
عبری است بایستی معنی آن را نیز از لغت نامههای عبری بدست آورد اما بسیاری از مفسران از این نکته غفلت کرده و ریشه عربی برای این کلمه دست و پا کردهاند در حالی که بعضی از آنها نیز متذکر این مطلب شدهاند که این کلمه معرّب است. در تفسیر التحریر و التنویر ذیل آیه 45 آل عمران میآورد:
ترجمه: مسیح یعنی مسح شده با روغن. وقتی موسی برادرش هارون را برای کاهنی بنی اسرائیل منسوب کرد او را مسح نمود. کاهنان بنی اسرائیل پادشاهان را نیز از زمان شائول پادشاه مسح میکردند. پس مسیح در نزد کاهنان به معنی پادشاه گردید… پس احتمال دارد عیسی به این وصف نامگذاری شده باشد همانطور که کاهنان پادشاهان را مسیح مینامیدند. احتمال دیگری وجود دارد که یهود این نام را به خاطر تهکم به عیسی داده باشند زیرا آنها عیسی را متهم کرده بودند که میخواهد پادشاه یهود شود سپس این اسم بر عیسی غلبه کرده و عیسی به مسیح مشهور شده و لذا قرآن هم عیسی را به این اسم خوانده.
تفسیر آلاء الرحمان نیز ذیل همین آیه میگوید:184
ترجمه: احتمالا این اسم به این خاطر به عیسی داده شده چون یهودیان به رهبران دینی لقب مسیح میدادهاند.
آنچه از اقوال بر میآید این است که واژه مسیح بر رهبری و بزرگی و پادشاهی دلالت دارد و با توجه به اینکه قرآن نام عیسی را همراه با لقب مسیح بکار برده و حتی بجای عیسی «مسیح ابن مریم»185 بکار برده، پس میتوان این نتیجه را گرفت که قرآن حقیقتا حضرت عیسی علیه السلام را مسیح برای بنی اسرائیل دانسته و بارها هم این واژه را تکرار کرده است اما نکته قابل توجه این است که مسیح در طول حضور خود در بین مردم هیچ گاه مفهوم مسیح را به منصه ظهور نرساند البته این عدم توفیق نیز میتواند این مسئله را روشن کند که حضرت عیسی علیه السلام آمادگی ایفای نقش مسیح را داشت اما مردم آن روزگار این طرفیت و قابلیت را نداشتند تا حضرت بعد پادشاهی و حکومتی را به ظهور رساند.
نکته دیگر در مورد این شأن این است که هر چند این شأن با وجود آمادگی حضرت عیسی علیه السلام محقق نشد اما وعده محقق شدنش در دو آیه به حواریون داده شد و این وعده بشارتی بود برای حواریون و پیروان آن حضرت.
قرآن بشارتی را برای حضرت عیسی علیه السلام میدهد که با کمی تامل میتوان فهمید که محتوای این بشارت چیزی جز برتری تابعان آن حضرت بر کافران نیست. خداوند در قرآن میفرماید:
«إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسىَ إِنىِّ مُتَوَفِّيكَ وَ رَافِعُكَ إِلىََّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِلىَ يَوْمِ الْقِيَمَةِ ثُمَّ إِلىََّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»186.
ترجمه: [ياد كن] هنگامى را كه خدا گفت: «اى عيسى، من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مىبرم، و تو را از [آلايش] كسانى كه كفر ورزيدهاند پاك مىگردانم، و تا روز رستاخيز، كسانى را كه از تو پيروى كردهاند، فوق كسانى كه كافر شدهاند قرار خواهم داد آن گاه فرجام شما به سوى من است، پس در آنچه بر سر آن اختلاف مىكرديد ميان شما داورى خواهم كرد.
باید توجه داشت که منظور از این برتری، پیروزى سیاسى و غلبه حکومت است نه پیروزى علمى و استدلال، زیرا اگر مقصود، پیروزى حجت حضرت عیسی و پیروان او بر دلیل کفّار بود دیگر نمىفرمود: من تو را متوّفى مىکنم و تو را به سمت خودم بالا مىبرم و آنگاه دلیل پیروانت را بر دلیل کفار پیروز مىکنم، چون دلیل پیروان عیسى غیر از دلیل خود عیسى نبود و دلیل پیروان که همان دلیل مسیح است همواره بر دلیل کفر پیروز است. معلوم مىشود مراد از پیروزى، پیروزىِ حکومت و نظام سیاسى است.187 البته نباید ایراد گرفت که این برتری از آن پیروان آن حضرت گشته نه خودش پس نمیتواند شأنی برای ایشان تلقی کرد زیرا ممکن است پیامبری در زمان حضور خودش تلاشهایش به ثمر بنشیند و یا ممکن است بعد از حضور پیامبر این تلاشها به بار نشیند در هر حال اگر تلاشها و آموزههای پیامبر نبود آن ثمرات هم نبود در اینجا نیز چون پیروان حضرت عیسی علیه السلام طبق آموزههای آن حضرت حرکت کردند در نتیجه به ثمره آن که همان برتری و پیروزی حکومت و نظام سیاسی است رسیدند و این مطلب را خداوند به عنوان یک بشارت حتمیالوقوع به حضرت عیسی علیه السلام میدهد.
بشارت دیگر مربوط به آخرین آیه سوره صف است که خداوند پیروزی را برای پیروان حضرت بیان کرده است:
يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسىَ ابْنُ مَرْيمََ لِلْحَوَارِيِّنَ مَنْ أَنصَارِى إِلىَ اللَّهِ قَالَ الحَوَارِيُّونَ نحَنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَامَنَت طَّائفَةٌ مِّن بَنىِ إِسْرَ ءِيلَ وَ كَفَرَت طَّائفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلىَ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُواْ ظَاهِرِين.
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ياران خدا باشيد، همان گونه كه عيسى بن مريم به حواريّون گفت: «ياران من در راه خدا چه كسانىاند؟» حواريّون گفتند: «ما يارانِ خداييم.» پس طايفهاى از بنى اسرائيل ايمان آوردند و طايفهاى كفر ورزيدند، و كسانى را كه گرويده بودند، بر دشمنانشان يارى كرديم تا چيره شدند.
صاحب تفسیر المیزان دیل این آیه بیان میکند که پیروان حضرت عیسی علیه السلام پس از آنکه مدتها زیر سلطه کافران بودند بالاخره بر آنها پیروز شدند.
فصل چهارم:
تحلیل دادهها، جمعبندی و نتیجه گیری
در این فصل که آخرین فصل پایاننامه است به سراغ تحلیل دادهها، جمع بندی و نتیجه گیری میرویم اما آنچه که لازم است ذکر شود این است که در طول فصول قبل سوالاتی مطرح شد که هرچند ارتباط مستقیمی با عنوان ندارند اما در راستای درک بهتر فضای کلی پایاننامه کمک می کند. این سوالات مباحثی است پیرامون حکومت، دایره ماموریت حضرت عیسی و معنای تبشیر است. ما ابتدا به سراغ این سوالات رفته و در جستجوی پاسخ آنها به سراغ منابع رفته و تحلیل خود را نیز ضمیمه مطالب منابع خواهیم کرد.
1-آیا حضرت عیسی علیه السلام قصد تشکیل حکومت داشت؟
یهودیت بعد از ورود به سرزمین مقدس صاحب حکومت و سرزمین شدند و اوج قدرتشان در زمان داود و سلیمان بود که همه دشمنان یهود شکست خورده بودند و اینان یکهتاز سرزمین موعود بودند اما پس از سلیمان بین یهودیت جدایی افتاد و ابهت قدرتشان و شکوه حکومتشان بر طبق گزارش کتاب مقدس از بین رفت و کشور یهودی به دو سرزمین تقسیم شدند سرزمین شمالی اسرائیل نامیده شد و کشور جنوبی به یهودیه شهرت یافت اما چندی بعد اقوام آشوری کشور شمالی را از بین بردند و کمی بعد نیز کشور جنوبی توسط بابلیان تصرف شد و اهل آنجا به اسارت به بابل کوچانده شدند قرنها پس از داود و سلیمان یهودیت هنوز حکومت مستقلی نداشت و زیر سلطه امپراطوریهای مجاور بود.188 حافظه تاریخی یهود شکوه و عظمت دوران داود و سلیمان را از یاد نبرده بود و در دل تمنای وصول به آن دوران طلایی و آرمانی را داشت. انبیاء بنیاسرائیل به جهت حفظ این تمنا که باعث میشد یهود در سختترین دورانها نیز به حیات دینی خود ادامه دهد باور ظهور شخصی را ترویج کردند که مجدد دوران داود و سلیمان خواهد بود189. در عهد جدید نیز به این بشارت عهد قدیم چنین اشاره شده است:
«كه بعد از این رجوع نموده خیمه داود را كه افتاده است باز بنا میكنم و خرابیهای آنرا باز بنا میكنم و آنرا برپا خواهم كرد».190
و قطعا این بازسازی، بازسازی معنوی نیست زیرا این حضرت موسی بود که اساس دیانت و کتاب را تاسیس کرد و حضرت داود بود که جنبه حکومتی دیانت و کتاب موسی را در قالب یک حکومت پادشاهی پرشکوه ارائه داد.
حضرت عیسی علیه السلام بنابه گزارش اناجیل بارها به نزدیکی ملکوت خدا اشاره کرده که از ديدگاه بنى اسرائيل، ملكوت آسمان گونهاى حكومت الهى بود كه آرمان مقدس آنان به شمار مىرفت191. آیات عهد جدید در ارتباط با جنبه حکومتی حضرت عیسی علیه السلام دو دستهاند دستهای که به صراحت بر تشکیل حکومت از طرف آن حضرت دلالت دارند و دسته دیگر به عدم دخالت در امور حکومتی اشعار دارند. در ابتدا آیاتی که به صراحت به حکومت و پادشاهی عیسی علیه السلام دلالت دارند مطرح میشود و در ادامه آیاتی که در ظاهر مخالف تشکیل حکومت هستند.
الف: آیاتی که بر حکومت و پادشاهی حضرت عیسی علیه السلام دلالت دارند:
از آنجا كه در هيچ جاى كتاب عهد عتيق نام عيسى بن مريم «ع » نيامده است، مسيحيان براى نيل به اين مقصود دست به تاويلاتى زدهاند تا پيشگوييهاى ديگرى را كه در عهد عتیق يافت مى شود، به آن حضرت تطبیق دهند. اين شيوه در انجيل متى فراوان است و به همين دليل، گفته مى شود كه انجيل متى براى ارشاد يهوديان نوشته شده است.192 این انجیل در اولین فصل و در اولین آیه عیسی علیه السلام را با لقب مسیح آورده است و از آنجا که مسیح لقب یا اسم برای عیسی است و معنایش هم پادشاهی یهود است لذا علاوه بر اینکه عیسی را مسیح موعود یهودی معرفی میکند سعی میکند پیشگوئیهایی از عهد عتیق را نیز بر او تطبیق دهد193 و نشان دهد که عیسی همان منتظَر است. 34 موردی که واژه مسیح در عهد عتیق استفاده شده همه به جنبه پادشاهی دلالت میکنند پس واژه مسیح بر فرد پادشاه اطلاق میشود و جنبه عمومی ندارد.
انجیل متی ابتدا مسیح بودن عیسی را مطرح کرده و بلافاصله او را پسر داود، پسر ابراهیم معرفی کردهاست:
«كتاب نسب نامه عیسی مسیح بنداود بنابراهیم»194
و در آیه دوم نسب نامه عیسی را از ابراهیم شروع کرده و با آیه شانزدهم چنین ختم میکند:
«و یعقوب، یوسف، شوهر مریم را آورد كه عیسی مسمی به مسیح از او متولّد شد». تاکید متی بر مسیح بودن عیسی بطوری است که در ابتدا او را مسیح و از نسل داود و در انتها اسم او را عیسی مسمی به مسیح بیان میکند تا بر خواننده القاء کند که این شخص همان ماشیح یهود است و امر انتظار منجی موعود یهود بسر آمده است موعودی که در اندیشه یهودی مجدد دوران داود و سلیمان است.
حضرت یحیی اوصاف شخص موعود را به مردمی که برای گرفتن غسل تعمید از او به پیشش آمدهاند برمیشمارد و دو شاخصه مهم او را که یکی آتش و دیگری روحالقدس است متذکر میشود.
«من شما را به آب به جهت توبه تعمید میدهم. لكن او كه بعد از من میآید از من تواناتر است كه لایق برداشتن نعلین او نیستم او شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد. او غربال خود را در دست دارد و خرمن خود را نیكو پاك كرده گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود ولی كاه را در آتشی كه خاموشی نمیپذیرد خواهد سوزانید».195
این توصیف حضرت یحیی مربوط به بعد دنیایی موعود است زیرا امر تعمید با روحالقدس نیز دنیایی است و هر که با روح تعمید نیابد با آتشی که بدست موعود است عذاب خواهد شد.
خود حضرت عیسی علیه السلام نیز بیانات اینچنینی دارد که بیانگر ابعاد مختلف فعالیت آن حضرت در ارتباط با شأن مسیحایی است.
«من آمدم تا آتشی در زمین افروزم پس چه میخواهم اگر الآن درگرفته است. اما مرا تعمیدی است كه بیابم و چه بسیار در تنگی هستم تا وقتیكه آن بسر آید. آیا گمان میبرید كه من آمدهام تا سلامتی بر زمین بخشم؟ نی بلكه به شما میگویم تفریق را. زیرا بعد از این پنج نفر كه در یك خانه باشند دو از سه و سه از دو جدا خواهند شد پدر از پسر و پسر از پدر و مادر از دختر و دختر از مادر و خارسو از عروس و عروس از خارسو مفارقت خواهند نمود».196
انجیل متی او را پادشاه یهود معرفی کردهاست و برای این کار موضوع پادشاهی عیسی علیه السلام را مقارن با منجمانی که برای ملاقات کودک تازه تولد یافته رنج سفر تحمل کرده بودند، میکند تا اینطور القاء شود که موضوع پادشاهی عیسی علیه السلام نیز از اموری است که حتی منجمان هم از آن مطلع بودند.
«و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیتلَحِم یهودیه تولّد یافت ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند: كجاست آن
