
معيارهايي هستند كه انسان، جامعه و امت صالح را به وجود ميآورند و در زندگي مؤمن، عهد و پيماني به وجود ميآورد كه او را با خدا مرتبط ميسازد؛ پيمان و عهدي كه شامل دو كلمه «سَمِعْنا» و« اَطَعْنا» است. «إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»81 اخلاق در اسلام، ريشه در مذهب دارد و منحصراً در چارچوب عقايد معادي آن تكامل يافته است. دراين چارچوب معادي، سرنوشت غايي انسان بستگي به رفتار و كردار وي دراين جهان دارد؛ يعني اين كردار انسان است كه سبب پيشرفت او در اسلام ميگردد و يا مانعي در راه آن ايجاد ميكند.82 با این وصف، معیار و سنجش آخرتشناسی و دریافت سرانجام فرد در جهان پس از مرگ در دین اسلام، داشتن عمل صالح است. یعنی فردی که دارای عمل صالح بود میتواند به سرانجام خود در عالم دیگر خوشبین و هرکس که دارای اعمال زشت بود باید خود را برای محاکمه و عذابی سخت مهیا کند.
فصل سوم: جهان پس از مرگ
3-1-1 مرگ در دین زرتشت
واژه mahraka در اوستا به مفهوم «مرگ» است.83 این صفت برای دیو اپوش آمده است.84 این اسم در اوستا و سانسکریت از ریشه مَر mar و به معنی مردن ویا مرگ آنی و مفاجا یا سکته نیز هست. برابر با متن وندیداد، «مرگ عبارت است از جدایی روح از بدن، آنچنان که تجزیه و تفکیک دو جزء اصلی از یکدیگر است».85
روح در اثر برخورد و رویارویی گوناگون و مکانهای مختلف از خود عکسالعملهای متفاوتی ظاهر میکند. این عکسالعملها در واقع نشانگر فعالیت وانعطاف و قدرت وی محسوب میشود.
مرگ در دین زرتشتی پدیدهای است که بر جهان مادی عارض شده است. ذات آفریدههای اهورامزدا بیمرگی است. مرگ توسط اهریمن به آفریدههای این جهان تحمیل شده است. مرگ در نظر زرتشتیان پدیدهای اهریمنی است. اسطورههای زرتشتی مجموعهای از نیروهای اهریمنی را در خود جمع کرده است که به نوعی با مرگ در ارتباط هستند. تیریز، زیریز، استویهاد، ویزَرِش، نَسو، اِناست، بوشاسب، ملکوس، زرمان، هیز و اپوش بخشی از این فهرست بلند بالاست که به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث مرگمندی جهان میشوند. تمهیدات و تشریفات مفصل و پیچیده و سختگیرانهی تشییع مردگان در دین زرتشتی نشانهای از پرهیز و دوری دین زرتشتی از مظاهر مرگ دارد. در دین زرتشتی با مرگ مبارزه میشود. با وقوع آخرالزمان و از بین رفتن تمام تواناییهای نیروهای اهریمنی، مرگ نیز که یکی از عوارض هجوم اهریمن به جهان مادی است از بین میرود و هستی بازسازی شده بعد از آخرالزمان بیمرگ خواهد بود. این بیمرگی شامل حال تمام آفریدههای اهورامزدا میشود. بیمرگی را بدکاران و بداندیشان نیز بعد از تحمل عذابهایی که همان بدکاریها و بداندیشیها برایشان به ارمغان آورده است، نیز این بیمرگی را تجربه میکنند.86
در گاهان جهان از دو بخش «گيتوي» و «مينوي» درست شده است كه به هم وابسته و پيوسته هستند. زرتشتیان بر این عقیدهاند که پیامبر آنها نخستین کسی است که از جهان مینوی سخن به میان اورده است:
«منم آن کسیکه برای خدمت شما خواهم ایستاد ای مزدا اهورا و ای، هومن، بواسطه راستی شکوه هر دو جهان، به من ارزانی دارید از آن شکوه مادی و معنوی که دینداران را خرمی و شادمانی بخشد.»87
زرتشت معتقد است مرگ به مفهوم «نيستي» حقيقت ندارد، بلكه آن شكل ديگري از زندگي است. در جهانبيني زرتشت، يك فرد مزديسنان بايستي به صورتي زندگي كند كه هم گيتي را داشته باشد و هم مينو را، و با دانشاندوزي و انجام انديشه و گفتار و كردار نيك، گذشت و خيرات و ساير كارهاي نيك و مينوي (معنوي)، در حدّ توان سعي كند كه جهان مينوي بهتري را سامان دهد.88
براساس اوستا، مرگ عبارتست از جدایی روح از تن. روح جزء فنا ناپذیر و جاودانی اجزای متشکله انسانی است. مرگ کمال زندگانی است. چراکه دنیای مادی گذرا بوده و در پایان مرگ فرا خواهد رسید و روان برابر اعمالش پادفره خواهد دید. آدمی باید بکوشد که ذخیرهای برای جهان دیگر فراهم سازد. مرگ پایان زندگانی نیست؛ بلکه گذشتن از مرحلهای به مرحله دیگر است. تن لباسی موقت برای روح است که در مدت زندگی مادی آنرا میپوشد و چون لباس کهنه و فرسوده شد، آنرا بدور انداخته، لباسی دیگر خواهد پوشید. زندگانی این جهان، کوتاه ولی در جهان آخرت زندگی ابدی است.89 در نگاه نهایی، مرگ دروازهای است از دنیای گیتوی به دنیای مینوی. اشو زرتشت گفت که اهورامزدا در خرد خود آدمی را به گونهای آفریده است که روان، پس از مرگ تن به زیست خود ادامه میدهد. روان به مرگ تن از بین نمیرود. امتداد زندگی خودش را خواهد داشت.90 از اینرو اندیشه، گفتار و کردار هر انسان، سرنوشت روان را در زندگی پس از مرگ تعیین میکند. آنچه که بهره هر کسی میشود پیامد و نتیجه کردار خود اوست.91 به باور زرتشتیان، بعد از مرگ، روح و فروهر هر دو باقی می مانند، روح مسئول است و باید پاسخگو باشد و لی فروهر که ذرهای از ذات پاک اهورامزدا است که در جسم ما به ودیعه نهاده شده و در طول زندگی، راهنمای ما بوده و به اصل خویش باز میگردد. بعد از مرگ جسم متلاشی میشود ولی روان به عالم مینوی میپیوندد و پادافره میگیرد.92
هنگامی که مرگ رخ میدهد، روح بلافاصله تن را ترک نمیکند و مدت سه شب قرین جسم باقی میماند. چنین اندیشهای در عصر اوستایی بیگمان دارای فلسفه و علتی بوده است. میتوان گفت که چون انفصال موقتی جنبش و حرکت بر اثر سکته روی داده و پس از مدتی دگرباره تن به جنبش و حرکت میآمد، مردم عصر اوستا معتقد شده بودند که روح مدت سه روز و سه شب نزدیک تن باقی میماند و در پارهای مواقع که به ندرت اتفاق میافتاد که دوباره به قالب تن حلول کند. کتب پهلوی، آدمی را پس از مرگ و گذشتن از این جهان به جهان دیگر، شبیه به کودک نوزادی کرده که محتاج به توجه شدید مادر یا پرستار دلسوز و مهربان است و این کار را سروش ایزد انجام میدهد وگرنه روح تازهوارد به جهان دیگر بهدست اهریمن و دیوان خواهد افتاد.93
3-1-2مرگ، امید نهایی
در میان ادیان زنده جهان، دین زرتشتی، احتمالا نخستین دینی بود که پیروزی نهایی خوشرفتاری بر بدرفتاری را در جهان تعلیم داد. یکی از اولین و در عین حال پابرجاترین پیامهای زرتشت دربارهی وجود یک قضاوت تقسیمساز بزرگ در آینده است که در آن افراد بد، مجازات و افراد درستکار، پاداش داده میشوند.94 در گاهان هفدهگانه زرتشت، حداقل هفدهبار جاودانگی و خلود آرزو و یا تضمین شده است.95
در دین زرتشت مومنین به خدای عادل عقیده دارند که بشر سرانجام به سرنوشت خویش که برابر عدالت الهی و به میزان اعمال و افعال خوب و بد دنیوی وی برایش مقرر شده، دیر یا زود، خواهند رسید. چنانچه در این دنیا به نظر میرسد اغلب اشخاص بدکار از خوشیها و شادمانیهایی که مستحق آن نیستند لذت برده و بهرهمند میگردند. باید دانست که اینان به تنبیه و مجازاتی که در خور آنان هستند برابر عدالت الهی در سرای دیگر خواهند رسید. مجازات اینگونه اشخاص، زندگی جاوید در تاریکی همراه با عذاب و شکنجه روح و جسم است که در آن دنیا انتظار آنان را میکشد؛ اما از سوی دیگر پیامبر قادر است پیروان و هواخواهان وفادار خویش را در کلیه مبارزات، سختیها و شکنجههایی که در طی زندگی دنیوی کشیدهاند با وعده لذایذ جاوید بهشتی که خدا برای افراد نیکوکار در نظر گرفته و به آنان ارزانی خواهند داشت، دلداری داده و نیرو بخشد.
«هنگامی که این دوگوهر بههم رسیدند، زندگانی و مرگ پدیدآوردند، از این جهت است که در سرانجام دروغپرستان از زشتترین مکان “دوزخ” و پیروان راستی از نیکوترین محل “بهشت” برخوردار گردند».96
«منم آن کسی که در سرانجام، پس از پایان یافتن زندگانی، در کشور پاک منشی و در راه مستقیمی که بهسوی راستی دلالت کند در آنجایی که بارگاه مزدا اهورا است مهین سروش ترا بیاری خواهم خواند».97
«از این جهت کَرَپَنها و خاندان کَوی توسط همان کسانی که از آنان ستم کشیده؛ اما سر اطاعت فرود نیاوردند، نابود شوند، آنان را از این دو بِرهانند و به سرای منش پاک درآورند».98
در دست اوست منفعت و ضرر ، کسانی که هستند و بودهاند و خواهند بود، آنرا خواهند دانست. همیشه روح راستی پرستان از بخت خویش برخوردار خواهند بود و دروغپرستان، گرفتار رنج و شکنجه بمانند. همه اینها را مزدا اهورا از قدرت خویش بیافرید».99
«از توانایی خود کَرَپَنها و کَویها بواسطه تسلط خویش مردم را بهسوی اعمال زشت دلالت کنند تا آنکه حیات جاودانی آخرت آنان را تباه نمایند روان و وجدان آنان وقتیکه به نزدیک پل چینوت رسد در بیم و هراس خواهد افتاد آنان جاویدان در خانه دروغ (دوزخ) بمانند».100
«ایدون کسانی را که در فرمانشهر یاران بد هستند، که بدکردار، بدگفتار، بد دین و بدمنشاند، آنان پیروان دروغ را، روانها با خورش بد پذیره شوند، آنان در خان و مان دروغ از یاران آشکار هستند».101
در دین زرتشت، تصور از زندگی پس از مرگ، همانند دنبالهای از زندگی بشری با تمام لذایذ، مزایا و عادات مختلفهی آنهاست، منتها بدون هرگونه درد و رنج میباشد. زمانی که روح درستکار، شادکامانه از “پل چینوت” عبور کرده و به جایگاه آسمانی “فردوس” میپیوندد، روح گنهکار با احساسی پیش از وقوع؛ از کیفر و مجازاتی که در انتطار اوست، دچار ترس و وحشت میشود. 102 عدل الهی او را به دوزخ تبعید میکند. درست همان سان که فردوس از نور خالص پر شده، جایگاه پلشتیها از تاریکی انباشته شده است. «این است آن کسی که کلام مقدس را ننگین ساخته، از ستوران و خورشید به زشتی یاد میکند. زشتیای که با دیدگان نیز میتوان دید و هوشمندان را از دروغپرستان میشمرد و چراگاهان را ویران میکند و به ضد پیروان راستی سلاح به کار میبرد».103 از این قرار آسایش و سرور و آرامش برای نیکان در سویی و وحشت، پشیمانی و توبه برای زشتکاران در سویی دیگر آماده شده است. وجود یک چنین جبران و تلافی از نظر تناسب بین پاداش و مجازات در دنیای آتی، درست همانند اختلافی است که در زندگی دنیوی بین این دو گروه از پرهیزکاران و دُروَندان وجود دارد.
یک چنین پاداش و مکافاتی برای هر فرد بلافاصله پس از مرگ مقدر است و به هر صورت، کردار دنیوی هر شخص سرانجام در نظر گرفته میشود. دادرسی آخرین با پایان زندگی دنیوی همراه و پیوسته است.
3-1-2-1 آداب مرگ
شیون و زاری کرداری است اهریمنی، که اهریمن به مقابله با آفرینش اهورامزدا میپردازد. در فرگرد نخست وندیداد به صراحت این مفهوم بیان شده است. در کتیبههای هخامنشی آمده که شادی و سرور از سوی اهورامزدا برای مردم مقرر شده است.
در فصل 16 در کتاب ارداویرافنامه درباره مجازات و مکافات و عذاب کسانی است که در این جهان آمده است. «آنگاه سروش پاک و ایزذآذر دستم گرفتند و به جایی اندر آمدم که رودی بزرگ و بدبو و هولناک میگذشت که روان مردمی بسیار در آن گرفتار بودند. گروهی از روانها رهایی از آن رود نداشتند، بعضی به دشواری میگذشتند و گروهی به آسانی. از ایزدان پرسیدم این کدام رود است و این مردم چه گناه کردهاند که چنین سزا مییابند؟ سروش ایزدپاک و ایزدآذر گفتند: که این رود، اشک چشم مردانی است که از پسِ درگذشتگان گریستند و شیون و مویه کردند و از آن اشکهاست که این رود چنین فراهم شد و همچنان از آن اشکهاست که بر آن میافزاید. آنان که از این رود نمیتوانند گذشت، آنانند که از پسِ مردگان بسیار گریستند و آنان که به دشواری گذرند، کسانی هستند که کمتر اشک فروریختند. به مردمان گیتی پیام ببر، که در جهان برای مردگان، نگریند، که به همان اندازه رنج و عذاب به روان درگذشتگان رسد».104 نیز در همان کتاب دربارهی کسانی که دچار عذابهای وحشتانگیزی و شکنجه میشوند آمده: «دیدم روان زنانی که سرشان بریده و از تن جدا کرده بودند و زبانشان گویا بود و فریاد درد میکشیدند. پرسیدم اینان چه کردهاند؟ سروش پاک و ایزدآذر گفتند: این روان زنان است که در گیتی از پسِ مردگان شیون و زاری بسیار کردند و بر سر و
