
ژن رابطه معکوس دارد. یعنی با بیشتر شدن مدت فعالیت مقدار فیبرینوژن کاهش مییابد (90). چون برخی از پژوهشها، مدت و شدت فعالیت را عامل اثرگذاری بر فیبرینوژن عنوان کردهاند. بنابراین در پژوهش حاضر میتوان عدمکاهش فیبرینوژن را به دو عامل شدت ومدت نسبت داد. همچنين در مطالعاتی که مقدار فیبرینوژن بدون تغییر بوده یا افزایش پیدا کرده، تمرین با مدت و شدت کم انجام شده است، که با اين پژوهش شباهت دارد.
فیبرینوژن یک پروتئین با وزن مولکولی زیاد است که در کبد تشکیل میشود . یکی از فاکتورهای اساسی در روند انعقاد خون به شمار می رود، افزایش مقدار فیبرینوژن بعد از ورزش ممکناست به دلیل بالا رفتن عملکرد سلولهای کبدی در تولید فاکتورهای انعقادی باشد و این عمل میتواند در ورزشکاران حرفه ای که بیش از حد ورزش می کنند، باعث ایجاد لختههای سرگردان شود ولی برای افراد عادی برعکس است و در نتیجه به نظر می رسد هشت هفته تمرینهوازیدرآب با شدت متوسط برروی مقدار فیبرینوژن خون زنان یائسه هیچ گونه تاثیر منفی نداشته است (24).
همچنین طبق نتایج آزمون توکی اختلاف بین “گروه تمرین با گروه چای سبز ” و “گروه تمرین + چای سبز با گروه چای سبز” معنادار و اختلاف بین “گروه تمرین با گروه تمرین + چای سبز ” در متغیر فیبرینوژن معنادار نیست که بیان کننده این نکته میباشد که احتمالا افزایش فیبرینوژن ناشی از تاثیر غالب مکمل دهی است.
تجزیه و تحلیل یافتههای مربوط به عامل PT و PTT
یافتههای این پژوهش بیانگر عدم تغییر PT و کاهش PTT پس از هشت هفته فعالیت هوازی در آب با و بدون مصرف چای سبز، در هر سه گروه بود که فقط کاهش PTT در گروه چای سبز به لحاظ آماری معنادار بود. زمانهای انعقادی PT و PTTدر پژوهشهای مختلف دارای نتایج متناقض میباشند، البته پژوهشها بر روی این دو عامل به اندازه پژوهش بر روی فیبرینوژن صورت نگرفته است و این نتیجهگیری را در مورد زمانهای انعقادی PT و PTT مشکل کردهاست. ویرونگکای و همکاران (2013) و چن و همکاران ( 2013) در پژوهش خود عدم تغییر برجسته در PT و طولانی شدن PTT را بعد از مصرف چای سبز گزارش کردهاند (78، 22) که با نتیجه پژوهش حاضردر مورد PT همسو میباشد. مکانیسم دقیقی که طی آن چای سبز باعث تغییر در PTو PTT می شود کاملا مشخص نشده است. احتمالا اثر ویتامین K موجود در چای سبز باعث کوتاه شدن PTT شده است. ویتامین K در کبد برای ساخت پروترمبین و همچنین ساخت سایر فاکتورهای انعقادی لازم است (30). احتمالا چای سبز باعث افزایش ویتامین K موجود در کبد میشود که در نتیجه آن سنتز پروترومبین در کبد و به دنبال آن مقادیر پلاسمایی پروترومبین افزایش یافته و باعث کوتاه شدن PTT شده است.
سماواتی و همکاران با بررسی تاثیرتمرینات استقامتی تجویزی برفاکتورهای انعقادی اعلام کرد 12 هفته تمرین استقامتی تجویزی بر PT تاثیری ندارد، که با نتیجه پژوهش حاضر در مورد عامل PT همسو میباشد. از سوی دیگر بعضی از پژوهشها کاهش PT و PTT را بعد از فعالیت ورزشی هوازی گزارش کردهاند (اسمیت و همکاران 2004، هیلبرگ و همکاران2003، هیجد و همکاران 2001، سازوار و همکاران 1391)(91، 72، 75، 24) که با نتایج پژوهش حاضر در مورد عامل PTT همسو میباشد. در مطالعه حاضر عامل انعقادی PTT بعد از هشت هفته فعالیت هوازی در آب کاهش یافت ولی این کاهش از لحاظ آماری معنادار نبود. پژوهشگران چندین سازوکار متفاوت را به عنوان عامل اثرگذار بر زمانهای انعقادی PT و PTT پیشنهاد کردهاند که از جمله میتوان به غلظت لاکتات خون، تغییرات کاتکولامینها و تعداد پلاکتها اشاره کرد. کمبود فاکتورهای یک (فیبرینوژن)، دو، پنج، و ده در مسیر مشترک میتوانند PTو PTT را طولانی سازند ولی کمبود خفیفتر فاکتورهای دو، پنج، هفت یا ده ممکناست PTرا طولانی سازد بدون آنکه بر PTT تاثیر داشته باشد. از طرف دیگر، PTبا شدت بیماری کبدی وابستگی کامل دارد. زیرا تمامی فاکتورهایی که به آنها اشاره شد در کبد سنتز گردیده و بدیهی است که اختلال در عمل کبد، اختلال در سنتز آنها را به دنبال خواهد داشت و به نظر می رسد که تأثیر فعالیت ورزشی بر PT به شکل گذرا در هرجلسه باشد. در این پژوهش، در طی24جلسه تمرین هوازی در آب PT تغییر قابل توجهی نداشت. البته با تداوم فعالیت ورزشی میتوان هم از تأثیر گذرا و هم از تأثیرات بلند مدت آن بهرهمند شد (92).
PTT یکی از شاخصهای انعقاد است که بسیار کندتر از PT بوده و مکانیسم آن با آسیبدیدگی خون و تماس آن با کلاژن جدار رگ ضربهدیده آغاز میشود (93). منزل76 و همکاران (2009) کاهش معنادار PTT پس از فعالیت متوسط با 80 درصد آستانه بیهوازی در مردان جوان و افراد سالمند را ثابت نمودند (94). همچنین در مطالعات دیگر کاهش PTT با اجرای پروتکل های مختلف تمرینی در افراد مشهود است (95، 96، 97). طبق نظر پیکون77 و همکاران (2005)، وجود پاسخهای مختلف PTT به ورزش که در مطالعات مختلف وجود دارد، این اطمینان را بهوجود میآورد که نوع تمرینات در کنار سن و جنسیت بر پاسخ سیستم انعقادی تاثیر قابل توجهی دارد (97). یعنی پاسخ سیستم انعقادی بستگی به شدت و مدت تمرینات دارد. فعالیت فیزیکی شدید، احتمالا بالانس سیستم هوموستاتیک را بهنفع سیستم انعقادی تغییر میدهد و فعالیت فیزیکی زیربیشینه، این تعادل را بهسمت سیستم فیبرینولیز سوق میدهد (98).
تجزیه و تحلیل یافتههای مربوط به تعداد پلاكتها
یافتههای این پژوهش بیانگر افزایش تعداد پلاکت در گروه چای سبز و کاهش آن در گروه تمرین و تمرین+چای سبز بود که به لحاظ آماری در هیچ یک از گروهها معنادار نبود. بیشتر پژوهشهای انجام گرفته بر افزایش معنیدار تعداد پلاکتها بعداز فعالیتورزشی تأکید دارند (احمدی زاده 2006، هوجون 2004)(99، 87) که با نتایج پژوهش حاضر همسو نیست. اما پژوهشهای دیگری کاهش تعداد پلاکتها را بعد از فعالیتهای زیربیشینه و تداومی گزارش کردهاند (سازوار و همکاران1391، سماواتی و همکاران1391) (24، 100) که با پژوهش حاضر همسو میباشد. شواهد نشان میدهد که تعدا پلاکتها با اجرای یک جلسه ورزش سبک افزایش پیدا میکند. از آنجایی که پلاکتها یکی از عوامل کمک کننده به ایجاد هموستاز در سیستم خون انسان میباشد که با تشکیل پلاکت کمک به انعقاد خون نموده و سبب جلوگیری از خروج خون در رگها میشود و از طرف دیگر ورزش سبب کاهش تعداد پلاکتها میشود. این امر ممکن است منجر به افزایش سرعت جریان خون در جهت فیلتراسیون طحالی شود و باعث شود که سلولهای پیرتر با سرعت بیشتری حذف شوند و عمل خون سازی مغز استخوان تسریع شود (24). با وجود حدس و گمانهای متفاوت و نتیجهگیریهای محققین، شاید اصلیترین سازوکار کاهش تعداد پلاکتها در اثر فعالیت هوازی با شدت متوسط مربوط به افزایش یا عدم تغییر PH خون در اثر سازگاری با ورزش میباشد (101) و در پژوهش حاضر هم چون 24 جلسه تمرین هوازی در آب انجام شده است، احتمالاً به دلیل نوعی سازگاری آزمودنیها به فعالیت، تعداد پلاکتها تغيير معنيداري پیدا نکردهاست. باید توجه داشت که تغییرات پلاکتها بعد از فعالیت موقتی بوده و چون نمونهگیری خون 48ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین ورزشی انجام شده است، در نتیجه عامل خونگیری هم میتواند در تغییرات تعداد پلاکتها مؤثر بوده باشد.
تجزیه و تحلیل یافتههای مربوط به حد اکثر اکسیژن مصرفی
در این پژوهش، پس از هشت هفته تمرین هوازی در آب با و بدون مصرف چای سبز ظرفیت هوازی آزمودنیها به طور معناداری افزایش یافت که این افزایش در هر سه گروه معنادار بود. این یافتهها با یافتههای تعدادی از محققین (نوری و همکاران 1390، اشنایدر و همکاران2007، ویزوفسکی و همکاران2005)(60، 102، 103) همخوانی دارد. در پژوهش ویزوفسکی و همکاران (2005) که از دوچرخه کارسنج به مدت 12 هفتهاستفاده شد، ظرفیت هوازی و عملکردی زنان یائسه بهبود یافت. اشنایدر و همکاران (2007) اذغان کردند، فعالیتورزشی نظارت شده با شدت متوسط سبب حفظ یا بهبود ظرفیت هوازی میشود. یافتههای پژوهش حاضر، یافتههای پژوهشگران قبلی را تایید میکند و نشان میدهد فعالیتورزشی میتواند VO2max زنان یائسه را بهبود بخشد. به نظر میرسد تمرینات هوازی باعث افزایش تعداد مویرگهای تارهای عضلانی و سطح مقطع عضله شده که به خونرسانی بهتر عضله منجر میشود و همچنین تعداد و اندازه میتوکندری عضله اسکلتی افزایش یافته و امکان متابولیسم عضله را بهبود میبخشد که نتیجه این تغییرات افزایش ظرفیت هوازی عضلات است (104) همچنین دیگر سازوکار احتمالی این بهبود ممکن است به بهبود عمکرد دستگاه قلب و عروق و تنفس در اثر فعالیتورزشی مربوط باشد.
مطالعه حاضر همچنین نشان داد که هشت هفته مصرف چای سبز تغییر معناداری در توان هوازی ایجاد میکند. در تحقیق ریچاردز78 و همکاران (2010)، تاثیر مصرف کوتاه مدت EGCG را بر حداکثر اکسیژن مصرفی در 19 فرد بالغ بررسی کردند. آزمودنیها، هفت قرص (هر قرص 135 میلی گرم) EGCG را 48 ساعت قبل از آزمون به صورت سه قرص در هر روز استفاده کرده و آخرین قرص را دو ساعت قبل از انجام تست مصرف کردند. یک آزمون افزایشی بر دوچرخه کارسنج تا رسیدن به خستگی ارادی انجام شد. نتایج نشان داد که مصرف EGCG باعث افزایش VO2max میگردد و این افزایش از طریق بهبود اختلاف اکسیژن سرخرگی- سیاهرگی انجام میشود (81). این مطالعه با تحقیق حاضر همخوانی دارد. همچنین در مطالعه حاضر نتایج نشان داد که هشت هفته تمرین هوازی در آب به همراه مصرف چای سبز نیز سبب افزایش معنادار توان هوازی در زنان یائسه میشود. موراس و همکاران (2006) در تحقیقی روی موشها عنوان کردند که مصرف طولانیمدت عصارة چای سبز بههمراه تمرینات ورزشی موجب افزایش ظرفیت استقامتی میشود و این تاثیرات را با تحریک متابولیسم لیپید مرتبط دانستند (105) که با نتایج تحقیق حاضر همخوانی دارد.
تجزیه و تحلیل یافتههای مربوط به متغیرهای ترکیب بدن
نتایج این مطالعه اثرات احتمالی مفید مصرف چای سبز را بر روی وزن، درصد چربی و نمایه توده بدن در زنان یائسهی غیر فعال نشان میدهد. کاهش BMI، WHR و درصد چربی بدن در اثر مصرف چای سبز از لحاظ آماری معنادار نبود. تحقیقات متعددی به بررسی رابطه چای سبز و ترکیب بدن پرداختهاند اما در نوع آزمودنی، میزان مصرف مکمل و روش تحقیق تفاوت داشتند و بنابراین به نتایج متفاوتی نیز دست یافتند. بعضی از مطالعات کاهش BMI، WHR و درصد چربی بدن را بعد از مصرف چای سبز گزارش کردهاند (سارانی و همکاران 1393، موسوی و همکاران1392، حقیقی و همکاران 1392، ونگ79 و همکاران 2010)(28، 64، 18، 106) که با پژوهش حاضر ناهمسو میباشد. از طرفی تعدادی از محققان هیچ تغییری را در مقدار BMI، WHR و درصد چربی بدن گزارش نکردهاند (سارانی و همکاران1393، مردای و همکاران 1393، ذوالفقاری و همکاران1391، پاک نهاد و همکاران 1391، هولیس80 و همکاران2010، دیپونز81 و همکاران2005)(28، 20، 65، 66، 107، 82) که با پژوهش حاضر همسو میباشد.
یکی از دلایل این تناقض در نتایج میتواند به مدت زمان طولانی تر مصرف چای سبز مربوط باشد، از سوی دیگر پیشنهاد شده است که مصرف چای سبز در دوره کوتاه تر بر کاهش وزن افراد با BMI بالاتر اثر چشمگیرتری دارد (66).
اکثر مطالعات پیشنهاد میکنند که، مهار فعالیت کاتکولامین ترانسفراز توسط پلی فنل و مهار فسفودیاستراز توسط کافئین موجود در چای سبز، باعث اثر سینرژیستی این دو ماده در تحریک سیستم عصبی سمپاتیک و در نتیجه افزایش مصرف انرژی سلولی میشود که میتواند از عوامل کاهش شاخصهای تن سنجی باشد. در برخی مطالعات نیز به افزایش گرمازایی و اکسیداسیون چربیها، همچنین کاهش تکثیر سلولهای چربی و لیپوژنز اشاره شده است (66).
دیپونز و همکاران (2005)، اثر مصرف چای سبز (1125 میلی گرم + 225 میلی گرم کافئین در روز) را طی یک رژیم غذایی کمکالری بر هزینه انرژی استراحت و اکسیداسیون سوبسترا و وزن بدن بررسی کردند. آزمودنیها زنان
