
صحرا میگریزد. در آنجا با زیرک آشنا میشود و چون در او تواناییهای حکمرانی مییابد، او را به کسب سلطنت ترغیب میکند. سگ اگرچه در ابتدا از این کار پرهیز میکند،اما در برابر اصرار زروی، بز فراری، ناچار سر تسلیم فرود میآورد. کبوتری که از شاخه درختی صحبتهای این دو را درمورد پادشاهی میشنود، به طمع قرب بیشتر خود را به آنها نزدیک میکند و مأموریت مییابد در میان دیگر حیوانات به تبلیغ حکومت عادلانه زیرک همت گمارد. سخنان کبوتر در میان حیوانات دیگر رواج پیدا میکند و روز به روز بر گروه طرفداران سگ افزوده، و سلطنت او در سایه درایتهای زروی بنیان نهاده میشود.
در باب هفتم، از دو سرزمین پیلان و شیران سخن میرود. در این داستان پادشاه فیلها به فکر گسترش قلمرو حکومت خود به محدوده حکومت شیران میافتد. اما پادشاه شیران، از این واقعه اطلاع مییابد و سفیری برای صلح و دوستی نزد فیلان گسیل میدارد، اما از آنجا که باد خیرهسری در کله پادشاه فیلان افتاده بود، سفیر صلح شیران را رد میکند و به سرزمین شیرها، حملهور میگردد، ولی شیرها تا پای جان در حمایت از سرزمین خویش میکوشند و آخر کار، پادشان پیلان کشته، و لشکرش منهدم میگردد.
باب هشتم، قصه شتر و شیر پرهیزگاری است که پادشاه اقلیمی هستند و در اثر ریاضت نفسی که متحمل میشوند از عادت گوشتخواری، بریده، راه دوستی و همراهی با حیوانات را پیشه کرده است، اما این پادشاه پرهیزگار، وزیری (خرس) دارد که هوس میکند خون شتر بیچارهای را بریزد و گوشت او را بخورد. خرس برای دست یافتن به این هدف، شتر را نسبت به پادشاه بدبین میکند و از طرفی نیز نزد شیر از شتر بدگویی میکند تا بهانه لازم را برای کشتن او به دست آورد، اما با درایت شیر، این حادثه چهره نمیبندد و خود خرس بدخواه گرفتار میآید.
باب نهم، به روایت عقاب (که پادشاه پرندگان است) با یک جفت کبک به نامهای آزادچهره و ایرا میپردازد. این دو کبک در دامنه سبلان لانه دارند و هر سال که موسم تخمگذاری میرسد، عقابهایی که در این منطقه به سیر و سیاحت آمدهاند، تخمهای آنها را میبلعند. سالها به این منوال میگذرد و دو کبک صاحب بچه نمیشوند، آخر سر به دادخواهی، راهی محل استقرار عقابها میشوند و چون شکایت خود عرضه میدارند، پادشاه پرندگان از آنها دلجویی میکند و آزادچهره را به عنوان مشاور نزد خویش نگه میدارد.
در ذیل الکتاب یا مؤخره که توسط وراوینی به متن اصلی افزوده شده است، وی بار دیگر کتابهای داستانی رایج در ایران را مدنظر قرار میدهد و آنها را به بوستانی تشبیه میکند که جز یک میوه ندارد اما مرزبان از همه نوع میوههادر خود پرورانده است. سپس از ربیبالدین وزیر اتابکان آذربایجان سپاسگزاری میکند و کتابهای موجود در کتابخانه تبریز را که به همت او دایر گردیده است، براساس موضوعی معرفی میکند و آرزو میکند که ربیبالدین در تداوم کارهای خیر، هر چه بیشتر موفقیت و شهرت کسب نماید. در آخر نیز قطعهای از وراوینی موجود است که هنگام تسلیم کتاب به ربیبالدین تقدیم شده است.(خطیبی؛235:1364)
فصل چهارم
بررسی فضایل و رذایل اخلاقی در فابل های احمد شوقی و مرزبان نامه
بخش اول: فابل
4-1. فابل يا حكايت حيوانات
فابل به معناي افسانه، داستان، دروغ، حكايت اخلاقي و حكايت گفتن است،اين اصطلاح در دوران قرون وسطي و رنسانس اغلب هنگام سخنگفتن از طرح يك روايت به كار ميرفت. در اصطلاح ادبي، فابل داستان ساده و كوتاهي است كه معمولاً شخصيتهاي آن حيوان هستند و هدف آن آموختن و تعليم يك اصل و حقيقت اخلاقي يا معنوي است. البته فابل گاهي نيز براي داستانهاي مربوط به موجودات طبيعي و يا وقايع خارقالعاده و افسانهها و اسطورههاي جهاني و داستانهاي دروغين و ساختگي به كار ميرود.شخصيتها در فابل اغلب حيواناتند، اما گاهي اشياي بيجان، موجودات انساني يا خدايان هم در آن حضور دارند. (تقوي؛ 1376: 92)
در فابل حيوانات مطابق با طبيعت خود عمل ميكنند جز آنكه سخن ميگويند. موضوعات و مايههاي اصلي در فابل بيشمار است و بخشي از فرهنگ عوام و ابداعات اهل مغالطه است. ديدگاه فابل واقعگرا و كنايهآميز است. (همان: 92)
از مترادفها و انواع مشابه فابل، آپولوگ و حماسه وحوش است. آپولوگ هم حكايت كوتاه به نظم يا نثر است كه متضمن درس و تعليم اخلاقي مفيدي است و در بيشتر موارد شخصيتهاي آن حيواناتند. حماسه ی
وحوش نيز يك حكايت تمثيلي است كه اغلب –نه هميشه- طولاني است و شخصيتهاي داستاني حيواناتند و سبك آن دروغين و ساختگي است. (بهار؛178:1370)
حكايتهاي موجود فارسي كه از زبان حيوان نقل شدهاند، اغلب كوتاه، ساده، اخلاقي يا متضمن تعليم اخلاقي بهويژه اخلاق اجتماعي هستند و از اينرو در زمره ی فابلها ميگنجند نه قالبهاي مشابه ديگر. (همان:12)
4-2. توجه پژوهشگران ایرانی به فابل
محققان فارسيزبان كه در باب حكايتهاي حيوانات مطالعه كرده و مطالبي نوشتهاند، هريك نامي و عنواني خاص براي اين حكايتها برگزيدهاند (گرچه اغلب همان اصطلاح «فابل» را بر اين نوع حكايت اطلاق كردهاند).
دكتر عبدالحسين زرينكوب در مقالة «سياحت بيدپاي» از اصطلاح فابل استفاده كرده است، اما ايشان به ضرورت وضع يك اصطلاح مورد اتفاق اذعان كردهاند. باتوجه به قرابت معنايي افسانه و داستان و مثل و كاربرد هريك به جاي ديگري، اين عناوين نميتواند فاصلهاي بين انواع مشخص داستان را تعيين كند و دكتر زرينكوب معتقد است كه لفظ «داستان» و «افسانه» را به جاي فابل نميتوان پذيرفت؛ زيرا اين دو واژه توسع معنا يافتهاند و بعد با ترديد واژة «مَثَل» را پيشنهاد كرده است.(زرينكوب؛ 1353: 490)
پس از برشمردن ويژگيهاي اين نوع حكايتها ميگويد: «فابل در زبان فارسي لغتي ميخواهد كه مصطلح واقع شود و در انتخاب آن لغت اگر حاجت افتد كه از زبان عامه نيز چيزي گرفته شود، به گمان ما باك نيست.» (همان: 491)
4-3. تاريخچه فابل در پهنه ی ادب فارسي
بیتردید رابطهی نزدیک انسانهای اولیه با حیوانات در محل زندگی، او را بر آن داشته است که به روابط و رفتارهای این دو، توجهی ویژه داشته باشد. در داستان هابیل و قابیل در قرآن کریم آمده است که قابیل پس از کشتن هابیل بر سر جنازة او حیران مانده بود، تا اینکه کلاغی را دید که جوجة مرده ی خود را دفن میکند. او نیز از کلاغ تقلید کرد (آموخت) که چه کند. بدینترتیب تقلید و توجه به حیوانات، از اوان تشکیل جامعه ی بشری، همواره با او بوده است. داستانهاي حيوانات پيش از همه محصول رابطه ی نزديك انسان با حيوانات است و چنانكه نميتوان براي اين رابطه مبدأ و تاريخي تعيين كرد، براي نخستين داستان يا داستانها يا نخستين گويندگان اين داستانها هم نمیتوان زمانی را مشخص نمود. این سخن درباره ی بخش بزرگی از ادبیات شفاهی صادق است که محصول اجتماعات اولیه ی انسانی بودهاند و مربوط به زمانی هستند که هر سخن یا گفتهای سینه به سینه میگشت و خط و زبان به مفهوم امروزی اختراع نشده بود.(تقوی؛345:1376)
باید این فرض را پذیرفت که پیش از اینکه حکایتهای حیوانات بهعنوان یک شکل ادبی و شاخهای از داستانهای تعلیمی و اخلاقی ظهور کند، به شکل اساطیری و ابتدایی وجود داشته و انسانها آنها را همچون حقایقی مسلم و انکارناپذیر میدانستهاند.
گستره ی توجه ادباي فارسيزبان به فابل، بسيار زياد است. مشهورترین ترجمة فارسی کلیله و دمنه، اثر نصرالله منشی است اما مشهور است که پیش از او بلعمی آنرا به نثر و رودکی به نظم ترجمه کردهاند. فردوسی از ترجمهای که به دستور وزیر دانشمند امیر نصر بن احمد سامانی انجام شده و همچنین ترجمة منظوم رودکی یاد کرده است:
کلیله به تازیشد از پهلوی
بـه تـازی همی بودتا گاه نصر
گرانمـایـه بوالفضــل دسـتور او
فـرمــــود تـــا فـارسـیّ دری
از آن پس چو بشـنید رای آمدش
گــزارنـدهای پیــش بـنشانـدنـد
بپیــوست گـویا پــراکـــنده را
بر آن کو سخن داند آرایش است
بر این سان که اکنون همی بشنوی
بدانگه که شد بر جهان شاه، نصر
که اندر سخنبود گنجور او
بگفتند و کوتاهشد داوری
بر او بر خرد رهنمای آمدش
همه نامه بر رودکی خواندند
بسفت این چنین دُرّ آکنده را
چو نادان بود جای بخشایش است
(فرودسی؛213:1378)
ترجمة نصرالله منشی معروف به کلیله و دمنة بهرامشاهی که به احتمال زیاد بین سالهای540-538 ه ق انجام یافته است از معروفترین و برترین آثار باقیماندة نثر فارسی محسوب میشود. از تأثيرات کلیله و دمنه بر ادب پارسي ميتوان به مرزباننامه سعدالدين وراويني اشاره كرد كه البته نه از روي كليله و دمنه به تقليد، بلكه از منابع مختلف هنري و غيرهنري به اضافه اثري با همين نام از اسپهبد مرزبان ابن رستم بن شروين از ملوك طبرستان تأليف شده است. آثار ديگري نيز در زبان فارسي داريم كه در آن به حيوانات اشاره شده است و از آن مي توان به سندباد نامه اشاره كرد. اين اثر توسط ظهيرالدين سمرقندي در قرن ششم نوشته شده است. جوامعالحكايات محمد عوفي نيز از آثاري است كه در آن به حيوانات اشاراتي شده است.(بهار؛254:1370)
بهطوركلي حكايت هاي حيوانات در آثار فارسي اعم از نظم و نثر دو شكل كلي دارد. برخي آثار، خود حكايتها را موضوع كار قرار دادهاند و بابها يا فصولي از كتاب را به داستانهاي كم و بيش طولاني از حيوانات اختصاص دادهاند، يعني داستانهاي اصلي در آنها، با شخصيتهاي حيواني شكل ميگيرد. اين ويژگي در وهلة اول در كليله و دمنه سپس مرزبان نامه به چشم ميخورد و بعد در برخي بخشهاي جواهرالاسمار و سندبادنامه. ديگر آثار اغلب در زمره آثار داستاني نيستند بلكه بيشتر شامل بابهايي در موضوعات متنوع اخلاقي و تعليمي هستند كه به اقتضاي سخن از حكايت هاي حيوانات نيز در آن گنجانده شده است، مانند: جوامع الحكايات، فرائد السلوك، بهارستان جامي كه فصلها و بابهايي با عناوين مختلف چون در فضايل علم يا وجود يا قناعت و… دارند كه براي تأييد سخن در باب مسائل مختلف از آن حكايتها بهره گرفته شده است.(همان:269)
آثار متعددی که مشتمل بر حکایات و امثال حیوانات هستند، اغلب از منابع و مآخذ هندی برگرفته شدهاند. یکی از آنها سندباد نامه به قلم ظهیرالدین سمرقندی است که در اواخر قرن ششم تحریر یافته است. سندباد نامه از جمله قصص قدیمه ی هند است که به زبان پهلوی نقل شده بود و در ادبیات قبل از اسلام ایران شهرت بسیار داشت. مسعودی این کتاب را به نام کتاب الوزراء السبعه و المعلم و امرأه الملک از تألیفات سندباد حکیم از حکمای معاصر کوش پادشاه هند دانسته است… این کتاب از جمله ی کتب پهلوی بود که… به عربی ترجمه شد. (صفا؛ 1367: 350)
اثر داستانی دیگری که به تقلید از کلیله و دمنه و سندباد نامه نگارش یافته است، کتابی موسوم به فرائدالسلوک است که مؤلف آن ناشناخته است. مؤلف در نیت خود از تحریر کتاب میگوید: میخواستم که بر عبارت اهل زمانة خویش کتابی سازم و فراخور بلاغت کتّاب روزگار خود صحیفهای پردازم که جامع باشد قوانین فصاحت و افانین بلاغت را حاوی بود عبارات و طُرف حکایات را او اقتدا کنم به صاحب کلیله و سندباد و غیر آن کی افاضل ساختهاند و بر آن طریق که ایشان رفتهاند بروم و از آن منوال که ایشان بافتهاند ببافم و بعضی از حکایات مسموع بر طریق امثال بیارم. (آقایی؛212:1380)
فرائد السلوک را متعلق به قرن هفتم دانستهاند. این کتاب حاوی مطالب و مباحث مختلف تعلیمی از زبان حیوانات است و در آن مباحث مربوط به اصول مملکتداری و سیاسی با مفاهیم اخلاقی و اجتماعی و تربیتی آمیخته است و چاشنی طنز و لطیفه و مثل را به کار گرفته تا تلخی سخنان حقایق و موعظه را در زیر آن پنهان
