
بندگان خود را از پيامبري كه فرستاده ، يا كتابي كه فرود آمده يا حجتي لازم، يا طريقي استوار ، بيبهره نگذاشته است ، پيامبراني كه اندك بودنشان و بسيار بودن تكذيب كنندگانشان نشان مايه قصور و كوتاهي آنان در رسالت الهي نشود ، پيامبراني كه از پيش آمدند و پيامبران پسين را ميشناختند و پيامبران پسين كه پيامبران پيشين را ميشناختند بدين سان قرنها گذشت و روزگاري سپري شد و پدراني رفتند و فرزنداني در پي آمدند
در کلام حضرت امیرالمؤمنین × ربوبیت تشریعی خداوند حائز توجه و اهمیت بوده و در این راستا حضرت فرمودهاند:
«وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ»
خدای سبحان هیچگاه بندگانش را از پیامبری مرسل یا کتابی آسمانی یا حجتی لازم و کامل و یا نشان دادن راهی روشن خالی نساخت.96
در برخی از شرحها چنین آمدهاست که حضرت × فرمودهاند:
«و لم يخل سبحانه… الى قوله خلفت الابناء»
اين سخن امام × به عنايت خاص خداوند نسبت به خلق اشاره دارد به اين شرح كه هيچ امّتى را بدون پيامبرى كه آنها را به سوى خداوند راهنمايى كند نگذاشته است. خداوند متعال مىفرمايد:
﴿ إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً ﴾
خداوند هيچ امّتى را بدون كتابى كه آنها را به عبادت خود فرا خواند و عهد فراموش شده را به يادشان آورد و اخبار و عبرت گذشتگان را بر ايشان بازگويد، وا نگذاشت، كتاب را راهنماى آنها قرار داد و ادلّه قاطع و براهين قانع كنندهاى كه در قرآن آمده است استدلال كرد و نظام امورشان را توضيح داد و آنها را به مبدأ و معاد متوجّه ساخت.
قضيه منفصلهاى كه در كلام فوق الذكر آمده است قضيّه منفصله مانعة الخلو است.97
همان طور که اشاره گردید خداوند متعال برای هدایت مخلوقات در جهت رساندن آنها به کمال خلقتشان از طریق فراهم آوردن اسباب گوناگونی تربیت آنها بر خود دانستهاست. در میان مخلوقات، اشرف آنها یعنی انسان، به واسطۀ نعمتها و ودایع گرانمایهای که خداوند در وجود و جهان پیرامونش به امانت نهاده، مسئولیت تربیت و هدایتش را به طور اخص بهعهده گرفته و از راه فرستادن پیامبران و شریعتهای الهی این امر را تسهیل نمودهاست. این تربیت و تدبیر الهی به طور اعم با عنوان ربوبیت تکوینی علاوه بر سایر مخلوقات، برای انسان نیز به واسطۀ مخلوق خدا بودن، و به طور اخص با عنوان ربوبیت تشریعی برای هدایت خاص انسان در جای جای کلام الهی و نیز سخنان ائمۀ معصوم ^ تجلی یافته و به اهمیتش تأکید شدهاست.
این ربوبیت خداوند زمینه را برای هدایت الهی و هموار شدن راه کمال فراهم نمودهاست. اسباب و واسطههای هدایت و پروش الهی همواره منطبق بر واقعیات موجود در شرایطی بودهاست که انسان در آن میزیسته و جهت این هدایت و پرورش نیز آرمانهای حقیقی و حقانی یعنی سیر الهی است
2.2.مباني انسانشناختی واقعبینی وآرمانگرایی در نهجالبلاغه
از نظر اسلام و قرآن، انسان موجود واحدی است که از دو بعد اساسی تشکیل یافته است؛ یعنی در او علاوه بر عناصری مادی، عنصری الهی و ملکوتی نیز وجود دارد. او هدف آفرینش، امانتدار الهی، مسجود ملائکه، آگاه به اسماء الله و از همه بالاتر، جانشین خدا در زمین است. او تنها موجودی است که روح خدایی دارد و در صورت انحراف، به پرتگاهی سقوط میکند که هیچ حیوان درندهای، به آن جا راه نمییابد.خداوند در قرآن در بارۀ کسانی که بهوسیلۀ پیروی از هوای نفس به بیراهه رفته و گمراه شدند، میفرمایند:
﴿أَرَءَيْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هَوَئهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً أَمْ تحَْسَبُ أَنَّ أَكْثرََهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً﴾98
آيا آن كس كه هواىِ [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا [مىتوانى] ضامنِ او باشى؟ يا گمان دارى كه بيشترشان مىشنوند يا مىانديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراهترند.99
در این آیه خداوند، ویژگیهای گمراهان وکسانی که به بیراه راه رفتهاند، میفرمایند:
﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ﴾
آيا گمان ميكنى اكثر آنها سخن تو را به قصد فهميدن مىشنوند يا دربارۀ گفتار و معجزات تو تعقل مىكنند؟ يعنى چنين گمانى دربارۀ آنها نداشته باش.
﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾
آنها مثل چهارپايانند كه مطالب را مىشنوند، اما تعقل نميكنند. بلكه از چهارپايان هم گمراهترند؛ زيرا تمكن بر معرفت دارند و معرفت پيدا نميكنند. اما چهارپايان تمكن ندارند. علاوه بر اين حيوانات به الهام خدايى سود و زيان خود را تشخيص ميدهند و كارى كه برايشان زيان داشتهباشد، انجام نميدهند. اما اينها راه هلاك و نجات را شناختهاند و از راه نجات فرار ميكنند و در پى گمراهياند. بنابراين از حيوانات گمراهترند.100
براین اساس، در نهجالبلاغه امام علی × صفاتي که براي انسان بر ميشمارند، نشان از توصيف واقعبينانه انسان و همخواني با آيات وحي دارد، و به هر دو بعد مادی و معنوی پرداخته-میشود. آفرينش آدم از زمين شيرين، دميدن روح الهي در آدم، دستور به سجده کردن ملائکه بر آدم و عرضه داشتن امانت الهي بر سرشت خوب و متعالي انسان دلالت دارد و آفرينش آدم از زمين شورهزار، غرايز حيواني انسان، غرور و مخالفت آدم و حوا با دستور خداوند از سرشت بد انسان حکايت دارد. ایشان در خطبه ذیل در باره خلقت انسان و عواملی که سبب گمراهی او شدند، میفرمایند:
«أَمْ هَذَا الَّذِي أَنْشَأَهُ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ … ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً وَ لِسَاناً لَافِظاً وَ بَصَراً لَاحِظاً لِيَفْهَمَ مُعْتَبِراً وَ يُقَصِّرَ مُزْدَجِراً حَتَّى إِذَا قَامَ اعْتِدَالُهُ وَ اسْتَوَى مِثَالُهُ نَفَرَ مُسْتَكْبِراً وَ خَبَطَ سَادِراً مَاتِحاً فِي غَرْبِ هَوَاهُ كَادِحاً سَعْياً لِدُنْيَاهُ فِي لَذَّاتِ طَرَبِهِ وَ بَدَوَاتِ أَرَبِهِ …»101
…یا این آدمی را بنگرید که خدایش در تاریکی رحمها بیافرید…آنگاه او را دلی نگاه دار، زبانی گویا، و دیدهای بینا بخشید تا پندآموز بفهمد، و با گرفتن درسهای عبرت در نافرمانی کوتاه آید. ولی همین که اندامش اعتدال یافت و پیکرش رشد و سامان یافت، مستکبرانه راه گریز پیشگرفت و کورکورانه قدم برداشت، با دل و هوا وهوس آب کشید و با سعی تمام برای دنیا کوشید، تا توانست در لذتهای ناروا فرو رفت و هر چه به نظرش رسید و خواست بهدستآورد…102
بايد دانست كه اين بخش از خطبه، بر چگونگى حال انسان از آغاز عمر كه ضعيف و ناتوان بودهاست، دور مىزند، نعمتهاى خداوند را نسبت به انسان متذكّر شده، توضيح مىدهد كه چگونه در دوران زندگيش با شكّ و ترديد روزگار سپرى كردهاست نعمتهاى الهى را ناسپاسىكرده، و در پيروى از شيطان بىتوجّه بودهاست.
بايد دانست، كه دقّت در آفرينش انسان، و زيباييهاى اسرار و رموزى كه بهكاررفته، براى آنكه مختصر دانشى در اينباره داشتهباشد، چنان كه قبلا متذكر شديم و بعداً نيز خاطر نشان خواهيمكرد، موجب عبرت كامل مىشود.
دربارۀ رشد نطفه به سوى كمال چنينگفتهاند كه اوّلين مرحله تكامل، نطفه به شكل كفى درآمده و برآمدگى خاصى پيدا مىكند و گام نخست رشد را برمىدارد، و پس از آن بهوسيلۀ فرشتۀ صورتنگار، جايگاه روح در آن ترتيب دادهمىشود.
انسان آنچه در دنيا ازدستمىدهد، براى آن عوضى در آخرت به دست نمىآورد؛ زيرا در دنيا كمالات اخلاقى و فضايل نفسانى و طاعات و عباداتى را كه براى انجام آنها آفريدهشدهبود ضايع كرده و ازدستدادهاست و قضاى آنها را انجام نداده و در آخرت هم راهى براى جبران آنها وجود ندارد.103
براساس آموزههای دینی، شناخت انسان كامل، پس از توحيد و خداشناسى، از مهمترين وظايف دينى و اساسىترين برنامه علمى و معرفتى در حوزه معرفت انسانى و الهی بهشمارمىآيد. از این رو، شناخت انسان کامل، در واقع شناخت انسان آرماني است. شناخت انسان كامل از نظر قرآن كريم نيز در واقع شناخت نوع نگاه قرآن به انسان و بيان غايت و هدف از تربيت قرآني است که شایستۀ مقام جانشینی خدا است. خداوند انسان را آفرید و بهواسطۀ دمیدن روح خود در او از دیگران متمایز ساخته او را خلیفه و جانشین خود در زمین نمود. در میان همۀ آفریدگان الهی فقط انسان است که این مقام بزرگ الهی نایل آمده است. دربارۀ خلقت اولیۀ انسان در قرآن آیات متعددی آمده که در اینجا به ذکر یک نمونه میپردازیم:
﴿وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىِّ خَلِقُ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ/فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ﴾104
و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گلى خشك، از گلى سياه و بدبو، خواهم آفريد. پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد.105
اى محمد، بهياد آور، هنگامى كه خداوند به فرشتگان فرمود که بهزودى بشرى خلق مىكنم. آدم را بشر ناميد؛ زيرا بر خلاف حيوانات، داراى مو و پشم نيست و بشرۀ او ظاهر است. همين كه خلقتش تمام و كامل شد. برخى گويند يعنى هنگامى كه صورتش متعادل شد. نفخ، دميدن در چيزى است. هنگامى كه خداوند، روح را در بدن آدم وارد ساخت، در حقيقت روح را در آن دميد. در اينجا روح آدم را اضافه به خودش مىكند، براى اينكه مقام آدم را بالا ببرد. وقتى كه خلقت آدم تمام شد و روحم را در آن نفخ كردم، در برابرش سجده كنيد. كلبى میگويد که يعنى در برابرش به سجده بيفتيد.106
2.2.1.فطرت
انسان بعد از دمیدن روح الهی است که از میان دیگر موجودات هستی برگزیدهشد. علامه محمد تقی جعفری&، فیلسوف معاصر تکامل مادی و معنوی، میگوید: «مقصود از روح، همان حقیقت والایی است که انسان را از سایر جانداران متمایز میسازد و او را به تکامل مادی و معنوی میرساند.»107
لذا، میتوانگفت که فلسفۀ خلقت و هدف الهی از آفرینش انسان، حرکت به سوی تکامل و کمال است و کمال انسان زمانی است که همۀ تواناییها و استعدادهایش در مسیر درست و متعادل در حد اعلی رشد پیدا کند.
بدین سبب، تربیت انسان امری ضروری برای رسیدن به کمالات الهی است. در نهجالبلاغه ، مهمترین مبنا و اساس در تربیت انسان و تکامل و شدن او در جهت مطلوب، معرفت و شناخت است و این امر از امتیازات انسان است، چنانکه امام علی× در وصف کمال و برتری انسان نسبت به سایر موجودات میفرمایند:
«ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَتَمَثَّلَتْ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ»108
پس، از دم خود در آن دمید تا به صورت انسانی گردید خداوند ذهنها که آن ذهنها را بهکارگیر و اندیشهای که تصرف او را پذیرد. با دستوپایی در خدمت او و اعضایی در اختیار و قدرت او با دانشی که بدان حق از باطل جدا کردن داند و مزهها و بوها و رنگها و دیگر چیزها را شناختن تواند.
انسان به میزان معرفت و شناخت خود در مراتب کمال بالا میرود، و شناخت و معرفت ملاک و معیار هر برنامه و حرکت و عمل است و هیچ اقدامی فارغ از شناختن صحیح راه به جایی نمیبرد.109
در اين سخنان انسان شريفترين آفريده خداوند معرفي شدهاست؛ موجودي که خداوند از روح خود در او دميد و به او دستگاه ادراک و شناخت داد. شناختي که نخستين شاهد بر طبيعت و سرشت آدمي است و انسان به کمک آن ميتواند حق را از باطل بازشناسد و به سوی حقیقتی جاودان که اصلترین هدف در زندگی انسان میباشد، حرکت نماید تا به سعادت واقعی برسد.
اما، میل فطری به شناخت حقایق از یک سو، و علاقه به دستیابی به منفعت و مصلحت و ایمنی از زیان و خطر از سوی دیگر، انگیزۀ نیرومندی برای اندیشدن و تحصیل دانشها و بینشهای اکتسابی
