
ويژگيهاي شکست يک سيستم ميتواند به زمان کلي کارکرد سيستم از آخرين تعميرات تا کنون، اطلاعات تاريخي شکستهاي سيستم، وضعيتهاي کارکرد سيستم يامقادير متغيرهاي پايش شده بستگي داشته باشد. ( Kumar , Westberg1997)
تعدادی از محققین يک مدل کنترل بازگشتي تصادفي را براي بهينه سازي CBMبه کار ميبرند که بر اساس اين فرض استوار است که ماشين پايش شده از يک فرآيند شکست دو دوره اي پيروي ميکند که دوره اول مربوط به عمر نرمال و دوره دوم مربوط به شکست بالقوه است).(Wang, 2002
برخی در مدل احتمالي خود ، طول عمر قطعه اي از تجهيزات توليدي را به دو مرحله تقسيم ميکنند . مرحله اول را مرحله کارکرد عادي دستگاه نام گذاري ميکنند و مرحله دوم، مرحله تاخير شکست ناميده ميشود. چرا که ممکن است عيبي در دستگاه حادث شده باشد و تا شکست کامل دستگاه، اين عيب توسعه پيدا کند . با کمک پايش وضعيت، اين عيوب مخفي را ميتوان پيدا کرد اما به دليل اهداف برنامه ريزي نگهداري و تعميرات،پيش بيني نقطه شروع مرحله دوم و مهم تر از آن زمان باقي مانده کارکرد دستگاه مهم است( Wenbin2007)
تعدادی از محققین يک رهيافت مدل سازي فازي مبتني بر قوائد ، اگر و آنگاه پيشنهاد دادندآنها فوايد اينگونه مدل سازي را چنين بيان ميکنند : مدل برمبنای قانون با منطق بشري سازگار بوده که اين اجازه ميدهد تا کارشناسان مربوطه مستقيماً در ساخت مدل دخالت کنند . اين نوع مدل سازي براي استفاده کننده واضح و شفاف است. اينکه چگونه تصميم گيري ميشود، به وضوح قابل تشريح بوده به طوريکه سيستم سريعاً ميتواند از اطمينان استفاده کننده سود ببرد . اين امر بالاخص در کاربردهاي بحراني که جنبه ايمني دارند حائز اهميت است. (Kothamasu, Huang, 2008)
يک گروه عمده از مسائل درCBMدر ارتباط با موضوع بازرسي ميباشد که بر مبناي نتايج هر بازرسي دو تصميم زير گرفته ميشود:
-1 چه اقدام نگهداري و تعميراتي انجام گيرد تا سيستم به وضعيت مشخصي برسد، يا همانگونه رها شود.
۲- بازرسي بعدي در چه زماني انجام شود
گزينهها22
کليه اقدامات نگهداري و تعميرات بعد از پايش وضعيت را ميتوان بصورت کلي در چهار گروه ذيل دسته بندي کرد:
1)ادامه فعاليت23
ادامه فعاليت تا زمانيکه پايش بعدي صورت گيرد يا اينکه يکي از فعاليتهاي نگهداري و تعميرات پيشگيرانه صورت گيرد.
2)نگهداري و تعميرات کامل24
به فعاليتهاي نگهداري و تعميرات گفته ميشود که وضعيت عملياتي سيستم را به وضعيت يک سيستم نو بر ميگرداند. در اين حالت سيستم تابع توزيع عمر و نرخ شکست يکساني با يک سيستم نو دارد. تعويض يک سيستم معیوب با يک سيستم کاملا نو، نوعي از نت کامل ميباشد.
3)حداقل نگهداري و تعميرات25
به فعاليتهاي نگهداري و تعميرات گفته ميشود که نرخ شکست سيستم را به حالت قبل از شکست بر ميگرداند. تعويض تسمه موتور مثالي از اين دسته فعاليت ميباشد به اين خاطر که نرخ شکست کلي اتومبيل تغيير نکرده است.
4)نگهداري و تعميرات ناقص26
به فعاليتهاي نگهداري و تعميرات گفته ميشود که وضعيت سيستم را بهتر ميکند اما نه به ميزان زماني که با يک سيستم کاملا نو تعويض شود. اين فعاليتها برخي از فعاليتهاي دو دسته قبل را نيز شامل ميشوند. بعنوان مثال تنظيم موتور،عملکرد موتور را بهبود ميدهد اما آن را به يک موتور نو تبديل نميکند(Pham , H., Wang, H1996)
2-3- نقد ادبيات
با توجه به کارهاي انجام شده در زمينه CBMو دسته بنديهاي انجام شده در بالا ميتوان چنين نتيجه گرفت که مدلهاي ارائه شده در اين زمينه جاي توسعه فراواني را دارند. بالاخص اينکه به علت وجودخطاهاي اندازه گيري به هنگام پايش وضعيت، اطلاعات و مقادير پايش شده ميتوانند داراي توزيع امکان فازي باشند . نکته ديگر اينکه تقريباً تماميمدلهاي ارائه شده فرض ميکنند که سيستم مورد استفاده تازمان بينهايت مورد استفاده قرار خواهد گرفت . اين فرض منجر به اين ميشود که پس از گذشت مدت زماني اقدامات انجام شده با تغييرات کميمتناوباً تکرار ميشوند.
نتيجه اينکه معرفي آستانه براي انجام اقدامات نگهداري و تعميرات بهتر از تصميم گيري مرحله اي براي انجام اقدامات است. بنابر اين فرض مذکور باعث شده است تا اغلب مدلها به سمت استفاده از توزيع پاياي فرآيند فرسايش براي بهينه کردن اقدامات پيش بروند. فرض استفاده زماني محدود براي سيستم باعث ميشود تا از مدلهاي تحقيق در عمليات مانند برنامه ريزي پويا در بهينه سازيCBM بتوان استفاده کرد.
مدلهايي که ميتوانند در اين زمينه ارائه شوند در قالب دو جدول به تفکيک سيستمهاي کاملاً مشاهده پذير و سيستمهاي جزأ مشاهده پذير در زير آمده اند . جداول 2-1 و 2-2 جاهاي توسعه مدلهاي CBM را براي سيستمهاي کاملاً مشاهده پذير و سيستمهاي جزأ قابل مشاهده نشان ميدهند . کارهاي انجام شده که در جداول 1 و 2 آمده اند براي بهينه کردن يک يا چند هدف انجام شده اند . بنابراين استفاده دوباره از اين مدلها براي بهينه کردن هدفهاي ديگر به دليل کاربردهايي که در عمل ميتوان براي آن متصور شد ميتواند مفيد باشد. براي مثال بهينه کردن دسترسي براي تجهيزات نظامي
انواع سيستم
مدلها
سيستمهاي
تک مؤلفه اي
سيستمهاي چند مؤلفه اي سري
سيستمهاي
موازي
سيستمهاي
k مرحله اي
سيستم داراي
تابع زمانبندي
مدل سازي مارکوف پيوسته براي فرآيند فرسايش
■
■
مدل سازي مارکوف براي تصميم گيري
■
■
مدل سازي فرآيند فرسايش با استفاده از فرآيند بازپيدايي
■
■
×
استفاده از برنامه ريزي پويا براي فرآيند تصميم گيري
مدل سازي فرآيند فرسايش با استفاده از فرآيند نيمه باز پيدايي
■
■
×
بي معني × کارشده ■ کار نشده
جدول-2 ١- مدلهاي پيشنهادي و مدلهاي قابل توسعه براي سيستمهاي کاملاً قابل پايش(شهانقی- بابایی 1388)
مدلها
انواع سيستم
سيستمهاي
تک مؤلفه اي
سيستمهاي
چند مؤلفه اي
سري
سيستمهاي
موازي
سيستمهاي
k مرحله اي
سيستم داراي
تابع زمانبندي
مدل سازي مارکوف پيوسته براي فرآيند فرسايش
■
■
مدل سازي مارکوف براي تصميم گيري
■
■
مدل سازي فرآيند فرسايش با استفاده از فرآيند بازپيدايي
■
■
×
استفاده از برنامه ريزي پويا براي فرآيند تصميم گيري
■
■
مدل سازي فرآيند فرسايش بااستفاده از فرآيند نيمه باز پيدايي
■
■
×
مدل سازي فرآيند فرسايش با استفاده از فرآيند مارکوف مخفي
■
بي معني × کارشده ■ کار نشده
جدول-2 ٢- مدلهاي پيشنهادي و مدلهاي قابل توسعه براي سيستمهاي جزئاً قابل پايش(شهانقی- بابایی 1388)
مدل سازي با استفاده ا ز فرآيند مارکوف مخفي اغلب براي طبقه بندي انواع شکستهاي مختلف سيستم به کار رفته است . اين نوع طبقه بندي باعث ميشود تا به هنگام مشاهده علائم مختلف مانند شنيدن صوتهاي غير عادي و مختلف، نوع شکست رخ داده در سيستم تشخيص داده شود . طبيعي است در مورد سيستمهايي که فرآيند فرسايش آن به طور مستقيم قابل پايش نبوده و فقط علائميکه تابع اين فرسايشها هستند قابل پايش هستند مدل سازي مارکوف مخفي ميتواند مفيد واقع شود . براي مثال براي سيستمهاي تک يا چند مؤلفه اي به کار بردن اين نوع مدل سازي ميتواند موضوع بسيار جذابي باشد.
کمبود ديگري که در کارهاي فوق مشاهده ميشود مربوط به سيستمهايي است که شکست آن بستگي به چندين وضعيت قابل پايش دارد براي مثال انواع سيستمهاي چرخنده سنگين از اين قبيل اند . البته واضح است که هر کدام از اين وضعيتها از قبيل دما، روغن و . به طور يکسان روي شکست سيستم تاثير نميگذارند . بلکه هرکدام تاثير متفاوتي روي شکست سيستم دارند . نکته حائز اهميت تعامل بين اين وضعيتها است که ميتواند نرخ شکست سيستم را افزايش دهد . بنابر نرخ شکست اين گونه از سيستمها تابعي غير خطي از وضعيتها شامل تعامل بين وضعيتهاي مختلف سيستم است. (بابائي، شهانقي 1387)
2-4- استراتژي تعميرات در شركت فولاد آلياژي ايران
در شركت فولاد آلياژي ايران استراتژي اصلي تعميرات شامل موارد زير ميباشد.(مولف 1388)
1)تعميرات اضطراري27: نوعي از تعميرات است كه پس از بروز مشكل يا توقف ماشين صورت
ميپذيرد كه به آن تعمير پس از خرابي نيز گفته ميشود.كه شامل تعويض قطعه خراب شده ويا تعمير قطعه خراب شده ميباشد.
2)تعميرات پيشگيرانه28: تعميري است كه قبل از توقف ماشين وبر اساس تجزيه وتحليل مسائل گذشته صورت ميپذيرد وبه منظور جلوگيري از توقف ناگهاني و ناخواسته ماشين بر اساس برنامه ريزي قبلي انجام ميشودكه شامل موارد زير ميباشد:
2-1) بازرسيهاي فني ازتجهيزات وارائه سرويسهايي مانند تميز كاري وروغنكاري به صورت دوره اي
2-2) تعويض قطعات قبل از فرسودگي كامل
2-3) تعمير كلي قطعات در فواصل زماني مشخص
3) تصحيح طرح تجهيزات شامل: بهسازي طرح ماشينها براي جلوگيري از خرابيهاي تكراري
4)كنترل وبازديد: نوعي ازتعميرات است كه در آن براساس برنامه زمانبندي مشخص كنترل و بازديدهايي از نقاط مختلف ماشين صورت ميپذيرد وتعميرات سطحي انجام شده واطلاعات جمع آوري شده جهت تصميم گيري در مورد تعميرات پيشگيرانه ثبت ميشود.که این روش نگهداری وتعمیرات تقریبا شبیه به روش CM می باشد.
دراين نوع تعميرات بر اساس بعضي از فاكتورهاي تجهيز مانند صدا،ارتعاش وروغن و رسم نمودارهاي حاصل از تجزيه وتحليل اين فاكتورها پيش بيني ميكنند كه قطعه تا چه مدتي ديگر ميتواند كار كند ويا اينكه چه مشكل عمده اي را دارد كه بايد تعمير گردد.
5)تعميرات اساسي : نوعي از تعميرات است كه در صورتيكه انجام پيشگيرانه با زمانبندي كم ممكن نباشد و قسمتهاي زيادي از ماشين دچار مشكل باشد با برنامه ريزي قبلي و معمولا در ايام تعطيل يا كم كاري ماشين و با پيش بيني لوازم وقطعات مورد نياز و تهيه آنها انجام ميشود.
2-4-1- استراتژي تعميرات در طراحي اوليه
در توضيحات ارائه شده در مدارك طراحي سيستم PM تلفيقي از همه انواع تعميرات ذكر شده كه انتخاب آنها بستگي به عوامل ذيل دارد.
1)هزينه تعميرات ونگهداري
2)اهميت تجهيز يا قطعه در خط توليد (از لحاظ توقف در خط توليد)
3) قيمت قطعه يا تجهيز
4) تاثيرات ايمني خرابي قطعه /تجهيز بر نيروي انساني يا ساير تجهيزات
بدليل هزينههاي مربوط به تعميرات پيشگيرانه يا پيشگويانه در مورد قطعاتي كه حساسيت بالايي در توليد نداشته و خرابي آنها تاثيري در توقف توليد يا بروز مشكلات ايمني نيروي انساني يا تجهيزاتي ندارد تعميرات پس از بروز خرابي منطقي است.
اما در خصوص قطعات يا تجهيزات با حساسيت بالا بكا رگيري سيستمهاي نگهداري قبل از بروز خرابي بدليل هزينههاي مالي خرابي تجهيز امري اجتنابناپذير است.
در انتخاب روش PM يا CM براي نگهداري تجهيزات مهمترين پارامتر ارزش قطعه يا تجهيز و همچنين هزينههايي كه براي تامين آن پرداخت مي شود به عنوان پارامترهای تاثیر گذار مطرح مي باشد.
قطعات يا تجهيزاتي كه داراي حساسيت بالايي در توليد هستند ولي ارزش يا قيمت بالايي ندارند مشمول سيستمPM ميشوند يعني قطعه مذكور پس از سپري شدن طول عمر مفيد آن در دورههاي زماني تعريف شده تعويض ميگردد اگر حتي قطعه مذكور هنوز در حال كار باشدومشكل خاصي نداشته باشد.
بديهي است در مورد قطعات گران قيمت ،تعويض قطعه پس از اتمام عمر مفيد آن و بدون بررسي وضعيت چگونگي كاركرد آن هزينههاي زيادي را براي سازمان در بر خواهد داشت لذا در رابطه با قطعات و تجهيزات حساس و در عين حال گران قيمت از روش CMاستفاده ميشود كه در آن ويژگيهاي خاصي از قطعه مذكور در دورههاي زماني كو
