
تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ …»239
…از این رو نه افراد رعیت بدون درستی و خوشرفتاری فرمانروایان سامان مییابند و نه فرمانروایان بدون استقامت و پایمردی رعیت موفق به اجرای امور میشوند. پس هرگاه رعیت حق فرمانروا را گزارد و فرمانروا نیز حق رعیت را داد، حق میان آنها عزت یابد و برنامه های دین عملی شود…
امام علی × در اين قسمت از سخنان خود امورى را كه لازمۀ حقوق متقابل والى بر رعيت و عكس آن است، که بهواسطه رعایت این حقوق توسط طرفین زمینه ظهور جامعۀ آرمانی بهوجود میآید، چنین بيان میفرمایند:
1. در صورتى كه هر يك از دو طرف وظيفۀ خود را انجام دهند، اين حقوق باعث الفت و مهربانيشان مىشود و ما بارها در گذشته يادآور شدهايم كه بزرگترين هدف صاحب شريعت ايجاد الفت و مهربانى است و هدف از اجتماع مردم براى نماز كه شبانهروز پنج مرتبه در مساجد و هفتهاى يك بار در روز جمعه و سالى دوبار در دو عيد فطر و قربان برپا مىشود نيز بهوجودآوردن پيوند الفت و مهربانى در ميان افراد است و از طرفى عمل كردن به حق و عدالت و گرد آمدن براى پيروى از رهبر و زمامدار عادل، خود از علل و موجبات انس و الفت و دوستى و محبت در راه خداست، و اين باعث مىشود كه مردم همانند يك تن شوند كه به مصالح خودآگاه و به آن عمل مىكند و مفاسد خويش را مىشناسد و از آن دورى مىجويد.
2. دومين فايده و ويژگى حقوق متقابل زمامدار و رعيت آن است كه خداوند آن را مايه عزت و سر بلندى دين و مسلمانان قرار داده است، و روشن است كه هر گاه اجتماع، سبب الفت و محبت شود، باعث بزرگى و قوّت و مغلوبيت دشمنان و اعزاز و احترام دين نيز خواهد بود، در اين مورد امام علی × تاكيد فراوان دارد كه خير و صلاح رعيت وابسته به خير و صلاح فرمانرواست، و اين امرى است كه كليه عقول آن را مىپذيرند و تمام انديشههاى حقيقتجو با آن موافقند، چنان كه گويند: «هر گاه فرمانده استقامت و استوارى داشته باشد، رعيت هم در رستگارى و هدايت خواهند بود و شاعرى چنين گويد: «تا وقتى جامعه اهل صلاح و سداد باشند، امور را به فرمانروايان صالح و نيكوكار واگذار خواهند كرد. ولى اگر از حق رو گردان شوند رهبرى آنان به دست اشخاص بد، و ناشايست خواهد افتاد.» و نيز بيان فرموده است كه صلاح حال فرمانروايان هم وابسته به صلاح حال مردم و پيروى آنها از زمامدارشان است و بر عكس تباهى روزگار آنان نيز بستگى به مخالفتشان با رأى والى دارد؛ پس موقعى كه هر دو طرف حقوق متقابل خود را درست ادا كنند، حق ميان ايشان عزّت پيدا خواهدكرد، مخالفى براى آن وجود نخواهدداشت.
3. فايدۀ سوم حقوق متقابل والى و فرمانروا بر پايى راه و روشهاى دين به وسيله پا فشارى در قوانين دين و عمل به آنهاست.
4. فايدۀ چهارم: آنجا كه شايسته عدل و مقام دادگسترى است آنچنان به عدالت گرايد كه از جور و ستمگرى نشانى در آن نباشد.
5. آداب و سنن بدون كمترين انحرافى در جهت و مسير خود به جريان خواهدافتاد.
6. درباره فايدۀ ششم امام مىفرمايد: «زمان، زمان صلاح مىشود.» شارح در مقام شرح مىگوي نسبت دادن صلاح به زمان، از باب مجاز است؛ زيرا صلاح در حقيقت به مردم زمان و نظم و هماهنگى كارهاى دنيوى و اخروى آنان برمىگردد و چون زمان ظرف وقوع تمام اينهاست و زمان از عواملى است كه صلاح و فساد را مهيّا مىكند آن را گاهى به صلاح و زمانى به فساد متّصف مىكند.
7. آخرين فايده اميدوارى براى بقاى آن حكومت زياد شده و برعكس، طمع دشمنان و اميد آنان به نابودى و فساد حكومت، به يأس و نوميدى مبدّل مىشود.240
در نتیجه، امام علی × اصلاح مردم یک جامعه در گرو اصلاح حاکمان آن جامعه میباشد. و حاکمان اصلاح نمیشوند مگر با درستکاری مردم؛ زیرا آنچه که سبب بهوجودآمدن اتحاد و انسجام درجامعه میشود، تداوم و بقای آنها را رقم میزند، رعایت حقوق حاکم از سوی مردم و پرداخت حقوق مردم از جانب زمامدار است. از این رو، حضرت علی × به عنوان زمامدار در مدت کوتاه حکومتشان، در راه تحقق این مهم ـ وحدت اسلامی ـ بسیار کوشیده و مسیر رسیدن به این آرمان را برای زمامداران حقیقتجو ترسیم نمودهاست.
4.4.7.خنثی سازی فتنه ها و شبهه ها
از جمله راهکارهای ارائهشده در نهجالبلاغه شریف که زمامدار میتواند با به کارگیری آن در دستیابی به اتحاد و انسجام در جامعه اسلامی توفیق یابد، راه رسیدن به آرمانها را هموار سازد، این است که با هوشیاری و خرد ورزی توطئهها، فتنهها و شبیخونها را شناسایی کند و پیش از بروز هرگونه رویداد ناگوار، به نحوی شایسته به خنثی سازی آنها اقدام نماید.
حضرت علی × هنگامى كه شنيد، بنى اميه او را متهم به كشتن عثمان نمودهاند به شیوهای هوشمندانه، با فتنۀ زمان خود ـ خونخواهی عثمان ـ رو به رو میشود و با توجه دادن فتنهگران به «قرآن»، یکی از مهمترین مبانی اتحاد اسلامی، خطاب به آنان میفرماید:
«أَوَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي أَ وَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي ….. وَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ»241
آیا آگاهی بنی امیه از بی گناهی من،آنان را از عیب جویی من باز نداشت؟ آیا سابقه روشن من، نادانان را از تهمت به من دور نساخت؟البته زبان پند خداوند به آنان شیوا تر از زبان من است…. حوادث مبهم بر کتاب خدا عرضه شوند.
امام علی × در ابتدای جمله، به صورت استفهامی سوال مینمایند كه چرا بنى اميّه از تهمت زدن آن حضرت دربارۀ قتل عثمان دست بر نمىدارند با وجودى كه پايبندى آن بزرگوار را به ديانت و بركنارى وى را از ريختن خون مطلق مسلمين مىدانند چه رسد به خون عثمان كه به ظاهر هر خليفه مسلمانها و داماد پيامبر | بودهاست.
استفهام و پرسش را به صورت انكار آوردهاند. گويا اين اتهام را از آنها بدور دانسته و از چنين نسبتى كه به وى داده شده است تعجب مىنمايد.
امام علی × به اين دليل بنى اميّه را نادان دانستهاست، كه آنها بهخوبى سابقۀ آن حضرت را در اسلام و به دور بودن وى را از قتل عثمان مىدانستند و در عين حال كشتن خليفه را به وى نسبت مىدادند…
در مورد گفتار روايتى از امام علی × نقل شده است، كه از آن بزرگوار در مورد قتل عثمان سؤال شد. در پاسخ فرمودند: «خدا عثمان را كشت و من با او بودم.» در مورد عمل و رفتار به هنگام كشتهشدن عثمان امام علی × از خانه خارج نشد، از ظاهر اين روايت و بيرون نيامدن حضرت از خانهاش فهميده مىشود كه در قتل عثمان دست داشته است.
امام علی × در ردّ اين توهّم مىفرمايند: «اين حدسيّات بايد بر كلام خدا عرضه شود، آيا قرآن امور گمانى را دليل قطعى و برهانى مىداند.»
امّا در مورد اعتقاد و رأى حضرت بر قتل عثمان، اصولاً كسى از نيّت و قلب انسان جز خدا آگاه نيست خداوند خيرانديشى و يا بدانديشى انسانها را مىداند و آنها را مكافات مىدهد. بنى اميّه كه از قلب و اعتقاد امام علی × آگاه نبودند چگونه آن حضرت را متّهم به قتل مىكردند با توضيح فوق روشن شد، كه از لحاظ گفتار كردار و اعتقاد بنى اميّه حق نداشتند كه ایشان را متّهم به قتل كنند.242
بدین ترتیب، امام × توطئۀ قتل عثمان را که معاویه میخواست امام را به آن متهم نماید و فتنه و آشوب در جامعه بر پا نمایند را خنثی نمودند. اما معاویه در برپایی آشوب آنقدر مصر بود تا سرانجام فتنۀ جنگ صفین را برانگیخت.
از جمله نامههاى امام علی × سرگذشت خود با مردم صفين را در اين نامه بيان مىفرمايد:
«… إِلَّا مَا اخْتَلَفْنَا فِيهِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ نَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ فَقُلْنَا تَعَالَوْا نُدَاوِ مَا لَا يُدْرَكُ الْيَوْمَ بِإِطْفَاءِ النَّائِرَةِ وَ تَسْكِينِ الْعَامَّةِ حَتَّى يَشْتَدَّ الْأَمْرُ وَ يَسْتَجْمِعَ فَنَقْوَى عَلَى وَضْعِ الْحَقِّ مَوَاضِعَهُ فَقَالُوا بَلْ نُدَاوِيهِ بِالْمُكَابَرَةِ فَأَبَوْا حَتَّى جَنَحَتِ الْحَرْبُ وَ رَكَدَتْ»243
… در همه چیزهم عقیده بودیم مگرآنکه درباره خون عثمان اختلاف داشتیم در حالی که ما نسبت به آن بی گناه بودیم! گفتیم: بیایید چیزی را که امروز (به آسانی) قابل دسترسی نیست با خاموش کردن فتنه و فرونشاندن خشم عموم درمان کنیم تا کارها به سامان رسدو انتظام یابد ،آن گاه بتوانیم حق را در جای خود قرار دهیم .آنان گفتند: بلکه با ستیز ودشمنی آن را درمان کنیم!پس زیر بار نرفتند تا آنکه جنگ در گرفت وپایدار شد.
از فقرۀ اخیر برداشت میشود، امیرالمؤمنین × شیوۀ گفتوگو را برای فرونشاندن فتنه، مورد استفاده قرار دادند؛ هر چند شامیان متعصب و کینه توز، تحت تأثیر عصبیتهای جاهلی، زیر بار نرفتند و با اصرار بر فتنهگری و آتشافروزی، بر طبل مبارزه کوبیدند.244
در اثر فتنهها و شبههها، جامعه از حرکت در مسیرحق منحرف میشود، آشوبها و درگیری در جامعه بهوجود میآیند، اتحاد مردم تبدیل به تفرقه و جدایی میشوند. در نتیجه، بهترین نیروهای انسانی و الهی به وسیلۀ دشمنان یا ترور شخصیت میشوند و یا در میدان جنگ شهید میشوند. به همین سبب، ولی امام علی × تا آخرین لحظۀ قبل از شروع جنگهای جمل، صفین و نهروان در تلاش بودند که فتنهها را با موعظه و نصیحت خنثی نمایند تا از وارد شدن خسارت مالی و جانی به مسلمانان در راه رسیدن به جامعۀ آرمانی اسلامی جلوگیری کنند.
5.4.آثار آرمانگرایی در نهجالبلاغه
نشانههای آرمانها و مقاصد عالى امام على × در سیرۀ ایشان، بهخصوص در دوران کوتاه حکومتشان در قسمتهای مختلف نهجالبلاغه به طور کامل مشهود میباشد. از این روی میتوان گفت، آثار آرمانگرایی در نهجالبلاغه به شرح ذیل میباشد.
4.5.1. اجرای حدود الهی
برای رسیدن به آرمانها در واقعیت زندگی نیازمندیم ابتدا آرمانها و اهداف آنها را خوب بشناسیم. امام علی × که همواره در طول زندگی برای برپایی آرمانهای الهی در تلاش بودهاند. ایشان مهمترین هدف خود را در همان روزهای اول دوران خلافت چنین بیان میفرمایند:
« اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِك»245
بار خدایا، تو نیک میدانی که آنچه از ما سر زده برای رقابت در قدرت یا بهدستآوردن چیزی از ثروت بیارزش دنیا نبودهاست، بلکه برای آن بوده که نشانههای دینت را به جای خودش باز گردانیم، و سر و سامان را در شهرهایت آشکار کنیم، تا بندگان ستمدیدهات ایمنی یابند، و حدود تعطیلشدهات به اجرا در آیند.
در دنبالۀ اين سخنان، خداوند سبحان را گواه مىگيرد كه نيّت او در پذيرش خلافت براى تحصيل سلطنت و قدرت و بهدستآوردن حطام دنيوى نبوده، بلكه چنان كه بيان فرمود، براى اين بوده كه معالم و نشانههاى دين
را به جاى خود بازگرداند، و مراد از معالم دين همان آثارى است كه مايۀ هدايت خلقند و همچنين به منظور مصالح ديگرى بوده كه آنحضرت بر شمردهاست.246
امام در این خطبه پس از ستایش خداوند، دلایل قبول حکومت را با رد منفعتطلبی در پذیرش این امر، آشکار نمودن آثار آرمانهای الهی در جامعه است. آرمانهای مطرح شده در این خطبه عبارتاند از:
1ـ برگرداندن نشانه های دین که براثر بدعتها و فتنهها منحرف شده بودند به جای خود.
2ـ آشکار شدن ساماندهی در شهرها.
3ـ در امان بودن بندگان ستمدیده.
4ـ اجرای حدود الهی درجامعه است.که این امر را امام علی × مهمترین دلیل پذیرش حکومت بیان مینمایند.
از این رو، اساس و بنیان آثار آرمانگرایی در نهجالبلاغه برقراری حدود الهی در جامعه
