
داشته باشند، چون توان واقعی برای این کار را ندارند، پشت عنوانهای شغلی پنهان میشوند و معمولاً از خطر کردن و تغییر میترسند.
8- نمیتوانند تصمیم بگیرند: برای کسانی که عزت نفس شان پایین است، تصمیمگیری کار دشواری میباشد و همواره در یک موقعیت بلاتکلیفی به سر میبرند.
9- افرادی که دچار ضعف عزت نفس میشوند با دیگران ارتباط برقرار نمیکنند: پژوهشهانشان میدهد که بین عزت نفس پایین و اضطراب برقراری ارتباط با دیگران، همبستگی وجود دارد، افراد دارای عزت نفس پایین، در صحبت و گفتمان، خود را کم جرأتتر، بازدارندهتر و عجول میپندارند، این افراد در زمینههای اجتماعی، عصبی تر و مضطربتر بوده و همواره منتظر شکست هستند و سعی میکنند خود را در معرض توجه دیگران قرار ندهند.
10-در زندگی بیش از حد محتاطانه عمل میکنند: از اثبات برخوردار نیستند، چون ترس عمده آنها خطر کردن است (امیر حسینی، 1383).
همه انسان ها به یک سلسله نظام ارزشی برای جهت دادن و هدایت زندگی خود نیاز دارند، اصولی که به آن پای بند باشند و اعمال خود را با آن تطبیق دهند.
از مجموع مطالب فوقمیتوان دریافت که عزت نفس یکی از مسائل بسیار مهم شخصیتی میباشد که میبایست فرد در زندگی در اجتماع آن را کسب نماید زیرا یکی از زیربناهای اساسی، ساختار شخصیت میباشد و فردی که عزت نفس پایینی داشته باشد انگیزه لازم برای پیشرفت در جوامع انسانی را نخواهد داشت و دائم در احساس حقارت به سربرده و خود را لایق ارتقاء در جنبههای مختلف زندگی نمیداند (امیر حسینی، 1383).
2-2- مرور تحقیقات پیشین
طلاق و سبکهای دلبستگی:
ماجرس62، (2011) بیان ميدارد كه سبكهاي دلبستگي ميتوانند بر تعهد افراد نسبت به رابطه عاطفيشان اثرگذار باشد.
هاليست و ميلر63،(2005) در مطالعه خود با عنوان بررسي رابطه بين سبك دلبستگي و كيفيت رابطه زناشويي در زوج هاي ميانسال، دريافتند كه سبكهاي دلبستگي بر كيفيت رابطه زناشويي تاثير ميگذارد.نتايج اين مطالعه نشان داد كه سبكهاي دلبستگي نا ايمن با كيفيت رابطه زناشويي مرتبط است و ميتوان با استفاده از درمان هيجان مدار، سبك دلبستگي زوجهايي كه روابطشان مختل شده است را از نوع دلبستگي ناايمن به سبك دلبستگي ايمن سوق داد. اين در حالي است كه ميلر در پژوهش خود به اين نتيجه رسيد كه سبكهاي دلبستگي بر روابط زناشويي كه چندين سال از آنها گذشته است، تاثير كمتري دارند و سبك دلبستگي ايمن در نوجواني باعث شكل گيري مجموعه اي از رفتارها ميشود كه ميتواند منجر به رضايت در روابط زناشويي در آينده شود.
پارسونز64 و فلچر (2005، به نقل از اميري، 1390) بر این عقیدهاند که افزایش آمار طلاق به خاطر افزایش انتظارات و تقاضاها از زندگی زناشویی است. امروزه زوجین انتظارات بسیار بیشتری از رابطه زناشویی خود دارند تا والدین یا اجدادشان. مؤلفههایی نظیر عشق ورزیدن، مصاحبت و همراهی، درک و تفاهم، سازگاری جنسی، ارضای شخصی و سبک دلبستگی، امروزه با احتمال بیشتری اجزاء اصلی یک زناشویی موفق را تشکیل میدهد.
سيبل65 (2004) در مطالعه خود در مورد تصميمگيري براي طلاق به اين مطلب اشاره ميكند كه به رغم اينكه انواع دلبستگي در سالهاي اوليه زندگي در افراد شكل ميگيرد، ميتواند بر دلبستگيهاي دوران بزرگسالي تاثير بگذارد. هر چند عوامل اجتماعي بسياري از جمله عوامل خرد و كلان در كنار سبك دلبستگي بر تصميم گيري براي طلاق تاثير گذار هستند. اين عوامل همبستگي مثبتي بين اثرات اجتماعي و تغييرات فردي كه نهايتا منجر به گرفتن تصميم براي طلاق خواهد شد را نشان ميدهند.
همسرانی که دارای سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا هستند، به احتمال بیشتری از نوع روابط عاشقانه و زناشویی خود ابراز نارضایتی مینمایند، تمایلی به برقراری روابط صمیمی دراز مدت ندارند، از خود افشاگری هراسانند و از مهارتهای اجتماعی بی بهره اند. چنین همسرانی همواره نگران طرد شدن و ترک شدن از سوی همسرشان هستند، در روابط با دیگران مستعد بی اعتمادی میباشند و در روابط خود قهر و آشتیهای مکرر دارند (مارش و دالوس66،2002).
تحقیق در مورد بزرگسالان و بزرگسالی نشان داده است کسانی که از دلبستگی ایمن برخوردارند، عواطف منفی کمتری را گزارش میکنند و ارتباطات عمیقتری با کسانی برقرار میکنند که به آنها دلبستگی ایمن دارند (هیندی و شوارتز، 1994؛ روت بارد و شور، 1994).
تحقیقات سروکس و بل (1992، به نقل از مؤمن زاده و همکاران 1384) نیز نشانگر اهمیت باورها و انتظارات غیر منطقی و غیر واقعی به عنوان یک عامل شناخته شده در اختلافات زناشویی است. همچنین بسیاری از محققین گزارش کردهاند که ارزشیابی روابط زناشویی به طور معناداری با سبک دلبستگی خود و همسر ارتباط دارد (کیرکبانریک و دنویس، 1994، به نقل از مؤمن زاده، 1384؛ فینی و نوار، 1994).
فینی67(1994) به نقل از شکرکن (1385) مشخص ساخت که دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی زوجین همبستگی مثبت دارد. سنچاک و لئونارد68 (1992) به نقل از شکرکن (1385) با بررسی سبکهای دلبستگی و سازگاری زناشویی نشان دادند که زوجهایی که هر دو دلبسته ایمن بودند، شواهد بهتری از سازگاری زناشویی داشتند تا زوجهایی که هر دو دلبسته ناایمن بودند. شواهد تحقیقی بسیاری در دسترس است که نشان از ثبات سبک دلبستگی از کودکی تا بزرگسالی و حتی انتقال آن در بین نسل ها دارد (گلردبرگ،1991 به نقل از شکرکن و همکاران، 1385).
پیستول69 (1989) به نقل از شکرکن (1385) نیز به این نتیجه دست یافت که افراد دارای دلبستگی ایمن به طور معنیداری رضایت ارتباطی بیشتری را نسبت به افراد دلبسته اضطرابی و افراد دلبسته اجتنابی نشان دادند. افرادی که دارای دلبستگی ناایمن هستند تجارب عاطفی مثبت کمتری از کسانی که دلبستگی ایمن دارند تجربه میکنند و ناتوانیهایی در تنظیم اضطراب و افسردگی و عواطف منفی نشان میدهند (پارکر، 1982).
نتایج تحقیقات متعدد علاوه بر آن که نقش الگوهای دلبستگی را بر رشد و ساختار شخصیت بزرگسالی مشخص ساخته است، به طور اخص بیانگر این نکته است که کودکانی که از الگوهای دلبستگی ناایمن (اعم از دوسوگرا یا اجتنابی) برخوردار هستند، در بزرگسالی نیز در روابط عاشقانه، روابط دوستانه و حتی رفتار سازگارانه جمعی، مشکلاتی را متحمل میشوند (به نقل از عارف نظری، مظاهری،1384).
در پژوهشاخوي ثمرين، نوابي نژاد و ثنايي، (1392) که با هدف بررسي رابطه بين سبكهاي دلبستگي و ميزان بخشودگي ميان زنان متقاضي طلاق و زنان عادي انجام شده است. نتايج بيانكننده آن بود كه بين سبكهاي دلبستگي ايمن و ناايمن اضطرابي با ميزان بخشودگي، رابطه معناداري وجود دارد. همچنين بين زنان عادي و زنان متقاضي طلاق در سبكهاي دلبستگي و ميزان بخشودگي آنها تفاوت معناداري وجود دارد.
نتایج پژوهش غفوری و گل پرور (1388) گویای این واقعیت است که هر چه زوجین از ویژگیهای مربوط به سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا به میزان بیشتر و از ویژگیهای مربوط به سبک دلبستگی ایمن به میزان کمتری برخوردار باشند، پیش بینی شکست در رابطه زناشویی بیشتر خواهد بود. برعکس، هر چه زوجین به میزان بیشتری دارای ویژگیهای سبک دلبستگی ایمن باشند و از ویژگیهای سبکهای اجتنابی و دوسوگرا به میزان اندکی برخوردار باشند یا فاقد آنها باشند، موفقیت در رابطه زناشویی بیشتر خواهد بودیافتههای عمده پژوهش مؤمن زاده و همکاران (1384) ارتباط عوامل مهمی چون تفکرات غیر منطقی و الگوهای دلبستگی با سازگاری زناشویی را تایید میکند. در این تحقیق در الگوی دلبستگی ایمن با سازگاری زناشویی همبستگی مثبت و معناداری مشاهده شد. دو سبک اجتناب گر و دوسوگرا با سازگاری زناشویی رابطه منفی و معناداری داشتند. این نشان گر ارتباط سبکهای دلبستگی و روابط زناشویی زوجهاست.
از جمله یافتههای بدیعی که محققین در طی پژوهش خود به آن رسیدهاند این است که بین تفکرات غیر منطقی – ارتباطات عاطفی – و الگوهای دلبستگی زوجها ارتباط معناداری وجود دارد این بیانگر نقش و اهمیت «الگوهای کاری70» در پیریزی و یا نحوه ارتباطات دلبستگی است (مؤمن زاده و همکاران، 1384).
طبق پژوهش عطاری و محرابی زاده71 (2006) موفقیت یا شکست رابطه زناشویی همسران در گرو پذیرش و اعتقاد به ارزشهای خاصی مانند نگرش مذهبی و برخی ویژگیهای شخصیتی از جمله دلبستگی است.
شکرکن و همکاران (1385) و رضازاده (1381) بیان کردند که مفهوم دلبستگی به همسر، برای زنان و شوهران جزء پاداشهای ازدواج قلمداد میشود. در یک رابطه زناشویی زن و شوهری که دارای سبک دلبسته ایمن باشند و از نظر این نوع سبک دلبستگی تفاوت کمتری داشته باشند بیشتر احتمال دارد که همدیگر را دوست داشته باشند، خوش مشرب باشند، درماندگی خود را اعلام کنند، تقاضای حمایت کنند و به نحو سازندهای احساسات منفی خود را در حل مسأله تعدیل کنند و در نهایت در حفظ روابط طولانی کوشش بیشتری به عمل آورند. بر عکس، زوجینی که دارای سبک دلبستگی مخالف هم هستند (ایمن و ناایمن) کمتر به همدیگر اعتماد دارند، کمتر به ارضای نیازهای اساسی همدیگر از جمله آرامش، مراقبت و کامرواسازی جنسی توجه دارند وسواس و مشغولیت ذهنی بیشتری در مورد شریک خود دارند، خصمانهترند و کمتر به صحبت با همدیگر میپردازند و در نتیجه احساس تعهد کمتری نسبت به همدیگر دارند. بنابراین، بیشتر احتمال دارد در جهت قطع این پیوند و در نهایت طلاق گام بردارند.
عباسی سرچشمه (1384) نشان داد که: 1. بین سبک دلبستگی ایمن و رضایت زناشویی دانشجویان مرد متأهل دانشگاه رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. 2. بین سبک دلبستگی ناایمن و رضایت زناشویی رابطه منفی معنی داری وجود دارد. 3. فارغ از اثر سن و طول مدت ازدواج، بین سبک دلبستگی ایمن و رضایت زناشویی رابطه مثبت معنیداری وجود دارد. 4. فارغ از اثر سن و طول مدت ازدواج، بین سبک دلبستگی ناایمن و رضایت زناشویی رابطه منفی معنی داری وجود دارد. بشارت72 (1385) به نقل از شکرکن و همکاران (1385)، نیز در پژوهش خود نشان داد که زوجهای با سبک دلبستگی ایمن، از وابستگی، اعتماد، تعهد و رضایت زناشویی بیشتری برخوردار بودند و زوجهای با سبکهای دلبستگی اجتنابی و اضطرابی دو سوگرا مشکلات بیشتری در روابط زناشویی خود داشتند.
رضازاده (1381) با بررسی رابطه سبکهای دلبستگی و مهارتهای ارتباطی با همسازی زناشویی نشان داد که بین سبکهای دلبستگی زوجین همخوانی وجود دارد و بین زوجهای ناایمن و ایمن در سه مقیاس از 12 مقیاس آزمون همسازی زناشویی تفاوت معنیداری وجود داشت. مظاهری (1379) در پژوهش خود مشخص ساخت که زوجین ناایمن ضعیفترین و پایینترین سازگاری و زوجهای ایمن بالاترین سازگاری را نشان میدهند. وی به ارتباط قوی دلبستگی با سازگاری زناشویی در زوجهای ایرانی اشاره میکند.
طلاق و عزت نفس:
علاوه بر سبک دلبستگی، عزت نفس نیز یکی از عوامل تعیین کنندهی رفتار در انسان به شمار میرود. ارول و اورث73،(2013) در مطالعه خود با هدف بررسي تاثير عزت نفس بر رضايت از رابطه زناشويي بر روي 5 نمونه مستقل از زوجها دريافتند كه عزت نفس پيش بيني كننده رضايت افراد از رابطه خود با همسر و رضايت همسرش از زندگي مشترك مي باشد. همچنين نتايج اين مطالعه نشان داد سبك دلبستگي ايمن، نقش عزتنفس در رضايت از زندگي زناشويي را تحت تاثير قرار ميدهد. ارول و اورث نتیجه گیری میکنند سبک دلبستگی به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر عزت نفس و در نتیجه در رضایت از زندگی زناشویی تاثیر میگذارد.
عزت نفس در شكل گيري و حفظ رضايت از زندگي زناشويي اثرگذار است و مطالعات نشان ميدهد نه تنها عزت نفس با رضايت از رابطه زناشويي همبستگي دارد(اسكيانگولا و موري74، 2009)، بلكه پيشبينيكننده رضايت از رابطه زناشويي در دراز مدت است (اورث و ديگران75، 2012).
به علاوه، مطالعات نشان داد عزت نفس پيش بيني كننده رضايت از زندگي مشترك است؛ برعكس رضايت از رابطه زناشويي پيش بيني كننده عزت نفس بالا نيست (همان منبع).
مطالعات نشان میدهد افرادی
