
براي زندگي سالم باشد.
2- حق و حقوق
از واژهي “حق”82 تعريفهاي فراواني ارائه شده كه در اينجا به چند تعريف مهم اشاره ميكنيم:
الف) “حق، امري است اعتباري كه بر حسب آن شخص يا گروه خاصي، قدرت قانوني پيدا ميكند كه نوعي تصرف خارجي يا اعتباري در شيء يا شخص ديگر انجام، و لازمهي آن، امتياز براي ذيحق بر ديگران ميباشد”.83
ب) “براي تنظيم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق براي هر كسي امتيازهايي را در برابر ديگران ميشناسد و توان خاصي به او ميبخشد، اين امتياز و توانايي را حق مينامند، مثل حق حيات، حق مالكيت،حق آزادي شغل و …”.84
ج) “حق، امري است اعتباري، كه براي كسي (له) و بر ديگري (عليه) وضع ميشود”.85
د) “حق، امتياز و نفعي است متعلق به شخص كه حقوق هر كشور، در مقام اجراي عدالت، از آن حمايت ميكند و به او توانِ تصرف در موضوع حق و منع ديگران از تجاوز به آن را ميدهد”.86
تعريفهاي ديگري نيز توسط حقوقدانان ارائه شده است87 كه به جهت اختصار از ذكر آن خودداري ميكنيم.
در فقه اماميه نيز حق، نوعي قدرت و توانايي بر چيزي يا كسي يا هر دو تعريف شده است.88
با توجه به آنچه ذكر شد ميتوان گفت:
“حق، اقتدار، سلطه و امتيازي است كه براي شخصي اعتبار شده و ديگران مكلف به رعايت آن هستند”.89
3- تعريف حق
كلمهي “حقوق” بر سه معني مختلف اطلاق ميشود:
الف) “حقوق به معناي مجموعهي مقررات حاكم بر روابط اجتماعي است”؛90 يعني مجموعهي بايدها و نبايدهايي كه اعضاي يك جامعه ملزم به رعايت آنها هستند و دولت ضمانت اجراي آنها را بر عهده دارد. واژهي حقوق در اين معنا اگر چه مفيد معناي جمع است و بر مجموعهاي از مقررات دلالت ميكند، ولي به عنوان يك كلمهي جمع كه داراي مفرد باشد، مورد توجه نيست، بلكه نظير كلماتي همچون گروه و قبيله اسم جمع به كار ميرود و ميتوان گفت كه حقوق به اين معنا، نظير واژهي شرع يا شريعت در اصطلاح فقهاي اسلام است، حقوق در اين معنا گاهي مرادف “قانون” دانسته ميشود. در اين مورد به عنوان مثال ميتوان از “حقوق ايران”( Low of Iran ) ، “حقوق مدني” (Civil Law ) ، “حقوق بينالملل” (International Law ) و … نام برد.
ب) “حقوق به معناي جمع حق است”؛ براي تنظيم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق براي هر كس امتيازهايي را در برابر ديگران ميشناسد و توان خاصي به او ميبخشد، اين امتياز و توانايي را “حق” مينامند كه جمع آن حقوق است؛ مانند حق حيات، حق مالكيت، حق آزادي شغل و حق زوجيت كه با عنوان “حقوق بشر” (Human Rights )مورد حمايت قرار ميگيرد.91
ج) “حقوق، به معناي علم حقوق”؛ يعني دانشي كه به تحليل قواعد حقوقي و سير تحول آن ميپردازد؛ “دانشكدهي حقوق”و شعبههاي گوناگون حقوق مانند: “حقوق مدني”، “حقوق كيفري” و … از شايعترين موارد استعمال همين معنا ميباشد.92
آنچه كه موضوع اين نوشتار است، “حق بر محيط زيست”، مربوط به كاربرد دوم كلمهي حقوق يعني “جمع حق” است و براي اين كه كاربرد كلمهي حقوق در دو معني متفاوت “Right” و “Law” در اين نوشتار موجب اشتباه نشود، روش زير را به كار ميبريم:
1- به طور كلي تلاش خواهيم كرد به جاي كلمه “حقوق/Rights” جمع حق، از مفرد آن يعني حق استفاده كنيم؛ مانند عنوان اين نوشتار كه “حق بر محيط زيست”( Right to Environment ) است.
2- در مواردي كه مجبور باشيم از صورت جمع حقوق استفاده كنيم و قرينهاي وجود نداشته باشد كه دلالت بر اين كند كه حقوق به معناي جمع حق (Right) است، از اصطلاح انگليسي آن در پاورقي استفاده خواهيم كرد.
3- در مواردي كه منظور از حقوق، نظام حقوقي، قانوني يا دانش حقوقي (Law) باشد و قرينهاي دال بر آن وجود نداشته باشد، از اصطلاح انگليسي آن در پاورقي بهره خواهيم جست؛ مانند “حقوق محيط زيست در ايران” The Law of Environment) (inIran يا “حقوق بينالملل محيط زيست”. Environment))
بنددوم- محيط زيست، تعريف محيط زيست
بعضي از نويسندگان از اين كه بتوان تعريفي جامع و حقوقي از “محيط زيست” ارائه داد، اظهار ترديد كردهاند؛93 زيرا حقوق داخلي ايران و بسياري از كشورها در خصوص تعريف محيط زيست ساكت هستند و بيشتر محيط زيست را در رابطه با عناصر طبيعت، منابع طبيعي، شهر و مناظر به كار بردهاند. به همين جهت مفهوم محيط زيست از نظر كشورها با توجه به اهميتي كه هر كشور به يكي از عناصر زيست محيطي ميدهد، ميتواند متفاوت باشد. براي اين كه بتوانيم تعريف جامعي از محيط زيست ارائه دهيم به ناچار بايد برخي از مفاهيم را كه شناخت محيط زيست، متوقف بر آشنايي به آنهاست، تعريف كنيم و در انتها تعريف مورد نظر از محيط زيست را بيان نماييم.
الف- طبيعت
اگر بخواهيم از واژهاي با مفهوم مبهم نام ببريم، اين واژه چيزي جز كلمهي “طبيعت” نخواهد بود؛ زيرا به تمام موجوداتي كه پروردگار در جهان بي انتها، آفريده است، طبيعت گفته ميشود؛ به عبارت ديگر، هر چيزي كه دست بشر در ايجاد آن دخالت نداشته باشد، طبيعت نام دارد.94
ب- اكولوژي
“اكولوژي”( (Ecologyيا بومشناسي،دانشي است كه به مطالعهي روابط جانداران با محيطي كه در آن زندگي ميكنند، ميپردازد. با توجه به محتواي نه چندان روشن محيط زيست، افكار عمومي، بين اكولوژي و محيط زيست تفاوت چنداني قائل نيست.95
ج- اكوسيستم
“اكوسيستم”( (Ecosystem، عبارت است از هر ناحيهاي از طبيعت كه در آن، بين موجودات زنده و اجسام غير زنده واكنشهاي متقابل انجام ميگيرد، تا تبادل مواد بين آنها به عمل آيد؛ مثلاً يك درياچه يا يك جنگل، يك اكوسيستم است و شامل چهار عامل تشكيل دهنده، يعني اجسام غير زنده، توليد كنندگان، مصرف كنندگان و تجزيه كنندگان ميباشد؛ از اين رو محيط زيست را ميتوان يك اكوسيستم دانست كه از تعداد بيشماري اكوسيستمهاي كوچكتر تشكيل شده است و بشر براي زندگي و ادامهي آن به تمام اكوسيستمها وابستگي دارد.96 اكوسيستم انواعي دارد، مانند اكوسيستم خشكي و اكوسيستم دريايي، كه اينها نيز خود انواعي دارند97 كه جهت رعايت اختصار از ذكر آنها خودداري ميشود.
د-كرهي زمين
كرهي زمين را بر مبناي معيارهاي زيست محيطي به بخشهاي زير تقسيم ميكنند:
1-ليتوسفر( Lithosphere): كرهي سنگي، كه شامل صخرههاي جامد و قسمت مذاب داخلي است.98
2-پدوسفر(( Pedosphere: كرهي خاكي، كه در اثر فرسايش ليتوسفر و بقاياي جانداران و پس ماندههاي موادآلي تشكيل ميشود و لايهي نازك فوقاني آن براي كشاورزي به كار گرفته ميشود.99
3- هيدوسفر((Hydrosphere: كرهي آبي مشتمل بر سه چهارم آب شور و شيرين است كه سطح كرهي زمين را فراهم گرفته است.100
4-اتمسفر( (Atmosphere : كرهي هوا101، كه منطقهي گازي جو زمين را تشكيل ميدهد.102
كه خودِ اتمسفر يا جو زمين هم از چند لايه تشكيل شده است.103 با توجه به آنچه ذكر شد، اكنون به تعريف محيط زيست ميپردازيم. يكي از نويسندگان ميگويد:
“محيط زيست عبارت است از هوا، آب، خاك، گياه، جنگل، بيشه، مرتع، دريا، درياچه، رودخانه، چشمه، آبزيان، حيوانات، كوه، دشت، جلگه، كوير، شهر و يا ده (شامل كوچه، خيابان، ساختمان، اعم از تاريخي و عادي و كارخانه) و غيره”.104
بعضي ديگر محيط زيست را اين گونه تعريف كردهاند:
“قسمتي از جو يا پوسته ي زمين كه حداقل براي نوعي زندگي مساعد باشد، محيط زيست ناميده ميشود، بنابراين محيط زيست، قسمت كوچكي از جو (اتمسفر)، هيدروسفر و ليتوسفر را شامل ميشود؛ به عبارت ديگر، محيط زيست قشر نازكي از هوا، زمين و آب است كه همهي زندگي را در بر دارد”.105
الكساندر كيس معتقد است: اصطلاح محيط زيست را ميتوان به يك منطقهي محدود يا تمام يك سياره و حتي به فضاي خارجي كه آن را احاطه كرده، اطلاق كرد. اصطلاح بيوسفر يا لايهي حياتي كه يونسكو-خصوصاً-آن را به كار ميبرد، با يكي از وسيعترين تعريفها مطابقت دارد كه عبارت است از، محيط زندگي بشر يا آن بخش از جهان كه بنا به دانش كنوني بشر، همهي حيات در آن جريان دارد.106
اگر بخواهيم يك جمعبندي از تعريفهاي فوق داشته باشيم، بايد بگوييم:
“محيط زيست، به تمام محيطي اطلاق ميشود كه انسان به طور مستقيم و غير مستقيم به آن وابسته است و زندگي فعاليتهاي او در ارتباط با آن قرار دارد”.107
بندسوم- انواع محيط زيست
دانشمندان و كارشناسان محيط زيست معتقدند كه محيط زيست به دو بخش تقسيم ميشود:
الف- محيط زيست طبيعي
“محيط زيست طبيعي به آن بخش از محيط زيست اطلاق ميگردد كه در تشكيل آن بشر نقشي نداشته، بلكه از موهبتهاي خدادادي است و شامل جنگلها، مراتع، كوهها، دشتها، رودخانهها، درياها، باتلاقها، چشماندازها و … ميگردد. عوامل تشكيل دهندهي محيط زيست طبيعي، شامل عوامل جاندار (گياهان و جانوران) و عوامل بيجان (خاك، آب و هوا) ميباشد”.108
ب- محيط زيست انساني
“محيط زيست انساني يا به عبارت ديگر، محيط زيست انسان ساخت، به آن بخش از محيط زيست اطلاق ميگردد كه به دست بشر ساخته شده و زاييدهي تفكر او ميباشد”.109
ج- آلودگي محيط زيست
1- تعريف آلودگي
مادهي 9 قانون حفاظت وبهسازي محيط زيست مصوب 1353، تعريف ذيل را از “آلودگي زيست محيطي”(Environmental Polution) ارائه ميدهد:
“منظور از آلوده ساختن محيط زيست عبارت است از پخش يا آميختن مواد خارجي به آب، هوا، خاك يا زمين، به ميزاني كه كيفيت فيزيكي، شيميايي يا بيولوژيك آن را به طوري كه زيانآور به حال انسان يا ساير موجودات زنده يا گياهان و يا آثار و ابنيه باشد، تغيير دهد”.
110
2- انواع آلودگي
آلودگيهاي زيست محيطي، انواعي دارند كه مهمترينِ آنها عبارتند از:
1-1 آلودگيهاي هوا
1-2- آلودگي آب
2-2- آلودگي خاك
3-2 – آلودگي صوت
4-2 – آلودگي شيميايي
5-2 – آلودگي هستهاي.111
علاوه بر آلودگيهاي زيست محيطي، عامل تأثيرگذار ديگر بر محيط زيست، “انهدام زيست محيطي” ( (Environmental Degradation است كه شامل نابودي و انهدام جنگلها، مراتع، گياهان، گونههاي وحشي و ساير مظاهر طبيعي و زيستي ميباشد.112
فصل دوم- نگاهي به وضعيت محيط زيست
بررسي اجمالي سرگذشت انسان نشان ميدهد كه تعامل بشر به عنوان جزئي از طبيعت با محيط پيرامونش، سه مرحله را شامل ميشود؛ اين سه مرحله عبارتند از: دوران تسلط طبيعت بر انسان، دوران تسلط انسان بر طبيعت و دوران تعامل و همگرايي انسان و طبيعت.
دورهي اول در بر گيرندهي عصري است كه در آن بشر كاملاً مقهور طبيعت بوده و قادر نبوده دخل و تصرفي در طبيعت انجام دهد. در اين دوره كه با پيدايش و آفرينش انسان شروع ميشود، اگر بشر تصرفي جزئي هم در طبيعت و محيط زيست خود داشته است، ضرري نداشته و طبيعت به راحتي اين تصرفات را تحمل، جبران و بازسازي كرده است؛ به طوري كه ميتوان گفت، در اين دوره، محيط زيست به صورت بكر و دست نخورده باقي ماند.
در مقايسه با دورهي اول، دورهي دوم از زندگي انسان را شايد بتوان دوران غلبه و تسلط انسان بر محيط زيست دانست. اين دوره، عصر ايجاد تمدنهاي صنعتي است. بشر با دستيابي به صنعت ماشيني و به وجود آوردن كارخانههاي كوچك و بزرگ، رابطهي خود را با طبيعت متحول كرد؛ بدين صورت كه براي افزايش توليد، منابع بيشتري را مورد بهرهبرداري قرار داد و در نتيجه صدمات بيشتري را به طبيعت وارد كرد و در اثر اين امر، طبيعت رو به تخريب و نابودي گذاشت.
در اين دوره، بشر اين امكان را يافت كه با تصرفات بيرويه “تعادل اكولوژيك”((Ecology Balance طبيعت را بر هم زده و علاوه بر تخريب محيط زيست، آلودگي آن را نيز موجب شود.113 رفتار او در اين دوره به گونهاي بود كه فكر ميكرد مالك زمين است، نه ساكن آن؛ لذا پيشرفت خود را، پيروزي به حساب آورد، حتي اگر اين پيروزي، تخريبِ بخشهايي از محيط زيست و طبيعت را در پي داشته باشد.114 روند اين تخريب و آلودگي زيست محيطي براي طبيعت غير قابل تحمل، غير قابل جبران و غيرقابل بازسازي بود؛ انواع آلودگيهاي آب، خاك، هوا، صوتي، شيميايي، هستهاي، دريايي و … آثار زيانباري را براي انسان
