
كار كرده ببیند. آن زن چون دانست كه به وی چه واقع شده ترسان و لرزان آمد و نزد او به روی درافتاده حقیقت امر را بالتّمام به وی بازگفت. او وی را گفت: ای دختر ایمانت تو را شفا داده است. به سلامتی برو و از بلای خویش رستگار باشی».278
هر چند در این فقره حضرت عیسی علیه السلام غیر ارادی شفا داد اما به هرحال قوتی از او صادر شد و آن زن را با محبت روانه کرد.
5- شفای دو کور
«و چون عیسی از آن مكان میرفت دو كور فریادكنان در عقب او افتاده گفتند: پسر داودا بر ما ترّحم كن! و چون به خانه در آمد آن دو كور نزد او آمدند. عیسی بدیشان گفت: آیا ایمان دارید كه این كار را میتوانم كرد؟ گفتندش: بلی ای سرور. در ساعت چشمان ایشان را لمس كرده گفت: بر وفق ایمانتان به شما بشود. در حال چشمانشان باز شد و عیسی ایشانرا به تأكید فرمود كه زنهار كسی اطّلاع نیابد».279
در این فقره حضرت برای شفای کوران اقدام عملی کرده و خود بدست خود شفا را داده است.
6- شفای دیوانه گنگ
«و هنگامی كه ایشان بیرون میرفتند ناگاه دیوانهای گنگ را نزد او آوردند. و چون دیو بیرون شد گنگ گویا گردید».280
در این فقره آن دیوانه گنگ از یهودیان بود که بدون سوال و جواب از حضرت عیسی علیه السلام شفا گرفت.
با وجود این شفاها حضرت عیسی علیه السلام به شاگردان قدرت تسلط بر ارواح پلید را داد ولی آنها را از رفتن در مسیر امتها و وارد شدن به شهرهای سامریان منع کرد با اینحال مشخص میشود که شاگردان وی حق شفا به غیر یهودیان را ندارند زیرا به ایشان تصریح میکند:
«و دوازده شاگرد خود را طلبیده ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد كه آنها را بیرون كنند و هر بیماری و رنجی را شفا دهند… این دوازده را عیسی فرستاده بدیشان وصیت كرده گفت: از راه امتها مروید و در بلَدی از سامریان داخل مشوید بلكه نزد گوسفندان گمشده اسرائیل بروید. و چون میروید موعظه كرده گویید كه ملكوت آسمان نزدیك است. بیماران را شفا دهید ابرصان را طاهر سازید مردگان را زنده كنید دیوها را بیرون نمایید».281
7- شفای دست خشکیده
«آنگاه آن مرد را گفت: دست خود را دراز كن! پس دراز كرده مانند دیگری صحیح گردید».282
در این فقره هرچند یهودیان منتظر بودند تا حضرت شفا دهد و بر علیه او توطئه کنند اما با این حال حضرت بدست خود شفا داد.
8- شفای پسر مصروع
«و چون به نزد جماعت رسیدند شخصی پیش آمده نزد وی زانو زده عرض كرد: ای سرور بر پسر من رحم كن زیرا مصروع و به شدّت متألّم است چنانكه بارها در آتش و مكرّراً در آب میافتد. و او را نزد شاگردان تو آوردم نتوانستند او را شفا دهند. عیسی در جواب گفت: ای فرقه بیایمانِ كج رفتار تا به كی با شما باشم و تا چند متحمل شما گردم؟ او را نزد من آورید. پس عیسی او را نهیب داده دیو از وی بیرون شد و در ساعت آن پسر شفا یافت. اما شاگردان نزد عیسی آمده در خلوت از او پرسیدند: چرا ما نتوانستیم او را بیرون كنیم؟ عیسی ایشانرا گفت: به سبب بیایمانی شما. زیرا هرآینه به شما میگویم اگر ایمانِ به قدر دانه خردلی میداشتید. بدین كوه میگفتید از اینجا بدانجا منتقل شو البته منتقل میشد و هیچ امری بر شما محال نمیبود. لیكن این جنس جز به دعا و روزه بیرون نمیرود».283
در این فقره شاگردان بخاطر عدم توانایی بر شفا توسط حضرت عیسی علیه السلام سخت مواخذه میشوند و حضرت خود بدست خود آن پسر مصروع را شفا میدهد.
9- زنده کردن جوان مرده
«چون سرور او را دید دلش بر او بسوخت و به وی گفت: گریان مباش. و نزدیك آمده تابوت را لمس نمود و حاملان آن بایستادند. پس گفت: ای جوان تو را میگویم برخیز. در ساعت آن مرده راست بنشست و سخن گفتن آغاز كرد و او را به مادرش سپرد».284
حضرت بدون اینکه از او درخواستی شود اقدام به زنده کردن جوان یهودی میکند.
10- شفای گوش غلام
«و یكی از ایشان غلام رئیس كهنه را زده گوش راست او را از تن جدا كرد. عیسی متوجه شده گفت: تا به این بگذارید. و گوش او را لمس نموده شفا داد».285
غلام دشمن خود را که از یهودیان است بدون درخواست شفا میدهد و برای این کار از او تفقد نمیشود.
11- شفای پیرمرد
«و در آنجا مردی بود كه سی و هشت سال به مرضی مبتلا بود. چون عیسی او را خوابیده دید و دانست كه مرض او طول كشیده است بدو گفت: آیا میخواهی شفا یابی؟ مریض او را جواب داد كه ای آقا كسی ندارم كه چون آب به حركت آید مرا در حوض بیندازد بلكه تا وقتی كه میآیم دیگری پیش از من فرو رفته است. عیسی بدو گفت: برخیز و بستر خود را برداشته روانه شو! كه در حال آن مرد شفا یافت و بستر خود را برداشته روانه گردید. و آنروز سبت بود».286
خود به سراغ محتاجان شفا از یهودیان میرفت و آنها را شفا میداد.
12- شفای الیعازر
«چون اینرا گفت به آواز بلند ندا كرد: ای ایلعازر بیرون بیا. در حال آن مرده دست و پای به كفن بسته بیرون آمد و روی او به دستمالی پیچیده بود. عیسی بدیشان گفت: او را باز كنید و بگذارید برود».287
الیعازر از یهودیان شناخته شده بود که نه با درخواست خواهرانش بلکه با اصرار ایشان در قبر باز شد و او را زنده کرد.
با توجه به اینکه شاگردان حضرت عیسی علیه السلام ادامه دهنده راه او هستند و بشارت و پیامش بعد از آن حضرت از طریق شاگردانش به گوش انسانها میرسید پس به آنها میگوید:
«عیسی ایشانرا گفت: هرآینه به شما میگویم شما كه مرا متابعت نمودهاید در معاد وقتی كه پسر انسان بر كرسی جلال خود نشیند شما نیز به دوازده كرسی نشسته بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهید نمود».288
و با این بیان داوری آنها را محدود به 12 سبط اسرائیل میکند و این نتیجه را میدهد که شاگردان او فقط برای خاندان اسرائیل مأمورند نه غیر.
در داستان دیگری نیز حضرت در ماجرای دیگری، مأموریت خود را نجات گمشدگان را بیان میکند. در این داستان زکّی پسر حضرت ابراهیم خوانده شده است و حضرت او را نجات یافته معرفی کردهاست.
«اما زكّی برپا شده به سرور گفت: الحال ای سرور نصف مایملك خود را به فقرا میدهم و اگر چیزی ناحقّ از كسی گرفته باشم چهار برابر بدو ردّ میكنم. عیسی به وی گفت: امروز نجات در این خانه پیدا شد. زیرا كه این شخص هم پسر ابراهیم است. زیرا كه پسر انسان آمده است تا گمشده را بجوید و نجات بخشد».289
غیر از مورد فوق، کلمات و افعال حضرت عیسی علیه السلام در عهد جدید بقدری گویاست که جای تردیدی باقی نمیماند که رسالت حضرت عیسی علیه السلام محدود به بنیاسرائیل است و شاگردان خود را نیز چنین تعلیم داد و نسبت به شفا دادن به یک یهودی مشتاقتر بود تا یک غیر یهودی.
البته این موارد مانع این نمیشود که دعوت حضرت عیسی علیه السلام به توحید و باور خدای یگانه نیز محدود به بنیاسرائیل باشد زیرا همه پیامبران در حوزه نظر و ایمان دعوت و مقصدشان یکی است اما در احکام عملی باهم متفاوتند. به این ترتیب حضرت عیسی علیه السلام در بعد احکام عملی رسالتش محدود به بنیاسرائیل است و در بعد دعوت به ایمان و اعتقاد به خدای واحد دعوتش جهانی است همچنان که حضرت موسی مصریان را دعوت به توحید کرد اما آنها را دعوت به تورات نکرد.290 در کتاب مقدس دو حکم است که سرآمد همه احکام است یکی محبت کردن با دل خدا را و دوست داشتن همسایه. این دو حکم از احکام عملی نیست و میتواند بعد جهانشمولی داشته باشد. در ماجرای یکی از علمای یهود از حضرت سوال میکند که همسایه کیست و ایشان جواب میدهند:
«لیكن او چون خواست خود را عادل نماید به عیسی گفت: و همسایه من كیست؟عیسی در جواب وی گفت: مردی كه از اورشلیم بسوی اریحا میرفت به دستهای دزدان افتاد و او را برهنه كرده مجروح ساختند و او را نیممرده واگذارده برفتند. اتفاقاً كاهنی از آن راه میآمد چون او را بدید از كناره دیگر رفت. همچنین شخصی لاوی نیز از آنجا عبور كرده نزدیك آمد و بر او نگریسته از كناره دیگر برفت. لیكن شخصی سامری كه مسافر بود نزد وی آمده چون او را بدید دلش بر وی بسوخت. پس پیش آمده بر زخمهای او روغن و شراب ریخته آنها را بست و او را بر مركب خود سوار كرده به كاروانسرایی رسانید و خدمت او كرد. بامدادان چون روانه میشد دو دینار درآورده به سرایدار داد و بدو گفت این شخص را متوجه باش و آنچه بیش از این خرج كنی در حین مراجعت به تو دهم. پس به نظر تو كدام یك از این سه نفر همسایه بود با آن شخص كه به دست دزدان افتاد؟ گفت: آنكه بر او رحمت كرد. عیسی وی را گفت: برو و تو نیز همچنان كن».291
4–تبشیر به چه معناست؟
كلمه تبشير گذشته از آن كه علم غيب به آينده را در بردارد، تفّوق آينده نسبت به حال را هم تبيين ميكند، زيرا اگر آينده مادون، يا هم سطح حال باشد ديگر بشارت نيست، زيرا بشارت مژده دادن به امر مسرّت بخشي است كه انسان فاقد آن است، پس بايد كمالي در دين پيامبر خاتم باشد كه دين مسيح فاقد آن است. البته اگر كسي از وقوع حادثهاي در آينده خبر دهد آن حادثه هرچه باشد، پيش بيني آن، علم غيب محسوب ميشود.292
جمع بندی و نتیجه گیری
در این قسمت همه شئون و مصادیق شئونی که برای حضرت عیسی از قرآن و عهد جدید در فصول گذشته مطرح شد جمع بندی میشود. حسن این جمع بندی در این است که برای مسلمانان و مسیحیان روشن میشود که چقدر حول محور حضرت عیسی علیه السلام اشتراک نظر دارند و چقدر با هم اختلاف نظر دارند وقتی این مطلوب حاصل شد میشود باب جدیدی را در بین مسیحیت و اسلام گشود تا حول عیسای آسمانی گفتگو کرده و به یک قرائتی از عیسی علیه السلام دست یابند که برای هر دو طرف مقبول باشد.
از آنجا که مسیحیت حضرت عیسی علیه السلام را موجودی میداند که هم انسان کاملی به عنوان نبی است و هم در همان آن، او را به عنوان یکی از اقانیم سه گانه، خدای پسر میدانند و اسلام نیز او را به عنوان پیامبر میشناسد، پس میتوان ادعا کرد که عیسای قرآنی مشترکات بسیار زیادی با عیسای انسانی عهد جدید دارد هرچند که قرآن با خدا بودن او صریحا مخالفت کرده اما عموم خصوص من وجهی که در اینجا حاصل میشود همان عیسای نبی است .
کنکاش پیرامون افعال و گفتار این عیسی علیه السلام میتواند شئون رسالت او را بیشتر از گذشته بنمایاند و باعث فهم مشترکی از وی شود.
این پایاننامه در یک تلاش علمی میخواهد فهمی حداکثری از حضرت عیسی علیه السلام ارائه دهد و برای همین منظور در حد وسع، گفتارها و افعال وی را در متون دست اول دو دین بررسی کرده و از تفاسیر مهم بهره برده است.
آنچه که در این پایاننامه بدست میآید عیسایی است که او از منظر هر دو متن مقدس همان مسیح خداوند است و مسلمانان نیز با هدایت قرآن به مسیح بودن عیسی علیه السلام رهنمون شدهاند. همین مسئله اولین و بزرگترین وجه مشترکی است که میتوان به آن اشاره کرد.
شئون رسالت حضرت عیسی علیه السلام یعنی همان جنبه ها و کارهایی که مربوط به مأموریت اوست و از هر دو کتاب در فصل دوم و سوم جمع شد، به سه بخش تقسیم میشود. بخش اول وجوه مشترک بین قرآن و عهد جدید، بخش دوم وجوه مختص به قرآن و بخش سوم وجوه مختص به عهد جدید است.
وجوه مشترک بین قرآن و عهد جدید
1- حضرت عیسی علیه السلام در قرآن شاهد اعمال امت است ایشان هم در دنیا و هم در آخرت بر اعمال امت جهت داوری خداوند ناظر و شاهد هستند. این وجهه ایشان در عهد جدید با عنوان داوری آمده است.293 هرچند داور و شاهد باهم بسیار متفاوتاند اما وجه مشترک این دو، حضورشان در دادگاه عدل خداوند است زیرا داور به نظر شاهد ارجحیت میدهد و چه بسا حکم خود را منوط به نظر شاهد بکند.
2- شفاعت آن حضرت امری است که هم قرآن به آن متذکر شده است و هم در عهد جدید از زبان عیسی علیه السلام نقل شده که دوستداران خود را در روز داوری در دست راست خود قرار خواهند داد همین نکته خود اهمیت فراوان دارد زیرا هم شفاعت در قرآن با اذن خداست و هم مسیح نیز شفاعت استقلالی را از خود نفی کردهاست:
«ایشان را گفت: “البته از كاسه من خواهید نوشید و تعمیدی را كه من مییابم خواهید یافت. لیكن نشستن به دست راست و
