
بیست و ششم26 (در آستانه بیست و پنجمین سالگرد تشکیل PGCC) ادعاهای مطرح شده در اجلاسهای گذشته را تکرار کردند و با ابراز تاسف از عدم علاقه ایران به حل مساله، بر اتخاذ راهحلهای مسالمت آمیز برای اعاده حق دولت امارات متحده عربی تاکید ورزیدند27. (جعفری ولدانی ، 1376: 580)
نتیجتا می توان گفت از زمانی که امارات متحده ی عربی ادعاهایی را در باب جزایر سه گانه ی ایران مطرح نمود شورای همکاری خلیج فارس همواره یکی از حامیان اصلی این کشور و بانی گسترش بحران تنب و ابوموسی بوده است. از سال 1994 که جنجال در مورد جزیره ی ابوموسی شروع شد تا ژوئن 2004 شورای همکاری خلیج فارس تقریبا در تمام جلسات خود با استثنای چند جلسه از ادعاهای نادرست امارات متحده عربی حمایت کرده است (جعفری ولدانی، 1376: 561) علاوه برآن اعضای شورا در سایر گردهمایی های خود در حاشیه ی اجلاسهای مجمع عمومی سازمان ملل متحد یا کنفرانس های غیر متعهدها حمایت خود را از ادعاهای متحده عربی اعلام کرده اند(جعفری ولدانی،1376: 561) وزرای خارجه ی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در پایان نود و یکمین نشست خود در بندر جده عربستان در تاریخ 2004 با صدور بیانیه ای ایران را اشغال گر نامیدند . همچنین با پافشاری بر مواضع گذشته ی خود، حق حاکمیت بر آب های سرزمینی ، حریم هوایی ، فلات قاره و مناطق ویژه ی اقتصادی سه جزیره ی ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک را متعلق به امارات متحده ی عربی ذکر کردند( سنایی،1383: 69 )اما همانطور که می دانیم در طول تاریخ از زمانی که تمدن آریایی ها در این سرزمین شکل گرفته جزایر سه گانه متعاق به ایران بوده تنها صد سال بریتانیا بر قسمت هایی از آن حاکمیت می کرده اما باز هم مالکیت از آن ایران بوده است و به این اجراه می پرداختند.بر اساس نقشه های ترسیم شده به دست خود انگلیسی ها از جمله نقشه رسمی که در سال 1891 تحت نظارت لردکرزن تهیه شده این جزایر از آن ایران شناخته شده همچنین در نقشه های 1881 و 1886 که بوسیله ی نیروی دیایی بریتانیا ترسیم شذه این جزایر به رنگ سرزمین ایران ترسیم شده است . این موضوع در متون تاریخی به زبان فارسی هم آمده است . طی این دوره ی صد ساله ایران بارها به دنبال اعاده ی حاکمیت خود برآمد که بریتانیا مقاومت نمود که در نهایت پس از مذاکرات فراوان بریتانیا اعلام نمود که نیروهای خود را تاپایان سال 1971 از خلیج فارس بیرون می کند بدین ترتیب دوباره حاکمیت جزایر به ایران بازگشت و شکایت عراق و کشورهای عربی در شورای امنیت راه به جایی نبرد و به خاطر دلایل محکم ایران رای به نفع ایران صادر شد. امارات متحده عربی و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بخوبی آگاهند که مالکیت این جزایر از آن ایران است و به دلیل اینکه هیچ مدرک مستند و محکمی ندارند که در مجامع بین المللی مطرح کنند به سخنرانی و اعلام اعتراض میان خودشان می پردازند در مقابل ایران دارای مدارک تاریخی محکمی است که خود غرب تایید کننده ی و تهیه کننده ی این مدارک ، اسناد و نقشه ها بوده اند
2) دستیابی ایران به سلاح هسته ای
نگرانی و دغدغه ی اصلی کشورهای شورای همکاری در حقیقت، پر رنگ تر شدن و تداوم برنامه هسته ای ایران است. این کشورها برنامه هسته ای ایران را به صورت واقعی به عنوان یک تهدید تلقی می کنند که می تواند پیامدهای امنیتی مستقیم و یا غیر مستقیم مانند بر هم خوردن توازن قوای منطقه ای را به د نبال داشته باشد. با وجود تلقی تهدید آمیز از برنامه هسته ای ایران، کشورهای شورای همکاری خواستار رویارویی نظامی با ایران نیستند، اما سعی دارند با استفاده از قدرتهای فرامنطقه ای، تحریم های سازمان ملل، هنجارها و این گونه ابزارها از پیشرفت برنامه هسته ای ایران جلوگیری کنند. بنابراین رویکرد شورای همکاری، جلوگیری از پیشرفت برنامه هسته ای ایران به صورت مسالمت آمیز تا حد ممکن است. نشست مشترک شورای همکاری با سران گروه پنج به اضافه یک در مورد برنامه هسته ای ایران، حاکی از تلاش بیشتر شورا برای تاثیر گذاری بر اقدامات بین المللی در این خصوص است..( اسدی،1389: 106-107)
در مورد سلاح هستهای شورای همکاری معتقد است دستیابی ایران به سلاح هستهای، علاوه بر آنکه تهدیدی برای امنیت خلیج فارس است، مانع خلع سلاح اسرائیل میشود و بهانه به دست امریکا میدهد تا اسرائیل سلاح هستهای داشته باشد28. (شهابی،1386 : 184)از سوی دیگر، امریکا طی مذاکرات با مقامات سیاسی – امنیتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس همواره بر این نکته تاکید می ورزد که ایران هسته ای، به معنای تهدید عمده برای ثبات و امنیت منطقه خلیج فارس و شورای همکاری خلیج فارس به عنوان یک نها همسو با امریکاست ( http://efr.org/1/8/2007/GCC-US-2007/html ) اصولا شورای همکاری خلیج فارس نیز بنا بر ماهیت امنیتی خود که متاثر از همگرایی با امریکاست، بر این نکته تاکید دارد که با توجه به آنکه ایران کشوری معارض با ثبات منطقه ای و بین المللی ائتلاف غرب و وا گرا با هنجارهای جامعه ی بین المللی است، هر گونه تلاش ایران در جهت هسته ای شدن و قدرت سازی، می تواند موازنه ی قدرت منطقه ای را که به سود ایالات متحده امریکا و متحدان آن قرار دارد، دگرگون سازد. طی مذاکرات مقامات شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس با مقامات امنیتی- نظامی امریکا طی دسامبر 2006، همچنین نشست مشورتی وزیران شورای همکاری خلیج فارس به علاوه اردن و مصر بر ضرورت افزایش فشارهای سیاسی – امنیتی بر ایران و در صورت مقاومت ایران، دیپلماسی زور، اجبار و تهدید در بکار گیری نیروی نظامی علیه ایران تاکید گردید ( http://efr.org/1/8/2007/GCC-US-2007/html) در این راستا یکی از موضع گیری های قابل توجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به رهبری فکری عربستان سعودی به عنوان اولین دارنده و تولید کننده عمده نفت جهان در حوزه ی اوپک، یافتن گزینه هایی برای تولید نفت بیشتر در جهت جبران قطع یا کاهش صدور نفت ایران بوده است. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بر این باورند که اقتصاد ایران ضعیف و کاملا وابسته به نفت است و این در گفته ها و بیانات مقامات سیاسی – اقتصادی کشورهای عربستان و امارات و به ویژه بحرین طی مذاکرات امنیتی در ژانویه ی 2007 نمود بارزی داشته است(Iran Nuclear crisis ,htpp ://www.fas.org/feb/2007) بر این مبنا شورای همکاری خلیج فارس معتقد است اگر بتواند گزینه هایی را برای تولید نفت بیشتر در جهت جبران قطع یا کاهش صدور نفت پیدا کند، می تواند ایران را بیش از پیش تحت فشار قرار دهد. این مساله دقیقا تحت تاثیر القائات ائتلاف غرب، به رهبری امریکاست که معتقد است با انزوای اقتصادی به ویژه تحریم نفتی؛ مشکلات داخلی اقتصادی ایران نظیر بیکاری ،کمبود مسکن، تورم ، افزایش می یابد و زمینه برای بروز ناآرامی های داخلی و فشار بر دولت ایران برای صرف نظرنمودن از سیاست های هسته ای بیشتر می گردد. صدور قطعنامه های 1696 و 1737 شورای امنیت سازمان ملل متحد در ایجاد محدودیت بر فعالیت هسته ای صلح آمیز ایران موجب گردیده است تا فضای کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در تقابل با سیاست گذاری های امنیتی ایران قرار گیرد.
دبیر کل شورای همکاری خلیج فارس در اقدام آژانس بین المللی انرژی اتمی در فوریه 2006 در ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت گفت که ما با این اقدام مخالف نیستیم، و این امر نشان دهنده ی موافقت ضمنی این کشورها با تحریم ایران است( مستقیمی و ابراهیمی ،1386 : 278 ) با توجه به اینکه مقامات رسمی ایران بارها به کشورهای عربی خلیج فارس اطمینان داده اند که برنامه هسته ای آنها صلح آمیز بوده، ولی بازی قدرت در سامانه خلیج فارس آن قدر پیچیده است که این سیاست ایران با توجه به نقش محوری شورای همکاری در سیاست های منطقه امریکا کم تاثیر خواهد بود.در ژانویه سال 2005 عبدالرحمن العطیه دبیرکل شورای همکاری اظهار داشت که عربستان سعودی و دیگر کشورهای عضو شورا هیچ گونه توجیهی برای فعالیت های هسته ای ایران نمی بینند و این نوع اقدامات ایرانی ها نوعی ماجراجویی برای همه مردمان منطقه خلیج فارس قلمداد می شود همچنین سعود الفیصل وزیر خارجه ی سعودی در سخنرانی شورای روابط خارجی امریکا خواستار دخالت این کشور در برابر خواست ایران که موازنه قدرت در منطقه را بر هم زده، شد (مستقیمی و ابراهیمی ، 1386 : 275 ) این شورا در اجلاس سرانه ی خود در روزهای 27 و 28 آذر 1384 با ابراز خشم و نارضایتی از برنامه های هسته ای ایران و همچنین محکوم کردن دخالتهای ایران در امور داخلی عراق در مقابل خواست عراقی ها برای گفتگوی جهت نقش عراق در خلیج فارس مساله ی ایران و عراق را یکی دانسته و در برابر آن موضع گرفتند(روزنامه شرق،8/10/1384) البته در مورد مواضع و دیدگاههای شورای همکاری خلیج فارس در قبال مساله هستهای ایران، به این موضوع باید توجه کرد که شورای همکاری و هر کدام از شش عضو آن خصوصا کشور ثروتمند، بزرگ و پرجمعیت عربستان سعودی، علاقهمند به داشتن انرژی هستهای هستند و ریاض از طرفداران اصلی مجهز شدن پاکستان به سلاح اتمی به شمار میرود. ولی از آنجا که خود را قادر به تامین آن در شرایط فعلی نمیبیند، در نهایت ترجیح میدهند که هیچکدام از کشورهای منطقه از سلاح هستهای برخوردار نباشند و برای تحقق این استراتژی از اصل بینالمللی (جهان عاری از سلاح هستهای) استفاده میکنند و چون به این واقعیت تلخ در سطح روابط بین المللی واقفند که اجرای شعار فوق یعنی جهان عاری از سلاح هستهای، با وجود قدرتهای هستهای عضو شورای امنیت غیرممکن است، لذا گستره این شعار را محدود به منطقه جغرافیایی خاورمیانه و خصوصا خلیج فارس کردند و شعار خاورمیانه عاری از سلاح هستهای را تبلیغ و اعلام میکنند. تا به این ترتیب هم اسرائیل دشمن اصلی اعراب و اسلام در خاورمیانه را خلع سلاح کنند و توازن قدرت در منطقه خاورمیانه برقرار سازند و هم از دستیابی ایران به عنوان رقیب اعراب جلوگیری به عمل آورند. (شهابی ،1386 : 199) اعراب حوزه خلیجفارس در رابطه با ایران، پیوسته دو مسئله را مورد امعان نظر قرار میدهند:
الف) رقابت دیرینه و تاریخی میان ایرانیان و اعراب، از جنبه حیثیتی اعراب نمیپذیرند که ایرانیان بر آنان برتری داشته باشند. علاوه بر تاثیرگذاری منفی اختلافات عربی- ایرانی،روابط ایران و همسایگان عربش در خلیج فارس به طور قابل توجهی از اختلافات شیعه و سنی رنج برده است.( نصوحیان،1386: 151)پس از انقلاب اسلامی این اختلافات میان ایران و عربستان دامنه وسیعی به خود گرفت از جمله موضوعات مورد اختلاف میان دو کشور عبارتست از: امنیت منطقه ای، رقابت ایدئولوژیک، سیاست های نفتی و درآمدهای آن، مسئله ایفای نقش رهبری در جهان اسلام. اختلافات ایران و عربستان در میان شیوخ منطقه نیز بر روابط ایران و سایر کشورهای عرب تاثیر منفی گذاشت.(رنجبر، 1384: 183-184).
ب)عدم اعتماد به اهداف راهبردی ایران در منطقه خاورمیانه و به ویژه خلیج فارس، دغدغهای که همواره اسباب نگرانی دولتهای عضو PGCC را فراهم میکند، این است که اگر تهران که ساحل شمالی خلیج فارس را در اختیار دارد و بر تنگه هرمز مسلط است و دولتی ایدئولوژیک و شیعی اما غیرعرب بر آن حاکم است به سلاح هستهای دست یابد، قدرت مطلق منطقه خلیج فارس خواهد شد و خواب راحت را از چشمان آنها میرباید و هر آنچه را که اراده کند تا حد تغییر دولتها در کشورهای مزبور انجام میدهد. واقعیت این است که سران دولتهای عرب، گرفتار دغدغه و نگرانی غیرواقعی شدهاند که بخشی از آن مولود توهمات و رقابتهای دیرینه عربی فارسی است و بخشی دیگر در اثر القائات قدرتهای فرا منطقهای پدید آمده است. حتی اگر ایران بخواهد به قدرت برتر منطقه تبدیل شود، نباید این مسئله به این شکل تلقی شود که تصمیم دارد بر سرنوشت دولتهای عضو شورا اثرگذار باشد و یا آنها را تغییر دهد؛ زیرا هدف تهران از تفوق بر منطقه خلیج فارس این است که دست قدرتهای فرامنطقهای را از این حوزه استراتژیک کوتاه کند و در پرتو پیمان
