
وقوع جرم).
از جمله حقوقی که به موجب قانون و آییننامه سازمان زندانها، کانون اصلاح و تربیت برای کلیه نوجوانان تحت بازداشت در بازداشتگاهها مقرر شده است، بهرهمندی از فعالیتها و برنامههای هدفمند در جهت ارتقای حفظ تندرستی و عزت نفس آنان، پرورش حس مسئولیت و تشویق منشیها و مهارتها باید تضمین گردد. این مراکز باید به صورت غیرمتمرکز و داوری باشد که دسترسی و تماس بین نوجوانان و خانوادههای آنان را تسهیل نماید. دارای فضای مناسب و نیمه باز باشد، امکان تحصیل و آموزش حرفه، مشاوره و سرگرمی و تفریح و مراقبتهای پزشکی وجود داشته باشد. حراست از حقوق کودک در جریان بازپروری امری اساسی است، زیرا موجب تشویق او به رعایت حقوق دیگران میشود (سیمور ، 2002: 133). در سال ۱۹۹۰ مقررات سازمان ملل در مورد اطفال محروم از آزادی به تصویب رسید و مقرر نمود که نوجوانان محروم از آزادی به سبب آسیب پذیری زیاد، نیازمند توجه و حمایت خاص هستند و حقوق و مصالح آنان باید طی دوران محرومیت از آزادی و پس از ان تضمین گردد.
2-3-1-2- نقش مددکاری اجتماعی در پیشگیری اجتماعی از جرم
از نظر جرم شناسی، پیشگیری اجتماعی مبتنی بر علت شناسی جرم است. یعنی پیشگیری اجتماعی از تکرار جرم مستلزم قبول این واقعیت است که عوامل مختلفی در تکوین جرم نقش دارند. عوامل اجتماعی نقش عمده ای در بزهکاری مجدد افراد دارند (فرجیهای قزوینی، 1373: 147-149). از طرف دیگر، شناسایی شخصیت بزهکار برای منطبق نمودن روش های اجرایی دارای اهمیت است. بدون شناسایی علل ارتکاب جرم، اجرای هر نوع روشی برای اصلاح، تربیت یا درمان بزهکار و پیشگیری از تکرار جرم اثر مطلوبی ندارد. مددکاري اجتماعي به عنوان يکي از علوم بين رشته اي، که با موضوع جرم و جرم – شناسي سروکار دارد، به صورت متقابل با مفاهيم حقوقي عجين شده است. يکي از موضوعات پيش روي مددکاري اجتماعي، بحث بزه و پيشگيري از جرم است. البته اين نوع پيشگيري (پيشگيري فردي) از دايره جرم شناسي پيشگيرانه (به معناي مضيق) خارج است. چرا که پيشگيري فردي از جرم، زماني اعمال می شود که محکوميتي صورت گرفته و به جهت جلوگيري از سقوط مجدد محکوم عليه در ورطه بزهكاري اعمال مي گردد. لذا پيشگيري مطرح در اقدامات مددكاري اجتماعي در قالب اقدامات اصلاحي و اجتماعي و پيشگيري ثانويه23 و ثالث24 مي گنجد. اصطلاح بزهكاران مترادف با پيشگيري از تكرار جرم است و به اين معناست كه قبلا جرمي اتفاق افتاده است و مجازاتي در حال اجرا است. لذا اين محكوميت و نحوه اجراي آن بايد جنبه بازپرورانه و اصلاحي داشته باشد. پس ميتوان پيشگيري از تكرار جرم را از مصاديق معمول در جرم شناسي باليني25 شناخت. چرا كه در جرم شناسي باليني ما نيز با بزهكاران، يعني كساني كه در اختيار دستگاه عدالت كيفري قرار دارند، سروکار داریم (هیوز، 1380: 127-132).
مولفه هاي مددكاري اجتماعي اگر چه با مولفه هاي جرم شناسي باليني تفاوت چشمگيري دارد، اما منظور و مقصود اين دسته از علوم چيزي جز اصلاح مجرمين نيست. حتي افزون اينكه مددكاري اجتماعي به لحاظ دخالت در مرحله ماقبل بزهكاري (آستانه خطر) با اقدامات پیشگیرانه ثانویه میتواند چیزی فراتر از جرم شناسی بالینی كه مختص مرحله پيشگيري ثالث است، تلقي گردد. مددكاري اجتماعي، حرفه اي مبتني بر دانش، اصول، مهارت و روش ها است كه هدف از آن كمك به افراد، گروه ها و جامعه است تا بتوانند با تكيه بر توانايي ها و امكانات موجود، به استقلال نسبي و رضايت خاطر فردي براي حل مشكلات روياروي خود دست يابند. مددكار اجتماعي موقعيت هايي را كه در آن نياز مددجو و افراد مشخص ديگر وجود دارد، كشف و ارزيابي مي كند. (جانسون، 1379: 179-206)26 يكي از اين موقعيت ها، زماني است كه بزهكار27 در چنگال عدالت در حال تحمل مجازات است. بر اساس يافته هاي اين اكتشاف، برنامه كاري براي از بين بردن موانع كارايي در موقعيت ايجاد و قراردادي ميان مددكار و مددجو منعقد مي شود.
مددكار اجتماعي به مددجويان يا اعضاي گروه كمك ميكند تا خودشان مسئوليت انجام كارهاي خويش را شخصا به عهده گيرند و استعداد و توانايي هاي خويش را براي حل مشكلات و مسائل زندگي به كار ببرند. يكي از زمينههاي شناخت و به كارگيري استعداد فردي، موقعيت پس از وقوع جرم توسط افراد است. در اين مرحله، براي آن كه مددجويي بتواند مسئوليت كارهاي خويش را بپذيرد و در حل مشكل خويش مؤثر باشد، لازم است تا به مددجو فرصت داده شود تا بر اساس موقعيت خويش، از امكانات موجود آگاهي كسب كند و درباره نتايج و پيامدهاي اجتماعي، پيشبيني و انتخاب يك مسير بينديشد. در پرتو اين مسائل، مددجو قادر ميشود تا راه هايي را انتخاب كند كه به رشد و بالندگي برسد و ضمن حل مشكلات خود به راحتي با بحران ها روبرو شود. البته در اين مسير ابتدا تواناييهاي افراد و آگاه كردن آنها از اين تواناييها و سپس كمك به شكوفايي استعدادهاي بالقوه آنها صورت ميگيرد.
مددكار اجتماعي كه داراي مهارت براي ارتباط با افراد و گروه هاي ديگر و توسعه روابط است، در يك موقعيت امدادرساني، از دانشي بهره ميگيرد كه باعث درك افراد در موقعيت هاي مختلف شده، دانش لازم براي روش هاي امدادرساني را فراهم آورده، وسيله اي براي پياده سازي آن روش ها ميسازد. ضمن آن كه مددكار بر اساس ارزشهاي حرفهاي، ارزشهاي جامعه و ارزشهاي شخصي خود، يك سيستم ارزشي ميسازد. مددكار اجتماعي بايد دو دسته از دانشها را به طور نظري فرا گيرد: الف) اطلاعات خاص حرفه مددکاری. ب) اطلاعات عمومی از علوم و دانشهای دیگر از جمله روانشناسی، جامعهشناسی، جرمشناسی، کیفرشناسی و مردمشناسی. به همین دلیل است که مددکاری اجتماعی از علوم بین رشتهای است. در واقع، آگاهی عمومی مددکار اجتماعی از رشتههای دیگر علوم، او را در خدمت رسانی بهتر و برطرف کردن مشکل مراجع، خواه از طریق افزایش مهارت یا ارجاع درست مراجع به متخصص، یاری ميدهد.
در مددکاری اجتماعی، دستیابی به استقلال نسبی مهم است. مددکار اجتماعی با استفاده از تواناییهای گروه هدف و منابع موجود در جامعه زمینه ایجاد استقلال نسبی افراد را فراهم میکند، تا آنها بتوانند بدون نیاز به حمایت و کمک مستمر دیگران به زندگی سالم خود ادامه دهند (مافت و اشفورد، 1379: 32-41) بنابراین وظیفه مددکار اجتماعی این است که در کار با گروههای هدف28 (سام آرام، 1374: 105-124) اعم از فرد، گروه یا جامعه، آنها را با تواناییها و استعدادهای خود و منابع موجود در جامعه آشنا کند، تا از این تواناییها برای حل مشکلات یا رفع نیازها استفاده کنند و در انجام امور، وابسته به مددکار اجتماعی نباشند. مددكار اجتماعي كارآمد، مهارتهاي مددرساني خود را توسعه ميدهد. اين مهارتها عملكردهاي درست افراد بشر هستند و محرمانه و مختص گروهي خاص نيستند. از اين مهارتها براي افرادي استفاده ميشود كه در عملكرد اجتماعي مشكل دارند و نميتوانند مسئوليتهاي معمول در اعمال متقابل انساني را انجام دهند. از اين مهارت ها براي مردمي استفاده ميشود كه زمينه فرهنگي اجتماعي متفاوتي از مددكار در زمينه اعمال متقابل دارند. از اين رو، اين مهارت ها بايد با اعمال متقابل انساني هماهنگ باشند. اين مهارت ها، عبارتند از:
1. مهارت درک شخص در موقعیت و کمک به افراد دیگر در شناخت خودشان در موقعیت؛29
2. مهارت ایجاد شرایطی که مشوق عمل متقابل باشد؛30
3. مهارت حل مشکلات مددجو؛31
4. مهارت ارتباط با دیگران.32
2-3- 2-پیشگیری وضعی
پیشگیری وضعی به عنوان یکی از روشهای پیشگیری، به مجموعهی تدابیری اطلاق میشود که کاهش و حذف موقعیتها و فرصتهای ارتکاب جرم را سرلوحهی اقدامات خود قرار داده است. یکی از دلایل اقبال به این نوع پیشگیری، ناکارآمدی پیشگیری اجتماعی است. این نوع پیشگیری، هرچند فرایند گذار از اندیشه به عمل را با مانع موجه میکند، اما خود با موانع و محدودیتهایی همراه است که کارایی آن را کمرنگ مینماید. افزون بر ملاحظات حقوق بشری، این محدودیتها عبارتند از: تحمیل هزینه و ایجاد مسئولیت برای بزه دیدگان، ایجاد ترس از جرم، همچنین ایجاد اضطراب و ترس در افراد ضعیف و ناتوان از مشکلات ناشی از اجرای راهکارهای پیشگیری وضعی است. همچنین جابهجایی جرم، امری که سبب تغییر عمل مجرمانه در زمان، مکان، شیوهی ارتکاب و نوع جرم ارتکابی میشود؛ به عنوان یکی از چالشها باید مورد توجه قرار گیرد. مبانی پیشگیری وضعی بر این فرض استوار است كه یك انسان متعارف، در همه زمینه ها، خواسته یا ناخواسته به طور منطقی و حساب شده عمل كرده و از خطرات شدید دوری می كند؛ یعنی در صورتی تن به خطر ميدهد كه عایدات یا منافع حاصل از آن عمل ارزشمند باشد. حال اگر این فرض در مورد مجرمان درست باشد، میتوان گفت اگر به هر شکل بتوان خطرپذیری جرم را افزایش داد یا جاذبه و منفعت حاصل از آن را كاهش داده یا از بین برد، قاعدتاً مجرمان بالقوه از ارتکاب جرم منصرف میشوند (نجفی ابرندآبادی، 1382: 1285)
كلارک جرم شناس معروف انگلیسی پیشگیری وضعی از جرم را به عنوان اقدامات قابل سنجش و ارزیابی مقابله با جرم میداند. این اقدامات معطوف به اشکال خاص از جرائم بوده و از طریق مدیریت یا مداخله در محیط بلاواسطه به شیوه ای پایدار و سیستماتیك منجر به كاهش فرصت های جرم و افزایش خطرات جرم كه همواره مد نظر تعداد بسیاری از مجرمان بوده است، میشود (رزنبام و سایرین،1382 )
پیشگیری وضعی از جرم قابل مقایسه با مفهوم عامل رواشناسان، یعنی كنترل محرک است. آنها معتقدند احتمال وقوع جرم براساس كیفیت قرار گرفتن محرک در محیط، تقویت یا تضعیف میشود. محرک را میتوان از طریق اعمال مدیریت، طراحی یا مداخله در محیط، توسط طراحان پیشگیری از جرم تغییر داد. همچنین پیشگیری وضعی از جرم، بر این نظریه استوار است كه موقعیت ها قابل پيشبينيتر از افراد هستند. تحقیقات انجام شده نشان ميدهد كه درصد زیادی از حوادث و وقایع مجرمانه در محل های خاصی متمركز شدهاند كه جرم شناسان از آن ها به عنوان نقاط جرم خیز یاد میكنند. بنابراین اقدامات پیشگیری از جرم برای كاهش فرصتهای جرم زایی كه در محیط پدید میآیند، به كار برده میشود (جلالی فراهانی، 1387: 10). پیشگیری وضعی شامل مجموعه اقدامات و تدابیری است كه به سمت تسلط بر محیط و شرایط پیرامونی جرم (وضعیت مشرف بر جرم) و مهار آن متمایل است. این امر از یك سو، از طریق كاهش وضعیت های ماقبل بزهكاری یعنی وضعیت های پیش جنایی كه وقوع جرم را مساعد و تسهیل میكنند، انجام میشود و از سوی دیگر، با افزایش خطر شناسایی و احتمال دستگیری بزهکاران، از وقوع جرم جلوگیری میكند. بنابراین پیشگیری وضعی، بیشتر با حمایت از آماج های جرم و نیز بزه-دیدگان بالقوه و اعمال تدابیر فنی، به دنبال پیشگیری از بزه دیدگی افراد یا آماج ها در برابر بزهکاران است كه در نهایت به طور غیرمستقیم منجر به كاهش بزهکاری میشود. در صورتی كه پیشگیری اجتماعی به طور مستقیم در مقام جلوگیری از تبدیل شدن بزهکاران بالقوه به بزهکاران بالفعل است (همان، 1387: 140)
2-4- مسئولیت کیفری اطفال و نوجوانان از منظر قوانین
2-4-1- در قوانین قبل از انقلاب اسلامی ایران
مرحله اجرای قانون مجازات عمومی مصوب سال 1304( مواد 34، 35 و 36) قانونگذار در صدر ماده 36، سن بلوغ را بدون اینکه فرقی بین اناث و ذکور قائل شود،در رسیدن به 15 سالگی تمام دانسته بود. در مواد 34، 35 و 36 برای سه دسته از افراد دارای گروه سنی خاص (کمتر از دوازده سال، اطفال بین دوازده تا پانزده سال تمام و اشخاص بین پانزده تا هجده سال تمام) تعیین تکلیف شدهاند؛
الف) اطفال غیرممیز غیربالغ: اطفال زیر دوازده سال مطابق ماده 36 فاقد قوه تمییز فرض شدهاند. قسمت اول ماده 34، صغار کمتر از دوازده سال تمام را معاف از مسئولیت و محکومیت جزایی اعلام داشته و مقرر کرده بود چنان که این دسته از اطفال مرتکب جرمی شوند،باید از الزام به تأدیب، تربیت و مواظبت در حسن اخلاق به اولیای قانونی
