
اجتماعی، اقتصادی و کالبدی را تو اما موردتوجه قرار داده (مشاورزاده مهرابی و دیگران، 1388 : 112). بسیاری از کارشناسان بر سر این مسئله توافق نظر دارند که یک جامعه پایدار باید عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی و یکپارچگی زیستمحیطی را به تعادل برساند و تلاش کند تا منافع غالباً در حالت رقابت را در هر سه زمینه بیانشده آشتی دهد. این جامعه پایدار باید عدالت بین و درون نسلی، ارضای نیازهای اساسی انسان و حفاظت از نظامهای طبیعی که حیات آن به ما وابسته است را در نظر گیرد (کریزک و پاور، 1388 : 37 ).
تفاوت توسعه پایدار شهری و پایداری شهری35:
توسعه پایدار شهری نیز بهعنوان شاخهای مهم در این مفهوم پدیدهای با ابعاد گسترده و پیچیده است که در رشد و تکوین شهرها، عوامل اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و اکولوژیکی را موردتوجه قرار میدهد (حکمت نیا، موسوی،1385 : 34). موضوع نظریه توسعه پایدار شهری، نگهداری منابع برای حال و آینده از طریق استفاده بهینه از زمین و واردکردن کمترین ضایعات به منابع تجدید ناپذیر میباشد (زیاری،1387 : 18). مفاهیم توسعه پایدار شهری و پایداری شهری خیلی به هم نزدیکاند و اغلب بهجای هم بهکاربرده میشوند. راه تمیز آنها از یکدیگر در نظر داشتن مفهوم پایداری بهعنوان تشریح کننده وضعیت یا حالتی مطلوب یا مجموعه شرایطی است که تداوم داشته باشند. واژه توسعه در اصطلاح توسعه پایدار شهری فرآیندی را تداعی میکند که بهوسیله آن میتوان به پایداری دستیافت. برخی از مشخصات کلیدی پایداری شهری عبارتاند از : برابری درون نسلها که شامل برابری اجتماعی، جغرافیایی و حکومتی، حفاظت از محیط طبیعی و زندگی در چهارچوب ظرفیت تحمل آن، استفاده مناسب از منابع تجدید نشدنی، بقای اقتصادی و تنوع جامعه خود اکتفا، رفاه فردی و رفع نیازهای اساسی افراد جامعه (ساسانپور،96:1390). در حقیقت توسعه پایدار شهری که در توسعه پسا مدرن مطرحشده دارای جنبههای گوناگونی است که بر جنبه زیستمحیطی آن تأکید میشود. در شهرها مفاهیم پایداری و توسعه پایدار شهری بر پایه طرفداری از سه منطق بومشناسی، اقتصادی، سیاسی- اجتماعی و نیز تقابل این سه منطق شکلگرفته است. توسعه پایدار شهری که برخاسته از دیدگاههای اقتصادی، زیستمحیطی و رادیکال عدالتجو در بومشناسی همچون شهر اکولوژیک اجتماعی است، مفاهیم شهرنشینی پایدار، شهر پایدار، پایداری شهری، شهر سبز و شهر سالم را دربر میگیرد بدیهی است که توسعه پایدار شهری بدون سرمایهگذاریهای کلان، آموزشهای فرهنگی، شناخت درست مسئولان نهادهای مرتبط با مسائل شهری، برنامهریزی دقیق و مدیریت مشخص و مشارکتهای مردمی و… به دست نخواهد آمد. همچنین عدم ثبات مدیریت شهری وعدم توانایی و مشروعیت لازم مدیران برای توسعه خدمات زیربنایی شهری، از مهمترین مشکلات کلانشهرها برای رسیدن به توسعه پایدار شهری است. مدیریت مناسب و برنامهریزی استراتژیک انعطافپذیر مشارکتی گامی مؤثر دررسیدن به توسعه پایدار شهری خواهد بود. توسعه پایدار شهری ازنظر پیترهال36، شکلی از توسعهی امروزی ست که میتواند توسعه مداوم شهرها و جوامع شهری نسلهای آینده را تضمین کند. توسعه پایدار شهری یعنی توسعهای که شهر را ازنظر تغییرات کالبدی قابل سکونت، ازنظر اقتصادی بادوام و ازنظر اجتماعی همبسته نگه دارد (همان : 89-91).
بهطورکلی مبنای نظری مفهوم توسعه پایداری در شهر و ناحیه عبارت است از کاهش آلودگی حفاظت از منابع طبیعی،کاهش حجم ضایعات شهری،افزایش بازیافتها، کاهش انرژی مصرفی، ایجاد شهرهای کوچک،کاهش ترافیک جادهای، مدیریت ضایعات بازیافت نشدنی، توزیع منابع و فراهم نمودن کامل خوراک جمعی (همان:96).
دیدگاه های مرتبط با ردپای بوم شناختی
شهر سالم37 :
به تعبير سازمان بهداشت جهاني شهر سالم شهري است كه بهطور دائم سياستهاي عمومي خود را توسعه ميبخشد و آنگونه محيط فيزيكي و اجتماعی ایجاد مینماید که طی آن مردم همدیگر را حمایت مینمایند،کنش متقابل دارند و با توان کامل وظایف خود را اجرا میکنند. به عقیده بحرینی شهر سالم شهری است که در درجه اول امکانات زندگی را برای انسان ،حیوان و گیاه فراهم کند بهعبارتدیگر شهر سالم باید شرایط بقا و حیات را دارا باشد (زیاری، 1388 :437 ).
شهر اکولوژیک38:
مفهوم شهر اکولوژیک، رعایت ملاحظات زیستمحیطی در توسعه و ادامه حیات شهر است، بهنحویکه محدودیتهای اجتماعی در برابر انسان متناسب آنچه طبیعت ایجاد نموده باشد. در شهر اکولوژیک، بدون تخریب طبیعت زندگی معنی دارد؛ لذا شهر برای شهرنشینان مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. در این شهر منطقه جغرافیایی تنها بر اساس مرزهای طبیعی تعیین میشود و هر منطقه درمجموع خودکفاست و نوعی جامعه ارگانیک برقرار است. در شهر اکولوژیک کل کارکرد شهری در فواصل سازگار و بهینه پیاده قرار میگیرد بنابراین وسایل نقلیه موتوری محدود میگردد (شماعی، پور احمد1390 :137).
بدیهی است کاربریهای مختلف، مبتنی بر تلفیق عملکردهای مسکونی و اشتغال است؛ تا میزان رفتوآمد در شهر کاهش یابد. ایدهی «شهر فشرده»، «دهکدههای شهری» و «طراحی شهری زیرزمینی» جزء مبانی نظری شهر اکولوژیک است تا مردم پیاده به سرکار یا محل خدمات حملونقل عمومی بروند. درواقع شهر اکولوژیک مبتنی بر طراحی اکولوژیک یعنی ادغام فرآیندهای زنده و کاهش آثار تخریب زیستمحیطی قرار دارد این الگو بهسلامت، زیبایی، آسایش، امنیت، عوارض فرهنگی و سنتها در توسعه فشرده و متنوع احترام خاصی قائل است. سه عنصر مهم اکولوژیکی، مردم، اقتصاد و محیط باید زبان طراحی جدید شهری در قرن بیستویکم باشد طراحی اکولوژیکی با مفهوم پایداری باید همخوان باشد. بر این اساس نوع طراحی باید از اصول زیر تشکیلشده باشد:
1- محلی بودن راهحلها.
2- توجه به جنبههای اکولوژیکی در طراحی.
3- طراحی یا طبیعت و حداقل دخالت در طبیعت.
4- طراحی با مردم.
5- مرئی کردن طبیعت.
6- الهام از هندسه طبیعت.
7- حداقل بهعنوان یک نظام بسته.
8- تعادل بهینه بین جمعیت و منابع.
9- کاهش حداقل توسعه افقی.
10- حفظ سنتهای فرهنگی (همان :434).
شهر سبز39:
سبزها بر چهار رکن اکولوژی، مسئولیت اجتماعی، مردمسالاری باریشههای سبز و عدم خشونت اعتقاددارند این ارکان به اصول خوداتکایی محلی، اصلاح کیفیت زندگی، هم آهنگی با طبیعت، تمرکززدایی و تنوع تبدیل میشوند. با این اصول، سبزها بسیاری از فرضیات گرامی داشته شده درباره حقوق مالکیت زمین، دوام نهادها، معنی پیشرفت و الگوی سنتی سلطه در جامعه را مورد سؤال قرار میدهند. سبزها تصدیق میکنند که جنبش آنها باید در کشورهای مختلف اشکال متفاوتی به خود گیرد. شهر سبز شهری است که در آن مردم نسبت به محیطزیست خود (هوا، آب، خاک، گیاهان، جانوران و انسانها) حساس مسئولیت میکنند و در مشارکت با نهادهای مدنی و سازمانهای دولتی، محیطی سالم، آرام، پرنشاط با حداقل استانداردهای زیستمحیطی، به وجود میآورند. در این شهر سرانه فضای سبز، آلودگیهای شنیداری و دیداری در سطح قابلقبول، و سرانه تولید زباله کمترین است. و بهترین شکل بازیافت مواد به همراه جداسازی آن از مبدأ وجود دارد و مصرف انرژی و مواد در آن بهینه و نزدیک به استانداردهای جهانی است (همان: 439).
ردپای بومشناختی40:
مفهوم ردپای بومشناختی تلاش میکند تا بر محدودیتهای تفکر در زمینه بازار و پسکرانه غلبه کند. با اندازهگیری بومشناختی اراضی حاصلخیز ازنظر زیستی و دریا، که برای حمایت از فعالیتهای انسانی ضروری است بپردازد. این سیستم ارزیابی بومشناختی ارتباط مستقیم بین مصرف، ضایعات و منابع لازم برای حمایت از آنها ترسیم میکند. میتوان میزان ردپای بومشناختی را با توجه به استفاده از منابع و تولید ضایعات برای یک شخص یا گروه، محاسبه کرد. بهعنوان نمونه ایالت متحده به دلیل استفاده سنگین از انرژی و نرخ بالای مصرف، گستردهترین ردپای بومشناختی در جهان را دارد و به ترتیب 3/10 هکتار سرانه زمین حاصلخیز و یا دریا ازنظر زیستی برای هر شخص وجود دارد (بون، مدرس،1388 : 96). ردپای بومشناختی از دو منظر میتواند شاخص پایداری محسوب شود، نخستین اینکه ردپای بومشناختی هزینههای بومشناختی تأمین کلیهی کالاها و خدمات جمعیتی مصرف انسان را محاسبه میکند و نشان میدهد که مردم نهتنها بهصورت مستقیم برای تولیدات کشاورزی، احداث جادهها، ساختمانسازی و غیره به زمین نیاز دارند بلکه بهطور غیرمستقیم نیز کالا و خدمات موردنیاز انسان نیز از زمین تهیه میشود. برای مثال برای تولید یک کیلو کره مجموعهای از عوامل تولید نیاز است، تنها کاربری زمین ملاک عمل نیست. از این منظر ردپای بومشناختی میتواند جهت بیان هزینههای پنهان بومشناختی جمعیتها و فعالیتها بهکاربرده شود. دوم اینکه تعبیر ردپای بومشناختی بهعنوان شاخص پایداری، منجر به معرفی ایده “ظرفیت تحمل” و یا “ظرفیت برد” شده است. ظرفیت برد در بومشناختی عبارت است از”حداکثر جمعیتی که زمین میتواند نیازهای آنها را بهطور نامحدود تأمین کند” این موضوع که زمانی که جهت توزیع جمعیت بر اساس منابع بومشناختی استفاده شود، نسبتاً صحیح و دقیق است. برای مثال مقدار مشخصی از زمین میتواند نیازهای تعداد معینی از انسانها را تأمین کند و زمانی که این تعداد از ظرفیت زمین فراتر رود، منابع موردنیاز بهویژه مواد غذایی نایاب میشود و دوباره بازگشت مرگ جمعیت اتفاق میافتد (MC Donald et al 2004 :50 ). از دیگر سو برای آنکه بتوان از دیگر اشکال مختلف استفاده از محیط از یکسو و ظرفیت قابلتحمل آن از سویی دیگر، نوعی موازنه برقرار کرد. یک شهر همواره در قلمرو یک یا چند اکوسیستم قرارگرفته است. به همین مناسبت و از دیدگاه کلان این قلمرو بومشناختی بشر است که باید بهعنوان”منطقه برنامهریزی” انتخاب شود. قلمرو بومشناختی شهر دربرگیرنده محدودهای است که کل شهر به نحوی در ارتباط متقابل با آن قرار داشته و کاربریهای موجود در آن قادرند یکدیگر را تحت تأثیر فعالیتهای خود قرار دهند. بهطور خلاصه شاخصهای کاربردی ظرفیت قابلتحمل محیط عبارتاند از:
شرایط اقلیمی و کیفیت هوا
بیلان آب در حوزه آبی محل استقرار شهر
منابع خاک و تولیدات کشاورزی
پوشش گیاهی کارکردهای مختلف آن
تمهیدات زیرساختی و کنترلهای زیستمحیطی
ساماندهی و مدیریت فضای سبز شهری
مدیریت کیفیت هوا
مدیریت کیفیت آسایش صوتی
مدیریت فاضلاب شهری
مدیریت پسماندهای شهری (عزیزی،1382 :147).
ردپای بومشناختی با “واحد سطح” اندازهگیری میشود یک واحد سطح برابر است با یک هکتار فضای زیستی بارور، نسبت به میانگین جهانی. بهرهبرداری زمین ازنظر بهرهوری متفاوت است. بارورترین زمینها برای کشت غلات و کمترین آنها برای مراتع و چرای دام مورداستفاده قرار میگیرد.به کار کیری زمین مولد و بارور بهعنوان واحد ارزیابی در تجزیهوتحلیل ردپای بومشناختی برگرفته از قواعد اصلی و مهم فیزیک، مخصوصاً قوانین مربوط به توازن در سطح کلان و قواعد ترمودینامیک است که منجر به وضعیت پایدار و استوار میشود (ساسانپور،1390 : 299)
در اینجا به بیان چند مفهوم در رابطه با ردپای بومشناختی میپردازیم:
توان بومشناختی41: هر زیستبوم توان مشخصی برای تولید کالا و خدمات دارد و درعینحال باید بتواند شرایط طبیعی خود را حفظ کند. بهعبارتدیگر توان بومشناختی، ظرفیت هوا، آبوخاک برای حفظ شرایط طبیعی و جذب آلودگی تولیدشده ضمن حفظ تنوع زیستی است .بهبیاندیگر، به مرز حفظ تعادل بین استفاده و تخریب منابع طبیعی و تولید آلایندهها با نرخ احیاء طبیعی آنها، توان بومشناختی گفته میشود. درواقع توانایی کلی یک اکوسیستم برای حفظ شرایط طبیعی اصلی یا فعلی خود همزمان با تولید کالا و خدمات میباشد .(Ecological Footprint Atlas: 2010, 23)
ظرفیت تحمل42: همانطور که پیشتر ذکر شد، ظرفیت تحمل، حداکثر جمعیتی است که زمین میتواند نیازهای آنها را بهطور نامحدود تأمین کند. و زمانی که این تعداد از ظرفیت زمین فراتر رود، منابع موردنیاز بهویژه مواد غذایی نایاب میشود.(همان).
ظرفیت زیستی43: يك معيار تراكمي از
