
پالودگى گیتى در آخرالزمان، هیچ گونه نگرش منفى نسبت به لذتهاى زمینى در بر ندارد. در واقع، باید گفت که این هستى گیتىاى است که به هستى مینوى نزدیکتر مىشود، بى آنکه گیتى بودن خود را از دست بدهد. از دیدگاه زرتشت، نمونه آرمانى هستى، چیزى است که به معناى واقعى کلمه، بهترینهاى هر دو جهان را با هم درآمیزد».186 اینگونه، هرچه به پایان دوران نزدیکتر مىشویم، روند فرشگردسازى شتاب بیشترى پیدا مىکند و نشانههاى آشکارترى را به نمایش مىگذارد. اوج این روند، با ظهور موعودها یا سوشیانتهاى سهگانه، صورتبندى مىشود. فرشگرد با ظهور موعود، شاخصههای رهایی از اهریمن را شدت میبخشد.
3-1-10 سوشیانت
واژه سوشیانت در اصطلاح به معنای «سود رساننده در آینده» است.187 این واژه سه بار در گاهان آمده است. در یسنای 45، زرتشت، اشاره به پیامبر بزرگی میکند که که انتظار آمدنش را پس از زمان خود دارد. تا تلاشهای زرتشت به ثمر بنشیند. شاید از دل متون این برآیند به چشم نیاید؛ اما تفسیر اینگونه متون، با این واقعیت که در طول تاریخ، زرتشتیان، به گونهای عمیق و شدید، در آرزوی پیدا شدن موعود بودهاند، همنوایی دارد. برای زرتشت این اتفاق آشکار بوده است که فرشگرد در زمان حیات او رخ نمیدهد. ظهور امید و رهایی بشریت از دل اهریمن و نجات از رنج، در ابتدا بهوسیله زرتشت بهوجود آمد.188 «کسیکه از برای نجات جهان خاکی بهما راه راست بنمود و از برای جهان معنوی بهسوی آفریدگان حقیقی در آنجاییکه بارگاه قدس اهوراست دلالت کرد آن مرد وفاشناسی که مانند تو دانا و مقدس است ای مزدا».189
نخستین این منجیها، اوشیدر است که در آغاز هزاره دهم ظهور مى کند و بخشى از پلیدىها را نابود مىکند. در بندهش آمده: «اوشیدر زرتشتان، به دین رهبر و پیامبر راستین (زرتشت)، از سوى هرمزد آید. دین آورد و رواج بخشد. تنگى و خشکى کاهد، رادى و آشتى و بى کینى در همه جهان گسترش یابد. سه سال گیاهان را سرسبزى دهد … گرگ سردگان، همه نابود شود».190 در پایان هزاره اوشیدر، دیوى به نام ملکوس بر جهان مىتازد و زمستانى با برف و تگرگ بىشمار پدید مىآورد که بسیارى از مردم را نابود مى کند. 191
در آغاز هزاره یازدهم، “اوشیدرماه” ظهور مى کند. او در سیسالگی به دیدار اور مزد میرسد و با “دادیگ” پلیدیها را پاک میکند و با مظاهر بدی مبارزه میکند. در بندهش ذکر شده: «او (اوشیدرماه) نیز دین آورد و در جهان رواج بخشد. شش سال بر گیاهان سرسبزى دهد. آن دروج آز تخمه را که مار است با خرفستران نابود کند».192 در پایان این هزاره، نیروهای اهریمنی در این دوره، تحلیل میروند. نتیجهی این کم شدن نیروی اهریمنی، نیاز مردم به غذا کم میشود. بهگونهای که مردم با یک بار غذا خوردن، تا سه روز گرسنه نمیشوند. سپس دیگر نیزی به گوشت ندارند. در آخر حتی آب نیز نمیخواهند و ده سال پیش از زنده شدن مردگان توسط سوشیانت، مردم نیازی به خوردن ندارند و نه میمیرند. این اثر ضعیف شدن اهریمن و سپاه او است که در ذات گیتی نهفته است.193
در پایان هزاره اوشیدرماه، سومین منجی، یعنی سوشیانت، به دنیا میآید و در سن سیسالگی به دیدار اورمزد میرسد.194 کیخسرو، پسر سیاوش و نوهی کیکاوس، یکی از جاودانانی است که در پایان جهان برای نو آراستن زمین و مردمان و فرشگرد باز میآید. کیخسرو به دیدار سوشیانت میرسد و سپس نبردهای این دو با اهریمننان آغاز میگردد. سوشیانت فرجامین نبرد را براى نابودى دیوان و مظاهر بدى راهبرى مىکند. گرشاسپ، از مرگ و بىخودى برمىخیزد و ضحاک را مغلوب مىکند و اینگونه، مرحله نهایى فرشگرد، با انگیزش تن مردگان توسط سوشیانت، آغاز مىشود.195 از سویى دیگر، در این هنگام، ایزدان و امشاسپندان وارد نبردى نهایى و همه جانبه با دیوان همستار خود مىشوند و هر یک جداگانه، دشمن خویش را نابود مى کنند.در بندهشن و زادسپرم آمده: «و روشنان (=آفریدگان اهوره مزدا) هر یک جداگانه، دشمن خویش را نابود کنند». 196و «پس، هرمزد اهریمن را، بهمن اکومن را، اردیبهشت ایندر را، شهریور ساوول را، اسپندارمذ ترومد را که هست، خرداد و امرداد تریز و زریز را، راستگویی آن دروغگویى را و سروش پرهیزگار، خشم دارنده درفش خونین را گیرند. پس، دو دروج، فراز مانند: اهریمن و آز»197 آنگاه، خداى بزرگ، در هیئت یک موبد، وارد کارزار گیتى مىشود و بزرگترین مظاهر بدى و پلیدى را با خواندن دعاى «اهونور»، از میان برمى دارد. متن بندهش اینگونه است: «هرمزد به گیتى آید، خود زوت198 است. سروش پرهیزگار راسپى199 است. … اهریمن و آز، بدان دعاى گاهانى (اهونور)، به شکسته افزارى، از کار افتاده، از آن گذر آسمان که از آن درتاخته بودند، باز به تیرگى و تاریکى افتند».200 سپس رود بزرگى از فلز گداخته پدیدار مى شود که روان و تن تمامى انسانها ـ چه گناهکار و چه پرهیزگار ـ را از هرگونه بدى، پاک مى کند و با همان رود گداخته، بقیه مظاهر حضور اهریمن در گیتى، مانند دوزخ، نابود مى شود. در نتیجه، رخداد عظیم فرشگرد، عاقبت، همه پىآمدهاى شوم ناشى از تازش اهریمن به گیتى را «التیام» مى بخشد و هر بدى و پلیدى را از میان مىبرد، چندان که بهشت برین و زمین به هم مى پیوندد و عاقبت با پاک شدن گیتى و پیوستن آن به مینو، «دوران» به پایان مىرسد.
3-2-1مرگ در اسلام
اصل و ریشه واژه “موت” در لغت عرب به معنای از «دست رفتن توان و قدرت از چیزی» است. 201 قدر مشترک این لفظ در کاربردهای عربی نظیر کاربرد آن در مورد خاموشی آتش، غیر قابل کشت بودن زمین وحتی خواب، همین معنا است. در فرهنگ قرآن، مرگ به معنی وفات است، نه فوت. زیرا فوت به معنی زوال و نابودی است، ولی وفات به معنای «اخذ تام و در اختیار گرفتن تمام و کمال یک حقیقت و انتقال آن به سرای دیگر» است. این کار توسط فرشتگان مامور وفات صورت میگیرد. 202 تعبیر “توفی” در مورد مرگ در حدوده دوازده بار در قرآن به کار رفته است. در قرآن مرگ به خواب و استعمال “توفی” در مورد هر دو203 گواه بر این حقیقت است که انسان همچنان که وقتی میخوابد، نیست و نابود نمیشود، با مرگ نیز از بین نمیرود.
در سوره سجده، کافران از پیامبر، نحوه موت را سوال میکنند و میپرسند که بعد از مرگ بر روی زمین پراکنده شدیم، آیا دوباره زنده میشویم؟ « بگو: فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد».204 این آیه این مضمون را داراست که فرشته مرگ بر این کار گمارده شده و همه وجود افراد را میگیرد و چیزی از حقیقت افراد روی زمین پراکنده و گم نخواهد شد. با این استدلال مرگ به معنای نیستی و نابودی نیست. چون مرگ توسط فرشته مامور صورت گرفته و رجوع مردگان با ارجاع مامور خدا به سوی پروردگار خواهد بود. «آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد». 205
طبق نظر قرآن، انسان با انتقال به سرای دیگر سفر جدیدی را آغاز میکند و به مقصد نهایی خودش میرسد. «آن روز است كه بسوى پروردگارت سوق دادن باشد.» 206 «خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى بازمىستاند، و (نيز) روحى را كه در (موقع) خوابش نمرده است (قبض مىكند) پس آن (نفسى) را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مىدارد، و آن ديگر (نَفْسها) را تا هنگامى معيّن (به سوى زندگىِ دنيا) بازپس مىفرستد. قطعاً در اين (امر) براى مردمى كه مىانديشند نشانههايى (از قدرت خدا) ست».207
در نظام آخرتشناسی قرآن، انسان در حال حرکت است و در نهایت در نزد خداوند آرام خواهد گرفت. «آن روز، قرارگاه (نهايى) به سوى پروردگار توست».208 این بدان معنا است که از منظر قرآن، حرکت جهان نیز در آخرت آرام میگیرد. مرگ در این دیدگاه، یک قانون کلی دانسته شده است.
«هر جاندارى چشنده (طعم) مرگ است، و همانا روز رستاخيز پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مىشود. پس هر كه را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند قطعاً كامياب شده است، و زندگى دنيا جز مايه فريب نيست».209 این آیه 4 نکته اساسی را یادآور میشود:
1. مرگ قانون کلی و استثنا ناپذیر است.
2. جزای کاملِ کردار هرکس تنها در قیامت داده میشود.
3. نجات و رهایی برای کسی است که از آتش جهنم بگذرد و راهی بهشت شود.
4. این دنیا لذاتش زودگذز و فانی است.
از دیدگاه قرآن، مرگ برای همه انسانها از مقدرات حتمی و تخلفناپذیر است: «و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى (در دنيا) قرار نداديم. آيا اگر تو از دنيا بروى آنان جاويدانند؟ هر نفسى چشنده مرگ است، و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود، و به سوى ما بازگردانيده مىشويد».210 مرگ پایان هر موجود زنده است. «هر جانداره، چشنده طعم مرگ است».211 مفسرانی چون فخر رازی باور دارند نکتهای در این آیه نهفته است، و آن این است که «آنچه میمیرد بدن است نه روح، و مرگ عبارت است از قطع علاقه روان از تن. پس مرگ، روح را نمیمیراند، بلکه روح مرگ را میچشد و در خود هضم میکند، با این تفسیر، آنچه چشیده میشود (مرگ) از بین میرود، نه چشنده که روح باشد. بنابراین، انسانی که میمیرد در حقیقت مرگ را میرانده، نه این که خودش از بین برود. 212
روح انسان با چشیدن مرگ از تحول و و انتقال رهایی مییابند. از اینرو قرآن درباره ساکنان بهشت میفرماید: «در آنجا جز مرگِ نخستين ، مرگ نخواهند چشيد و (خدا) آنها را از عذاب دوزخ نگاه مىدارد».213
3-2-2 جایگاه انسان در نظام هستی
در جهانبینی اسلام، انسان به عنوان یکی از شگفتانگیزترین مخلوقات پروردگار، بنا به حکمت الهی، هدفی را دنبال میکند و بیهوده و عبث خلق نشده است. از آیات متعدّدی از قرآن کریم میتوان این نتیجه را گرفت که خلقت جهان آفرینش، مقدّمهی خلقت آدم بوده است و کل جهان هستی و آراستن زمین به نباتات و جانداران و جنگل و دشت، همگی زمینهسازی برای قدم نهادن انسان بر روی کرهی خاکی است. این ادّعا در بدو امر قدری مبالغه آمیز و خودبینانه مینماید و اثبات آن، محتاج شواهد و ادلهی زیادی است؛ کما اینکه برخی از متفکّرین معاصر معتقدند که « اینکه ما بگوییم تمام دستگاه هستی برای انسان آفریده شده است، این مطلب نیاز به تحلیل و بررسی زیاد دارد»214 امّا با رجوع به قرآن کریم، آیاتی را میتوان یافت که همگی دال بر این معنا است. یکی از شواهد بر این مسئله که در قرآن کریم به آن اشاره شده و در آیاتی چند، از آن سخن به میان آمده است، موضوع تسخیر کائنات و موجودات توسّط انسان است. خداوند در سورهی لقمان میفرماید: «آيا ندانستهايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مسخر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است».215 تسخیر در لغت به معنای «در اختیار گرفتن یک شیئ است به نحوی که هیچگونه اختیاری از خود نداشته باشد» به تعبیر دیگر، شیئ مسخّر موجودی است که «در قهر و غلبهی دیگری داخل شده به نحویکه هیچگونه اراده و اختیاری بر خلاص کردن خود ندارد»216 انسان از چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند، همهی موجودات جهان آفرینش مسخّر او هستند و به گونهای آفریده شده است که بتواند همهی نیروهای طبیعت را تسخیر کند و از آنها به نفع خود استفاده کند. 217
امّا آیا از این آیات میتوان شرافت و برتری انسان بر دیگر موجودات را استفاده کرد و آنگاه نتیجه گرفت که خلقت موجودات مقدّمهی خلقت انسان بوده است و به تعبیر دیگر موجودات برای انسان خلق شدهاند؟ برخی از اندیشمندان معاصر با استناد به آیات دیگر قرآن، اندیشهی انسان محوری و برتری او بر جمیع خلائق را اندیشهی ناصحیحی دانستهند و با توجّه به آیهی 70 سورهی اسرا218 معتقدند که برتری اولاد آدم بر عدهی زیادی از موجودات بوده است نه همهی آفریدهها و آنگاه نتیجه میگیرند که « بنابراین نمیتوان گفت هدف مطلق جهان هستی انسان است، زیرا موجودات با عظمتتر و شریفتر نمیتوانند وسیلهی پستتر از خود قرار گیرند». 219 امّا نباید از نظر دور داشت که «کثیر» موجود در آیه میتواند در دو معنا استعمال
