
توجه به این وصف خاص – که از آن به اهلیت جزایی تعبیر میگردد – در مقام جوهر و بن مایهی مسؤلیت کیفری است، که سبب شده مسؤولیت کیفری موجودیتی متمایز از جرم و مجازات پیدا نموده و مبحثی جداگانه و دامنه دار را در بخش حقوق جزای عمومی به خود اختصاص دهد.84
بنابراین پر واضح است که، شناخت اجمالی مسوؤلیت کیفری بیان مبانی و ارکان آن کاملاً ضروری است.
بند اول – مفهوم و مبانی مسؤولیت کیفری
در فرهنگ لغات مسئولیت به معنای قابل بازخواست بودن انسان آمده و غالبا به مفهوم تکلیف و وظیفه و آنچه انسان عهده دار و مسئول آن باشد “، تعریف شده است. در فرهنگ فارسي معين مسئوليت اين چنين تعريف شده است: « مسئوليت به معني موظف بودن به انجام دادن امري است».85 پس در واقع مسئول كسي است كه تعهدي در قبال ديگري به عهده دارد كه اگر از اداي آن سرباز بزند از او باز خواست مي شود.
مسؤولیت86 در معنای لاتین مترادف پاسخگو بودن87 است. در کتاب ترمینولوژی حقوق در تعریف مسئولیت آمده است: «تعهد قانونی شخص بر رفع ضرری که به دیگری وارد کرده است.خواه این ضرر ناشی از تقصیر خود وی باشد یا ناشی از فعالیت او شده باشد».88
در فقه اسلامی نیز کلمه ضمان مترادف با مسوولیت آمده است و منظور از ضامن نیز کسی است که مسؤولیت بر ذمه و عهده او قرار میگیرد و به طور کلی در فقه، پایههای مسؤولیت را شرایط عامه تکلیف، تشکیل میدهد.89
به طور كلی باید گفت الزام شخص به پاسخگویی در قبال تعرض به دیگران، خواه به جهت حمایت از حقوق فردی صورت گیرد و خواه به منظور دفاع از جامعه، تحت عنوان «مسئولیت كیفری» یا «مسئولیت جزایی» مطرح میشود. با این وجود، در هیچ یك از قوانین جزایی چه در گذشته و چه در حال حاضر، ماهیت حقوقی و تعریف مسئولیت كیفری به طور مشخص بیان نشده است. به هر حال، مسئولیت كیفری نوعی الزام شخصی به پاسخگویی آثار و نتایج نامطلوب پدیده جزایی یا جرم است.
در حقیقت مسؤولیت جزایی پل ارتباطی بین جرم و کیفر است. مجرم با عبور از این پل مسؤول شناخته میشود و به تناسب عمل یا ترک عمل مجرمانه خویش مجازات میگردد.90
مسوولیت کیفری برخوردار از دو جانبهی انتزاعی و عینی است. جنبه انتزاعی یا بالقوه مسؤولیت کیفری در کنار جنبهی بالفعل یا واقعی آن دو چهره متفاوت از مسؤولیت کیفری را به نمایش میگذارند. جنبهی انتزاعی ناظر به ارتکاب جرم از فاعل نیست٬ بلکه مسؤولیت، ناظر به وضعیت و صفتی خاص در شخص است که به موجب آن انسان اهلیت و قابلیت این را پیدا میکند، تا هر زمان رفتار مجرمانهای از او صادر شود، تبعات جزایی آن را متحمل گردد. پس صحیح است که بگوییم شخص واجد اهلیت دارای مسؤولیت کیفری است، اما از نوع بالقوه؛ یعنی شخص به علت داشتن وضعیت و صفتی خاص اگر فعل مجرمانهای انجام دهد، لاجرم تبعات جزایی ان را متحمل خواهد شد.اما زمانی که شخص در برابر رفتار مجرمانهای که انجام داده است، یکجانبه و به قهر مجبور به تحمل تبعات جزایی آن میشود، مسؤولیت کیفری مجرم مسؤولیت بالفعل است؛ یعنی شخص به دنبال جرمی که مرتکب میشود، تبعات جزایی ان را هم به قهر و اجبار تحمل میکند.91
در حقوق کیفری، مجازات افراد مبتنی بر تقصیر جزایی است، به گونهای که به رغم داشتن ارادهی آزاد و معتبر و قوهی تمییز، ارتکاب رفتار مجرمانه قابل تصور است. بحث اساسی در حوزهی موانع مسوؤلیت کیفری، ایراد خلل به اراده است. به طور کلی اراده آزاد جوهرهی تقصیر جزایی است – مانند واکنشهای طبیعی، رفتار حادث در حالت خواب، بیهوشی و هیپنوتیزم – مرتکب در برابر عواقب ناشی از آن میتواند، مسوول نباشد.92
بند دوم – ارکان مسؤولیت کیفری
مسؤولیت کیفری به عنوان نقطه محوری حقوق جزا، همانند هر قاعده حقوقی، بر مبانی وپایه هایی متکی است که مشروعیت خود را از آنهامی گیرد. برای تحقق مسئولیت عوامل ابتدایی چندی لازم است که اجمالا عبارتند از:
اولا – وجود قاعده یا قانون : مسلم است در صورتی که قاعده یا قانونی وجود نداشته باشد که شخص آن را رعایت کند هر عملی مجاز به شمارمی آید و مسئولیتی در میان نخواهد بود.
ثانیا- اطلاع و آگاهی به آن قاعده یا قانون: عقل سلیم حکممی کند که شخص از تکلیف و وظیفه ای که بر عهده دارد اطلاع و آگاهی داشته باشد. زیرا مطلقا نمی توان شخصی را که نسبت به وظیفه خود آگاهی ندارد مسئول شناخت.عدم اطلاع از وجود وظیفه ممکن است معلول قوای عقلانی و عاطفی و یا نقص تربیت اجتماعی باشد و یا عملا وجود وظیفه و محتوای آن به شخص موظف و مامور ابلاغ نشده باشد. با این حال در مسئولیت قانونی این امر رعایت نمی شود و جهل به قانون رافع مسئولیت نیست.
ثالثا – مشروعیت مقام واضع قاعده و تکلیف : مشروعیت مقام یا مقامات صلاحیت داری که حق وضع هرگونه قاعده یا تکلیفی را دارند مورد تایید شخص مسئول و موظف قرار گیرد “.
باید توجه داشت که وجود عوامل سه گانه فوق برای تحقق مسئولیت لازم است ولی کافی نیست. برای کفایت این امر باید عمل مجرمانه قابل انتساب به مرتکب آن باشد.
برای احراز قابلیت انتساب: اولا٬ شخص مرتکب باید در عمل ارتکابی آزاد و اراده داشته باشد.ثانیا٬ مختار باشد. ثالثا٬ بین نتیجهی حاصله و عمل مرتکب رابطهی علیت برقرار باشد.
مطابق نظر عدهای از علمای حقوق اهلیت جزایی و تقصیر ارکان مسؤولیت کیفری محسوب میشوند. اهلیت جزایی یک حالت خاص یا وضعیت معین در انسان است که اگر در آن حالت یا وضعیت شخص مرتکب جرمی شود، از قابلیت تحمل مجازات برخوردار خواهد شد. اهلیت جزایی، یک نهاد حقوقی مستقل و قائم به ذات است، که نه ارتباطی با رفتار مادی مجرم دارد و نه حتی ارتباطی با رابطه ذهنی و روانی فاعل یا رفتار مجرمانه. ممکن است فرد فاقد اهلیت جزایی باشد، اما به علت وجود رابطهی ذهنی با رفتاری مجرمانه، جرم تحقق پیدا کند و به عکس. امکان دارد به رغم برخورداری فاعل از اهلیت جزایی، به سبب فقدان عناصر لازم رکن روانی، رابطهی ذهنی با رفتار مجرمانه مفقود بوده و در نتیجه جرم تحقق پیدا نکند.93 با پذیرش این جدایی میتوان اهلیت جزایی و جرم را از حوزه مباحث مربوط به جرم و ارکان مادی و معنوی آن خارج نمود و آن را یکی از ارکان مسؤولیت کیفری دانست. اجبار شخص به تحمل تبعات کیفری رفتار او، زمانی عادلانه و منطقی است، که مجرم اهلیت تحمل این تبعات را داشته باشد. زیرا نمیتوان پذیرفت شخصی که فاقد اهلیت تحمل تبعات جزایی است، در صورت ارتکاب جرم به تحمیل این نوع تبعات اجبار و الزام شود.94
نهاد دیگری که از آن به عنوان رکن مسؤولیت کیفری نام برده شده، تقصیر جزایی است.تقصیر جزایی به معنی اعم95 عبارت است، از رابطهی خاص روانی و ذهنی که بین فاعل و جرم برقرار میشود.این رابطه خاص که در حقوق فرانسه به رکن معنوی یا رکن روانی جرم شهرت دارد، علاوه بر قصد مجرمانه سایر اشکال ارتباطی روانی فاعل با جرم نظیر بی احتیاطی، بی مبالاتی و غفلت را نیز در بر میگیرد96 شرط لازم تقصیر جزایی این است، که فاعل با اراده به ارتکاب رفتار جزایی (رفتار ممنوع و دارای ضمانت کیفری) روی آورد.
تقصیر و رکن روانی دو واژه مترادفند. «رکن معنوی که از آن به تقصیر مجرم در ارتکاب جرم تعبیر میتوان کرد؛ عبارتست از اینکه مجرم عمدا یا در نتیجهی بی احتیاطی یا بی مبالاتی مرتکب عملی شود که طبق قانون ممنوع است یا از انجام عملی که قانون او را مکلف ساخته است، امتناع کند.»97
با قرار دادن اهلیت جزایی در کنار تقصیر، علاوه بر اینکه فاعل میبایست، از توانایی تحمل مجازات برخوردار باشد، باید رابطهی مثبت یا منفی هم با جرم برقرار نماید، تا بتوان او را پاسخگوی جرم ارتکابی و ملزم به تحمل تبعات جزایی ناشی از آن دانست.
فصل دوم :
ماهیت جنایت ارتکابی شخص خواب
مبحث اول – علل حرکت در خواب
هنگام خواب ریتم فعالیت مغز کاملا دگرگون میشود. دانشمندان در جریان پژوهش، بیشتر تمرکز خود را روی دو شبکه عصبی مغز قرار دادند که فعالیتشان به طور فشردهای با هم گره خورده و بخشهای مختلف مغز را با هم مرتبط میکند. این دو شبکه عصبی همچنین مسئول کنترل روند تمرکز درمغزهستند.
یکی از این شبکهها به نام DMN روند تمرکز روی عکسالعمل بدن به محرکهای خارجی را هدایت میکند و دیگری ، ACN مسئول دریافت این محرکها و پیامها از محیط اطراف انسان است.این دو شبکه همکاری تنگاتنگی با هم دارند و میزان فعالیتشان به هم وابسته است، به این معنی که وقتی یک شبکه در حال فعالیت زیاد است، فعالیت دیگری کاهش مییابد و بر عکس. اندازهگیری فعالیت این دو شبکه هنگام خواب نشان داده که همکاری تناوبی بین آن دو در مراحل مختلف خواب کاملا تغییر میکند و به طور چشمگیری کاهش مییابد.98
اما ارتباط بین این دو شبکه به طور کامل قطع نمیشود، به همین دلیل مغز هنگام خواب همچنان توانایی دریافت پیامهای هشداردهنده را دارد. در حقیقت فعالیت مغز هنگام خواب متوقف نمیشود، بلکه تنها سبک فعالیتش تغییر میکند. به همین دلیل است که وقتی شخص روی یک پهلو میخوابد، به دلیل وارد آمدن فشار به یک قسمت از بدن، گردش خون در لایههای سطحی پوست مختل میگردد. در نتیجه، اکسیژن در این بافتها مستهلک شده و میزان گاز کربنیک افزایش مییابد. بنابراین با پیام هشدار از قسمتهای فعال مذکور به طور طبیعی حرکت در خواب (غلتیدن) برای رفع این مسمومیت از بدن صورت میپذیرد.99
در این زمینه خداوند در قرآن کریم آمده به داستان اصحاب کهف اشاره نموده و میفرماید: اصحاب کهف را زاین دنده به آن دنده و از راست به چپ میگرداند.«و (اگر به آنها نگاه میکردی) آنها را بیدار میپنداشتی، در حالی که در خواب فرو رفته بودند.و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند)….»100
غیر از غلتیدن طبیعی در خواب که در تمامی انسانها به صورت کم و زیاد به وضوح قابل مشاهده است. از دیدگاه روانپزشکی حرکت در خواب از یک سلسله رفتارهای پیچیده تشکیل شده است، که غالباً در ثلث اول شب و ضمن خواب شروع میشود. در این حالت ممکن است فرد از بستر برخیزد، بنشیند و گاهی اعمال حرکتی تکراری مانند راه رفتن، لباس پوشیدن، دستشویی رفتن، حرف زدن، فریاد کشیدن و… را انجام دهد. این رفتار به ندرت به بیداری همراه با چند دقیقه کنفوزیون101 ختم میشود.در بیشتر موارد، شخص به رختخواب باز میگردد و صبح چیزی از آنچه شب برایش اتفاق افتاده است، به خاطر نمیآورد. این نوع حرکات از اختلالات روانی فرد نشأت گرفته، در طبقهبندی اختلالات روانی، تحت عنوان اختلالات خواب به صورت جداگانه و مستقل مورد بررسی قرار گرفته است.102
گفتار اول – اختلالات خواب
یکی از نیازهای اساسی انسان، نیاز به خواب میباشد. به طوری که هرگونه اختلال در جریان ان علاوه بر ایجاد مشکلات روانی، توانایی فرد را نیز کاهش میدهد. خواب و اختلالات آن از دیر باز در رشته های پزشکی، روان پزشکی، فیزیولوژی و پرستاری مورد توجه بوده است. روانشناسان همواره در پی کشف علل، ماهیت و درمان این اختلالات بوده و روشهای گوناگونی را برای غلبه بر آن طراحی کردهاند، خوابگردی، فلج خواب و اختلالات حرکت ریتمیک خواب انواع رایج اختلالاتی است، که در خواب ایجاد مشکل مینماید.103
به طور کلی تعریف دقیق و جامعی از اختلالات خواب و جود ندارد، اما به تازگی در چهارمین ویرایش کتابچهی تشخیصی و اماری اختلالات روانی104، اختلالات خواب را به دو دستهی کلی کژخوابیها و بدخوابیها تقسیم شده است.
بند اول – کژخوابیها105
اختلالات کمیت و زمانبندی خواب از جمله بیخوابی و پرخوابی را به نوعی کلی میتوان کژخوابی (دیس سومنیا) دانست، که در آن شخص قادر به در خواب ماندن یا به خواب رفتن نمیباشد و یا اینکه زیاده از حد معمول میخوابد. این اختلال با کیفیت، میزان و زمانبندی غیر طبیعی خواب تشخیص داده میشود. کژخوابی ها به دو گروه مکمل بیخوابی و پرخوابی تقسیم میشوند.106
بی خوابی و کمبود خوابمی تواند موجب اشکال در تمرکز، ضعف حافظه، مشکلاتی درآزمونهای نوروپسیکولوژیک، و کاهش میل
