
راحتی در جمع، خجالتی بودن و دشواری در دوست یابی است (بل، 2002).
– تعریف عملیاتی:
نمره بالا در مقیاس(SI) نشان دهنده خجالتی بودن، عصبی بودن و تردید نسبت به اطرافیان مخصوصا جنس مخالف میباشد. روابط برای چنین افرادی بینهایت دشوار و غیرفابل پبش بینی به نظر میآید و غالباً از هر گونه رابطهای اجتناب میورزند.(بل، 2003).
سازگاری54
– تعریف مفهومی:
عمل برقراری یک رابطه روان شنا ختی رضایت بخش میان خود و محیط و پذیرش رفتار و کردار مناسب و موافق با محیط و تغییرات محیطی را سازگاری گویند(شعاری نژاد، 1364؛نقل از حسینی 1383). در این پژوهش، سازگاری در سه حوزهی عاطفی، اجتماعی و آموزشی تعریف شده است.
– تعریف عملیاتی:
در این پژوهش سازگاری، متغیر وابسته است و تغییرات آن بوسیله پرسشنامه سازگاری دانشآ موزان دبیرستانی در حیطههای عاطفی، اجتماعی و آموزشی ساخته سینها55 و سینک56 سنجیده میشود
سازگاری عاطفی57
– تعریف مفهومی:
سلامت روانی مناسب و مقاومت در برابر عوارض فشار روانی، خلق مثبت و رضایت از زندگی شخصی و مدرسه و هماهنگی مناسب میان احساسات، افکار و فعالیتها، به عبارت دیگر سازگاری عاطفی یعنی مکانیزمهایی که توسط آنها فرد ثبات عاطفی پیدا میکند(پورافکاری، 1385)
– تعریف عملیاتی:
نمرهای که فرد در مقیاس سازگاری عاطفی پرسشنامه سازگاری سینها و سینک دریافت میکند نمره بالا نشان دهنده بیثباتی عاطفی و نمره پایین نشانگر ثبات عاطفی است.
سازگاری اجتماعی58
– تعریف مفهومی
اجتماعی شدن یک فرایتد دو جانبه ارتباطی بین فرد و جامعه است و مترادف با مهارت اجتماعی میدانند. از نظر آنها توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمیتهی خاص اجتماعی به طریق خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد(اسلبی و گورا، 1988؛ نقل از عابدینی، 1381)
– تعریف عملیاتی:
نمرهای که فرد در مقیاس سازگاری اجتماعی پرسشنامه سازگاری سینها و سینک دریافت میکند نمرات بالا نمایانگر سلطه پذیری و نمرات پایین نشان دهنده پرخاشگری است.
سازگاری آموزشی59
– تعریف مفهومی:
رضایت از مدرسه و انجام فعالیتهایی که کارکرد موثر را افزایش می دهد. مانند برنامهریزی، شرکت در بحثها، همکاری با دیگران سوال کردن در کلاس، کفایت و صلاحیت در فعالیتهای تحصیل( نقل از حسینی 1383)
تعریف عملیاتی:
نمرهای که فرد در مقیاس سازگاری آموزشی پرسشنامه سازگاری سینها و سینک دریافت میکند. نمرات بالا نشانگر وضعیت درسی و تحصیلی ضعیف و نمرات پایین مخصوص علاقهمندان به تحصیل و مدرسه است.
فصل دوم:
ادبیات و پیشینه پژوهش
مقدمه فصل دوم:
مطالعه تحول انسان علمی است که فهم چگونگی و چرایی تغییر افراد را میسر میسازد، و اینکه چگونه و چرا به همان وضع باقی میمانند، در حالی که پیرتر میشوند.تحول انسان به سه حوزه تقسیم میشود :حوزه زیستی – اجتماعی، حوزه شناختی و حوزه روانی – اجتماعی (برگر60،1997؛ نقل از ساعدی،1382). روان شناسی تحولی عبارت از بررسی تحول روانی در فرد یا نوع. اما در هر حال این “پدید آیی “که یک حرکت محدود از زاویهی شکل گیری دامنههای مختلف سازمان روانی است( منصور،1389).
مطالعه نظام دار روان شناسی کودک در اوایل قرن بیستم آغاز شد. سه جنبش روان شناسی در اروپا ، امریکا ایجاد شد ابتدا نظریه روان تحلیلگری فروید، سپس نظریه یادگیری جان واتسن و بعد نظریه شناختی پیازه و در سالهای اخیر رفتار شناسی طبیعی مطرح میباشد که فرایندی از سازش بامحیط میداند (یاسایی، 1357؛ نقل از ساعدی،1382). این دیدگاه اهمیت درک رابطه بین ارگانیزم و نظامهای محیطی متفاوت را مورد تاکید قرار میدهند. کودک نیز به عنوان عنصری که مشارکت فعال در خلق محیط خود دارد، در نظر گرفته میشود (طهوریان وهمکاران،1373 ؛ نقل از ساعدی،1382).
موضوع شخصیت به قدری پیچیده، وسیع و همه جانبه است که تاکنون هیچ نظریهای به تنهایی قادر به تشریح کامل آن نبوده است. به همین دلیل است که امروز در روان شناسی،. نظریههای مختلف و متعددی در این باره وجود دارد. بسیاری از این نظریهها، هدف و مقصودی مشابه یکدیگر دارند ولی از لحاظ ارتباط کاربرد اصطلاحات علمی و روش تجزیه و تحلیل شخصیت متفاوتند. شخصیت تعاریف بسیاری دارد و آلپورت61 تمام تعاریفی را که در زمینهی شخصیت ارائه شده است را در دو دسته نسبتاٌ مشخص طبقه بندی کرده است. دسته اول تعاریفی که روش آنها بر اساس تحقیق دربارهی ظواهر و اعمال بیرونی قرار گرفته است که به آنها تئوری صوری یا تئوری ماسک62 گویند و دسته دوم تعاریفی است که در آن از چگونگی و عمق ماهیت شخصیت صحبت میشود و به آن تئوری عمق یا سابستانس63 گویند.
روانشناسان بیشتر تئوری عمقی را قبول دارند و سعی دارند علل و عوامل نهفته و عملی رفتار بشر را دریابند زیرا شناسایی این مسائل را در شناسایی شخصیت مهم میدانند. برای این منظور، آنان سعی میکنند که فرضیههایی بسازند تا بر اساس آنها عوامل پویایی بوجود آورندهی شخصیت را توضیح دهند (حسینی،1389)
روانشناسان عموماً بر این تعریف از شخصیت اتفاق نظر دارند: صفات اختصاصی فرد و شیوههای رفتاری که وی را از دیگران متمایز میکند. آنچه که اکثر افراد در داشتن یا انجام آن مشترکند را، جز، شخصیت خاص فرد به حساب نمیآورند: مثلاً سه وعده غذا خوردن در روز یا هر روز به مدرسه رفتن بچههای دبستان. اما در مطالعهی شخصیت آنچه اهمیت دارد شیوههای خاص تفکر یا عملکرد فردی است که با دیگران تقاوت دارد.(هاشمیان، 1380)
تعاریف روابط موضوعی:
ا صطلاحات روابط موضوعی طی چند سال گذشته در بسیاری از متون روانکاوی، جایگاه اصلی را تصرف کردهاند. مقصود از روابط موضوعی، روابط بین شخصی64 است. اصطلاح موضوع که واژهای تخصصی و ابداع فروید است، به هر آن چیزی اشاره دارد که نیازی را برآ ورده میسازد. در معنای گسترده تر، موضوع به شخص یا شیء با اهمیتی اشاره دارد که موضوع با هدف احساسات و سا ئق های یک فرد است. فروید نخستین بار در بحث از سائق های غریزی و زمینهی روابط اولیهی مادر – فرزند از اصطلاح موضوع استفاده کرد . این واژه در ترکیب با روابط، به روابط بین شخصی اشاره دارد و حاکی از بقایای درونی روابط گذشتهای است که تعاملات کنونی فرد با دیگران را شکل میدهد. روانکاوی همواره در پی کشف این بوده است که گذشتهی افراد به چه نحو رفتار و روابط کنونی آن ها را تحت تاثیر قرار میدهد( سنت کلر، 1940؛ ترجمه طهماسب ، علی آقایی، 1386).
فروید معتقد بود غرایز عنصر اصلی شخصیت هستند، نیروهای برانگیزاندهای که رفتار را سوق میدهند و جهت آن را تعیین میکند. اصطلاح آلمانی فروید برای این مفهوم،Trieb است که بهترین ترجمه آن نیروگذاری سوق دهنده یا تکانه است (بتلهایم65،1984). غرایز شکلی از انرژی هستند، محرکهای غرایز (مثل گرسنگی یا تشنگی)، درونی هستند. هنگامی که یک نیاز مثل گرسنگی ، در بدن برانگیخته می شود، حالتی از برانگیختگی فیزیژلوژیکی یا انرژی را تولید می کند. ذهن این انرژی بدنی را به میل66 تبدیل می کند. هدف غریزه، ارضا کردن نیاز و از این رو کم کردن تنش است. نظریهی فروید را می توان یک رویکرد تعادل حیاتی خواند تا جائیکه پیشنهاد میکند که ما برای بازگرداندن و حفظ حالتی از توازن فیزیولوزیکی برای رها کردن بدن از تنش، برانگیخته میشویم. فروید تصور میکرد که انرژی روانی میتواند به هدفهای جانشین، جا به جا شود و این جا به جایی در تعیین شخصیت فرد اهمیت ویژهای دارد. واژهی موضوع یا هدف که وی آن را صرف انرژی روانی در یک موضوع یا هدف تعریف کرد. منظور او از موضوع هر شخص یا فعالیتی بود که میتواند یک غریزه را ارضا کند. بنابر این، ممکن است انرژی روانی را صرف افرادی مثل مادرمان کنیم که توانایی ارضای نیازهای اساسی ما را دارند. فروید گفت که اولین موضوع ارضا کنندهی غریزه در زندگی کودک، پستان مادر است. بعداٌ مادر به عنوان شخصی کامل، تبدیل به یک موضوع میشود .هنگامی که کودک بزرگ میشود. افراد دیگر نیز مادام که نیازهای غریزی کودک را بر آورده میکنند، به چنین موضوعها یا اهدافی تبدیل میشوند ( شولتز، 1998ترجمه سید محمدی،1381)
موضوعهای جزیی و موضوعهای کلی:
انگارهها و بازنماییهای دنیای ذهنی همیشه موضوعهای کلی نیستند و ممکن است بازنماییهایی از موضوعهای جزیی باشند؛ موضوع جزیی ممکن است جزیی از یک شخص مثلاً پا ،قضیب یا پستان یا حتی بخشی ازبدن خود سوژه در مقام موضوع باشد، مثل شستی که نوزاد می مکد(ارلو،1980)
اصطلاح موضوع جزیی در غالب مواقع به بازنمایی یک موضوع کلی دلالت دارد، از این وجه که سوژه در تجربهی ذهنی آن را خوب یا بد و خوشایند یا نا حوشایند، یافته است. تجربهی یک موضوع در این چار چوب که ارضاکننده است یا ناکامکننده، نگاهی جزءنگر به آن موضوع است. نگاهی که حاکی از نوعی وضعیت «این یا آن» است دیدن موضوع به عنوان موضوع کلی یعنی نگاه به آن از این منظر که هر دو قابلیت ارضا کنندگی و ناکام سازی را دارد.(سنت کلر،1940،ترجمه طهماسب، علی آقایی 1386)
روابط موضوعی از دید کرنبرگ عموماٌ عبارت است از مطالعهی روان کاوانهی روابط بین شخصی و بررسی چگونگی رشد ساختارهای درون روانی 67 بر مبنای روابط پیشین درونی شدهی فرد با دیگران(سنت کلر 1940 ؛ ترجمه طهماسب، علی آقایی 1386)
نظریههای گوناگون در باب روابط موضوعی:
نظریهی روابط موضوعی پیامد نظریهی غریزهی فروید است (شولتز،1988،ترجمه سید مجمدی 1381) نظریه های روابط موضوعی اساساً نظریاتی رشد نگرند که فرایندها و روابط تحولی مقدم بر دوره ادیپی را بررسی میکند .نظریه پردازان روابط موضوعی به اشکال مختلفی در باب موضوعها سخن گفتهاند. میگویند« نظریهها» زیرا هیچ نظام یا نظریهی روابط موضوعیِ واحدی که عام یافته باشد در کار نیست. ایدههای بسیاری از درمانگران و نظریه پردازان در تکوین و تکامل مجموعه مفاهیم مرتبط با روابط موضوعی و نتایج آنها نقش داشته است.( نقل از سنت کلر،1940) نظریههای روابط موضوعی نمایانگر رویکردی روان تحلیل گرایانه برای مطالعه و درک روابط میان فردی و تاثیر آن روی رفتار است. اما بطور دقیق تر باید گفت که نظریههای روابط.موضوعی بر درونی کردن الگوهای تعاملی اولیهی کودک و مراقبانش تمرکز می کنند(کرنبرگ ؛1980 ،1975) نظریه روابط موضوعی نوعی درمان تحلیلی است که کاوش در همانند سازی های نا هشیار و درونی کردن اشیای بیرونی (جنبه هایی از افراد مهم ) را در بر می گیرد.از نظریه پردازان مخصوصاٌ اوتو کرنبرگ سعی کرده اند عقاید گوناگو.نی را که مشخصه این مکتب فکری هستند یکپارچه کنند.( سنت کلر و دیگران ،2004؛ به نقل ازجرالد کری1937، ترجمه سید محمدی،1389) نظریههای روابط موضوعی از یک سو قابل اعتماد ترین ابزار ارزیابی سلامت و از سویی دیگر فراهم آورندهی امکان درمان است .(ماهلر68، فورر69.1968).همگی این نظریات، جهان روابط پیشین و کنونی و چگونگی تاثیرگذاری روابط اولیه و گذشته بر کارکرد روانی اجتماعی زمان حاضر فرد را مورد مطالعه قرار می دهند( سنت کلر،1940)
نظریه پردازان روابط موضوعی:
در این قسمت به عقاید مهم ترین نظریه پردازان روابط موضوعی می پردازیم. هریک در رشد و بالندگی نظریه روابط موضوعی سهم داشته اند. جنبش مذکور با آخرین نوشته های فروید شروع شد و پس از او انا فروید70، رنه اشپیتز71 و از طریق مکتب روابط موضوعی بریتانیایی(ملاتی کلاین72، وینی کات 73، فیربرن74 ، گانتریپ75) مکتب روابط موضوغی امریکایی(مارگارت ماهلر76، یاکوبسن77، کرنبرگ) تداوم و تحول پیدا کرد. آشنایی با عقاید این بانیان، موجبات درک مدل های موضوعی و متعاقباٌ روان درمانی های کارآمد تر و همچنین در زمینه تشخیص افتراقی و چگونگی بکارگیری این مدل ها جهت کار با اختلالات مهم شخصیتی را نمایان خواهد کرد.( حسینی،1391)
زیگموند فروید:
بنیانگذار نظریهی روابط موضوعی( تحول عاطفی در
