
بینالمللی حفاظت از طبیعت قرار گرفت، اما در محدوده گفتوشنودهای طرفداران حفاظت از محیطزیست باقی ماند. سرانجام مجمع عمومی سازمان ملل متحد با قطعنامه شماره 161/38 مورخ دسامبر 1983، کمیسیون جهانی محیطزیست و توسعه را به ریاست خانم گروهارلم برونتلند24 نخستوزیر نروژ تشکیل داد و دستور کار 21، منشوری برای آینده بشریت، در دست تهیه قرار گرفت، که منجر به تنظیم طرح کار توسعه پایدار برای قرن پانزدهم / بیست و یکم شد. درواقع از این زمان مفهوم توسعه پایدار در بخشهای مربوط به محیطزیست، در مقابل توسعه بیرویه قرار گرفت و با بحثهای سیاسی جای خود را در میان جوامع باز کرد. گزارش کمیسیون برونتلند در سال 1336/ 1987 همراه با ایده حفاظت از محیطزیست در کمسیون آینده مشترک مطرح گردید. همچنین، کمسیون مذبور دریافت که روند فعلی اقتصاد در تولید انبوه باید کنترل شود و این اقدام باید از طریق اقدامات بومشناختی و حفاظت از کره حیات و به کمک اقدامات اجتماعی در تعدیل رنج و ناراحتی انسان صورت گیرد. بر این اساس قبل از اینکه هر جامعهای بتواند به پایداری برسد، باید عدالت بین نسلها و درون نسلها تأمین گردد. توسعه اجتماعی و اقتصادی باید بهگونهای تحقق پذیرد، که هرگاه بر نسلهای آینده هزینهای تحمیل شود، آثار فعالیتهای اقتصادی بر ذخایر منابع و ظرفیت جذب ضایعات را به حداقل برساند. بنابراین توسعه پایدار هم کاهش تخریب بومشناختی و هم با افزایش کیفیت مقولههای رشد بیشتر در کشورهای درحالتوسعه و تضمین اینکه منافع حاصله به سمتی متمایل میشود که بیشتر موردنیاز هستند، محقق میگردد( ساسان پور،1390 : 72 ).
با شروع حساسیتهای جامعه جهانی نسبت به مشکلات محیطزیست و افزایش توجه افکار عمومی بهضرورت دسترسی به برنامهریزی در جهت توسعه و نیاز کشورها، توسعه پایدار در اوج توجه قرار گرفت و نتیجه آن تشکیل کنفراس میراث مشترک ما در سال 1371/1992 در ریودوژانیرو (برزیل) بود این کنفرانس با حضور نمایندگان170 کشور، برنامه جامع توسعه پایدار برای قرن پانزدهم/بیست و یکم را تهیه کرد و بهطور فوقالعادهای روی بخشهای مختلف مقررات زیستمحیطی بینالمللی تأکید نمود. در این کنفرانس موضوعاتی مانند کارایی بیشتر در استفاده از منابع و انرژی، مدیریت منابع شیمیایی سمی و پسماندهای زیانبخش مورد تأکید قرار گرفت. سی سال پس از کنفرانس استکهلم و ده سال پس از کنفرانس ریو نگرانیهای گسترده طرفداران محیطزیست را بر آن داشت که از 4 تا 13 شهریور 1381/26 آگوست تا 4 سپتامبر 2002، در کنفرانس ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی گرد همآیند تا زمینههای مختلف توسعه پایدار اقتصادی- اجتماعی و حفظ محیطزیست را بررسی کنند و راهحلهایی عملی در جهت فقرزدایی، تغییر الگوی تولید و مصرف، حفاظت و مدیریت منابع طبیعی ارائه دهند. در حقیقت کنفرانس ژوهانسبورگ در آغاز هزاره سوم میلادی، مهمترین و بزرگترین کنفرانس جهان محسوب میشود که نقطه عطفی در حیات بشر به وجود آورد.کلیه مصوبات کنفرانس مذکور و دستور کار 21 در نظام حقوق بینالمللی مرجع ارزیابی کشورها در سالهای آتی خواهد بود. در یک جمعبندی کلی تشکیل این کنفرانسها از سال 1351تا 1381/ 1972 تا 2002 نشاندهنده نگرانی جوامع انسانی از بهرهبرداری بیشازحد از طبیعت و فشار وارده بر محیطزیست است. درواقع طرفداران توسعه پایدار در جستجوی راههایی هستند که انسان بدون تخریب ظرفیتهای زیستی خود در همه ابعاد نیازهای فعلی خود را برآورده سازد (همان : 73 ).
توسعه پایدار یعنی ایجاد فضای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که تضمینکننده کیفیت مطلوب زیستی باشد و بتواند مسائلی نظیر پایداری اکوسیستم محیطزیست، پایداری منابع طبیعی، پایداری توسعه اقتصادی و پایداری رفاه انسانی را بهصورت پایدار و ماندگار حفظ کند (حسین زاده دلیر،1380: 93).
توسعه پایدار شهری پدیدهای است که دارای ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی هست. پایایی توسعه در یک جامعه شهری یعنی تأمین حد مطلوبی از رشد، تولیدی اقتصادی و نرخ اشتغال، رفاه اجتماعی و محیطی سالم و پاک (اشکوری، 1378 : 137).
شهر پایدار25:
شهر پایدار یا بوم شهر به دلیل استفاده اقتصادی از منابع، اجتناب از تولید بیشازحد ضایعات و بازیافت آنها تا حد امکان و پذیرش سیاستهای مفید در درازمدت قادر به ادامه حیات است. شهر پایدار در مقابل شهرهای نوگرا است. از ویژگیهای شهر نوگرا حجم زیاد ورودی(انرژی، مصالح و آب) در مقابل حجم زیاد خروجی (ضایعات، آلودگی و پساب) است، اما شهر پایدار دارای ورودی و خروجی با مشخصه فرآیند بازیافت است، به نظر اسمیت دراکاکیس26، در متن جهانیشدن، بعید است شهر پایدار موضوعی مستقل باشد. او ضمن تمایز شهر پایدار از شهرنشینی پایدار27، اصطلاح اخیر را سبک زندگی همراه با برخورداری در بسیاری از شهرهای توسعهیافته میداند، که درنتیجه کار و زندگی افرادی دیگر در کشورهای درحالتوسعه است، او شهرنشینی پایدار را یک فرایند میداند (همان: 97) .تا قبل از قرن چهاردهم/ بیستم بهندرت بحثی از شهر با زمینه پایداری میشد و شهر تنها بهصورت عاملی دارای سهم در محیطزیست مطرح بود. طبق نظر هیلدبران فری28 اساس بحث شهر پایدار این توافق عمومی است که شهرهای امروزی تنشهای زیستمحیطی ناپایداری ایجاد میکنند، دارای طبقات اجتماعی و ازنظر عملکردی نامطلوباند و اداره آنها گران تمام میشود. به نظر جین جیکوبز29 در آینده شهر علاوه بر نقش مصرفکننده، نقش تولیدکننده را نیز به عهده خواهد گرفت. چنین وضعیتی زمانی محقق میشود که ضایعات، مواد، انرژی، زباله، فاضلاب و اراضی بایر، تبدیل به منبع مهمی گردند و درواقع سازوکار خطی یعنی دور ریختن تولیدات شهر را به سازوکار چرخهای که در آن کلیهی تولیدات شهر بازیافت و مجدداً وارد چرخه میشوند تغییر دهیم (ساسانپور،1390 : 98 ). شهر پایدار جانشین موجه و معقول شهرسازی مخرب قرن بیستم است و در آن بهموازات توجه به مسائل زیستمحیطی، مسائل اجتماعی و انسانی، نظیر مسکن مناسب و زندگی حداقل توجه میشود (بحرینی،1376: 39).
شهر پایدار باید دارای معیارهای زیر باشد :
منع دخلوخرج
حفظ انرژی و کارایی مؤثر آن
تکنولوژی استفاده از انرژی تجدیدشونده
ایجاد ساختمانهای مقاوم و بادوام
نزدیکی محل کار و سکونت
دسترسی به سیستم حملونقل مناسب
کاهش اتلاف وقت و استفاده مناسب از زمان
ایجاد یک سیستم ارگانیکی برای تبدیل ضایعات به کود
یک متابولیسم مناسب شهری
ایجاد ذخیرهای از اقلام اصلی غذایی از منابع محلی (رحیمی، 1387: 7).
شهر پایدار؛ شهری است که ازنظر رشد و توسعه اقتصادی، درآمدزایی و اشتغال بتواند نیازهای شهروندان را برآورده سازد و ازلحاظ زیستمحیطی به وضعیت بهداشتی و سلامت شهرنشینان توجه نموده و مسائل و مشکلاتی ازنظر آلودگی هوا، فضاهای سبز و تفریحی و گذران اوقات فراغت و… نداشته باشد. از طرف دیگر شهر پایدار شهری است که به جنبههای کالبدی شهر یعنی توسعه بهینه آینده شهر بهویژه در بخش مسکن توجه داشته و ازنظر کاربردهای شهری هماهنگ و منسجم عمل نموده و مشارکت شهروندان را در حل تمامی مشکلات شهری دارا باشد و توسعهای پایدار از پایین به بالا جهت امر برنامهریزی و مدیریت شهری در سطح محلات و مناطق شهری داشته باشد و فرهنگ شهرنشینی30 و شهر گرایی31 (تولید، توزیع و مصرف) در سطح شهر بهوضوح دیده شود. و درنهایت شهر پایدار باید شهری برای همه شهروندان باشد. در عمل هدف از حرکت بهسوی شهر پایدار بیشتر نیازمند قرار گرفتن در متن جامعه پایدار و سهمی که آن شهر در توسعه پایدار جهانی دارد، میباشد (Leff,1998 : 122). کمیسیون جهانی محیطزیست و توسعه اصول و راهبردهای ضروری زیر را جهت یک شهر پایدار ارائه میکند :
افزایش فرصتهای اقتصادی و اجتماعی ، بهگونهای که ساکنین شهری را پوشش دهد.
کاهش حجم انرژی در رشد شهری
کاهش تراکم در مصرف آب، زمین و سایر منابعی که موردنیاز چنین رشد شهری است
به حداقل رسانیدن میزان زباله و فاضلاب و به حداکثر رساندن بازیافت از زبالههای تولیدشده
ایجاد سیستمهای مدیریت باقدرت کافی در جهت نیل به اهداف اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی
سوق دادن فنآوری شهری در جهت جلوگیری یا پاسخگویی به تهدیدات و اهداف اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی که درنتیجه عوامل طبیعی یا انسانی حادث میشوند (عزیزی، 1380 : 22).
هدف شهر پایدار بهطورکلی در نگهداشت رفاه شهر (و ارتقای آن) و همچنین حفظ کیفیت محیطزیست خلاصه میشود. برای رسیدن به این هدف، توجه یکجا و همزمان به عوامل و مقولههای اجتماعی- اقتصادی همراه با مسائل زیستمحیطی، ضروری و گریزناپذیر است، زیرا شرایط اجتماع ناپایدار، درنهایت میتواند به شرایط ناپایدار زیستمحیطی منجر شود. یک شهر ناپایدار را میتوان از افت جمعیتی، افت زیستمحیطی، ناکارآمدی نظامهای انرژیرسانی، کاهش فرصتهای شغلی،دفع و مهاجرت بنگاههای اقتصادی و خدماتی و عدم تعادل در ترکیب اجتماعی- جمعیتی آن تشخیص داد. بر اساس این تعریف، شهر پایدار، توسعه و رفاه، ارتقای کیفیت زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی را برای همگان فراهم میسازد(عزیزی، 1382 :106).
پایداری شهری32:
مفهوم پایداری شهری برای اولین بار توسط خانم مک لازن33 مطرحشده. مفهوم پایداری بهعنوان تشریح کننده وضعیت یا حالتی مطلوب یا مجموعه شرایطی است که تداوم داشته باشند. سلمن 34یکی از شهر سازان، برای تحقق پایداری شهری، فعالیت در زمینههای زیر را توصیه کرده است:
حمایت از سرمایههای طبیعی
آیندهنگری در برنامهریزی و استفاده از روش ارزیابی در تصمیمگیری، عدالت اجتماعی در جامعه و در بین نسلها
چرخه سالم توسعه مانند حداکثر استفاده ارزیابی زیستمحیطی در ارزیابی پروژههای عمرانی
سازگاری و هماهنگی سیاستهای توسعه
تصمیمگیری شفاف و نقش در نظارت بر تولید کالاها و استفاده از ابتکارات جدید و خلاقانه مدیران
ترغیب و تشویق شهروندان در استفاده از محصولات بادوام
بنابراین برای رسیدن به پایداری کلانشهرها تغییر در الگوی کنونی مصرف و تولید و رعایت نکات فوق مهمترین گام است (ساسانپور،1390 : 97).
بهطورکلی انگاره پایداری دارای ریشههای پیچیدهای است، و معنای متعددی از آن در نزد دانشمندان وجود دارد. برخی بر تمایز آن از توسعه پایدار تأکید میکنند. برنامهریزان شهری و منطقهای نیز با تفسیرهای مختلفی از مفهوم پایداری مواجه بودهاند. یک تفسیر از پایداری که اهمیت روزافزونی یافته، نگهداشت سرمایه محیطی است. این تفسیر بهشدت بر استعارههای اقتصادی استوار و بر پایهی دو اصل کلیدی زیر قرار دارد :
عدالت بین نسلی: به معنای میزان اندوختهای از سرمایه به نسل بعد با ظرفیتی که آن سرمایه در تولید رفاه (حداقل برابر با نسل حاضر) دارد.
اصل نگهداشت سرمایه محیطی بحرانی: در اینجا این پیشفرض قراردادی که شکلهای مختلف سرمایه جایگزین شدنی هستند را به چالش میکشد (نظر به اینکه پارهای از کارکردهای محیطی جایگزین نشدنی هستند)، و هم با این پیشفرض که محصولات رشد اقتصادی (سرمایه انسانساخت) جایگزینهایی بدون مشکل به بار میآورند، به مخالفت برمیخیزد، و بهجای آنکه خواستار مدیریت فعالیتهای اجتماعی- اقتصادی بهگونهای است که حداقل توان نگهداشت چنان سرمایهی محیطی بحرانی را دارا باشد (عبدی دانشپور ، 1387 : 421).
در یک دید اجمالی مبانی نظری مفهوم پایداری در شهر و ناحیه شامل این موارد میشود : کاهش آلودگی، نگهداری منابع طبیعی، کاهش حجم ضایعات شهری، افزایش بازیافت، کاهش انرژی مصرفی، توسعه شهرهای کوچک برای کاهش اتکا به شهرهای بزرگ، کاهش فواصل ارتباط، ایجاد اشتغال محلی، ساختار اجتماعی متعادل، حملونقل عمومی و… (زیاری، 1388 : 425-426).
در تمامی تعاریف مرتبط با پایداری مبحث ارتقای کیفیت زندگی ضمن در نظر گرفتن ظرفیت تحمل محیطزیست و پاسخگویی به نیازهای نسل حاضر بدون ایجاد محدودیت برای امکانات نسل آینده در راستای تأمین نیازهایشان مدنظر میباشد بهعلاوه میتوان چنین عنوان نمود که ایده پایداری مفهومی است که چهار مؤلفه زیستمحیطی،
