
پيشوايان دلها، و دلها پيشوايان حواس و حواس پيشوايان اعضاء»(مجلسی ،1403 ق).
6. عامل حسن عمل و عامل تعادل در رفتار: امام علي(ع): «من كَمُلَ عقله حَسُنَ عمله؛ كسي كه عقلش كامل باشد عملش نيكو است». و نيز فرمود: «من علامات العقل العمل بِسَّنِةِ العدل؛ عدالت و تعادل در رفتار از نشانههاي عقل است»(محمدی ری شهری 1378).
7. عامل قراردادن هر چيز بر سر جاي خود: علي(ع): «العاقل من وضع الاشياء مواضعها و الجاهل ضد ذلك؛ عاقل كسي است كه هر چيزي را در جاي خودش قرار ميدهد و جاهل به عكس عمل ميكند»(آمدی تمیمی ،1407ق).
8. آمر به انتخاب بهتر و وسيله استفاده و بهرهوري از عمر: علي(ع): «العقل يأمرك بالانفع…؛ عقل تو را به انتخاب برتر امر ميكند». و نيز فرمود: «العاقل من لايضيع له نَفْساً فيما لاينفعه و لايقتني مالايصحبه؛ خردمند كسي است كه لحظهاي از عمر خود را در كارهاي بيفايده صرف نكند و چيزهاي ناپايدار را ذخيره نسازد»(محمدی ری شهری 1378).
9. حسن تدبير (تدبير نيكو): رسول الله(ص): «لا عقل كالتدبير؛ هيچ عقلي مثل تدبير و دور انديشي نيست». علي(ع): «ادلّ شيء علي غزارة العقل حسن التدبير؛ بهترين دليل بر زيادتي عقل، مديريت و دورانديشي خوب است»(محمدی ری شهری 1378).
10. با كمي دقت و تأمل، اين واقعيت آشكار ميشود كه عقل علت و عامل اساسي برقراري ارتباط با مردم، خوش اخلاقي و رفق و مدارا كردن با آنان است. وقتي آدمي در كوران حوادث تلخ و دشوار قرار ميگيرد، بر اثر توصيههاي عقلي و انعطاف پذيري از غلظتها و خشونتها جلوگيري به عمل آمده به جاي درگيريها و صلابتها، آدمي نرم و ملايم شده با سازگاري و نرمش از كنار حوادث ميگذرد. خداوند در قرآن به پيامبرش ميفرمايد:
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛ (آل عمران: 159) پس به بركتي از جانب خداوند با آنها نرمخو شدي و اگر بد خلق و سخت دل بودي حتماً از دورت پراكنده ميشدند. پس از آنها درگذر و برايشان آمرزش طلب و در كارها با آنان مشورت نما و چون تصميم گرفتي بر خدا توكل كن كه بيترديد، خداوند توكل كنندگان را دوست دارد.
همانا خلق نيكو و زيباي رسولخدا(ص) عامل اساسي پيروزي و موفقيت ايشان در انتشار و گسترش اسلام گرديد، چه اگر اندكي ايشان تند خو بود همه از اطراف او پراكنده ميشدند.
11. معاشرت و مهرباني با مردم: پيامبر اكرم(ص): «التودّد الي الناس نصف العقل؛ مهرورزي و دوستي با ديگران، خود نيمي از عقل را در بردارد»(محمدی ری شهری 1378). در زندگي با افرادي برخورد كردهايم كه در مدت عمرشان كمتر عصباني شدهاند. بديهي است كه اينگونه افراد از عقل سرشاري بهرهمند بوده با الهام گرفتن از عقل، با كوچك و بزرگ، و عاقل و احمق سازگاري پيشه ساخته، از بروز درگيريها جلوگيري به عمل ميآورند. مفاد برخي از روايات وارده، اين است كه هر كس از نظر ايماني قويتر باشد، خلق و خوياش نيز والاتر و انسانيتر خواهد بود. و پرواضح است كه هرگز نميتوان از ايمان والايي بهرهمند بود، مگر اينكه عقل و خرد والا و برومندي داشته باشيم. پس با يك واسطه به اين حقيقت ميرسيم كه عقل و خرد موجب پيدايش خلق و خوي نيكو ميباشد. ميتوان گفت كه انسانها از اين جهت به دو دسته كلي تقسيم ميشوند: افرادي كه اساساً از خلق و خوي ملايم بهرهمند نبوده با كوچك و بزرگ، عالم و عامي به جنگ و جدال ميپردازند در حاليكه برخي از افراد با ملايمت و سازگاري رفتار مينمايند. ترديدي نداريم كه اين الفت و تأليف تنها در پرتو عقلِ توانا و خرد نيرومندي است كه اين عده از آن بهرهمندند.
12. حضرت علي(ع): «اعجز الناس من عجز من اكتساب الاخوان و اعجز منه من ضيع من ظفر به منهم؛ كساني كه نميتوانند دوستان تازهاي را براي خود فراهم آورند به طور قطع عاجز هستند و از اين عده عاجزتر، افرادي هستند كه بر اثر ضعف عقلي، حتي اين توانايي را ندارند كه دوستان خود را حفظ نمايند و به مرور زمان همه دوستان خود را از دست ميدهند». بيترديد، اين ضعف و ناتواني، ضعف جسمي نيست، بلكه از نظر عقل و خرد است. پس به خوبي اين حقيقت، آشكار ميشود كه در پرتو عقل و قوت آن، اخلاق و انعطاف به وجود ميآيد، چنانكه ضعف عقلي نيز موجب بروز درگيريها و خشونتها ميشود(محمد دشتی،1383).
13. امام رضا(ع) در جواب سؤالي در مورد عقل فرمودند: «العقل التجرّع للغصّة و مداهنة الاعداء و مداراة الأصدقاء [الناس] ؛(قمی ،1416ق). عقل عبارت است از شكيبايي در برابر گرفتاريها و سازگاري با دشمنان و دوستي و مهرورزي با مردم و دوستان». شناخت هيجانها به شناخت خود انسانها كمك ميكند و مديريت هيجانها به معناي «بهتر زندگي كردن در حال» است. كساني كه هوش هيجاني بالايي دارند، اميدوارتر و خوشبينتر هستند و از فرصتها نيز خوب بهره ميبرند. همدلي با ديگران، درك آنها، كمك كردن به رشد و پيشرفت آنان، همكاري و مشاركت با همنوعان، اعتماد كردن به خود، پذيرش مسئوليت، انعطافپذيري، نوآوري و ابتكار عمل، احترام به خود و ديگران، از جمله آثار و مؤلفههاي هوش هيجاني شمرده ميشوند(فاطمی ،1385).
پس با اندكي تأمل و نگاه به شاخصها و ويژگيهاي عقل در مييابيم كه همه آثار هوش هيجاني، به گونهاي از آثار و ويژگيهاي عقل ميباشند. تطبيق آثار هوش هيجاني بر آثار و ويژگيهاي عقل، مؤيد اين است كه هوش هيجاني بخشي جداناپذير از عقل ديني است. هوش هيجاني براي فرزندپروري، كار، خانواده، اجتماع، آموزش و ارتباطات، توصيههايي دارد كه عقل نيز داراي اين توصيههاست.
2-1-9 اهميت و فايده هوش هيجاني:
زندگيِ بدون شور و احساسات، به زمين باير سنگيني ميماند كه سرشار از بيحاصلي است و از غناي زندگي بريده و مجزا شده است. اما از نظر ارسطو آني كه مطلوب است، احساس مناسب است؛ يعني احساسي كه با موقعيت تناسب دارد. هرگاه احساسها به شدت فرو نشانده شوند، كسالت و فاصله ايجاد ميكنند، و هرگاه از كنترل خارج شوند؛ يعني شديد و دير پا باشند، مرضي ميشوند(نوریان ،1382).
شواهد بسياري ثابت ميكنند افرادي كه مهارت هيجاني دارند در هر حيطهاي از زندگي ممتازند؛ خواه در روابط عاطفي و صميمانه، خواه در فهم قواعد ناگفتهاي كه در خط مشي سازماني به پيشرفت ميانجامد، و چه در آموزش، تربيت فرزند و مسائل خانواده و چه در بخش سلامت روان و شخصيت(همان منبع ).
اگر انسان از هوش هيجاني بالايي بهرهمند باشد، ميتواند با چالشهاي زندگي فردي و اجتماعي خود، بهتر سازگار شود و هيجانهاي خود را به گونهاي مؤثر مديريت كند و در نتيجه، زمينه افزايش سلامت جسم و روان خود را فراهم آورد(علم الهدایی ،1385). از مجموع مطالب بالا ميتوان نتيجه گرفت كه امروزه تأثير شگفتانگيز هوش هيجاني، بر حوزههايي، مثل سلامت جسماني و رواني افراد، سلامت و كمال شخصيت آنها، سلامت و استحكام روابط درونفردي و برونفردي، تقويت يادگيري و تسهيل آموزش، توفيق و پيشرفت در شغل و مديريت سازماني، اداره بهتر خانواده و تربيت مؤثر فرزند، قابل ترديد نيست.
2-1-10 حيطههاي كاربرد هوش هيجاني:
تحقيقات روانشناساني، مثل گاردنر، سالوي، ماير، بار آن، گلمن و … نشان ميدهد كه هوش هيجاني در حيطههاي زيادي كارآيي دارد. از جمله اين حيطهها ميتوان به حيطههاي روابط درونفردي (خودشناسي و خودشكوفايي)، روابط برون فردي (روابط اجتماعي) ازدواج، خانه و روابط خانوادگي، تربيت فرزند، آموزش و يادگيري، سلامت فكر و شخصيت (بهداشت رواني و اختلالات رواني)، روانشناسي، پزشكي و سلامت جسماني، روانپزشكي، مشاوره و راهنمايي، كار و اشتغال، مديريت سازماني و صنعتي، پيشرفت اقتصادي، رهبري جامعه و … اشاره كرد. در ادامه به يادآوري و توضيح چند حيطه كلي پرداخته ميشود:
2-1-10 -1هوش هيجاني و ارتباطات:
هوش هيجاني اساساً در ارتباطات، تجلي پيدا ميكند. اين ارتباطات از سويي، حوزه درونفردي و از سوي ديگر، حوزه ميان فردي را در برميگيرند. بنابراين، ميتوان از دو دسته شايستگيهاي كلي در دو حوزه شخصي و اجتماعي، سخن گفت. در حوزه شخصي، هوش هيجاني به قابليتها، شايستگيها و توانمنديهايي ميپردازد كه ارتباط فرد را با خود تنظيم ميكند. در اين حوزهها با مؤلفههايي، چون آگاهي به خود، اعتماد به نفس، مديريت هيجانها و ابتكار عمل سر و كار داريم. شايستگيهاي اين بخش در ارتباط با يكديگر معنا پيدا ميكنند و تقويت كننده يكديگر به شمار ميآيند. براي مثال، آگاهي دقيق از خود، زمينهساز بستر مناسبي براي افزايش اعتماد به نفس است و مديريت هيجانها نقش برجستهاي در افزايش اعتماد به نفس ايفا ميكند. به هر ميزان كه هيجانها در عمل بهتر مديريت شوند و موفقيت در اين زمينه شكل عملي پيدا كند، باور فرد به خود افزايش مييابد. در حوزه اجتماعي، هوش هيجاني به قابليتها، شايستگيها و توانمنديهايي ميپردازد كه ارتباط فرد را با ديگران تنظيم ميكنند. مؤلفههايي، چون همدلي، آگاهي سازماني، مديريت تضاد و تعارض، كار گروهي، نفوذ، پرورش ديگران و ارتباط با ديگران در اين حوزه قرار ميگيرند(فاطمی ،1385).
2-1-10 -2هوش هيجاني و خانواده:
جان گاتمن و گروهش با زير نظر گرفتن تنها پنج دقيقه از صحبتهاي يك زوج و اينكه آنها چگونه مخالفتهاي خود را ابراز ميكنند، حدس ميزدند كه اين زوج در آينده، طلاق خواهند گرفت يا نه؟ دقت يافتههاي گاتمن و همكارانش 93 درصد بود. بعضي از اين زوجها تا چهارده سال زير نظر او و گروهش بودند و پيشبيني آنها درست درآمده بود. اين پژوهش نشان ميدهد كه تعداد مخالفتهاي يك زوج مهم نيست، بلكه تلاشي كه هر دوي آنها براي حل مشكل به صورت دوستانه به كار ميبرند و تعمير [و تغيير] وضعيت كه بر موفقيت رابطه آنها تأثير ميگذارد، مهم است. زماني گفته ميشود كه رابطه، از لحاظ هوش هيجاني، در سطح بالايي قرار دارد كه زن و شوهر انرژي خود را براي تعمير اختلافها [و اصلاح و تقويت شباهتها] صرف كنند. تعمير، يعني نشاندادن عشق و محبت زن و شوهر به يكديگر بدون توجه به تعارض و كشمكشي كه دارند. تعميرات، بيانگر اين واقعيت هستند كه از مهارتهاي هوش هيجاني در درون رابطه، استفاده ميشود. تعمير، يعني پشت سر گذاشتن خشم، خشونت و دشمني با همسر. اولين اميد به تعمير موفق، از خود آگاهي فرد ريشه ميگيرد(برادبری 1384).
پژوهش انجام شده در دانشگاه اِموري نشان داد كه هوش هيجاني كودك، محصول نمايش مهارتهاي هوش هيجاني والدين است و نه تجربه شخصي آنها از استرس هيجاني. كودكان، مهارتهاي هوش هيجاني را از والدين خود ياد ميگيرند. اگر آنها الگو و مثال والدين خود را نداشته باشند، در حقيقت، بهترين منبع يادگيري را از دست خواهند داد. والديني كه هوش هيجاني را با كودكانشان تمرين ميكنند و به عمل در ميآورند، پسران و دختراني بزرگ ميكنند كه شادتر هستند، سازگاري اجتماعي بيشتري دارند، نمرههاي بهتري ميآورند و در بزرگسالي موفقيتهاي حرفهاي بيشتري كسب ميكنند. بچههايي كه مهارتهاي هوش هيجاني خود را افزايش ميدهند، ميزان مكتبگريزي، تنبلي، و رفتار بزهكارانه خود را كاهش ميدهند. كودك از هر جا كه شروع كند، افزايش هوش هيجاني او باعث خواهد شد تا روابطش با همكلاسيهايش بهبود يابد. اگر از نظر هوش هيجاني الگوي فرزندان باشيد، آنها مهارتهاي مورد نياز خود را براي كنار آمدن با ديگران رشد خواهند داد و موفقيت بيشتري را تجربه خواهند كرد؛ موفقيتي كه در بزرگسالي نيز نيز ادامه خواهد داشت(برادبری 1384).
در جوامع دموكراتيك، تربيت فرزنداني خوشبخت، مهمترين مسئوليت والدين به شمار ميرود. براي خوشبختي كودك، عاملي حياتيتر از پدر و مادري خوشبخت وجود ندارد و براي موفقيت جامعهاي دموكراتيك، عاملي حياتيتر از وجود شهرونداني خوشبخت
