی علیه السلام، جهان شمولی یا قومی بودن رسالت وی را بیان میکنند. یکی از این کلمات کلیدی که از لسان حضرت عیسی علیه السلام جاری شده واژه امتها است که در عهد جدید بارها تکرار شده است.
حضرت عیسی علیه السلام برای اولین گروه تبلیغی خود شاگردان را از پیمودن راه امتها منع میکند و از ورود به شهرهای سامریان منع میکند:
«این دوازده را عیسی فرستاده بدیشان وصیت كرده گفت: از راه امتها مروید و در بلَدی از سامریان داخل مشوید».251
و حتی تأکید میکند که:
«بلكه نزد گوسفندان گمشده اسرائیل بروید».252
در این گفتگو سه قوم نام برده شدهاند یکی امتها، دیگری سامریان و آخری گوسفندان گم شده اسرائیل. حال سوال اینجاست که این سه قوم چه کسانی هستند؟
امتها چه کسانی هستند؟
امتها در عهد جدید به دو قسمت تقسیم میشود یکی امتها که بر بنیاسرائیل اطلاق میشود و دیگری بر غیر آنها. برای این مطلب قاموس کتاب مقدس ذیل واژه امتها چنین آورده است:
این لفظ بعضی اوقات شامل خود اسرائیلیان نیز میشد «پیدایش12: 2 و 35: 11 و لوقا7: 5»253 لکن عموما قصد از ذکر این لفظ طوایفی است که جدا از اسرائیل باشند و هرگاه قوم اسرائیل چراغ توفیق الهی را خاموش کرده در ظلمت بت پرستی داخل میشدند این لفظ بر ایشان اطلاق نیز میشد.
اما آیاتی که بر بنیاسرائیل اطلاق میشوند از این قرار هستند.
«زیرا كه فیالواقع بر بنده قدّوس تو عیسی كه او را مسح كردی هیرودیس و پنطیوس پیلاطس با امتها و قومهای اسرائیل با هم جمع شدند».254
در این آیه قوم بصورت جمع آمده است ولی منظور همان بنیاسرائیل است.
«و چون عبادت كنید مانند امتها تكرار باطل مكنید زیرا كه ایشان گمان میبرند كه به سبب زیاد گفتن مستجاب میشوند».255
در این آیه منظور از امتها یهودیان هستند. زیرا غیر از یهودیان در آن زمان و آن مکان قوم موحد دیگری موجود نیست.
آیاتی که بر غیر بنیاسرائیل اطلاق میشوند.
«و در حضور حكّام و سلاطین شما را بخاطر من خواهند برد تا بر ایشان و بر امتها شهادتی شود.»256
امتها در این آیه بر غیر یهودیان دلالت دارد.
«و او را به امتها خواهند سپرد تا او را استهزا كنند و تازیانه زنند و مصلوب نمایند و در روز سوم خواهد برخاست.»257
عیسی بدست رومیان استهزاء شد و تازیانه خورد و مصلوب گشت.
«عیسی ایشانرا پیش طلبیده گفت: آگاه هستید كه حكّام امتها بر ایشان سروری میكنند و رؤسا بر ایشان مسلّطند».258
«آنگاه شما را به مصیبت سپرده، خواهند كشت و جمیع امتها بجهت اسم من از شما نفرت كنند».259
«و به این بشارتِ ملكوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امتها شهادتی شود آنگاه انتها خواهد رسید».260
«و جمیع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا میكند به قسمی كه شبان میشها را از بزها جدا میكند».261
«پس رفته همه امتها را شاگرد سازید و ایشانرا به اسمِ اب و ابن و روح القدس تعمید
