
﴿وَهَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ﴾176نجدين به همين دو راه خير و شرّ تفسيرشدهاست. تعبير قرآن مجيد دراينباره كوتاهتر و عبارت غور و نجد به آنچه در اينجا منظور است مناسبتر است؛ زيرا «غور» كه عبارت از گودى و مكان پست است، تعبيرى مناسب براى افتادن از بلندى در دركات جحيم است. مقصود از «داعى» پيامبرگرامى | و آنچه قرآن بدان ناطق و همچنين سنّت نبوى است؛ مراد از «راعى» نفس نفيس خود آن حضرت مىباشد. امام × دستور مىدهد كه نخستين را كه دعوت پيامبر | و قرآن و سنّت است بپذيرند و دوّمين را كه خود آن حضرت است پيروى كنند. وجوب دعوت خداوند و پيامبرش | به حكم خداوند متعال در آيۀ شريفۀ:﴿ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ﴾177روشن است. پيروى از كسى كه خداوند و پيامبرش | متابعت او را واجب داشتهاند نيز واجب است.178
در بررسی سیرۀ عملی اولیای دین بهخصوص امام علی × به وقایع حساسی در زندگی آنها برمیخوریم، که حاکی از درک صحیح از شرایط و نگاه واقعبینانه آنحضرت به امور است، در نتیجه، منجر به حرکت سنجیده و درست ایشان در همه حوزههای فردی، اجتماعی و سیاسی میشد.
5.3.موانع واقعبینی در نهجالبلاغه
5.1.3. موانع درونی
3.5.1.1. وابستگیهای مادی
انسان در طول زندگی دو مسیر در پیش رو دارد:
1ـ سير به سوى كمال، سعادت، روحانيت و حقيقت كه سلوك در راه خدا و به سوى خدا و به مقصد خدا مىباشد.
2ـ سير به سوى ماديت، تمايلات نفسانى، هوس رانى، دنياپرستى و تنپرورى كه كوشش در راه دنياپرستى و به سوى دنيا و به مقصد تأمين امور مربوط به زندگى دنيوى است.
و به طور كلى هر راهى كه بر خلاف راه خدا و به مقصد غير خدا باشد، از اين قسم محسوب مىشود و چون راه اول مستلزم عبور و گذشت ار راه دوم است، قهر از موانع و ابتلائات و ناگواريها و سختيهائى پيشامد كرده و محتاج به استقامت و تحمل و صبر و بردبارى و كوشش در انجام وظایف الهى و پايدارى در سلوك خود خواهد بود.
از جمله وظایف لازم در اين سير رفع نقاط ضعف، بر طرف كردن موانع، دورى نمودن از مقتضيات بر خلاف مقصود، مجاهده در فراهم كردن و ايجاد اسباب و مقتضيات مناسب است.179
اگر انسان در مسیر عبور از دنیا گرفتار آن شود، وابسته به مادیات میشود، و از مسیر رشد و تعالی به سوی کمالات باز میماند.
حضرت علی × واقعیت دنیا را این گونه توصیف نموده اند:
«…مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ»180
(دنیا)…هرکه در طلبش کوشد از دستش برود، و هرکه در طلبش برنیاید خود در اختیارش قرار گیرد. هرکه آن را وسیله بینش قرار دهد بینایش سازد، و هر که بدان چشم دوزد کورش نماید.
سيد رضى از بلاغت اين كلام امام × به شگفت آمده مىگويد اگر انديشمند به اين فراز از سخن حضرت كه «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ »، بهدقت بنگرد، معناى شگفتانگيز و هدف بلندى را درمىيابد كه نهايت و ژرفايش قابل درك نيست، بهخصوص كه به جملۀ قبل جملۀ «وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ »، ضميمه شدهاست. چه بهدرستى درمىيابد كه ميان «أَبْصَرَ بِهَا» و «أَبْصَرَ إِلَيْهَا »، فرقى شگفتانگيز و در عين حال واضح و روشن مىباشد.
1ـ آن كه بهدنيا با ديده پند و عبرت بنگرد بينايش مىكند؛ يعنى هر كس دنيا را وسيله هدايت و ارشاد قرار دهد از آن روشنبينى و هدايت را استفاده مىكند.
مسلّم است كه مقصود حكمت الهى از آفرينش بدن و اعضا و جوارح، به كمال رسيدن نفس و بهدستآوردن علوم كلّى و فضايل اخلاقى است، كه امور جزئى دنيا را بررسى كند، و بعضى را با بعضى مقايسه كند، از حوادث و شگفتيهاى مخلوقات خداوند، بر هستى و حكمت وجود حق تعالى استدلال نمايد چون كسب هدايت بهوسيله دنيا و راهيابى به رموز جهان سببى مادّى است، بدين جهت صحيح است كه گفته شود آن كه از دنيا بگذرد، بينايش مىكند.
2ـ آن كه با ديد محبّت به دنيا بنگرد كورش مىكند؛ يعنى كسى كه دنيا چشمش را خيره كند، و با ديدۀ محبت دل و عشق شوق به دنيا بنگرد، دنيا چشم بصيرت او را، از درك انوار الهى و چگونگى پيمودن راه هدايت كور مىكند.181
در حقيقت دنیا هم میتواند هدف آرزو مندانش باشد و هم میتواند وسیلهای برای رسیدن به سوی کمال حقیقی انسان باشد. وقتی هرچه وابستگیاش به دنیا کمتر باشد در طی این مسیر موفقیتتر باشد.
5.1.2.3. وابستگیها و سو گیریهای عاطفی
وابستگیها و سمتگیریهای عاطفی از موانع درونی واقعبینی انسان است. یکی ازمهمترین این وابستگیها را، محبت و علاقۀ شدید به امور دنیا است. امام علی × این موضوع را به صورت یک قاعدۀ کلی و عام چنین بیان میفرمایند:
«وَ مَن عَشِقَ شَیئاً أعشَی بَصَرَهُ، وَ أَمرَضَ قَلبَهُ، فَهُوَ یَنظُرُ به عینٍ غَیرِ صَحِیةٍ، وَ یَسمَعُ بِأُذُنٍ غَیرِ سَمِیعَةٍ »182
هر که عاشق چیزی شد آن چیزدیدهاش را کور و دلش را بیمار سازد، از این رو با چشمی ناسالم میبیند، و با گوشی ناشنوا میشنود.
امام علی × به عنوان یک پزشک ماهر، در این بیان خود، انگشت بر نقطۀ اصلی درد گذاردهاست آن اینکه دنیاپرستی و عشق سوزان به زرق و برق دنیای مادی، نیروی بینش صحیح واقعیت را به کلی از انسان سلب میکند؛ به گونهای که تمام سعادت و خوشبختی خود را در وصول به این دنیای مادی میپندارد، از هر طریق و به هر قیمتی که باشد وجدایی از آن، او را بیتاب و بیمار میسازد. بدیهی است که چنین کسی نه حق و باطل را تشخیص میدهد و نه مصالح و مفاسد خویش را درک میکند. در عشقهای مجازی و مادی نامقدس، انسان دیوانهوار به چیزی علاقه پیدا میکند و هر چه دارد به پای آن میریزد و هنگامی بیدار میشود که همه چیز را از دست داده است. در واقع منظور از عشق در اینجا، جاذبۀ نیرومندی است دو انسان را به گناه و آلودگی و سقوط در لجنزار عصیان میکشاند.
5.1.3.3. پیروی از هواهای نفسانی
هوا و هوس، عمدهترین مانع شناخت واقعیت در نهجالبلاغه محسوب میشود. برای نمونه، امیرالمؤمنین × در نامهای به شریح قاضی مبنی بر شرط سالم ماندن از وابستگی به دنیا چنین میفرمایند:
«شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ الْعَقْل ُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِالْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْيَا»183
شاهد این داد و ستد خردی است که از بند هوا و هوس برهد و از وابستگیهای دنیا سالم بماند.
شريح بنحارث كندى كه عمر، وى را به قضاوت مسلمانان در كوفه نصب فرمود و از آن زمان پيوسته تا هفتادوپنج سال به اين امر مشغول بود و در اين ميان فقط دو، يا چهار سال قضاوت وى تعطيل بود، در زمان فتنه و آشوب عبداللَّه زبير از قضاوت استعفا داد، حجاج هم استعفاى وى را پذيرفت.
آخرين نكتهاى كه در نسخۀ امام راجع به قباله خانه شريح قاضى وجود دارد آن است كه عقل هرگاه از بند هوا و هوس رها شود و از وابستگيهاى دنيا دور باشد، به آن چه در اين نسخه از معايب اين معامله ذكرشده گواهى مىدهد؛ چرا كه عقل هنگام خالى بودنش از اين وابستگيها، از كدورت باطل پاك است و حق را چنان كه شايسته است مىبيند و بر طبق آن حكم مىكند. اما اگر اسير دست هوسها و مقهور سلطۀ نفس اماره باشد، با ديده سالم به حق نمىنگرد، بلكه با چشمى برآن نگاه مىكند كه پرده تاريكيهاى باطل روشنايياش را از بين بردهاست. پس به دليل آن كه حقيقت را بهطور خالص نمىبيند گواهى خالصانه هم برآن نمىدهد؛ بلكه شهادت به حقانيت امرى مىدهد كه در ظاهر حق است اگر چه در باطن امر، باطل مىباشد. مثل گواهى دادن به اين كه در طلب مال و منال دنيا مصلحتهايى وجود دارد كه از جمله، پرهيز از تنگدستى آيندۀ خود، و باقىگذاشتن براى فرزندانش، و جز اينها از امورى كه در ظاهر شرع، دليل بر جواز بهدستآوردن دنيا و تعلقات آن مىباشد و اگر با ديدۀ حقبين بنگرد، مىداند كه جمعآورى ثروت براى اولاد وظيفۀ او نيست؛ زيرا روزىدهندۀ فرزند، خداى آفريننده او مىباشد و به دستآوردن مال و منال به دليل ترس از تنگدستى، خود تعجيل در فقر و موجب انصراف از امر واجب و توجه به غير آن مىباشد.184
اگر هواهای نفسانی کنترل نشوند و تحت کنترل عقل در نیایند، خود به حجابی تبدیل میشوند که مانع دریافت حقیقت و شناخت راه صحیح کمال میشوند، و در نهایت منجر به گمراهی و ضلالت میشوند.
5.1.4.3. آرزوهای طولانی
آرزوهای طولانی و سرگرم شدن به امور دنیوی سبب غفلت از آخرت میشود وانسان را از دریافت درست واقعیات باز میدارد. امام علی × درباره ضرورت توجه به این امر در زندگی میفرمایند:
«أَيُّهَا النَّاسُ إنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُا ثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّ اطُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ »
ای مردم! آنچه بیش از هر چیز از آن بر شما بیم دارم، دو چیز است؛ پیروی هوای نفس و آرزوهای دراز. پیروی هوای نفس آدمی را از حق بازمیدارد و آرزوی دراز آخرت را از یاد او میبرد. 185
مقصود امام علی × در اين فراز، برحذر داشتن از پيروى هواى نفس و آرزوى طولانى داشتن در دنياست؛ زيرا اين دو، بيشتر از هر چيز سبب هلاكت و تباهى مىشوند و دورى از اين دو خصلت بهترين وسيلۀ خلاص و رهايى است؛ چنان كه خداوند متعال مىفرمايد:
﴿فَأَمَّا مَنْ طَغى وَ آثَرَالْحَياةَالدُّنْيا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى…﴾186
امام × به دنبال برحذرداشتن از پيروى هواى نفس و آرزوى طولانى، امور آخرت را يادآورى فرمودهاست.
هواى نفس عبارت از گرايش نفس امّاره به بدى است. آن چه مقتضاى سرشتش مىباشد؛ يعنى پيروى ازخوشيهاى زندگى تا بدان اندازه كه از حدود شريعت خارج شود. معناى «امل» نیز چنان كه قبلاً شرح داديم، آن آرزوهاى طولانى است كه انجام همۀ آنها يقيناً مقدور نيست. بنابراين پيروى هواى نفس و آرزوى طولانى سعادت به حساب نمىآيد. سعادت كامل جز مشاهدۀ حضرت حق و رسيدن به درجات عالى رحمت ربوبى، و تقرّب يافتن در پيشگاه خداوند، چيز ديگرى نيست. با روشن شدن اين حقيقت، پيروى از نفس امّاره در خواستههاى دنيوياش و فرو رفتن در خوشيهاى ازبينرونده قوىترين وسيلۀ هلاكت و نيرومندترين بازدارندۀ انسان از مقصد حق است و او را از پيمودن راه خداوند باز مىدارد و به جاى پرواز در ملكوت آسمانها، وى را به پستترين جايگاه جهنم سقوط مىدهد.
امّا مقصود از «آرزوى طولانى»، آرزوهاى طولانى در كسب امور بىاعتبار دنيايى است. نظر به اين معنا روشن است كه طول آرزو در امور دنيايى، مطابق همان پيروى هواى نفس است و به همين دليل موجب فراموشى آخرت مىشود، آرزوى به دست آوردن چيزهاى دوستداشتنى دنيا سبب مىشود كه همواره به فكر آنها باشى و اين امر انسان را از توجّه به امر آخرت بازمىدارد و مدام ذهن شخص را از تصوّر عاقبتكار منصرف مىكند. معناى فراموش كردن آخرت نيز همين است. در فراموشى آخرت اوج شقاوت و بدبختى و هلاكت ابدى است.187
5.2.3. موانع بیرونی
نکتۀ ضروری برای رسیدن به واقعبینی، داشتن بینش صحیح و بصیرت است که سبب روشنی فکر و دل، روح ایمان و زندگی میشود و لحظهای بدون آن به سر بردن جایز نیست. اما در زندگی گردنههای خطرناکی است که فقدان قلبی سرشار از نور و بینش برای همه بسیار گران تمام میشود. لحظاتی که ناممکن است در طول عمر افراد، چندین مرتبه تکرار نشود. این مواقع عبارتاند از: شبههها و فتنهها.
5.2.1.3. شبههها
“شبهه” به هر آن چیزی گفتهمیشود که به خاطر شباهتش با حق ایجاد اشتباه کند. این شباهت و اشتباه که در زمینههای مختلف فکری، سیاسی، اعتقادی و اجتماعی روی میدهد، میتواند ناشی از وجود درصدی از حقانیت در امر شبههناک باشد. به عبارت روشنتر شبهه وقتی کارایی لازم دارد که تماماً باطل نباشد. بنابراین بصیرت قلبی و قدرت تمییز حق از باطل، در این هنگامه جداً به کار میآید.
امام علی × میفرمایند:
«وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ
