
هدف از مطالعهي حاضر ارائه یک مدل است، روششناسی تحقیق تکنیکی را برای نمونهگیری پیشنهاد میکند که به تمرکز کوششهای محقق بر محدودهي تحقیق که همانا بسط و اعتبار یافتن مدل در حال شکلگیری است، کمک کند. به اعتقاد اشتراوس و کوربین (1998)، گراندد تئوری از نمونهگیری نظری ” برای حداکثر کردن فرصتهای مقایسهي رویدادها، وقایع، یا اتفاقات استفاده میکند تا از این طریق به تعیین نحوهي تغییر یک مقوله بر اساس ویژگیها و ابعاد آن دست یابد”. نمونهگیری نظری تجمعی است. بدین معنی که هر اتفاق نمونهگیری شده از دادههای جمعآوریشدهی پیشین نشأت میگیرد و به همان دادهها اضافه میشود. بر این اساس، در گراندد تئوری محقق هم میتواند از دادههای جمعآوریشده پیشین نمونه بگیرد و هم از دادههایی که قرار است جمعآوری شوند. در مراحل اولیهي تحقیق، بسیار محتمل است که به خاطر فقدان حساسیت نظری، محقق به اهمیت یا معنی برخی از اتفاقات و رویدادها پی نبرد و یا به آنها بهای کمی دهد. بعدها و زمانی که محقق بینشی جدید نسبت به پدیدهي مورد مطالعه کسب کرد معقول است که به منابع سابق مراجعه کند و آنها را در سایه شناخت بیشتری که پیدا کرده است از نو تحلیل (کدگذاری) کند. (برگرفته از فوکردی، رحیم. 1390)
نمونهگیری نظری بر نماینده بودن مفاهیم و نحوه تغییر ابعادی آنها تأکید دارد. نماینده بودن مفاهیم در گراندد تئوری بدین معنی است که محقق نه از افراد که از مفاهیم، ایدهها و تجربیات نمونه میگیرد. در واقع، علاقه ما به گردآوری اطلاعات از افراد بیشتر به خاطر آگاهی از کنشها و واکنشهایی است که آنها در ارتباط با یکدیگر انجام میدهند یا نمیدهند و یا به خاطر دانستن طیف شرایطی است که باعث بروز کنش و واکنش و تنوع آنها میشود، یا به خاطر آگاهی از نحوه تغییر یا عدم تغییر شرایط و شناخت اثرات ناشی از آن است، و یا به دلیل شناخت پیامدهای مترتب بر کنشها و واکنشهایی است که موفق به انجام آن شدهاند یا راهبردهایی است که به انجام آن مبادرت نورزیدهاند (اشتراوس و کوربین 1998).182 استفاده از نمونهگیری نظری در مراحل مختلف جمعآوری و تحلیل دادهها (کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی) متفاوت است. تکنیکهای نمونهگیری در این سه مرحله کدگذاری به ترتیب عبارتاند از: (1) نمونهگیری باز، (2) نمونهگیری ارتباطی و تنوعی، و (3) نمونهگیری تمییز دهنده.183
در نمونهگیری باز، از آنجا که در مرحلهای از تحقیق قرار داریم که هنوز مفهوم شکل نگرفته، لازم است تا به کشف هرچه بیشتر مقولههای بالقوه و ابعاد و خصوصیات آنها بپردازیم. بر این اساس، محقق میبایست در مواجهه با رویدادهایی که در حین مصاحبه و مشاهدات با آن روبرو میشود، رویکردی کاملاً باز در پیش گیرد و دائماً به دنبال نمونهگیری از افراد، مکانها و شرایطی باشد که بیشترین فرصت را برای گردآوری مرتبطترین دادهها دربارهي پدیدهي مورد بررسی فراهم میسازند. این بدان معنی است که در نمونهگیری باز تهیهي فهرستی از پیش تعیین شده از افراد برای مصاحبه اقدامی درست به حساب نمیآید. نمونهگیری باز به میزان زیادی به توانائی فردی در حساس بودن نسبت به دادهها، مدیریت مصاحبهها، مشاهده پدیدهها، استفاده از سؤالات پیگیرانه در حین مصاحبه، و تحلیل دادهای جمعآوریشده بستگی دارد. در این مطالعه، محقق از دو تکنیک مقدماتی زیر برای اجرای نمونهگیری باز استفاده کرد:184
شناسایی افراد، مکانها یا وقایعی که امکان جمعآوری هدفمند دادههای مربوط به مقولهها و ویژگیها و ابعاد آنها وجود داشت.
استفاده از حساسیت نظری. محقق ضمن مهم دانستن رویدادهای غیرمنتظره در حین مصاحبهها، تلاش کرد تا با طرح سؤالات پیگیرانه مناسب بیشترین استفاده را از فرصتهای بوجودآمده کسب کند. در این خصوص، محقق با بازگشت به عقب و طرح سؤالاتی چون ” این چیست، و چه معنیای میدهد” سعی در ایجاد و ارتقاء حساسیت نظری در خود داشت.
دو تکنیک فوق محقق را قادر ساخت تا مضامین و فرصتهای به وجود آمده در حین مصاحبهها را دنبال کند.
از نمونهگیری ارتباطی و تنوعی هنگام کدگذاری محوری استفاده میشود. در کدگذاری محوری به دنبال شناسایی مقولههای جدید، ویژگیها و ابعاد آنها و هم چنین رابطه بین مقولهها و زیر مقولههای آن هستیم. به علاوه، در این مرحله از کدگذاری به دنبال اجرای پارادایم کدگذاری محوری هستیم. بنابراین لازم است تا ضمن شناسایی عناصر این پارادایم، به مرتبط ساختن آنها به یکدیگر نیز مبادرت ورزیم. برای تحقق این هدف، محقق به دنبال نمونهگیری از وقایعی خاصی بود تا بتواند با استفاده از آنها به شناسایی دامنه تغییرات ابعاد یک مفهوم، رابطه بین مفاهیم، شناسایی مقولهها و مرتبط ساختن مقولهها به یکدیگر بپردازد. نمونهگیری ارتباطی و تنوعی بهویژه در مواقعی که قصد روشن کردن معانی مفاهیم و روابطی که بهواسطهی تفاوتهای موجود در مصاحبهشوندگان امری عادی بهحساب میآید بسیار سودمند است.185 نمونهگیری ارتباطی و تنوعی نیز از تکنیکهای مورد استفاده در نمونهگیری باز استفاده شد. در این مطالعه محقق ابتدا تمامی مصاحبههای پیاده شده روی کاغذ را وارد نرمافزار MAXQDA نموده سپس کلیه مصاحبهها تحلیل و پس از آن با نمونهگیری از وقایع خاص در مصاحبههای بعد کوشید تا به بینشی بهتر نسبت به مقولهها و روابط بین آنها دست یابد.
در کدگذاری انتخابی محققین باید به یکپارچهسازی سطوح ابعادی مقولهها در قالب یک نظریه بپردازند. روابط میان مفاهیم را اعتبار بخشند و مقولهای بهخوبی توسعهنیافته را پالایش کنند (اشتراوس و کوربین 1998، برگرفته از فوکردی، رحیم. 1390). در این مطالعه، محقق با استفاده از نمونهگیری تمییز دهنده به انتخاب مصاحبهشوندگان و یا موقعیتهایی پرداخت که بهترین فرصت را برای تحلیلهای مقایسهای فراهم میکرد.
3-13-13- مراحل کدگذاری در روش گراندد تئوری
3-13-13-1- گام 1: کدگذاری باز
این مرحله از روش گراندد تئوری بلافاصله بعد از اولین مصاحبه انجام میشود. به عبارت دیگر محقق پس از هر مصاحبه شروع به پیدا کردن مفاهیم و انتخاب برچسبهای مناسب برای آنها و ترکیب مفاهیم مرتبط میکند. کدگذاری باز بخشی از تجزیه و تحلیل است که به صورت مشخص به نامگذاری و مقولهبندی پدیدهها از راه بررسی دقیق آنها میپردازد. در ضمن کدگذاری باز دادهها به بخشهای مجزا خرد میشوند، برای به دست آوردن شباهتها و تفاوتها مورد مقایسه قرار میگیرند و سؤالاتی درباره مقولات مطرح میشود. اولین گام در کدگذاری باز برچسب زدن (نامگذاری) برای پدیدههاست به این صورت که هر پاراگرف را برمیداریم به اجزایی تقسیم میکنیم و به هرکدام از حوادث، ایدهها یا رخدادها نامی میدهیم. برای محققان بسیار راحت است که صرفاً نکات اصلی یا جملات را تکرار کنند اما این کار مفهومپردازی نیست بلکه خلاصه گویی است. در هنگان نامگذاری برای پدیدهها بهتر است واژگانی را انتخاب کرد که آنقدر انتزاعی باشند که حداقل ده واقعه متفاوت ولی دارای ماهیت یکسان را پوشش دهد. گام بعدی در کدگذاری باز کشف مقولهها میباشد. وقتی در دادهها پدیدههای خاصی را مشخص کردیم آن گاه میتوانیم مفاهیم را بر محور آنها گروهبندی کنیم. این کار تعداد واحدهایی را که باید با آنها کار کنیم کاهش میدهد. روند طبقهبندی مفاهیم را که به نظر میرسد به پدیدههای مشابه ربط پیدا میکند مقوله پردازی نامیده میشود. به مقولهای که کدهای (برچسبهای) مرتبط را در بر میگیرد یک نام مفهومی داده میشود. باید توجه داشت که این نام باید انتزاعیتر از اسامی مفاهیمی (کدها) باشد که مجموعه آنها مقوله را تشکیل میدهد. مقولات دارای قدرت مفهومیاند زیرا قادرند دیگر مفاهیم را بر محور خود جمع کنند.186 در اینجا لازم است توضیح مختصری در مورد کد، مفهوم و طبقه ارائه دهیم:
کدها، واحدهای پایهای (یا خرد) تحلیل هستند؛ زیرا از (تصویر ذهنی و) مفهومسازی دادهها نظریه شکل میگیرد، نه بهتنهایی از خود دادههای واقعی.
مفاهیم، در نظریهسازی داده بنیاد زیر مقولههایی از نوع کدهای باز هستند که وظیفهشان ارائه جزئیات بیشتری در مورد هر طبقه است
طبقهها، در مقایسه با مفاهیم، انتزاعیتر بوده و سطحی بالاتر را نشان میدهند. آنها از طریق همان فرایند تحلیلی انجام مقایسه برای برجستهسازی شباهتها و تفاوتها که در سطح پایینتر برای تولید مفاهیم استفاده شد، تولید میشوند. طبقهها «شالوده» ساختن نظریه هستند و ابزاری فراهم میکنند که بهوسیله آن نظریه میتواند یکپارچه شود (اشتراوس و کوربین، 1998)187.
3-13-13-2- گام 2: کدگذاری محوری
مرحله دوم کدگذاری که به آن کدگذاری محوری گفته میشود، پژوهشگر یکی از طبقهها را به عنوان طبقه محوری انتخاب کرده، آن را تحت عنوان پدیده محوری در مرکز فرایند، مورد کاوش قرار داده و ارتباط سایر طبقهها را با آن مشخص میکند. ارتباط سایر طبقهها با طبقه محوری در پنج عنوان میتواند تحقق داشته باشد (اشتراوس و کوربین، 1998)188:
شرایط علی189. این شرایط باعث ایجاد و شکلگیری پدیده یا طبقه محوری میشوند. این شرایط را مجموعهای از طبقهها به همراه ویژگیهایشان تشکیل میدهد که مقوله اصلی را تحت تأثیر قرار میدهند.
راهبردها (کنشها و تعاملات)190. بیانگر رفتارها، واقعیتها و تعاملات هدفداری هستند که تحت تأثیر شرایط مداخلهگر و بستر حاکم، حاصل میشوند.
بستر حاکم191. به شرایط خاصی که بر راهبردها تأثیر میگذارند بستر گفته میشود. تمیز آنها از شرایط علی مشکل است. این شرایط را مجموعهای از مفاهیم، طبقهها یا متغیرهای زمینهای تشکیل میدهند در مقابل شرایط علی که مجموعهای از متغیرهای فعال است. گاهی اوقات متغیرهای بسیار مرتبط را ذیل شرایط علی و متغیرهایی با ارتباط کمتر را ذیل بستر حاکم طبقهبندی میکنند.
شرایط مداخلهگر192. شرایطی هستند که راهبردها از آنها متأثر میشوند. این شرایط را مجموعهای از متغیرهای میانجی و واسط تشکیل میدهند. شرایط مداخلهگر، شرایط ساختاری هستند که مداخله سایر عوامل را تسهیل یا محدود میکنند و صبغه علی و عمومی دارند.
نتایج و پیامدها193. برخی از طبقهها بیانگر نتایج و پیامدهایی هستند که در اثر اتخاذ راهبردها به وجود میآیند. این روش کدگذاری که اصطلاحاً به آن مدل پارادایم کدگذاری محوری گفته میشود توسط اشتراوس و کوربین ارائه شده است و به این دلیل محوری گفته میشود که کدگذاری حول محور یک طبقه انجام میشود
شکل (3-8) مدل پارادایم کدگذاری محوری (منبع: بازرگان،1387: 102)
شاخصههای انتخاب یک طبقه محوی عبارتاند از:
باید بتوان آن طبقه را در مرکز قرار داد یعنی، همه طبقههای اصلی دیگر بتوانند به آن ربط داده شوند؛
باید بتوان آن را بهکرات در دادهها مشاهده کرد یعنی، در همه (یا تقریباً همه) موردها، نشانههایی وجود دارند که به مفهوم این طبقه اشاره میکنند؛
توضیح و شرحی که با ربط دهی طبقهها به یکدیگر (بر اساس طبقه محوری) ارائه شده و تکامل پیدا میکند منطقی و سازگار باشد. لازم نیست این ارتباط را تحمیل کرد؛
باید بتوان برای بیان این طبقه نام یا عبارتی بکار برد که به قدر کافی انتزاعی باشد؛
وقتی این طبقه مورد پالایش، توسعه و بهبود قرار میگیرد باید به عمق قدرت اکتشاف و تبیین نظریه افزوده شود؛
اگر شرایط تغییر کند تبیین و توصیفی که بر اساس این طبقه در مورد فرایند ارائه میشود باید کماکان به قوت خود باقی بماند. هرچند تا حدودی تغییراتی در نحوه بیان آن به وجود بیاید (داناییفرد و اسلامی،1389، برگرفته از خسروی، سروش. 1391).
3-13-13-3- گام 3: کدگذاری انتخابی (گزینشی)
روند انتخاب مقوله اصلی به طور منظم و سیستماتیک آن با سایر مقولهها، اعتبار بخشیدن به روابط، و پرکردن جاهای خالی با مقولاتی که نیاز به اصلاح و گسترش دارند. این روند شامل چند گام میباشد:
اولین گام متضمن توضیح خط اصلی داستان است. گام دوم
